النظرة الدقيقة في قاعدة بسيط الحقيقة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (جایگزینی متن - 'ن‎گ' به 'ن‌گ')
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
| کد کنگره =‏‏BBR‎‏ ‎‏1376‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏8‎‏ن‎‏6  
| کد کنگره =‏‏BBR‎‏ ‎‏1376‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏8‎‏ن‎‏6  
| موضوع =
| موضوع =
احسائي، احمد بن زينالدين، 1166 - 1241ق. - نقد و تفسير  
احسائي، احمد بن زين‌الدين، 1166 - 1241ق. - نقد و تفسير  
فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14  
فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14  


خط ۱۶: خط ۱۶:
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =  
| کتابخانۀ دیجیتال نور =12952
| کتابخوان همراه نور =12952
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
 
'''النظرة الدقيقة في قاعدة بسيط الحقيقة'''، نوشته [[شهابی، محمود|محمود شهابی]]، کتابی است به زبان عربی با موضوع فلسفه و عرفان اسلامی. نویسنده در این اثر، درباره وحدت وجود و قاعده بسيط الحقيقه بحث کرده و معنی دقیق این کلمه را مشخص کرده است. هدف او بیان اشتباهات و سوء فهم‎های شیخ احمد احسائی از این قاعده است.
'''النظرة الدقيقة في قاعدة بسيط الحقيقة '''، نوشته [[شهابی، محمود|محمود شهابی]]، کتابی است به زبان عربی با موضوع فلسفه و عرفان اسلامی. نویسنده در این اثر، درباره وحدت وجود و قاعده بسيط الحقيقه بحث کرده و معنی دقیق این کلمه را مشخص کرده است. هدف او بیان اشتباهات و سوء فهم‎های شیخ احمد احسائی از این قاعده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۲: خط ۳۲:
هر علمی را اصطلاحات خاصی است که معنی دقیق آن را اهل آن تشخیص می‌دهند. این مطلب درباره حکمت و عرفان نیز صادق است. اما شیخ احسائی با تمام نبوغی که داشته، به این دلیل که در فلسفه استاد ندیده و خودش به کتاب‌های فیلسوفان و عرفا مراجعه کرده و از ابتدا نیز نوعی جبهه در مقابل آرای آنان می‌گرفته، معنی دقیق برخی کلمات و قواعد را متوجه نشده؛ هرچند به ظن خودش آن را فهمیده باشد؛ ازاین‌رو آنها را طعن کرده و صریحا نسبت کفر و الحاد به ایشان داده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه‌های د و ه‍</ref>.
هر علمی را اصطلاحات خاصی است که معنی دقیق آن را اهل آن تشخیص می‌دهند. این مطلب درباره حکمت و عرفان نیز صادق است. اما شیخ احسائی با تمام نبوغی که داشته، به این دلیل که در فلسفه استاد ندیده و خودش به کتاب‌های فیلسوفان و عرفا مراجعه کرده و از ابتدا نیز نوعی جبهه در مقابل آرای آنان می‌گرفته، معنی دقیق برخی کلمات و قواعد را متوجه نشده؛ هرچند به ظن خودش آن را فهمیده باشد؛ ازاین‌رو آنها را طعن کرده و صریحا نسبت کفر و الحاد به ایشان داده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه‌های د و ه‍</ref>.


