ابن ابار، محمد بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '==تولد==' به '==ولادت==')
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR00545.jpg|بندانگشتی|ابن‌ابار، محمد بن عبدالله‌]]
[[پرونده:NUR00545.jpg|بندانگشتی|ابن ابار، محمد بن عبدالله]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
! نام!! data-type="authorName" |ابن‌ابار، محمد بن عبدالله‌
! نام!! data-type="authorName" |ابن ابار، محمد بن عبدالله
|-
|-
|نام‌های دیگر  
|نام‌های دیگر  
خط ۴۱: خط ۴۱:
|}
|}
</div>
</div>
 
{{کاربردهای دیگر|ابن ابار (ابهام زدایی)}}
'''ابن اَبّار ابوعبدالله محمد عبدالله قُضاعى اندلسى'''، (595-658ق)، كاتب، مورخ، محدث، اديب و سياستمدار اندلسى است. افرادى كه از قبيله قضاعه يمن به اندلس كوچيده بودند، از ديرباز در محلى به نام «اُنده» در همسايگى بلنسيه مسكن داشتند.
'''ابن اَبّار ابوعبدالله محمد عبدالله قُضاعى اندلسى'''، (595-658ق)، كاتب، مورخ، محدث، اديب و سياستمدار اندلسى است. افرادى كه از قبيله قضاعه يمن به اندلس كوچيده بودند، از ديرباز در محلى به نام «اُنده» در همسايگى بلنسيه مسكن داشتند.


خط ۵۶: خط ۵۶:


==مناصب حکومتی==
==مناصب حکومتی==
ابن ابار در خلال سال‌هایى كه نزد ابوالربيع درس مى‌خواند، طبق معمول روزگار، به شهرهاى گوناگون اندلس سفر كرد و به كار جمع و نگارش حديث، چه عالى چه نازل، همت گماشت. وى پس از آن به بلنسيه بازگشت و همان جا ماندگار شد. در 643ق، استادش ابوالربيع كه با سپاه اسلام به مقابله مسيحيان شتافته بود، در محل دژ اَنيشَه نزدیک بَلَنْسيه، به شهادت رسيد. ابن ابار كه تازه به 30 سالگى رسيده بود گویا سر آن داشت كه جاى استاد را بگيرد و مانند او نفوذ سياسى، روحانى و علمى كسب كند. به همین جهت، به خدمت امیران بلنسيه درآمد. وى مناصب دولتى را از دبيرى ابوعبدالله محمد كه از امیران سلسله موحدين بود، آغاز كرد و پس از مرگ وى در 620ق، سمت دبيرى فرزندش امیر ابوزيد عبدالرحمان را يافت و چون ابوزيد در 626ق، به امید حفظ دولت، به امیران مسيحى اندلس كه روزبه‌روز به قدرتشان افزوده مى‌شد، پناه برد، وى به بلنسيه بازگشت و به خدمت زيّان بن مَرْدَنيش درآمد. در 633ق، چند ماه در شهر دانيه سمت قضا داشت، اما پس از اندك مدتى، از آن كار استعفا كرد. در همین دوران بود كه جاقمه به شهرهاى اطراف بلنسيه حمله مى‌برد و به پيروزى‌هاى تازه‌اى دست مى‌يافت. سرانجام، سپاه مسيحيان، بلنسيه را محاصره كرد. در همان احوال، در ذى‌قعده 635، ابومحمد عبدالله تُجيبى كه از مشايخ اجازه و اساتيد ابن ابار بود، درگذشت. در رجب سال بعد همراه هيئتى از جانب زيّان بن مردنيش برای طلب يارى به خدمت امیر ابوزكريا يحيى از امیران آل ابى حفص كه بر شمال افريقا حكم مى‌راند، شتافت. ابن ابار تقاضاى خویش و نيز مصائبى را كه بلنسيه به آن دچار شده بود، در «سينيه‌اى» كه بيش از 100 بيت است، به شيوه‌اى چنان مؤثّر برخواند كه امیر ابوزكريا بى‌درنگ فرمان داد، چندين كشتى حامل اسلحه و خوراك و پوشاك - ظاهراً به ارزش 100 هزار دينار - همراه هيئت راهى اندلس گردد. ابن ابار به‌سختى خود را به اندلس رساند.
ابن ابار در خلال سال‌هایى كه نزد ابوالربيع درس مى‌خواند، طبق معمول روزگار، به شهرهاى گوناگون اندلس سفر كرد و به كار جمع و نگارش حديث، چه عالى چه نازل، همت گماشت. وى پس از آن به بلنسيه بازگشت و همان جا ماندگار شد. در 643ق، استادش ابوالربيع كه با سپاه اسلام به مقابله مسيحيان شتافته بود، در محل دژ اَنيشَه نزدیک بَلَنْسيه، به شهادت رسيد. ابن ابار كه تازه به 30 سالگى رسيده بود گویا سر آن داشت كه جاى استاد را بگیرد و مانند او نفوذ سياسى، روحانى و علمى كسب كند. به همین جهت، به خدمت امیران بلنسيه درآمد. وى مناصب دولتى را از دبيرى ابوعبدالله محمد كه از امیران سلسله موحدين بود، آغاز كرد و پس از مرگ وى در 620ق، سمت دبيرى فرزندش امیر ابوزيد عبدالرحمان را يافت و چون ابوزيد در 626ق، به امید حفظ دولت، به امیران مسيحى اندلس كه روزبه‌روز به قدرتشان افزوده مى‌شد، پناه برد، وى به بلنسيه بازگشت و به خدمت زيّان بن مَرْدَنيش درآمد. در 633ق، چند ماه در شهر دانيه سمت قضا داشت، اما پس از اندك مدتى، از آن كار استعفا كرد. در همین دوران بود كه جاقمه به شهرهاى اطراف بلنسيه حمله مى‌برد و به پيروزى‌هاى تازه‌اى دست مى‌يافت. سرانجام، سپاه مسيحيان، بلنسيه را محاصره كرد. در همان احوال، در ذى‌قعده 635، ابومحمد عبدالله تُجيبى كه از مشايخ اجازه و اساتيد ابن ابار بود، درگذشت. در رجب سال بعد همراه هيئتى از جانب زيّان بن مردنيش برای طلب يارى به خدمت امیر ابوزكريا يحيى از امیران آل ابى حفص كه بر شمال افريقا حكم مى‌راند، شتافت. ابن ابار تقاضاى خویش و نيز مصائبى را كه بلنسيه به آن دچار شده بود، در «سينيه‌اى» كه بيش از 100 بيت است، به شيوه‌اى چنان مؤثّر برخواند كه امیر ابوزكريا بى‌درنگ فرمان داد، چندين كشتى حامل اسلحه و خوراك و پوشاك - ظاهراً به ارزش 100 هزار دينار - همراه هيئت راهى اندلس گردد. ابن ابار به‌سختى خود را به اندلس رساند.


