۱۴۵٬۹۸۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| (۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۶: | خط ۶: | ||
[[کربن، هانری]] (محقق) | [[کربن، هانری]] (محقق) | ||
[[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر]] ( | [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر]] (نویسنده) | ||
[[معین، محمد]] (محقق) | [[معین، محمد]] (محقق) | ||
| خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10266AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10266AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =3 | | چاپ =3 | ||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10266 | |||
| کتابخوان همراه نور =10266 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| خط ۳۸: | خط ۳۹: | ||
جملهها و عبارتها تاب معانى لطيف و نغز و دلكش روزبهان نمىآورد. گفتار او همچون گلى است كه تا در دست بگيريد، پرپر مىشود و يا چون مادهاى كيمياوى است كه به مجرد رسيدن اندك حرارت بخار گردد. زبان او، زبان احساسات است؛ زيبا و زيبايى را مىستايد و به هر دو عشق مىورزد. | جملهها و عبارتها تاب معانى لطيف و نغز و دلكش روزبهان نمىآورد. گفتار او همچون گلى است كه تا در دست بگيريد، پرپر مىشود و يا چون مادهاى كيمياوى است كه به مجرد رسيدن اندك حرارت بخار گردد. زبان او، زبان احساسات است؛ زيبا و زيبايى را مىستايد و به هر دو عشق مىورزد. | ||
در عبهر العاشقين، آيات قرآن(گاه تمام آيه و گاه بخشى از آن) مكرّر به كار رفته است. احاديث قدسى و نبوى، | در عبهر العاشقين، آيات قرآن(گاه تمام آيه و گاه بخشى از آن) مكرّر به كار رفته است. احاديث قدسى و نبوى، مخصوصاً احاديثى كه مورد استفاده و علاقه صوفيان است، در اين كتاب بسيار آمده است و حتى بعضى از آنها مكرّر شده است. امثال و حكم و كلمات بزرگان صوفيه (به عربى و فارسى) در اين كتاب فراوان است. اشعار عربى و فارسى نيز مكرّر، مخصوصاً در پايان هر فصل، به شاهد آورده شده. به نظر مىرسد كه غالب رباعيات، در پايان هر فصل، از خود روزبهان باشد. | ||
فصل و عنوان آن را به عربى آورده؛ | فصل و عنوان آن را به عربى آورده؛ مثلاًگويد: «الفصل الرابع، فى فضيلة المحبّين الذى يألفون الحسن و المستحسن و المحبوبين المستحسنين». | ||
آوردن جملهها و عبارتهاى مسجّع، از خصايص اين كتاب است. | آوردن جملهها و عبارتهاى مسجّع، از خصايص اين كتاب است. | ||
بنابراین، اصولا نثر عبهر العاشقين، نثرى است مرسل؛ مع هذا روزبهان، مىكوشد كه مطالب بسيار را در عبارات اندك بگنجاند و به تعبير ادبى، وى، در «ايجاز» كوشاست. | |||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
مؤلف، در مقدمه كتاب، به زبان عربى با تعبيراتى متناسب با محتواى كتاب، به حمد و تسبيح خدا و صلوات بر اولياء و محبين او پرداخته است؛ تعبيراتى همچون «الحمد لله الذى استأثر لنفسه المحبة و العشق فى ازليته»، «فسبحان الذى استحق المجد و الثناء و الحمد و البقاء فى قدمه و دوام ديموميته فشكر نفسه بنفسه اظهار عجائب صنايعه و غرائب بدايعه فالبسها انوار جماله و جلاله لارواح عشاق حضرته و...» و «صلى الله على خليفته آدم بديع فطرته و سراج نور جماله... و على رئيس مملكته محمد المجتبى بخلته... و على عشاق امته...» | مؤلف، در مقدمه كتاب، به زبان عربى با تعبيراتى متناسب با محتواى كتاب، به حمد و تسبيح خدا و صلوات بر اولياء و محبين او پرداخته است؛ تعبيراتى همچون «الحمد لله الذى استأثر لنفسه المحبة و العشق فى ازليته»، «فسبحان الذى استحق المجد و الثناء و الحمد و البقاء فى قدمه و دوام ديموميته فشكر نفسه بنفسه اظهار عجائب صنايعه و غرائب بدايعه فالبسها انوار جماله و جلاله لارواح عشاق حضرته و...» و «صلى الله على خليفته آدم بديع فطرته و سراج نور جماله... و على رئيس مملكته محمد المجتبى بخلته... و على عشاق امته...» | ||
| خط ۷۹: | خط ۷۸: | ||
در جاى ديگر گويد: | در جاى ديگر گويد: | ||
«... مرا گفت:... هل يجوز اطلاق العشق على اللّه تعالى؟ و هل يجوز ان يدّعى احد عشقه؟ و هل اسم العشق عند العشّاق من الاسماء المشتركة؟ و هل يكون جواز العشق على اللّه و من اللّه و فى اللّه و باللّه؟» قلت: «اختلف شيوخنا فى ذلك؛ فمنهم من انكر و منهم(من) اجاز؛ فمن انكر اخفى هذا السّر من اهل هذا العالم غيرة على الخلق و من اجاز فمن جرأته فى العشق و الانبساط و العاشقون و المحبوبون لا يخافون فى اللّه لومة لائم، ذلك | «... مرا گفت:... هل يجوز اطلاق العشق على اللّه تعالى؟ و هل يجوز ان يدّعى احد عشقه؟ و هل اسم العشق عند العشّاق من الاسماء المشتركة؟ و هل يكون جواز العشق على اللّه و من اللّه و فى اللّه و باللّه؟» قلت: «اختلف شيوخنا فى ذلك؛ فمنهم من انكر و منهم(من) اجاز؛ فمن انكر اخفى هذا السّر من اهل هذا العالم غيرة على الخلق و من اجاز فمن جرأته فى العشق و الانبساط و العاشقون و المحبوبون لا يخافون فى اللّه لومة لائم، ذلك فضلللّه يؤتيه من يشاء و اللّه واسع عليم.» | ||
در اينجا مؤلف، صورت اسامى عرفايى كه جواز اين عشق را دادهاند، ياد كند و در آن ضمن گويد: «و روى ان داود(ع) كان يسمّى عشيق اللّه و قال قريش: ان محمدا قد عشق ربه». | در اينجا مؤلف، صورت اسامى عرفايى كه جواز اين عشق را دادهاند، ياد كند و در آن ضمن گويد: «و روى ان داود(ع) كان يسمّى عشيق اللّه و قال قريش: ان محمدا قد عشق ربه». | ||
| خط ۸۵: | خط ۸۴: | ||
2. آدم ابوالبشر: روزبهان، در خطبه عبهر العاشقين گويد: «و صلّى اللّه على خليفته آدم بديع فطرته و سراج نور جماله، المخصوص باصطفائيته، المنقوش بنقش خاتم قدرته...» | 2. آدم ابوالبشر: روزبهان، در خطبه عبهر العاشقين گويد: «و صلّى اللّه على خليفته آدم بديع فطرته و سراج نور جماله، المخصوص باصطفائيته، المنقوش بنقش خاتم قدرته...» | ||
در جاى ديگر گويد: «چون بذر فطرت از قالب قدرت به تربيت حسن قدم از شاهراه عدم به جهان حدثان درآورد، خلعت خلافت پوشيد و علم'''«علم آدم الأسماء كلها»''' در خزانه اسرار به گوش جان، از حق نيوشيد. افسر شاهى از نور كبريايى بر سر نهاد و كمر عبوديّت در مقام حرّيت در ميان بسته، به لباس صفات و انوار ذات مزيّن شده، چهره را به خلوق جمال قدم، به رشته صبغ«صبغة اللّه»، در جامه جان زده. اين چنين عروسى را حق، به خودى خود ستوده، ميان نيكوان ملكوت گفت: '''«صوركم فأحسن صوركم» '''؛ قيل آدم(ع)، زيرا كه صفىّ مملكت بود و بديع فطرت و خزانه امانت و كارخانه حكمت و نوآمده مسافران شاهراه قدم از ولايت عدم، صلوات اللّه عليه» | در جاى ديگر گويد: «چون بذر فطرت از قالب قدرت به تربيت حسن قدم از شاهراه عدم به جهان حدثان درآورد، خلعت خلافت پوشيد و علم'''«علم آدم الأسماء كلها»''' در خزانه اسرار به گوش جان، از حق نيوشيد. افسر شاهى از نور كبريايى بر سر نهاد و كمر عبوديّت در مقام حرّيت در ميان بسته، به لباس صفات و انوار ذات مزيّن شده، چهره را به خلوق جمال قدم، به رشته صبغ«صبغة اللّه»، در جامه جان زده. اين چنين عروسى را حق، به خودى خود ستوده، ميان نيكوان ملكوت گفت:'''«صوركم فأحسن صوركم»'''؛ قيل آدم(ع)، زيرا كه صفىّ مملكت بود و بديع فطرت و خزانه امانت و كارخانه حكمت و نوآمده مسافران شاهراه قدم از ولايت عدم، صلوات اللّه عليه» | ||
و در موضع ديگر آرد: «در كتاب مجيد گفت بعد از قسم: '''«لقد خلقنا الإنسان فى أحسن تقويم»'''؛ حسن تقويم در راه خلق و خلق آدم را از آن آمد كه جوهر طينتش در قالب فعل ريخته شد و آن موضع را در تربيت صبغ قدرت داد، به حليه صفات او را بياراست.» | و در موضع ديگر آرد: «در كتاب مجيد گفت بعد از قسم:'''«لقد خلقنا الإنسان فى أحسن تقويم»'''؛ حسن تقويم در راه خلق و خلق آدم را از آن آمد كه جوهر طينتش در قالب فعل ريخته شد و آن موضع را در تربيت صبغ قدرت داد، به حليه صفات او را بياراست.» | ||
3. يوسف: يوسف، مثل و انموذج جمال است و سوره يوسف، به مدلول قرآن، '''«أحسن القصص»'''، بدين جهت، روزبهان، به يوسف و سوره يوسف توجه خاصى دارد. وى، گويد: «جمال يوسف، به همّت التباس از راه'''«هذا ربى»'''، خليل برداشت، گفت: '''«إنى رأيت أحد عشر كوكبا و الشمس و القمر رأيتهم لى ساجدين»'''... عشق يعقوب بر يوسف(ع) مر عاشقان را دليلى عظيم است در عشق انسانى، زيرا كه عشق او جز عشق حق نبود و جمالش جمال حق را در عشق وسيلت بود. آن همه براى آن بود كه (محمّد)(ص)، يوسف را(ع)، (گفت) كه: «اعطى نصف الحسن» و حسن او را معجزات و آيات آمد... عشق يعقوب بر آن شاهد حق از آن آمد كه هر كه در آن مجلس ديدهور بود، همچون زليخا جاى وى از چشمه حسن وى در جان ساخت. '''«أكرمى مثواه»'''، برخوان و عقل را از اين عقيلت برهان كه چون حق آن شاهد را از جمال قدم جمال پوشيد، از عاشق و معشوق عذر'''«و لقد همت به و هم بها»''' نيوشيد.» | 3. يوسف: يوسف، مثل و انموذج جمال است و سوره يوسف، به مدلول قرآن،'''«أحسن القصص»'''، بدين جهت، روزبهان، به يوسف و سوره يوسف توجه خاصى دارد. وى، گويد: «جمال يوسف، به همّت التباس از راه'''«هذا ربى»'''، خليل برداشت، گفت:'''«إنى رأيت أحد عشر كوكبا و الشمس و القمر رأيتهم لى ساجدين»'''... عشق يعقوب بر يوسف(ع) مر عاشقان را دليلى عظيم است در عشق انسانى، زيرا كه عشق او جز عشق حق نبود و جمالش جمال حق را در عشق وسيلت بود. آن همه براى آن بود كه (محمّد)(ص)، يوسف را(ع)، (گفت) كه: «اعطى نصف الحسن» و حسن او را معجزات و آيات آمد... عشق يعقوب بر آن شاهد حق از آن آمد كه هر كه در آن مجلس ديدهور بود، همچون زليخا جاى وى از چشمه حسن وى در جان ساخت.'''«أكرمى مثواه»'''، برخوان و عقل را از اين عقيلت برهان كه چون حق آن شاهد را از جمال قدم جمال پوشيد، از عاشق و معشوق عذر'''«و لقد همت به و هم بها»''' نيوشيد.» | ||
