۱۱۸٬۶۷۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هـ.ش' به 'ش') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR01986J1.jpg | |||
| عنوان =تفسیر گازر | |||
| عنوانهای دیگر =مفتاح تفسیر گازر، یا، فهرست فهرست جلاء الاذهان و جلاء الاحزان | |||
| | |||
مفتاح جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، یا، ذیل تفسیر گازر | مفتاح جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، یا، ذیل تفسیر گازر | ||
خط ۱۴: | خط ۹: | ||
جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن | جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن | ||
| | | پدیدآوران = | ||
[[جرجانی، حسین بن حسن]] (نویسنده) | |||
[[محدث، جلالالدین]] (مصحح و معلق) | [[محدث، سید جلالالدین]] (مصحح و معلق) | ||
[[عطاردی قوچانی، عزیزالله]] (گردآورنده) | [[عطاردی قوچانی، عزیزالله]] (گردآورنده) | ||
| زبان =فارسی | |||
|زبان | | کد کنگره =BP 95/5 /ج4ت7 | ||
| موضوع = | |||
تفاسیر شیعه - قرن 8ق. | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
جرجانی، حسین بن حسن، قرن8ق. تفسیر گازر: جلا الاذهان و جلا الاحزان - فهرستها | جرجانی، حسین بن حسن، قرن8ق. تفسیر گازر: جلا الاذهان و جلا الاحزان - فهرستها | ||
نثر فارسی - قرن 8ق. | نثر فارسی - قرن 8ق. | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | [بی نا] | ||
| مکان نشر =[بی جا] - [بی جا] | |||
| سال نشر = 1337 ش یا 1378 ق | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01986AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =1 | |||
| تعداد جلد =11 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01986 | |||
| کتابخوان همراه نور =01986 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''جلاء الأذهان و جلاء الأحزان''' تأليف [[جرجانی، حسین بن حسن |ابوالمحاسن | '''جلاء الأذهان و جلاء الأحزان''' تأليف [[جرجانی، حسین بن حسن |ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانى]]، از جمله تفاسير فارسى است كه به دليل شهرت نویسنده آن به گازُر به «تفسير گازر» مشهور شده است. | ||
استاد «[[محدث، جلالالدین|مير جلالالدين | استاد «[[محدث، سید جلالالدین|مير جلالالدين حسینى ارموى]]» كه اين تفسير را در سال 1338ش تصحيح كردهاند، اعتقاد دارد كه اساس بيانات تفسيرى جرجانى در تفسير «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان» تفسير «روض الجنان و [[روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن|روح الجنان]]» ابوالفتوح حسین بن على بن خزاعى نيشابورى رازى بوده است. بدين معنى كه جرجانى تفسير ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ براى خود قرار داده است. وى در اين كار، گاهى عبارات را بدون هيچگونه تغييرى آورده است. در عين حال در بسيارى از موارد تغيير بسيار مختصرى در نظرات تفسيرى ابوالفتوح به وجود آورده و يا آن را تلخيص كرده است. | ||
جرجانى، در ديباچه تفسير خود ضمن بيان مطالبى پيرامون تفسير قرآن كريم، به انگيزه نگارش و تأليف و | جرجانى، در ديباچه تفسير خود ضمن بيان مطالبى پيرامون تفسير قرآن كريم، به انگيزه نگارش و تأليف و سبک تفسيرى خود اشاره مىكند و مىگويد: | ||