پس از سقوط بلنسيه، ابن ابار بار ديگر همراه زيّان به دانيه رفت و چندى انتظار كشيد و با ديگر امراى مسلمانِ اندلس به نامه‌نگارى پرداخت، اما نتيجه‌اى به دست نيامد. وى 42 ساله بود كه از تجديد قواى مسلمین و بازپس‌گرفتن سرزمین‌هاى از دست‌رفته نومید شد و با خانواده خویش روى به افريقا نهاد. وى نخست در شهر بِجايه مسكن گزيد، اما نظر به سابقه‌اى كه در دربار تونس داشت، کتابت انشاء و علامت را در ديوان رسائل امیر ابوزكريا به عهده گرفت.
پس از سقوط بلنسيه، ابن ابار بار ديگر همراه زيّان به دانيه رفت و چندى انتظار كشيد و با ديگر امراى مسلمانِ اندلس به نامه‌نگارى پرداخت، اما نتيجه‌اى به دست نيامد. وى 42 ساله بود كه از تجديد قواى مسلمین و بازپس‌گرفتن سرزمین‌هاى از دست‌رفته نومید شد و با خانواده خویش روى به افريقا نهاد. وى نخست در شهر بِجايه مسكن گزيد، اما نظر به سابقه‌اى كه در دربار تونس داشت، کتابت انشاء و علامت را در ديوان رسائل امیر ابوزكريا به عهده گرفت.
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:


[[الصلة مع التکملة و صلة الصلة]]  
[[الصلة مع التکملة و صلة الصلة]]  
[[التكملة لكتاب الصلة]]


[[الحلة السيراء (في تراجم الشعراء من أعيان الأندلس و المغرب من المائة الأولی للهجرة إلی المائة السابعة)]]  
[[الحلة السيراء (في تراجم الشعراء من أعيان الأندلس و المغرب من المائة الأولی للهجرة إلی المائة السابعة)]]  
خط ۱۰۶: خط ۱۰۸:


[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:ادیبان]]