۱۰۶٬۸۹۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==وابستهها== [[' به '==وابستهها== {{وابستهها}} [[') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در كتاب حاضر، بحثهاى سودمندى از نظر تاريخى، اخلاقى و تربيتى مطرح شده است. برخى از نكات ممتاز در اين تفسير چنين است: | در كتاب حاضر، بحثهاى سودمندى از نظر تاريخى، اخلاقى و تربيتى مطرح شده است. برخى از نكات ممتاز در اين تفسير چنين است: | ||
# نویسنده در تفسير آيه ''' «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَة أَمْشاجٍ» '''، با طرح اين پرسش كه چرا چنين نگوييم كه بحث قرآنى درباره انسان بر طبق اصطلاحات عارفان بيان شده است؟! پاسخ داده است كه اين مطلب صحيح نيست؛ چون خداوند فرموده: ''' «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا» ''' و ''' «بِلِسانٍ عَرَبِي مُبِين» '''؛ يعنى او به زبان بشر از آن نظر كه بشر است و لغاتى كه آنان براى حاجاتشان وضع كردهاند سخن مىگويد، نه بر طبق اصطلاحاتى كه در علوم گوناگون معين شده است.<ref>متن كتاب، ج1، ص31-32</ref> | # نویسنده در تفسير آيه''' «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَة أَمْشاجٍ»'''، با طرح اين پرسش كه چرا چنين نگوييم كه بحث قرآنى درباره انسان بر طبق اصطلاحات عارفان بيان شده است؟! پاسخ داده است كه اين مطلب صحيح نيست؛ چون خداوند فرموده:''' «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا»''' و''' «بِلِسانٍ عَرَبِي مُبِين»'''؛ يعنى او به زبان بشر از آن نظر كه بشر است و لغاتى كه آنان براى حاجاتشان وضع كردهاند سخن مىگويد، نه بر طبق اصطلاحاتى كه در علوم گوناگون معين شده است.<ref>متن كتاب، ج1، ص31-32</ref> | ||
# نویسنده در بحث از آيه ''' «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» '''، اين پرسش را طرح كرده كه باآنكه در اينجا بحث از هدايت و ضلالت است، چرا تعبير «شاكرا» آمده و چرا در اين آيه اين كلمه بهصورت اسم فاعل آمده و به صورت شكور نيامده است؟ و پاسخ داده است كه چون انسان نمىتواند به معناى واقعى كلمه، شكور باشد، بلكه او نمىتواند يك شكر براى خدا بهجا آورد؛ چون هر شكرى، نعمتى است و سپاسى لازم دارد و.....<ref>همان، ج1، ص108-109</ref> | # نویسنده در بحث از آيه''' «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»'''، اين پرسش را طرح كرده كه باآنكه در اينجا بحث از هدايت و ضلالت است، چرا تعبير «شاكرا» آمده و چرا در اين آيه اين كلمه بهصورت اسم فاعل آمده و به صورت شكور نيامده است؟ و پاسخ داده است كه چون انسان نمىتواند به معناى واقعى كلمه، شكور باشد، بلكه او نمىتواند يك شكر براى خدا بهجا آورد؛ چون هر شكرى، نعمتى است و سپاسى لازم دارد و.....<ref>همان، ج1، ص108-109</ref> | ||
# نویسنده در تفسير آيه ''' «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً» '''، يادآور شده كه هركس در اين آيه تأمّل كند مىيابد كه تعبير «عَلى حُبِّهِ»، جمله اعتراضيه است و اين نكته را مىرساند كه آنان باآنكه طعام را دوست دارند آن را در راه خدا انفاق مىكنند و اين جمله براى رساندن معناى ايثار لازم است. اين آيه مىخواهد اين مطلب را برساند كه اين بزرگواران خودشان بيشتر از همه نياز به اين طعام دارند، ولى در سه روز پياپى اين چنين ايثار مىكنند.