چون يكى از اين دو متمسك، كتاب خداى و گذاشته مصطفى است و عوام از فائده اين كتاب بىنصيباند، از آنكه علم تأويل و تفسير آن كسى داند كه سالهاى دراز در درياى علوم غوطه خورده باشد و به غوص فكر، جواهر بيان و نكات قرآن به دست آورده باشد نه از هر دريايى بلكه از درياى «أنا مدينة العلم و على بابها» حاصل كرده باشد و تفاسير اصحاب، آنچه به عربى است عوام را از آن بهرهاى نيست، و آنچه به زبان فارسى است بعضى كه اختصارى دارد از فائده عارى است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قرّاء و اختلاف مفسران از بس كه آوردهاند عوام در مطالعه آن سرگشته و حيران مىمانند و از فائده آن بىنصيب مىشوند، چون حال بر اين جمله يافتم از بخشنده جان و بخشاينده انس و جانّ مدد خواستم و به توفيق و يارى وى اين كتاب را در تفسير قرآن تأليف كردم و نام او «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان في تفسير القرآن» نهادم و در او جمع كردم از تأويل آيات و تفسير مشكلات، آنچه بزرگان دين و پيشوايان اهل يقين بر محك عقل زدهاند<ref>مقدمه مؤلف، ص2</ref> | چون يكى از اين دو متمسك، كتاب خداى و گذاشته مصطفى است و عوام از فائده اين كتاب بىنصيباند، از آنكه علم تأويل و تفسير آن كسى داند كه سالهاى دراز در درياى علوم غوطه خورده باشد و به غوص فكر، جواهر بيان و نكات قرآن به دست آورده باشد نه از هر دريايى بلكه از درياى «أنا مدينة العلم و على بابها» حاصل كرده باشد و تفاسير اصحاب، آنچه به عربى است عوام را از آن بهرهاى نيست، و آنچه به زبان فارسى است بعضى كه اختصارى دارد از فائده عارى است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قرّاء و اختلاف مفسران از بس كه آوردهاند عوام در مطالعه آن سرگشته و حيران مىمانند و از فائده آن بىنصيب مىشوند، چون حال بر اين جمله يافتم از بخشنده جان و بخشاينده انس و جانّ مدد خواستم و به توفيق و يارى وى اين كتاب را در تفسير قرآن تأليف كردم و نام او «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان في تفسير القرآن» نهادم و در او جمع كردم از تأويل آيات و تفسير مشكلات، آنچه بزرگان دين و پيشوايان اهل يقين بر محك عقل زدهاند<ref>مقدمه مؤلف، ص2</ref> | ||
لذا مشاهده مىشود كه مؤلف ضمن انتقاد و خردهگيرى از ساير مفسران، كه گاه در بيان تفسير آيات به ايراد نكات ادبى و اشتقاق و قرائت قراء و امثال آنها مىپردازند و بدين طريق عوام را از فهم نكات تفسيرى كلام خداوند باز مىدارند، معتقد است كه مفسران جهت ايجاد نقش هدايتگرى قرآن بايد با بيانى درخور فهم و توجه عوام به تفسير آيات بپردازند. اين نظر و تفكر تفسيرى «ابوالمحاسن جرجانى» در گزينش نوع روش يك مفسر در تفسير قرآن، اصلى است كه در تفاسير قرن اخير مورد عنايت مفسران قرار گرفته است. از آنجا كه خداوند كلام خود را ''' «هدى للناس» '''<ref>بقره، 185/2</ref>قرار داده است شايسته است كه تلقى و برداشت مفسران و اسلوب نگارشى در تفسير، اسلوبى باشد كه علاوه بر جامع بودن، از ويژگى فراگيرى و قابل استفاده بودن براى توده مردم برخوردار باشد و به تعبير ديگر از اطناب ممل و ايجاز مخل به دور باشد. | لذا مشاهده مىشود كه مؤلف ضمن انتقاد و خردهگيرى از ساير مفسران، كه گاه در بيان تفسير آيات به ايراد نكات ادبى و اشتقاق و قرائت قراء و امثال آنها مىپردازند و بدين طريق عوام را از فهم نكات تفسيرى كلام خداوند باز مىدارند، معتقد است كه مفسران جهت ايجاد نقش هدايتگرى قرآن بايد با بيانى درخور فهم و توجه عوام به تفسير آيات بپردازند. اين نظر و تفكر تفسيرى «ابوالمحاسن جرجانى» در گزينش نوع روش يك مفسر در تفسير قرآن، اصلى است كه در تفاسير قرن اخير مورد عنايت مفسران قرار گرفته است. از آنجا كه خداوند كلام خود را''' «هدى للناس»'''<ref>بقره، 185/2</ref>قرار داده است شايسته است كه تلقى و برداشت مفسران و اسلوب نگارشى در تفسير، اسلوبى باشد كه علاوه بر جامع بودن، از ويژگى فراگيرى و قابل استفاده بودن براى توده مردم برخوردار باشد و به تعبير ديگر از اطناب ممل و ايجاز مخل به دور باشد. | ||
== معرفى تفسير == | == معرفى تفسير == | ||
تفسير از جهت نگارشى بسيار خوب و عبارات آن داراى فصاحت و بلاغت و عارى از هرگونه اطناب مىباشد. در عين حال در پارهاى از موارد كه ايجاز مطلب باعث اخلال در كلام مىشود بيان مفسر بهصورت تفصيل ايراد شده است. وى مطالب تاريخى را متذكر شده و جهت تنوع موضوع و تقريب مطلب به ذهن خواننده، به اشعار عربى و فارسى تمثيل جسته است. البته با دقت در محتواى تفسير مذكور | تفسير از جهت نگارشى بسيار خوب و عبارات آن داراى فصاحت و بلاغت و عارى از هرگونه اطناب مىباشد. در عين حال در پارهاى از موارد كه ايجاز مطلب باعث اخلال در كلام مىشود بيان مفسر بهصورت تفصيل ايراد شده است. وى مطالب تاريخى را متذكر شده و جهت تنوع موضوع و تقريب مطلب به ذهن خواننده، به اشعار عربى و فارسى تمثيل جسته است. البته با دقت در محتواى تفسير مذكور سبک بيانى آن طبق فضاى ادبى قرن نهم يا دهم ايراد شده است. گر چه اين سبک شايد براى خوانندگان امروزى قدرى مشكل به نظر برسد امّا در واقع اينگونه نگارش در نوع خود، سهم بهسزايى در شكوفايى فرهنگ و ادبيات يك ملت ايفا كرده است. لذا مفسر، تمام آيات را در يك مجموعه تفسيرى در حجم ده مجلد و به قطع وزيرى تدوين كرده است كه با اغماض از برخى مطالب -كه در حين مقاله به آنها اشاره خواهد شد- در نوع خود تفسيرى بديع و مختصر و قابل استفاده براى همگان خواهد بود. | ||
برخى از محققان در كامل بودن اين تفسير از جهت دربر گرفتن تمام سورههاى قرآن ايجاد ترديد كردهاند و اعتقاد دارند كه بخشى از قرآن توسط مرحوم «ابوالمحاسن جرجانى» تقرير شده است و پس از ايشان بخشى نيز توسط مفسرى ديگر به نام «سيّد گازر»، به رشته تحرير درآمده است. امّا وجود نسخههاى متعدد و تصريح علماى اعلام به ويژه صاحب «رياض العلماء» به اينكه وى تمام دوره اين تفسير را كه توسط «ابوالمحاسن جرجانى» تدوين شده مشاهده كرده است، به نظر مىرسد هيچگونه ترديدى نسبت به اينكه مؤلف نصف اوّل تفسير كسى بوده است و مؤلف نيمه دوم كس ديگر، باقى نمىماند. | برخى از محققان در كامل بودن اين تفسير از جهت دربر گرفتن تمام سورههاى قرآن ايجاد ترديد كردهاند و اعتقاد دارند كه بخشى از قرآن توسط مرحوم «ابوالمحاسن جرجانى» تقرير شده است و پس از ايشان بخشى نيز توسط مفسرى ديگر به نام «سيّد گازر»، به رشته تحرير درآمده است. امّا وجود نسخههاى متعدد و تصريح علماى اعلام به ويژه صاحب «رياض العلماء» به اينكه وى تمام دوره اين تفسير را كه توسط «ابوالمحاسن جرجانى» تدوين شده مشاهده كرده است، به نظر مىرسد هيچگونه ترديدى نسبت به اينكه مؤلف نصف اوّل تفسير كسى بوده است و مؤلف نيمه دوم كس ديگر، باقى نمىماند. | ||
مطلب ديگر آنكه مفسران متقدم در بيانات تفسيرى خود، بهطور معمول به يك يا چند بعد خاص در مفاهيم قرآنى مىپردازند و همين مسأله باعث به وجود آمدن روشهاى متفاوت تفسيرى گرديده است. همانطور كه قبلاً گفته شد گر چه اين | مطلب ديگر آنكه مفسران متقدم در بيانات تفسيرى خود، بهطور معمول به يك يا چند بعد خاص در مفاهيم قرآنى مىپردازند و همين مسأله باعث به وجود آمدن روشهاى متفاوت تفسيرى گرديده است. همانطور كه قبلاً گفته شد گر چه اين سبک در نوع خود باعث احياى فرهنگ و ادبيات ويژهاى در تفاسير قرآنى گرديده است، امّا در جاى خود باعث معطل ماندن ساير ابعاد تفسيرى شده است. از اين بيان روشن مىشود كه تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» با توجه به اينكه به زبان فارسى نگارش يافته است براى فارسىزبانان از نقطه نظر مليّت و فرهنگ، اهميّت شايان و مقام بهسزايى دارد و آن استفاده سليس و روان از زبان فارسى مرسوم در عصر مفسر است كه در غالب موارد از زبان مورد استفاده تفسير ابوالفتوح لطيفتر و شيرينتر است. | ||
اين تفسير داراى نسخ متعددى است كه بيشتر در گوشه كتابخانههاى شخصى و يا حوزههاى علمى، گوشه انزوا گزيده است و در نهايت گمنامى به حيات خود ادامه مىدهد. در عين حال طبق تفحصى كه مصحح تفسير انجام داده است سه نسخه از اين تفسير در خارج از ايران موجود است: اوّل نسخهاى كه در كتابخانه بهار در كلكته هندوستان موجود است. گويا اين همان نسخهاى است كه «سيّد اعجاز | اين تفسير داراى نسخ متعددى است كه بيشتر در گوشه كتابخانههاى شخصى و يا حوزههاى علمى، گوشه انزوا گزيده است و در نهايت گمنامى به حيات خود ادامه مىدهد. در عين حال طبق تفحصى كه مصحح تفسير انجام داده است سه نسخه از اين تفسير در خارج از ايران موجود است: اوّل نسخهاى كه در كتابخانه بهار در كلكته هندوستان موجود است. گويا اين همان نسخهاى است كه «سيّد اعجاز حسین هندى» در كتاب «كشف الحجب و الأستار عن وجوه الكتب و الأسفار» از آن نام برده است. دوّم نسخهاى است كه در كتابخانه «با يزيد» در اسلامبول وجود دارد و سوم نسخهاى است كه در كتابخانه دانشگاه كمبريج است. اين نسخه جزء كتب مورد استناد در تحقيقات «[[براون، ادوارد گرانویل|ادوارد براون]]»، مستشرق معروف انگليسى بوده است. | ||
== روش مفسر در تلخيص == | == روش مفسر در تلخيص == | ||
خط ۹۵: | خط ۸۳: | ||
«عبدالله بن عباس» گفت: اين سوره مكى است. «مجاهد» گفت: مدنى است و بعضى ديگر گفتند: هم مكى است و هم مدنى. و اصح آن است كه مكّى است. روايت است از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] كه گفت: «نزلت فاتحة الكتاب بمكّة من كنز تحت العرش». | «عبدالله بن عباس» گفت: اين سوره مكى است. «مجاهد» گفت: مدنى است و بعضى ديگر گفتند: هم مكى است و هم مدنى. و اصح آن است كه مكّى است. روايت است از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] كه گفت: «نزلت فاتحة الكتاب بمكّة من كنز تحت العرش». | ||
پس از ذكر مكى يا مدنى بودن سورهها، اشاراتى به فضائل آنها مىشود كه غالباً به روايات صحابه از پيامبر(ص) و يا ائمه عليهمالسّلام(ع) منسوب است. با دقّت در روايات وارده در اين موضوع، در پارهاى از موارد به احاديثى برمىخوريم كه بوى جعل از آن استشمام مىشود كه جهت تشويق مردم به تلاوت قرآن وارد شده است، به عنوان نمونه مىتوان به حديثى كه از «وهب بن منبه» در ذيل سوره بقره وارد شده است اشاره كرد. وى مىنويسد: | پس از ذكر مكى يا مدنى بودن سورهها، اشاراتى به فضائل آنها مىشود كه غالباً ً به روايات صحابه از پيامبر(ص) و يا ائمه عليهمالسّلام(ع) منسوب است. با دقّت در روايات وارده در اين موضوع، در پارهاى از موارد به احاديثى برمىخوريم كه بوى جعل از آن استشمام مىشود كه جهت تشويق مردم به تلاوت قرآن وارد شده است، به عنوان نمونه مىتوان به حديثى كه از «وهب بن منبه» در ذيل سوره بقره وارد شده است اشاره كرد. وى مىنويسد: | ||
«وهب بن منبه» گفت:هر كس «سورة البقرة» و «آل عمران» بخواند، نور او از عجيبا تا غريبا برود، عجيبا زمين هفتم است و غريبا عرش ربّ العزة. | «وهب بن منبه» گفت:هر كس «سورة البقرة» و «آل عمران» بخواند، نور او از عجيبا تا غريبا برود، عجيبا زمين هفتم است و غريبا عرش ربّ العزة. | ||
يكى ديگر از مباحثى كه مفسر بدان پرداخته و در واقع حق آن را خوب ادا كرده است، اعتقاد به جزئيت آيه ''' «بسم الله الرحمن الرحيم» ''' در آغاز هر سوره است. از آنجا كه علما و مفسران عامه اعتقاد دارند ''' «بسم الله الرحمن الرحيم» ''' در صدر هر سوره صرفاً به عنوان سرآغاز و شروع هر سوره به عنوان | يكى ديگر از مباحثى كه مفسر بدان پرداخته و در واقع حق آن را خوب ادا كرده است، اعتقاد به جزئيت آيه''' «بسم الله الرحمن الرحيم»''' در آغاز هر سوره است. از آنجا كه علما و مفسران عامه اعتقاد دارند''' «بسم الله الرحمن الرحيم»''' در صدر هر سوره صرفاً به عنوان سرآغاز و شروع هر سوره به عنوان تبرک ذكر شده است و معتقد به جزئيت عبارت در هر سوره نمىباشند. وى در ابتداى سوره حمد مىگويد: | ||
اين آيتى است از فاتحة الكتاب و از هر سورتى، دليل بر اين آن است كه اين آيت از چهار وجه بيرون نيست. يا براى اوّل سوره نويسند يا براى آخر، يا براى فصل ميان دو سوره، يا آنجا كه فرود آمد بنوشتند و آنجا كه نيامد ننوشتند. اگر براى اول سوره است بايستى كه در اول سوره برائت بودى و اگر براى آخر است بايستى كه در آخر سوره انفال و آخر سوره الناس بودى و اگر براى فصل است بايستى كه ميان انفال و توبه بودى و در سوره نمل نبودى و چون اين سه باطل شد بنماند الاّ آن كه آنجا كه فرود آمد بنوشتند و آنجا كه نيامد ننوشتند. | اين آيتى است از فاتحة الكتاب و از هر سورتى، دليل بر اين آن است كه اين آيت از چهار وجه بيرون نيست. يا براى اوّل سوره نويسند يا براى آخر، يا براى فصل ميان دو سوره، يا آنجا كه فرود آمد بنوشتند و آنجا كه نيامد ننوشتند. اگر براى اول سوره است بايستى كه در اول سوره برائت بودى و اگر براى آخر است بايستى كه در آخر سوره انفال و آخر سوره الناس بودى و اگر براى فصل است بايستى كه ميان انفال و توبه بودى و در سوره نمل نبودى و چون اين سه باطل شد بنماند الاّ آن كه آنجا كه فرود آمد بنوشتند و آنجا كه نيامد ننوشتند. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۹۳: | ||
از جمله مبهمات قرآن حروف مقطعهاى است كه در صدر برخى از سورهها -كه اكثراً در مكه نازل شدهاند- مىباشد. از همان آغاز نزول اين عبارات، عرب درصدد ايضاح آن بود و به تبع از آنان، مفسران وحى هر يك به فراخور استنباط خود جهت تفسير آنها تلاش چشمگيرى به عمل آوردند. امّا هيچ يك از مفسران، رأى و نظريه قاطعى در اين زمينه ايراد نكردهاند، بلكه بر اساس حدس و گمان به تبيين اين موضوع پرداختهاند كه ماحصل نظرات مفسران در آغاز سوره بقره در تفسير شريف [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]] [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] فراهم آمده است. | از جمله مبهمات قرآن حروف مقطعهاى است كه در صدر برخى از سورهها -كه اكثراً در مكه نازل شدهاند- مىباشد. از همان آغاز نزول اين عبارات، عرب درصدد ايضاح آن بود و به تبع از آنان، مفسران وحى هر يك به فراخور استنباط خود جهت تفسير آنها تلاش چشمگيرى به عمل آوردند. امّا هيچ يك از مفسران، رأى و نظريه قاطعى در اين زمينه ايراد نكردهاند، بلكه بر اساس حدس و گمان به تبيين اين موضوع پرداختهاند كه ماحصل نظرات مفسران در آغاز سوره بقره در تفسير شريف [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]] [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] فراهم آمده است. | ||
نكته قابل توجه آن است كه در | نكته قابل توجه آن است كه در سبک تفسيرنگارى قرن اخير ظاهراً مفسران به اين نتيجه رسيدهاند كه حروف مقطعه از مواردى است كه علم به آن مخصوص خدا و رسول گرامىاش است و غير از موارد نادرى كه رواياتى پيرامون اين حروف وارد شده است، هيچگونه سندى در اين موضوع در دست نيست. گر چه اخيراً با استفاده از ابزارهاى علمى روز، به شمارش و احصاء اين حروف در سورههاى مورد اشاره پرداخته شده و مطالب قابل تأملى در اين زمينه ايراد شده است، امّا بهطور غالب به ذكر اين مطلب كه حروف مقطعه رمزى است بين خدا و پيامبر اكتفا شده است. | ||
بر همين اساس جرجانى ضمن پرداختن به برخى از نظرات تفسيرى پيرامون اين عبارات، تنها يك نظر را پسنديده است و آن اين است كه سبب حروف مقطعه در اوايل سور كه خداوند بيان فرموده، آن است كه: | بر همين اساس جرجانى ضمن پرداختن به برخى از نظرات تفسيرى پيرامون اين عبارات، تنها يك نظر را پسنديده است و آن اين است كه سبب حروف مقطعه در اوايل سور كه خداوند بيان فرموده، آن است كه: | ||
چون رسول(ص)، قرآن خواندى مشركان بيامدندى و مجمع ساختندى و شعر خواندندى و سمر گفتندى تا مردمان آواز رسول(ص) را نشنوند و حلاوت تلاوت كلام قديم جلّ جلاله نبدانند و در اسلام رغبت نكنند. چنان كه از ايشان حكايت كرد: ''' «و قال الذين كفروا لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فيه» '''<ref>فصلت، 26/41</ref>خداى عزّوجلّ اين حروف مقطع فرستاد و ايشان مانند اين نشنيده بودند تا چون بشنيدند ايشان را عجب آمد خاموش شدند و گوش با قرآن كردند تا ديگر مانند آن خواهد بودن قرآن بشنودند و حجت بر ايشان متوجه شد. | چون رسول(ص)، قرآن خواندى مشركان بيامدندى و مجمع ساختندى و شعر خواندندى و سمر گفتندى تا مردمان آواز رسول(ص) را نشنوند و حلاوت تلاوت كلام قديم جلّ جلاله نبدانند و در اسلام رغبت نكنند. چنان كه از ايشان حكايت كرد:''' «و قال الذين كفروا لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فيه»'''<ref>فصلت، 26/41</ref>خداى عزّوجلّ اين حروف مقطع فرستاد و ايشان مانند اين نشنيده بودند تا چون بشنيدند ايشان را عجب آمد خاموش شدند و گوش با قرآن كردند تا ديگر مانند آن خواهد بودن قرآن بشنودند و حجت بر ايشان متوجه شد. | ||
== كاستىهاى تفسير == | == كاستىهاى تفسير == | ||
يكى از بزرگترين ايراداتى كه مىتوان در اين تفسير از مفسر گرفت استفاده وى از اسرائيليات و رواياتى است كه ريشه در انديشه يهود دارد. كمتر محققى است كه نداند تفاسير گذشتگان بهويژه تفاسيرى كه جنبه تاريخى و روايى دارند با خرافات تاريخى آميخته بودهاند. اگر به آياتى كه به داستان آفرينش آسمان و زمين، خلقت آدم، سرگذشت انبيا و امثال اين مطالب پرداختهاند توجه شود مىتوان ردّ پاى يهود و رواياتى كه غالباً از علماى مسلمان شده آنان نقل گرديده است مشاهده كرد. تفاسيرى از قبيل تفسير طبرسى، قرطبى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و... از نفوذ اين پديده مصون نماندهاند. خصوصاً [[ابوالفتوح رازی، حسین بن علی|تفسيرابوالفتوح رازى]] كه تنها مرجع جرجانى بوده است، از اين مسأله انباشته است. لذا در تمام مجلدات تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» بهطور پراكنده رواياتى كه بيشتر از «كعب الأحبار» يهودى مسلمان شده و «وهب بن منبّه» ذكر گرديده است، به چشم مىخورد. گرچه پرداختن به اسرائيليات و استفاده از داستانهاى تاريخى غيرمعتبر، درد مشترك بسيارى از تفاسير گذشته است، اما اين انتظار مىرفت كه مرحوم جرجانى با اطلاعات گسترده و تلخيص طاقتفرسايى كه متحمل شده است مانع آلوده شدن تفسير خود به اين پديده شوم مىشد و اعتبار زحمات چند ساله خود را به راحتى خدشهدار نمىكرد. | يكى از بزرگترين ايراداتى كه مىتوان در اين تفسير از مفسر گرفت