در جاى ديگر آرد: «مگر نشنيدهاى كه يوسف(ع) هر روز زيباتر و نيكوتر بودى؛ «و ألقيت عليك محبة منى». در شيخوخت، نور حسن از روى موسى(ع)، ساطعتر بود، چنانكه ايشان را هر دو پيوسته برقع بر روى بودى و اگر نه چنان بودى، امّت در عشق از عبوديّت بازماندندى.» | در جاى ديگر آرد: «مگر نشنيدهاى كه يوسف(ع) هر روز زيباتر و نيكوتر بودى؛ «و ألقيت عليك محبة منى». در شيخوخت، نور حسن از روى موسى(ع)، ساطعتر بود، چنانكه ايشان را هر دو پيوسته برقع بر روى بودى و اگر نه چنان بودى، امّت در عشق از عبوديّت بازماندندى.» | ||
| خط ۹۷: | خط ۹۶: | ||
از پيامبر(ص) به القاب و نعوت خاص ياد كند، از آن جمله: سيّد، سيّد عاشقان، بلبل عشق ازليّات و سيمرغ آشيانه ابديّات، غواص بحر عبرات شوق، و نخّاس عرايس عشق در اشواق مشاهده تجلّى و انوار مشارق تدلّى، قمر ولايت تفريد و شمس عالم توحيد و مسافر بيابان تجريد، زبده حسن قدم و اصل سرمايه رهروان عدم، سيمرغ مشرق كان و آيت ما كان، شمع گيتى نواز، ملازم پرده راز، احسن الخلق و الخلق و شاهد الحق، خلاصه جوهر آدم، ماه بنى هاشم، شمس مطالع انوار قدم، شاهد مادر عدم، محمّد مصطفى. در جايى از او چنين ياد كند: «اى سبب عشق ربّانيان و اى سرمايه عشق روحانیان و اى تحفه حق نزد آدميان كه وارد شد از بحار رحمت و صادر شد از معدن معرفت، جان جان آدم و غرض عالم و آدم، عشيق اللّه و محبّه و صفيّه محمّد المصطفى، صلوات اللّه عليه.» | از پيامبر(ص) به القاب و نعوت خاص ياد كند، از آن جمله: سيّد، سيّد عاشقان، بلبل عشق ازليّات و سيمرغ آشيانه ابديّات، غواص بحر عبرات شوق، و نخّاس عرايس عشق در اشواق مشاهده تجلّى و انوار مشارق تدلّى، قمر ولايت تفريد و شمس عالم توحيد و مسافر بيابان تجريد، زبده حسن قدم و اصل سرمايه رهروان عدم، سيمرغ مشرق كان و آيت ما كان، شمع گيتى نواز، ملازم پرده راز، احسن الخلق و الخلق و شاهد الحق، خلاصه جوهر آدم، ماه بنى هاشم، شمس مطالع انوار قدم، شاهد مادر عدم، محمّد مصطفى. در جايى از او چنين ياد كند: «اى سبب عشق ربّانيان و اى سرمايه عشق روحانیان و اى تحفه حق نزد آدميان كه وارد شد از بحار رحمت و صادر شد از معدن معرفت، جان جان آدم و غرض عالم و آدم، عشيق اللّه و محبّه و صفيّه محمّد المصطفى، صلوات اللّه عليه.» | ||
5. عارفان بزرگ: روزبهان، در عبهر العاشقين، مكرّر از عارفان بنام، | 5. عارفان بزرگ: روزبهان، در عبهر العاشقين، مكرّر از عارفان بنام، مخصوصاً آنان كه با عشق و جمال سر و سرّى داشتهاند، ياد كند، از آن جمله: ابوبكر شبلى، ابوبكر واسطى، ابوالحسين نورى، ابوسعيد الخراز، ابوعبداللّه محمد بن خفيف كه از او به «شيخنا و سيدنا» تعبير كند، ابوالقاسم جنيد، ابويزيد بسطامى، [[حلاج، حسین بن منصور|حسين بن منصور حلاج]]، حصرى، ذو النون مصرى، سمنون المحب، عبد(الواحد) بن زيد، يوسف بن حسين رازى. | ||