<ref>همان، ج1، ص207</ref> | # نویسنده در تفسير آيه''' «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»'''، يادآور شده كه هركس در اين آيه تأمّل كند مىيابد كه تعبير «عَلى حُبِّهِ»، جمله اعتراضيه است و اين نكته را مىرساند كه آنان باآنكه طعام را دوست دارند آن را در راه خدا انفاق مىكنند و اين جمله براى رساندن معناى ايثار لازم است. اين آيه مىخواهد اين مطلب را برساند كه اين بزرگواران خودشان بيشتر از همه نياز به اين طعام دارند، ولى در سه روز پياپى اين چنين ايثار مىكنند.<ref>همان، ج1، ص207</ref> | ||
# نویسنده در تفسير آيه ''' «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريرا» '''، نوشته است: عبوس، صيغه مبالغه است و زمان را از آن نظر كه زمان است نمىتوان به عبوس بودن وصف كرد و در اينجا براى كنايه و مجاز آمده است و از همين جا معلوم مىشود اينكه برخى گفتهاند: معناى اين آيه، چنين است كه آنان از روزى مىترسند كه انسان در آن روز عبوس و ترشرو مىشود، اشتباه كردهاند؛ پس اين آيه اشاره دارد به اين مطلب كه در روز قيامت، نتايج اعمال انسان بهصورت كامل روشن مىشود و آنان آن روز را روزى شوم مىيابند.<ref>ر.ک:همان، ج1، ص262</ref> | # نویسنده در تفسير آيه''' «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريرا»'''، نوشته است: عبوس، صيغه مبالغه است و زمان را از آن نظر كه زمان است نمىتوان به عبوس بودن وصف كرد و در اينجا براى كنايه و مجاز آمده است و از همين جا معلوم مىشود اينكه برخى گفتهاند: معناى اين آيه، چنين است كه آنان از روزى مىترسند كه انسان در آن روز عبوس و ترشرو مىشود، اشتباه كردهاند؛ پس اين آيه اشاره دارد به اين مطلب كه در روز قيامت، نتايج اعمال انسان بهصورت كامل روشن مىشود و آنان آن روز را روزى شوم مىيابند.<ref>ر.ک:همان، ج1، ص262</ref> | ||
# نویسنده در تفسير ''' «مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيرا» '''، اين پرسش را مطرح كرده است كه بيكارى، كسالتآور است، ولى اين آيه و تعبير «مُتَّكِئِينَ»، تعطيلى و كسالت را به ذهن متبادر مىسازد، پس چگونه مىتوان اين مطلب را پذيرفت؟! پاسخ اين است كه در بهشت، كسالتى نيست و فراغت براى بهشتيان نهتنها خستگىآور نيست، بلكه لذتبخش نيز هست؛ مانند شخصى كه براى گردش و تفريح به باغى مىرود؛ او خسته نمىشود و بلكه شادى و نشاط مىيابد.<ref>ر.ک:همان، ج2، ص35-36</ref> | # نویسنده در تفسير''' «مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيرا»'''، اين پرسش را مطرح كرده است كه بيكارى، كسالتآور است، ولى اين آيه و تعبير «مُتَّكِئِينَ»، تعطيلى و كسالت را به ذهن متبادر مىسازد، پس چگونه مىتوان اين مطلب را پذيرفت؟! پاسخ اين است كه در بهشت، كسالتى نيست و فراغت براى بهشتيان نهتنها خستگىآور نيست، بلكه لذتبخش نيز هست؛ مانند شخصى كه براى گردش و تفريح به باغى مىرود؛ او خسته نمىشود و بلكه شادى و نشاط مىيابد.<ref>ر.ک:همان، ج2، ص35-36</ref> | ||
# نویسنده در تفسير آيه ''' «وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَة مِنْ فِضَّة وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا» '''، پرسيده است كه آيا «مِن» نشويه است يا بيانيه؟ اگر نشويه باشد معنايش اين مىشود: ظرفى كه اصلش از نقره بوده، بدون توجه به وضعيت فعلى اين ظرف؛ همانطوركه گفته مىشود اصل انسان از خاک بوده، ولى اين مطلب كه الآن عبارت از پوست و گوشت و استخوان و... است، ملاحظه نمىشود، ولى اگر بيانيه باشد، نشانگر جنس آن است و معنايش چنين مىشود: ظرف نقرهاى. به نظر ايشان در اينجا «مِن» بيانيه است و در اين صورت، ضرورتى ندارد كه كلمه «مِن» ذكر شود، ولى در اينجا براى برانگيختن عواطف و احساسات بهصراحت آمده است..