استفاده وى از اسرائيليات و رواياتى است كه ريشه در انديشه يهود دارد. كمتر محققى است كه نداند تفاسير گذشتگان بهويژه تفاسيرى كه جنبه تاريخى و روايى دارند با خرافات تاريخى آميخته بودهاند. اگر به آياتى كه به داستان آفرينش آسمان و زمين، خلقت آدم، سرگذشت انبيا و امثال اين مطالب پرداختهاند توجه شود مىتوان ردّ پاى يهود و رواياتى كه غالباً ً از علماى مسلمان شده آنان نقل گرديده است مشاهده كرد. تفاسيرى از قبيل تفسير طبرسى، قرطبى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و... از نفوذ اين پديده مصون نماندهاند. خصوصاً [[ابوالفتوح رازی، حسین بن علی|تفسيرابوالفتوح رازى]] كه تنها مرجع جرجانى بوده است، از اين مسأله انباشته است. لذا در تمام مجلدات تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» بهطور پراكنده رواياتى كه بيشتر از «كعب الأحبار» يهودى مسلمان شده و «وهب بن منبّه» ذكر گرديده است، به چشم مىخورد. گرچه پرداختن به اسرائيليات و استفاده از داستانهاى تاريخى غيرمعتبر، درد مشترك بسيارى از تفاسير گذشته است، اما اين انتظار مىرفت كه مرحوم جرجانى با اطلاعات گسترده و تلخيص طاقتفرسايى كه متحمل شده است مانع آلوده شدن تفسير خود به اين پديده شوم مىشد و اعتبار زحمات چند ساله خود را به راحتى خدشهدار نمىكرد. | ||
در اين قسمت از كلام به عنوان نمونه مىتوان، به ذيل آيه 126 سوره بقره اشاره كرد كه مفسر به ذكر داستان مفصلى از هاجر و اسماعيل با سنديت «وهب بن منبّه» مىپردازد. يا اينكه اشاراتى به بيانات «كعب اشرف» و «حيى اخطب» كه در ذيل پارهاى از آيات وارد شده نموده است. | در اين قسمت از كلام به عنوان نمونه مىتوان، به ذيل آيه 126 سوره بقره اشاره كرد كه مفسر به ذكر داستان مفصلى از هاجر و اسماعيل با سنديت «وهب بن منبّه» مىپردازد. يا اينكه اشاراتى به بيانات «كعب اشرف» و «حيى اخطب» كه در ذيل پارهاى از آيات وارد شده نموده است. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۲۶: | ||
آخرين مطلبى كه در اين مقوله پيرامون تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» گفته مىشود، استفاده فراوان از داستانهاى تاريخى در اين تفسير است. | آخرين مطلبى كه در اين مقوله پيرامون تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» گفته مىشود، استفاده فراوان از داستانهاى تاريخى در اين تفسير است. | ||
گر چه استفاده از داستانها و پندهاى آموزنده نقش مؤثرى در هدايتگرى انسان دارد و قرآن نيز بهطور متناوب با استفاده از زمينههاى هنرى داستانهايى كه ريشه در واقعيت دارند، به هدايت | گر چه استفاده از داستانها و پندهاى آموزنده نقش مؤثرى در هدايتگرى انسان دارد و قرآن نيز بهطور متناوب با استفاده از زمينههاى هنرى داستانهايى كه ريشه در واقعيت دارند، به هدايت انسهگانها پرداخته است، امّا استفاده فراوان از اين پديده برازنده يك تفسير نيست. مىتوان ادّعا كرد كه ميزان استفاده از داستان در ذيل آيات، بيش از بيانات و نكات تفسيرى است، به نحوى كه اين پديده در برخى موارد باعث مىشود خواننده آنچنان جذب داستانها شود كه به سادگى، تحقيق پيرامون مفاهيم تفسيرى آيه را به فراموشى مىسپرد و يا اينكه تمييز مفاهيم تفسيرى از بيانات داستانى به راحتى ميسر نيست. | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
{{تفاسیر}} | {{تفاسیر}} | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | [[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | ||
[[رده: تفسیر]] | [[رده: تفسیر]] | ||
[[رده: متون تفاسیر]] | [[رده: متون تفاسیر]] |