شرح چهل حدیث (اربعین حدیث): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
خط ۵۵: خط ۵۵:
#حديث اول، در باب جهاد با نفس است كه مهم‌ترين مسئله عرفان عملى است و ساير احاديث، بيانگر منازل سير و سلوك سالكان إلى اللّه است، مانند تفكر، توكل، خوف و رجا، صبر، توبه، ذكر، اخلاص، شكر و توحيد.
#حديث اول، در باب جهاد با نفس است كه مهم‌ترين مسئله عرفان عملى است و ساير احاديث، بيانگر منازل سير و سلوك سالكان إلى اللّه است، مانند تفكر، توكل، خوف و رجا، صبر، توبه، ذكر، اخلاص، شكر و توحيد.
#مؤلف در بيان مطالب اخلاق عملى، توجه ويژه‌اى به كتاب «منازل السائرين» [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] داشته است؛ مثلاًدر باب توكل و معناى آن مى‌نويسد: «صاحب منازل السائرين فرمايد: «التوكل كلة الأمر كلّه إلى مالكه و التعويل على وكالته»؛ يعنى...»<ref>همان، ص214</ref>؛ در باب تفويض مى‌فرمايد: «خواجه فرمايد: التفويض الطف إشارة و أوسع معنى من التوكل ثم قال: التوكل شعبة منه»<ref>همان، ص218</ref>؛ در باب صبر مى‌فرمايد: «عارف محقق مشهور در منازل السائرين فرمايد: صبر نگاهدارى نفس است از شكايت بر جزع مستور»<ref>همان، ص260</ref>و در فصل فرق بين منزل تفكر و تذكر مى‌نگارد: «جناب خواجه عبداللّه فرمايد: التذكر فوق التفكر فإن التفكر طلب و التذكر وجود»<ref>همان، ص291</ref>
#مؤلف در بيان مطالب اخلاق عملى، توجه ويژه‌اى به كتاب «منازل السائرين» [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] داشته است؛ مثلاًدر باب توكل و معناى آن مى‌نويسد: «صاحب منازل السائرين فرمايد: «التوكل كلة الأمر كلّه إلى مالكه و التعويل على وكالته»؛ يعنى...»<ref>همان، ص214</ref>؛ در باب تفويض مى‌فرمايد: «خواجه فرمايد: التفويض الطف إشارة و أوسع معنى من التوكل ثم قال: التوكل شعبة منه»<ref>همان، ص218</ref>؛ در باب صبر مى‌فرمايد: «عارف محقق مشهور در منازل السائرين فرمايد: صبر نگاهدارى نفس است از شكايت بر جزع مستور»<ref>همان، ص260</ref>و در فصل فرق بين منزل تفكر و تذكر مى‌نگارد: «جناب خواجه عبداللّه فرمايد: التذكر فوق التفكر فإن التفكر طلب و التذكر وجود»<ref>همان، ص291</ref>
#مؤلف درباره ميزان در رياضت شرعى و غير شرعى مى‌نويسد: «شيخ استاد ما - دام ظلّه - مى‌فرمودند: ميزان در رياضت باطل و رياضت شرعى صحيح، قدم نفس و قدم حق است؛ اگر سالك، به قدم نفس، حركت كرد و رياضت او براى پيدايش قواى نفس و قدرت و سلطنت آن باشد، رياضت باطل و سلوك آن منجر به سوء عاقبت مى‌باشد و دعواهاى باطله، نوعا از همين اشخاص بروز مى‌كند؛ اگر سالك به قدم حق، سلوك كرد و خداجو شد، رياضت او حق و شرعى است و حق تعالى از او دستگيرى مى‌كند به نص آيه شريفه كه مى‌فرمايد: ''' «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» '''<ref>عنكبوت:69</ref>؛ «يعنى كسانى كه مجاهده براى ما كردند، هر آينه ما آنها را به راه‌هاى خودمان هدايت مى‌كنيم»؛ پس كارش به سعادت منجر شده، خودى از او افتد و خودنمايى از او دور گردد»<ref>همان، ص45</ref>