<ref>همان، ج2، ص59-60</ref> | # نویسنده در تفسير آيه''' «وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَة مِنْ فِضَّة وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا»'''، پرسيده است كه آيا «مِن» نشويه است يا بيانيه؟ اگر نشويه باشد معنايش اين مىشود: ظرفى كه اصلش از نقره بوده، بدون توجه به وضعيت فعلى اين ظرف؛ همانطوركه گفته مىشود اصل انسان از خاک بوده، ولى اين مطلب كه الآن عبارت از پوست و گوشت و استخوان و... است، ملاحظه نمىشود، ولى اگر بيانيه باشد، نشانگر جنس آن است و معنايش چنين مىشود: ظرف نقرهاى. به نظر ايشان در اينجا «مِن» بيانيه است و در اين صورت، ضرورتى ندارد كه كلمه «مِن» ذكر شود، ولى در اينجا براى برانگيختن عواطف و احساسات بهصراحت آمده است..<ref>همان، ج2، ص59-60</ref> | ||
# مؤلف در تفسير آيه ''' «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً» '''، تأكيد كرده است كه تعبير غلمان و اشخاص نيامده، بلكه بهصورت وِلْدانٌ آمده و اين مطلب چند نكته را مىرساند: | # مؤلف در تفسير آيه''' «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً»'''، تأكيد كرده است كه تعبير غلمان و اشخاص نيامده، بلكه بهصورت وِلْدانٌ آمده و اين مطلب چند نكته را مىرساند: | ||
#* اين تعبير دلالت بر طراوت و نشاط دارد؛ يعنى آنان كه بر گرد بهشتيان مىگردند، جوان و خرّمند؛ | #* اين تعبير دلالت بر طراوت و نشاط دارد؛ يعنى آنان كه بر گرد بهشتيان مىگردند، جوان و خرّمند؛ | ||
#* ولدان جمع وليد، به معنى فرزند است كه متولد مىشود؛ پس در آنجا هم ولادتى هست؛ | #* ولدان جمع وليد، به معنى فرزند است كه متولد مىشود؛ پس در آنجا هم ولادتى هست؛ | ||
#* آنان براى لذت بهشتيان خلق مىشوند، ولى نه مانند آفرينش آدم و حوا، بلكه مانند فرزندان آدم و از راه حمل و ولادت؛ | #* آنان براى لذت بهشتيان خلق مىشوند، ولى نه مانند آفرينش آدم و حوا، بلكه مانند فرزندان آدم و از راه حمل و ولادت؛ | ||
#* درجات بهشتيان، متفاوت است؛ پس سعادتشان هم يكسان نيست. لذت اين ولدان هم در اين است كه در خدمت ابرار باشند..<ref>ر.ک: همان، ج2، ص99-100</ref> | #* درجات بهشتيان، متفاوت است؛ پس سعادتشان هم يكسان نيست. لذت اين ولدان هم در اين است كه در خدمت ابرار باشند..<ref>ر.ک: همان، ج2، ص99-100</ref> | ||
# نویسنده در تفسير آيه ''' «وَ حُورٌ عين كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُون» '''، يادآور مىشود كه نبايد فراموش كرد كه خداى تعالى درباره حوريان، از وصف «مكنون» استفاده كرده، ولى درباره ولدان، صفت «منثور» آورده است. اين مطلب شايد به اين جهت باشد كه در حورالعين، مطلوب آن است كه پوشيده باشد، اما در ولدان، حضور و انتشار پسنديده است.<ref>همان، ج2، ص130</ref> | # نویسنده در تفسير آيه''' «وَ حُورٌ عين كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُون»'''، يادآور مىشود كه نبايد فراموش كرد كه خداى تعالى درباره حوريان، از وصف «مكنون» استفاده كرده، ولى درباره ولدان، صفت «منثور» آورده است. اين مطلب شايد به اين جهت باشد كه در حورالعين، مطلوب آن است كه پوشيده باشد، اما در ولدان، حضور و انتشار پسنديده است.<ref>همان، ج2، ص130</ref> | ||
# نویسنده در تفسير آيه ''' «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ» '''، اين نكته را طرح كرده است كه چرا چنين تعبير شده و بهصورت «سقاهم الله» يا «سقاهم إلاههم» يا «سقاهم الرب» نيامده است؟ او در پاسخ نوشته است كه اين تعبير شايد براى اشاره به اين نكته است كه اين نعمتها از جانب مقام ربوبيت است و به كسانى عطا مىشود كه اعمالشان را براى پروردگارشان و از روى توجه به خدا و اخلاص انجام دادهاند و اين مقام ربوبى نيز براى بندگان خداست و او به هركدام از آنان عنايتى خاصّ دارد و ادراك اين مطلب براى ابرار شيرين و لذتبخش است.<ref>همان، ج2، ص161-162</ref> | # نویسنده در تفسير آيه''' «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ»'''، اين نكته را طرح كرده است كه چرا چنين تعبير شده و بهصورت «سقاهم الله» يا «سقاهم إلاههم» يا «سقاهم الرب» نيامده است؟ او در پاسخ نوشته است كه اين تعبير شايد براى اشاره به اين نكته است كه اين نعمتها از جانب مقام ربوبيت است و به كسانى عطا مىشود كه اعمالشان را براى پروردگارشان و از روى توجه به خدا و اخلاص انجام دادهاند و اين مقام ربوبى نيز براى بندگان خداست و او به هركدام از آنان عنايتى خاصّ دارد و ادراك اين مطلب براى ابرار شيرين و لذتبخش است.<ref>همان، ج2، ص161-162</ref> | ||
# نویسنده در تفسير آيه ''' «وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ» '''، پرسيده است كه چرا چنين گفته شده و بهصورت «و اذكر ربك» نيامده؟! او پاسخ داده است كه چون ذكر در اينجا به معناى معرفت است و از آنجا كه شناخت حقيقت و كنه «ذات» الهى براى انسان ممكن نيست، يادآورى «اسم» آمده است.<ref>همان، ج2، ص206</ref> | # نویسنده در تفسير آيه''' «وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ»'''، پرسيده است كه چرا چنين گفته شده و بهصورت «و اذكر ربك» نيامده؟! او پاسخ داده است كه چون ذكر در اينجا به معناى معرفت است و از آنجا كه شناخت حقيقت و كنه «ذات» الهى براى انسان ممكن نيست، يادآورى «اسم» آمده است.<ref>همان، ج2، ص206</ref> | ||
# نویسنده در تفسير آيه ''' «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ» '''، اين پرسش را مطرح كرده است كه باآنكه خداوند متعال به پويندگان راه عبوديتش وعده بهشت داده، چرا و چگونه اين وعده را مشروط به مشيت كرده است؟! او در پاسخ، اين نكته را يادآور شده است كه چون همه مردم مملوك خدا هستند، پس بهخاطر طاعاتشان مستحق پاداشى نمىشوند، ولى خداى تعالى اصل پاداش را از باب تفضّل براى مملوكانش مقرّر كرده است؛ بنابراین او مىتواند اين موضوع را مُلغى كند و بر اساس مالكيتش عمل نمايد؛ هرچند وى هرگز چنين كارى نخواهد كرد؛ چون او وعده داده و هيچگاه خلف وعده نخواهد كرد، ولى اين مطلب بهخاطر اين نيست كه چنين حقى ندارد، بلكه او هميشه چنين حقّى را داراست.<ref>همان، ج2، ص266</ref> | # نویسنده در تفسير آيه''' «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ»'''، اين پرسش را مطرح كرده است كه باآنكه خداوند متعال به پويندگان راه عبوديتش وعده بهشت داده، چرا و چگونه اين وعده را مشروط به مشيت كرده است؟! او در پاسخ، اين نكته را يادآور شده است كه چون همه مردم مملوك خدا هستند، پس بهخاطر طاعاتشان مستحق پاداشى نمىشوند، ولى خداى تعالى اصل پاداش را از باب تفضّل براى مملوكانش مقرّر كرده است؛ بنابراین او مىتواند اين موضوع را مُلغى كند و بر اساس مالكيتش عمل نمايد؛ هرچند وى هرگز چنين كارى نخواهد كرد؛ چون او وعده داده و هيچگاه خلف وعده نخواهد كرد، ولى اين مطلب بهخاطر اين نيست كه چنين حقى ندارد، بلكه او هميشه چنين حقّى را داراست.<ref>همان، ج2، ص266</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |