۱۱۸٬۶۷۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR18482J1.jpg | |||
| عنوان =حقیقت جاوید | |||
| عنوانهای دیگر = | |||
| پدیدآوران = | |||
[[اسحاقی، ابوسجاد]] (نویسنده) | |||
| | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = | |||
| | | موضوع = | ||
|زبان | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
| ناشر = | |||
مشعر | |||
| مکان نشر =تهران - ایران | |||
| سال نشر = 1388 ش | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE18482AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =1 | |||
| شابک =978-964-540-187-8 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =18482 | |||
| کتابخوان همراه نور =18482 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''حقيقت جاويد'''، اثر ابوسجاد اسحاقى در موضوع امامت و فضيلت [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] به زبان فارسى است. | |||
اولين آيهاى كه مؤلف به آن اشاره كرده است آيه 61 سوره آل عمران (آيه مباهله) است. مؤلف مىگويد: با توجه به كلمه ''' «أنفسنا» ''' در اين آيه شريفه كه مصداق آن حضرت على(ع) است. او در كمالات با رسول خدا(ص) يكسان است و از آنجا كه پيامبر(ص) به اجماع امت و روايات، افضل از جميع انبياى الهى است، پس امام على(ع) نيز افضل از انبياى الهى است <ref>متن كتاب، ص10</ref> | كتاب از دو بخش تشكيل شده است: بخش اول، شامل آيات و رواياتى در فضيلت [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] است و بخش دوم آن مناظره مأمون با علماى اهل سنت در موضوع امامت [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] است. | ||
اولين آيهاى كه مؤلف به آن اشاره كرده است آيه 61 سوره آل عمران (آيه مباهله) است. مؤلف مىگويد: با توجه به كلمه''' «أنفسنا»''' در اين آيه شريفه كه مصداق آن [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] است. او در كمالات با رسول خدا(ص) يكسان است و از آنجا كه پيامبر(ص) به اجماع امت و روايات، افضل از جميع انبياى الهى است، پس [[امام على(ع)]] نيز افضل از انبياى الهى است.<ref>متن كتاب، ص10</ref> | |||
يك نكته مهم: | يك نكته مهم: | ||
نویسنده در پى مطلب فوق، مىنويسد: «[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، از علماى اهل سنت در قسمت''' «أنفسنا و أنفسكم»''' مىگويد: بىشك مراد از''' «أنفسنا»''' خود پيامبر(ص) نيست؛ چون انسان خودش را دعوت به امرى نمىكند، بلكه مراد غير از رسولالله است و علما اجماع كردهاند كه آن غير، كسى جز على بن ابىطالب نيست؛ پس آيه شريفه دلالت دارد كه نفس على(ع)، همان نفس پيامبر(ص) و مثل نفس پيامبر(ص) است؛ نه اينكه نفس على(ع) عين نفس پيامبر است. از اين معنا برمىآيد كه على(ع) با پيامبر(ص) در جميع فضايل و كرامات مساوى هستند و البته از اين عمومیت مساوات، تنها نبوت استثنا مىشود؛ زيرا به دليل اجماع و روايات، درمىيابيم كه بعد از پيامبر اكرم، پيامبر ديگرى نخواهد آمد»<ref>همان، ص11</ref> | |||
نكته مهمى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت و در هر نقل قولى همواره آن را در نظر گرفت، اين است كه آنچه | نكته مهمى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت و در هر نقل قولى همواره آن را در نظر گرفت، اين است كه آنچه نویسنده بهعنوان سخن [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] نقل نموده، سخن وى نيست، بلكه گفتارى است كه او آن را بهعنوان يك گمان از يك شخص شيعى نقل كرده و سپس آن را نقد نموده است.<ref>[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] محمد بن عمر، 1420، ص248</ref> | ||
نویسنده سپس رواياتى را در مدح و فضيلت [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] آورده است. بيشتر اين روايات از طريق اهل سنت وارد شده است. | |||
بخش دوم كتاب، مناظره مأمون با علماى اهل سنت است. مأمون طرح مناظره را با يحيى بن اكثم مطرح مىكند و از او كمك مىخواهد كه او را با گردآورى چهل نفر از بهترين و داناترين علماى اهل سنت كمك كند تا با آنها درباره فضائل آن حضرت به بحث و مناظره بنشيند <ref>ر. | بخش دوم كتاب، مناظره مأمون با علماى اهل سنت است. مأمون طرح مناظره را با يحيى بن اكثم مطرح مىكند و از او كمك مىخواهد كه او را با گردآورى چهل نفر از بهترين و داناترين علماى اهل سنت كمك كند تا با آنها درباره فضائل آن حضرت به بحث و مناظره بنشيند<ref>ر.ک: همان ص23</ref> | ||