#مؤلف درباره ميزان در رياضت شرعى و غير شرعى مى‌نويسد: «شيخ استاد ما - دام ظلّه - مى‌فرمودند: ميزان در رياضت باطل و رياضت شرعى صحيح، قدم نفس و قدم حق است؛ اگر سالك، به قدم نفس، حركت كرد و رياضت او براى پيدايش قواى نفس و قدرت و سلطنت آن باشد، رياضت باطل و سلوك آن منجر به سوء عاقبت مى‌باشد و دعواهاى باطله، نوعا از همين اشخاص بروز مى‌كند؛ اگر سالك به قدم حق، سلوك كرد و خداجو شد، رياضت او حق و شرعى است و حق تعالى از او دستگيرى مى‌كند به نص آيه شريفه كه مى‌فرمايد:''' «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا»'''<ref>عنكبوت:69</ref>؛ «يعنى كسانى كه مجاهده براى ما كردند، هر آينه ما آنها را به راه‌هاى خودمان هدايت مى‌كنيم»؛ پس كارش به سعادت منجر شده، خودى از او افتد و خودنمايى از او دور گردد»<ref>همان، ص45</ref>
#مؤلف در تبيين شيوه مبارزه با ريا مى‌نويسد: «هر عملى را كه شبهه ريا و سالوسى در اوست ترك كن؛ گرچه عمل خيلى شريفى باشد؛ حتى اگر ديدى واجبات را در علنى كردن، خالص نمى‌توانى بكنى، در خفا بكن؛ بااينكه مستحب است اتيان به آنها در علنى، بلكه كمتر اتفاق مى‌افتد در اصل واجب ريا شود؛ بيشتر در خصوصيات و مستحبات و زوائد اتفاق مى‌افتد»<ref>همان، ص54</ref>
#مؤلف در تبيين شيوه مبارزه با ريا مى‌نويسد: «هر عملى را كه شبهه ريا و سالوسى در اوست ترك كن؛ گرچه عمل خيلى شريفى باشد؛ حتى اگر ديدى واجبات را در علنى كردن، خالص نمى‌توانى بكنى، در خفا بكن؛ بااينكه مستحب است اتيان به آنها در علنى، بلكه كمتر اتفاق مى‌افتد در اصل واجب ريا شود؛ بيشتر در خصوصيات و مستحبات و زوائد اتفاق مى‌افتد»<ref>همان، ص54</ref>
#در تبيين شيوه مبارزه با خودپسندى و بدبينى به ديگران مى‌نويسد: «... هر دو از مهلكات و سرچشمه مفاسد است. به نفس و شيطان بگوييد: ممكن است اين شخص كه به معصيت مبتلاست، داراى ملكه‌اى باشد، يا اعمال ديگرى باشد كه خداى تعالى او را به رحمت خود مستغرق كند و نور آن خلق و ملكه، او را هدايت كند و منجر شود كار او به حسن عاقبت. شايد اين شخص را خدا مبتلا به معصيت كرده تا به عجب كه از معصيت بدتر است مبتلا نشود»<ref>همان، ص67</ref>
#در تبيين شيوه مبارزه با خودپسندى و بدبينى به ديگران مى‌نويسد: «... هر دو از مهلكات و سرچشمه مفاسد است. به نفس و شيطان بگوييد: ممكن است اين شخص كه به معصيت مبتلاست، داراى ملكه‌اى باشد، يا اعمال ديگرى باشد كه خداى تعالى او را به رحمت خود مستغرق كند و نور آن خلق و ملكه، او را هدايت كند و منجر شود كار او به حسن عاقبت. شايد اين شخص را خدا مبتلا به معصيت كرده تا به عجب كه از معصيت بدتر است مبتلا نشود»<ref>همان، ص67</ref>