رسالة في التوحيد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
| عنوان =الرسائل التوحیدیة
| عنوان =الرسائل التوحیدیة
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[طباطبایی، محمدحسین]] (نويسنده)
[[طباطبایی، سید محمدحسین]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏1392‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏5‎‏
| کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏1392‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏5‎‏
خط ۱۳: خط ۱۳:
فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی
| ناشر =  
| ناشر =  
موسسة النعمان
مؤسسة النعمان
| مکان نشر =بیروت - لبنان
| مکان نشر =بیروت - لبنان
| سال نشر = 1419 ق یا 1999 م
| سال نشر = 1419 ق یا 1999 م


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1114AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01114AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10612
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01114
| کتابخوان همراه نور =01114
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۲۶: خط ۲۷:
}}
}}


'''رسالة فی التوحيد''' تألیف [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، یکی از هفت رساله‌ای است که تحت عنوان [[الرسائل التوحيدية]] به چاپ رسیده است. اين رسائل توحيد را در ذات، اسماء، افعال اثبات نموده و ظهور توحيد در وسايط بين حق و موجودات و ظهور توحيد در مرآت اتم كه انسان است، تبيين مى‌نمايد.  
'''رسالة في التوحيد''' تألیف [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]، یکی از هفت رساله‌ای است که تحت عنوان [[الرسائل التوحيدية]] به چاپ رسیده است. اين رسائل توحيد را در ذات، اسماء، افعال اثبات نموده و ظهور توحيد در وسايط بين حق و موجودات و ظهور توحيد در مرآت اتم كه انسان است، تبيين مى‌نمايد.  


اين رساله در 5 ذى الحجۀ 1365ق در تبريز نوشته شده است و پنج فصل دارد. علامه در اين رساله به وحدت حقّه حقيقّيه و اطلاقى وجود پرداخته است و البتّه شناخت، وسعت نظر، عمق انديشه و زيبايى، دلپذيرى بيان او را بايد در خود متن و كتاب ديد و به قطع با اين قلم به وصف نمى‌آيد؛ امّا نكته گفتنى و بسيار مهم و تازه و بى‌سابقه‌اى كه در فصل پنجم اين رساله آمده، اين است كه ساحتى از ساحت‌هاى توحيد، خاصّ آيين مقدّس اسلام است و حتّى در اديان الهى پيش از اسلام هم نيامده است و چون تاريخ اديان الهى در دعوت خود تكاملى است، شرح اين مرتبه از توحيد، به دين مقدّس اسلام واگذار شده است. عين عبارت علاّمه اين است: و هذا المعنى من التوحيد اعنى الاطلاقى مما انفردت باثباته الملة المقدسة الإسلامية وفاقت به الملل و الشرايع‌السالفة فظاهر مابلغنا منهم في التوحيد هو المقام الواحدية... وى در مقاله‌اى الحاقى به رساله، چنين تأكيد مى‌فرمايد: مبين فيها انّ ما ندب اليه دين الاسلام المقدس آخر درجة من التوحيد، پيدا است كه دعوت اسلام دعوت به آخرين مرتبه توحيد است.
اين رساله در 5 ذى الحجۀ 1365ق در تبريز نوشته شده است و پنج فصل دارد. علامه در اين رساله به وحدت حقّه حقيقّيه و اطلاقى وجود پرداخته است و البتّه شناخت، وسعت نظر، عمق انديشه و زيبايى، دلپذيرى بيان او را بايد در خود متن و كتاب ديد و به قطع با اين قلم به وصف نمى‌آيد؛ امّا نكته گفتنى و بسيار مهم و تازه و بى‌سابقه‌اى كه در فصل پنجم اين رساله آمده، اين است كه ساحتى از ساحت‌هاى توحيد، خاصّ آيين مقدّس اسلام است و حتّى در اديان الهى پيش از اسلام هم نيامده است و چون تاريخ اديان الهى در دعوت خود تكاملى است، شرح اين مرتبه از توحيد، به دين مقدّس اسلام واگذار شده است. عين عبارت علاّمه اين است: و هذا المعنى من التوحيد اعنى الاطلاقى مما انفردت باثباته الملة المقدسة الإسلامية وفاقت به الملل و الشرايع‌السالفة فظاهر مابلغنا منهم في التوحيد هو المقام الواحدية... وى در مقاله‌اى الحاقى به رساله، چنين تأكيد مى‌فرمايد: مبين فيها انّ ما ندب اليه دين الاسلام المقدس آخر درجة من التوحيد، پيدا است كه دعوت اسلام دعوت به آخرين مرتبه توحيد است.
خط ۳۲: خط ۳۳:
و در پايان فصل دوم آن يادآور مى‌شود: وقد ظهر مماتقدم انّ اثبات اكمل مراتب توحيدالحق سبحانه هو الذى اختص به شريعة الإسلام المقدسة و هذا هو المقام المحمدى الذى اختص به محمد و الطاهرون من آله صلى‌اللّه عليهم و الاولياء من الأمّه على نحو الوارثه.
و در پايان فصل دوم آن يادآور مى‌شود: وقد ظهر مماتقدم انّ اثبات اكمل مراتب توحيدالحق سبحانه هو الذى اختص به شريعة الإسلام المقدسة و هذا هو المقام المحمدى الذى اختص به محمد و الطاهرون من آله صلى‌اللّه عليهم و الاولياء من الأمّه على نحو الوارثه.


اين گونه جملات، نكته لطيفى را به ياد انسان مى‌آورد كه محيى‌الدين بن عربى در جاى جاى فصوص و فتوحات مكيّه به طور عام و در فصّ نوحى فصوص‌الحكم به طور خاص به ذكر آن پرداخته و گفته است: هيچ مكتب و مشرب توحيدى در جمع ميان تشبيه و تنزيه صفات حق، جمله و عبارتى را كه قرآن كريم در بخش كوتاهى از آيه شريفه سوره شورى ذكر فرموده است، نياورده و حقّ مطلب را ادا نكرده است. او مى‌گويد: جمله '''"ليس كمثله شىء و هو السميع البصير"'''، جامع‌ترين آيه در جمع ميان تشبيه و تنزيه است؛ زيرا عبارت ليس كمثله شىء حاكى از تنريه و جمله و هو السميع البصير حاكى از تشبيه است. هر كدام از اين دو جمله نيز جداگانه تشبيه و تنزيه را در خود و با خود دارند؛ چه، اگر كاف را در كلمه كمثله زايد بدانيم، جمله از تنزيه حق و نداشتن همانند حكايت دارد و اين تنزيه است؛ ولى اگر كاف را زايد ندانيم، اين پاره آيه، حاكى از آن است كه هيچ كس را همانندى با حق در صفت نيست و اين نوعى تشبيه و جمله بعد نيز به همين ترتيب قابل تحليل است. اگر «هو» را مبتدا بگيريم، جمله از تشبيه و اگر ضمير حصر بگيريم، از تنزيه حكايت دارد و يكى از معانى اعجاز قرآن همين است كه در كوتاه‌ترين عبارت، عالى‌ترين و دقيق‌ترين نوع معرفت را بى‌هيچ تكلّف و تصنّعى مطرح مى‌كند.
اين گونه جملات، نكته لطيفى را به ياد انسان مى‌آورد كه محيى‌الدين بن عربى در جاى جاى فصوص و فتوحات مكيّه به طور عام و در فصّ نوحى فصوص‌الحكم به طور خاص به ذكر آن پرداخته و گفته است: هيچ مكتب و مشرب توحيدى در جمع ميان تشبيه و تنزيه صفات حق، جمله و عبارتى را كه قرآن كريم در بخش كوتاهى از آيه شريفه سوره شورى ذكر فرموده است، نياورده و حقّ مطلب را ادا نكرده است. او مى‌گويد: جمله'''"ليس كمثله شىء و هو السميع البصير"'''، جامع‌ترين آيه در جمع ميان تشبيه و تنزيه است؛ زيرا عبارت ليس كمثله شىء حاكى از تنريه و جمله و هو السميع البصير حاكى از تشبيه است. هر كدام از اين دو جمله نيز جداگانه تشبيه و تنزيه را در خود و با خود دارند؛ چه، اگر كاف را در كلمه كمثله زايد بدانيم، جمله از تنزيه حق و نداشتن همانند حكايت دارد و اين تنزيه است؛ ولى اگر كاف را زايد ندانيم، اين پاره آيه، حاكى از آن است كه هيچ كس را همانندى با حق در صفت نيست و اين نوعى تشبيه و جمله بعد نيز به همين ترتيب قابل تحليل است. اگر «هو» را مبتدا بگيريم، جمله از تشبيه و اگر ضمير حصر بگيريم، از تنزيه حكايت دارد و يكى از معانى اعجاز قرآن همين است كه در كوتاه‌ترين عبارت، عالى‌ترين و دقيق‌ترين نوع معرفت را بى‌هيچ تكلّف و تصنّعى مطرح مى‌كند.


بارى، حضرت علاّمه پس از طرح اين مرتبه توحيد، آن را فراتر از «مقام و مرتبه»، مى‌داند و مى‌گويد كه كاربرد اين گونه اصطلاحات در آن ساحت از باب تنگناى تعبير و نوعى مجاز است: و من هنا يظهرأن استعمال لفظ المقام و المرتبه و نحوهما هناك مجاز من باب ضيق التعبير.
بارى، حضرت علاّمه پس از طرح اين مرتبه توحيد، آن را فراتر از «مقام و مرتبه»، مى‌داند و مى‌گويد كه كاربرد اين گونه اصطلاحات در آن ساحت از باب تنگناى تعبير و نوعى مجاز است: و من هنا يظهرأن استعمال لفظ المقام و المرتبه و نحوهما هناك مجاز من باب ضيق التعبير.
خط ۴۱: خط ۴۲:
و آن‌گاه به پاسخ اين پرسش مقدّر مى‌پردازد كه اگر دسترس به چنين ساحتى، مقدور و ميسور هيچ كس نيست، متعلّق معرفت آدمى چه خواهد بود، كه اوّلاً علم به حق به اندازه ظرفيّت هر عامى و عالم است و ثانيا متعلّق معرفت، ساحت اسما و صفات الهى و شهود اطلاقى حق، شهودى فطرى است: فان الانسان بحسب اصل فطرته يدرك بذاته وجوده و اَنَّ كل تعيّن فهو عن اطلاق و ارسال اذ شهر المتعيّن لا يخلو عن شهود المطلق و يشاهد ايضا ان كل تعين في نفسه و غيره فهو قائم الذات بالاطلاق فمطلق التعيّن قائم‌الذات بالاطلاق‌التام<ref>الرسائل التوحيديه ص 21 و 22</ref>
و آن‌گاه به پاسخ اين پرسش مقدّر مى‌پردازد كه اگر دسترس به چنين ساحتى، مقدور و ميسور هيچ كس نيست، متعلّق معرفت آدمى چه خواهد بود، كه اوّلاً علم به حق به اندازه ظرفيّت هر عامى و عالم است و ثانيا متعلّق معرفت، ساحت اسما و صفات الهى و شهود اطلاقى حق، شهودى فطرى است: فان الانسان بحسب اصل فطرته يدرك بذاته وجوده و اَنَّ كل تعيّن فهو عن اطلاق و ارسال اذ شهر المتعيّن لا يخلو عن شهود المطلق و يشاهد ايضا ان كل تعين في نفسه و غيره فهو قائم الذات بالاطلاق فمطلق التعيّن قائم‌الذات بالاطلاق‌التام<ref>الرسائل التوحيديه ص 21 و 22</ref>


بهره سومى هم كه ايشان از اين موضوع مى‌برند، بسيار جالب است. مى‌نويسند: اين شهود فطرى، نتيجه سومى كه مى‌دهد آن است كه انسان را از درون به خضوع و خشوع و تصديق و تسليم در برابر حق و گرايش به زيبايى‌ها و گريز از زشتى‌ها وامى دارد كه حقيقت شريعت و آيين اسلام، همين معانى ثلاثه؛ يعنى «توحيد ذاتى»، «ولايت مطلقه» و «نبوّت عامّه» است كه خداوند در آيه شريفه '''"فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة اللّه التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه"'''، بيان فرموده است. در شريعت مقدسه و [[امام صادق]] عليه‌السلام اين فطرت را به ايمان به توحيد، تفسير، و [[علی بن حسین(ع)، امام چهارم|امام سجاد]] عليه‌السلام آن را در سه مقوله «لا اِله اَلاّ اللّه» «محمد رسول‌اللّه» و «على اميرالمؤمنين» تبيين فرموده است. در شريعت مقدسه ساحت اخلاق و ملكات فاضله نيز با همين فطرت، توحيدى مى‌شود و رفتار، كردار و گفتار آدمى نيز از همين سرشت پاك مايه مى‌گيرد و رشد و رويش مى‌يابد و سرانجام چنين اخلاق و افعالى، چنان اختصاصى اين آيين مى‌شود كه سابقه‌اش را در هيچ مكتب و مشرب اخلاقى و حتّى شرايع پيشين الهى نمى‌توان يافت و اين نكته تازه ديگرى است كه علاّمه آن را دريافته و به تأكيد و تكيه بر آن پرداخته است: و قد انتج استعمال الفطرة الساذجة في هذه الشريعة المقدسة في كل من مرتبتى الملكات و الافعال نتيجةً عجيبةً لم يسبقها اليها شىء من الشرايع السالفة<ref>الرسائل التوحيديه ص 23</ref>
بهره سومى هم كه ايشان از اين موضوع مى‌برند، بسيار جالب است. مى‌نويسند: اين شهود فطرى، نتيجه سومى كه مى‌دهد آن است كه انسان را از درون به خضوع و خشوع و تصديق و تسليم در برابر حق و گرايش به زيبايى‌ها و گريز از زشتى‌ها وامى دارد كه حقيقت شريعت و آيين اسلام، همين معانى ثلاثه؛ يعنى «توحيد ذاتى»، «ولايت مطلقه» و «نبوّت عامّه» است كه خداوند در آيه شريفه'''"فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة اللّه التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه"'''، بيان فرموده است. در شريعت مقدسه و [[امام صادق]] عليه‌السلام اين فطرت را به ايمان به توحيد، تفسير، و [[علی بن حسین(ع)، امام چهارم|امام سجاد]] عليه‌السلام آن را در سه مقوله «لا اِله اَلاّ اللّه» «محمد رسول‌اللّه» و «على اميرالمؤمنين» تبيين فرموده است. در شريعت مقدسه ساحت اخلاق و ملكات فاضله نيز با همين فطرت، توحيدى مى‌شود و رفتار، كردار و گفتار آدمى نيز از همين سرشت پاک مايه مى‌گيرد و رشد و رويش مى‌يابد و سرانجام چنين اخلاق و افعالى، چنان اختصاصى اين آيين مى‌شود كه سابقه‌اش را در هيچ مكتب و مشرب اخلاقى و حتّى شرايع پيشين الهى نمى‌توان يافت و اين نكته تازه ديگرى است كه علاّمه آن را دريافته و به تأكيد و تكيه بر آن پرداخته است: و قد انتج استعمال الفطرة الساذجة في هذه الشريعة المقدسة في كل من مرتبتى الملكات و الافعال نتيجةً عجيبةً لم يسبقها اليها شىء من الشرايع السالفة<ref>الرسائل التوحيديه ص 23</ref>


و آن گاه چنين توضيح مى‌دهند كه براى انسان كمالى جويى كه نبايد به غير خدا توجّه كند، جايى براى ظهور اخلاق رذيله باقى نمى‌ماند و سراسر جان و دل او از فضايل اخلاقى الهى پر مى‌شود و چنين اخلاقى باللّه و للّه خواهد بود. فافِهم؛ سپس به بيان حديث شريف معراجيه از [[تفسير القمي|تفسير قمى]] مى‌پردازد كه در شب معراج، رسول اكرم معروض مى‌دارد: يا رب اعطيتَ انبياءك فضائل فاعطنى فقال اللّه و قداعطيتك فيما اعطيتك كلمتين من تحت عرشى: لاحول و لاقوّة اِلا باللّه و لا منجى منك اِلا اليك؛<ref>الرسائل التوحيدية ص 23</ref> يعنى فضايل ارزانى شده به تو، همه الهى است.
و آن گاه چنين توضيح مى‌دهند كه براى انسان كمالى جويى كه نبايد به غير خدا توجّه كند، جايى براى ظهور اخلاق رذيله باقى نمى‌ماند و سراسر جان و دل او از فضايل اخلاقى الهى پر مى‌شود و چنين اخلاقى باللّه و للّه خواهد بود. فافِهم؛ سپس به بيان حديث شريف معراجيه از [[تفسير القمي|تفسير قمى]] مى‌پردازد كه در شب معراج، رسول اكرم معروض مى‌دارد: يا رب اعطيتَ انبياءك فضائل فاعطنى فقال اللّه و قداعطيتك فيما اعطيتك كلمتين من تحت عرشى: لاحول و لاقوّة اِلا باللّه و لا منجى منك اِلا اليك؛<ref>الرسائل التوحيدية ص 23</ref> يعنى فضايل ارزانى شده به تو، همه الهى است.
خط ۴۹: خط ۵۰:
نتيجه‌اى كه علاّمه از بحث توحيد مى‌گيرد، اين است كه خداشناسى و خداخواهى بايد به خدابينى و توحيد حالى تبديل شود.
نتيجه‌اى كه علاّمه از بحث توحيد مى‌گيرد، اين است كه خداشناسى و خداخواهى بايد به خدابينى و توحيد حالى تبديل شود.


==منابع==
==منابع مقاله==
#متن كتاب.
#متن كتاب.
#فصلنامه قبسات، شماره 24.
#فصلنامه قبسات، شماره 24.
خط ۵۵: خط ۵۶:




==پانویس ==
==پانویس==
<references />
<references/>


== وابسته‌ها ==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
{{وابسته‌ها}}


خط ۶۶: خط ۶۷:
[[رسائل توحیدی]]
[[رسائل توحیدی]]


[[رسالة في افعال‌الله]]
[[رسالة في أفعال‌الله]]


[[رسالة الوسائط]]
[[رسالة الوسائط]]
خط ۷۲: خط ۷۳:
[[الإنسان قبل الدنيا]]
[[الإنسان قبل الدنيا]]


[[الإنسان فی الدنيا]]
[[الإنسان في الدنيا]]


[[الإنسان بعد الدنيا]]
[[الإنسان بعد الدنيا]]
خط ۸۱: خط ۸۲:
[[رده: فلسفه اسلامی]]
[[رده: فلسفه اسلامی]]
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن چهاردهم]]
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن چهاردهم]]
[[رده: فيلسوفان قرن چهاردهم، آ-ی]]
[[رده:آثار فلسفی]]
[[رده:طباطبایی، محمدحسین، 1360-1281ش]]
[[رده:طباطبایی، سید محمدحسین، 1360-1281ش]]
[[رده:25 دی الی 24 بهمن]]