گاه اقوال عارفان مذكور را نيز نقل كند و گاه مفاد گفتههاى آنان را به فارسى آرد. | گاه اقوال عارفان مذكور را نيز نقل كند و گاه مفاد گفتههاى آنان را به فارسى آرد. | ||
| خط ۱۴۱: | خط ۱۴۰: | ||
عشق ورزيدن به مماليك(كه بعض فقيهان به جواز آن فتوا داده بودند) در نزد شاعران قرنهاى پنجم و ششم رايج بوده است. | عشق ورزيدن به مماليك(كه بعض فقيهان به جواز آن فتوا داده بودند) در نزد شاعران قرنهاى پنجم و ششم رايج بوده است. | ||
بر اثر زيبايى غلامان و كنيزكان ترك، در ادب فارسى، «ترك» به معنى دلبر و معشوق زيبا به كار رفته است، | بر اثر زيبايى غلامان و كنيزكان ترك، در ادب فارسى، «ترك» به معنى دلبر و معشوق زيبا به كار رفته است، مخصوصاً از وقتى كه شاعران به سبب كثرت صلات امرا، صاحب نعمت شدند و غلامان و كنيزكانى در دستگاه برخى از آنان جمع آمدند، معاشقات شعراء فارسىزبان و حتى امراء ايرانى با آنان فزونى گرفت. | ||
روزبهان | روزبهان غالباً معشوق خود را ترك خواند: | ||
«مگر آن غارتى را نديدى كه چون به چشم شوخ، دلم را غارت كرد و نگارخانه عشقم به جمال خود عمارت كرد، خم گشت پشت همّتم در اين حرف پرغلط، زيرا ز دست عشقش بگريختم. پاسبان عشق او دلم را ملازم، از آن به نعت عشق در دست آن ترك عاجزم. | «مگر آن غارتى را نديدى كه چون به چشم شوخ، دلم را غارت كرد و نگارخانه عشقم به جمال خود عمارت كرد، خم گشت پشت همّتم در اين حرف پرغلط، زيرا ز دست عشقش بگريختم. پاسبان عشق او دلم را ملازم، از آن به نعت عشق در دست آن ترك عاجزم. | ||
| خط ۱۵۷: | خط ۱۵۶: | ||
1. مزج جملههاى عربى در سياق عبارت فارسى: | 1. مزج جملههاى عربى در سياق عبارت فارسى: | ||
«در مشاهده ربوبيّت قبل وصول العبودية، تكليف شريعت | «در مشاهده ربوبيّت قبل وصول العبودية، تكليف شريعت برخیزد، آنگاه احكام باطل شود.» | ||
«اما العشق، فعلى خمسة انواع: نوعى الهى است و آن منتهاى مقامات است...» | «اما العشق، فعلى خمسة انواع: نوعى الهى است و آن منتهاى مقامات است...» | ||
| خط ۲۱۰: | خط ۲۰۹: | ||
اين كتاب گرانسنگ، به تصحيح و مقدّمه فارسى توسط استاد محمد معين و مقدمه و ترجمه فصل اول به زبان فرانسوى بهوسيله پروفسور هنرى كربن در سال 1337ش، در قسمت ايرانشناسى انستيتوى ايران و فرانسه، جزء هشتمين گنجينه نوشتههاى ايرانى در تهران به حليه طبع آراسته شده است. | اين كتاب گرانسنگ، به تصحيح و مقدّمه فارسى توسط استاد محمد معين و مقدمه و ترجمه فصل اول به زبان فرانسوى بهوسيله پروفسور هنرى كربن در سال 1337ش، در قسمت ايرانشناسى انستيتوى ايران و فرانسه، جزء هشتمين گنجينه نوشتههاى ايرانى در تهران به حليه طبع آراسته شده است. | ||
در آخر كتاب، «حواشى كتاب عبهر العاشقين» از | در آخر كتاب، «حواشى كتاب عبهر العاشقين» از نویسندهاى ناشناس، فهرست آيات و احاديث و اقوال عارفان و بزرگان و حكم و اشعار عربى، فهرست نامها و لغات و اصطلاحات، جدول خطا و صواب و اضافات و فهرست كتاب ذكر شده است. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||