بعد از اينكه آن چهل نفر از گوشه و كنار گرد هم جمع شدند، به مأمون خبر داده شد و او نيز دستور داد كه در زمان مقرر در مجلس حضور پيدا كنند. مأمون ابتدا با آنها ساعتى با ملاطفت برخورد كرد تا ترس آنان بريزد و احساس آسايش كنند، سپس گفت كه من امروز مىخواهم در امر خلافت با شما مناظره داشته باشم و گفت بهترين انسانها بعد از پيامبر(ص)، على بن ابىطالب(ع) است. اگر اين عقيده صحيح است كه مرا تصديق كنيد و اگر نيست با دليل و برهان حرف مرا رد كنيد <ref>ر. | بعد از اينكه آن چهل نفر از گوشه و كنار گرد هم جمع شدند، به مأمون خبر داده شد و او نيز دستور داد كه در زمان مقرر در مجلس حضور پيدا كنند. مأمون ابتدا با آنها ساعتى با ملاطفت برخورد كرد تا ترس آنان بريزد و احساس آسايش كنند، سپس گفت كه من امروز مىخواهم در امر خلافت با شما مناظره داشته باشم و گفت بهترين انسانها بعد از پيامبر(ص)، [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] است. اگر اين عقيده صحيح است كه مرا تصديق كنيد و اگر نيست با دليل و برهان حرف مرا رد كنيد<ref>ر.ک: همان، ص25</ref> | ||
بنا شد كه اول، دانشمندان مجلس سؤال بپرسند و مأمون جواب دهد، سپس مأمون بپرسد و آنها جواب دهند و نيز تصميم بر اين شد كه ابتدا يكى از آنها سؤال كند و اگر بهخطا رفت و يا مطلبى را فراموش كرد، ديگران كلام او را اصلاح و تكميل نمايند. | بنا شد كه اول، دانشمندان مجلس سؤال بپرسند و مأمون جواب دهد، سپس مأمون بپرسد و آنها جواب دهند و نيز تصميم بر اين شد كه ابتدا يكى از آنها سؤال كند و اگر بهخطا رفت و يا مطلبى را فراموش كرد، ديگران كلام او را اصلاح و تكميل نمايند. | ||
خط ۶۲: | خط ۵۱: | ||
مأمون در جواب گفت كه اين روايت صحيح نيست؛ زيرا شما بهاتفاق روايت مىكنيد كه پيامبر بين هر دو نفر از اصحاب خود، عقد برادرى بست و على(ع) را همانطور تنها و بىبرادر گذاشت. على(ع) از پيامبر پرسيد: آيا كسى با من برادر نيست؟ | مأمون در جواب گفت كه اين روايت صحيح نيست؛ زيرا شما بهاتفاق روايت مىكنيد كه پيامبر بين هر دو نفر از اصحاب خود، عقد برادرى بست و على(ع) را همانطور تنها و بىبرادر گذاشت. على(ع) از پيامبر پرسيد: آيا كسى با من برادر نيست؟ | ||
حضرت در جواب فرمود: من امر تو را تأخير نينداختم، مگر براى خودم؛ يعنى تو بايد برادر من باشى و من تو را براى برادرى با خود نگه داشتهام. خوب وقتى اين خبر صحيح است، قطعا آن خبر باطل است <ref>همان، ص31</ref> | حضرت در جواب فرمود: من امر تو را تأخير نينداختم، مگر براى خودم؛ يعنى تو بايد برادر من باشى و من تو را براى برادرى با خود نگه داشتهام. خوب وقتى اين خبر صحيح است، قطعا آن خبر باطل است.<ref>همان، ص31</ref> | ||
وقتى تمام عالمان اهل سنت، سؤالات و استدلالهاى خود را گفتند و مأمون آنها را پاسخ داد. در آن هنگام، همگى سر به زير انداخته و عملا با سكوتشان پاسخ وى را دادند. مأمون كه آنها را سربهزير و ساكت ديد، پرسيد: چرا ساكت شديد. گفتند: ما تا آنجايى كه توانايى داشتيم، كوتاهى نكرديم و هرچه خواستيم پرسيديم <ref>همان، ص51</ref> | وقتى تمام عالمان اهل سنت، سؤالات و استدلالهاى خود را گفتند و مأمون آنها را پاسخ داد. در آن هنگام، همگى سر به زير انداخته و عملا با سكوتشان پاسخ وى را دادند. مأمون كه آنها را سربهزير و ساكت ديد، پرسيد: چرا ساكت شديد. گفتند: ما تا آنجايى كه توانايى داشتيم، كوتاهى نكرديم و هرچه خواستيم پرسيديم<ref>همان، ص51</ref> | ||
سپس مأمون شروع به پرسيدن كرد و آنها از جواب دادن بازماندند، تااينكه يحيى بن اكثم، رو به مأمون كرد و گفت: | سپس مأمون شروع به پرسيدن كرد و آنها از جواب دادن بازماندند، تااينكه يحيى بن اكثم، رو به مأمون كرد و گفت: | ||
حق را براى كسى كه خداوند | حق را براى كسى كه خداوند برایش اراده خير نموده باشد روشن ساختى و مطالبى را اثبات كردى كه كسى قادر به رد آنها نيست. | ||
سپس مأمون رو به دانشمندان كرد و گفت: واى بر شما! آخر تا اين پايه، ستم روا مداريد و تا اين حد به خدا بهتان نزنيد و افترا | سپس مأمون رو به دانشمندان كرد و گفت: واى بر شما! آخر تا اين پايه، ستم روا مداريد و تا اين حد به خدا بهتان نزنيد و افترا مبندید كه فردا در پيشگاه پروردگار، به عذاب دردناكى گرفتار خواهيد شد... و آنها گفتند: همه ما، همان چيزى را مىگوييم كه مأمون مىگويند<ref>ر.ک: ص83</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
#مقدمه و متن كتاب. | |||
#[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، محمد بن عمر، التفسير الكبير، ج8، دار إحياء التراث العربي، بيروت. | |||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:امامت]] | |||
[[رده:امام علی(ع)]] |