از جمله مواردی که نسبت کفر به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازی]] (که علاوه بر اقرار به اسلام، مناسک آن را انجام می‌داد و هفت بار پیاده به حج رفت و در هفتمین بار در همان مسیر از دنیا رفت) داده است، در اوایل شرحش بر رساله «حکمت عرشیه» اوست. احسائی، پس از نقل این قول [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرا]]: «إن الموجود إما حقيقة الوجود أو غيرها و نعني بحقيقة الوجود، ما لا يشوبه شيء غير الوجود من عموم أو خصوص أو حدّ أو نهایة أو ماهية أو نقص أو عدم و هو المسمى بواجب‌الوجود. فنقول: لو لم تكن حقيقة الوجود موجودة لم يكن شي‏ء من الأشياء موجودا لكنّ اللّازم باطل، بديهة، فكذا الملزوم»، به ابطال آن پرداخته و این نوع تقسیم‌بندی او را باطل دانسته و تقسیم دیگری ارائه داده و این‌گونه نوشته: «محلّ التقسيم مع لحاظ تسمية من يصدق عليه اسم الوجود من حيث إنّه «هست» كما في الّلغة الفارسیة ثلاثة أنواع: أحدها: ‎مثال الفاعل و اسمه كالقائم بالنّسبة إلى زيد... و ثانيها: ‎الفعل أعني المشية و الإرادة و الإبداع... و ثالثها: ‎المفعول الأوّل و هو عندنا هو النّور المحمّدي». شیخ احمد، گویا متوجه این امر شده که منظور [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در تقسیم، یک چیز بوده و خودش چیز دیگری را نقد کرده است؛ ازاین‌رو می‌نویسد: اگر فکر می‌کنید [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرا]] چنین چیزی را اراده نکرده، می‌توانید به کلمات دامادش [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] در «[[الكلمات المكنونة (چاپ کنگره فیض)|الكلمات المكنونة]]» مراجعه کنید. وی پس از ذکر عباراتی از [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض]]، می‌گوید: اگر این کلمات به وحدت وجود - که علما بر تکفیر معتقد به آن اجماع دارند - ‎اشاره ندارد، پس وحدت وجود، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ بلکه کلمات او امری بالاتر، یعنی وحدت وجود و موجود را می‌رساند<ref>ر.ک: همان، صفحه‌های ه‍ - ‎ز</ref>.
از جمله مواردی که نسبت کفر به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازی]] (که علاوه بر اقرار به اسلام، مناسک آن را انجام می‌داد و هفت بار پیاده به حج رفت و در هفتمین بار در همان مسیر از دنیا رفت) داده است، در اوایل شرحش بر رساله «حکمت عرشیه» اوست. احسائی، پس از نقل این قول [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرا]]: «إن الموجود إما حقيقة الوجود أو غيرها و نعنیبحقيقة الوجود، ما لا يشوبه شيء غير الوجود من عموم أو خصوص أو حدّ أو نهایة أو ماهية أو نقص أو عدم و هو المسمى بواجب‌الوجود. فنقول: لو لم تكن حقيقة الوجود موجودة لم يكن شي‏ء من الأشياء موجودا لكنّ اللّازم باطل، بديهة، فكذا الملزوم»، به ابطال آن پرداخته و این نوع تقسیم‌بندی او را باطل دانسته و تقسیم دیگری ارائه داده و این‌گونه نوشته: «محلّ التقسيم مع لحاظ تسمية من يصدق عليه اسم الوجود من حيث إنّه «هست» كما في الّلغة الفارسیة ثلاثة أنواع: أحدها: ‎مثال الفاعل و اسمه كالقائم بالنّسبة إلى زيد... و ثانيها: ‎الفعل أعنیالمشية و الإرادة و الإبداع... و ثالثها: ‎المفعول الأوّل و هو عندنا هو النّور المحمّدي». شیخ احمد، گویا متوجه این امر شده که منظور [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در تقسیم، یک چیز بوده و خودش چیز دیگری را نقد کرده است؛ ازاین‌رو می‌نویسد: اگر فکر می‌کنید [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرا]] چنین چیزی را اراده نکرده، می‌توانید به کلمات دامادش [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] در «[[الكلمات المكنونة (چاپ کنگره فیض)|الكلمات المكنونة]]» مراجعه کنید. وی پس از ذکر عباراتی از [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض]]، می‌گوید: اگر این کلمات به وحدت وجود - که علما بر تکفیر معتقد به آن اجماع دارند - ‎اشاره ندارد، پس وحدت وجود، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ بلکه کلمات او امری بالاتر، یعنی وحدت وجود و موجود را می‌رساند<ref>ر.ک: همان، صفحه‌های ه‍ - ‎ز</ref>.
[[شهابی، محمود|محمود شهابی]]، پس از بیان این کلمات، نقد ظریفی را از دیگر شارح حکمت عرشیه، یعنی مولی محمداسماعیل بن مولی سمیع اصفهانی ذکر می‌کند که پس از نقل مطلب بالا از شیخ احمد احسائی در فوق، در پاسخ به او می‌نویسد: مورد تقسیم در اینجا، موجودی است که موضوع علم الهی است، نه حقیقت وجود... من در تعجبم که چگونه احسائی احتمال عدم فهم منظور از کلام [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن]] را نداده؛ درحالی‌که [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن]] از شخصیت‎های عالم به اخبار اهل‎بیت(ع) است. منظور [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن]] از وجود مضاف إلی الله تعالی، وجود منبسط، یعنی امر الهی و فعل اوست که ربط محض و اضافه اشراقیه صِرف است و في ذاته، هیچ حکمی بر آن نمی‌شود..<ref>ر.ک: همان، صفحه‌های ح و ط</ref>.
[[شهابی، محمود|محمود شهابی]]، پس از بیان این کلمات، نقد ظریفی را از دیگر شارح حکمت عرشیه، یعنی مولی محمداسماعیل بن مولی سمیع اصفهانی ذکر می‌کند که پس از نقل مطلب بالا از شیخ احمد احسائی در فوق، در پاسخ به او می‌نویسد: مورد تقسیم در اینجا، موجودی است که موضوع علم الهی است، نه حقیقت وجود... من در تعجبم که چگونه احسائی احتمال عدم فهم منظور از کلام [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن]] را نداده؛ درحالی‌که [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن]] از شخصیت‎های عالم به اخبار اهل‎‌بیت(ع) است. منظور [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن]] از وجود مضاف إلی الله تعالی، وجود منبسط، یعنی امر الهی و فعل اوست که ربط محض و اضافه اشراقیه صِرف است و في ذاته، هیچ حکمی بر آن نمی‌شود..<ref>ر.ک: همان، صفحه‌های ح و ط</ref>.


[[شهابی، محمود|محمود شهابی]] در نهایت از انتساب کفر و الحاد به کسانی که نه‌تنها اقرار به اسلام دارند و احکام الهی را هم مراعات می‌کنند، بلکه عالم در این زمینه هم هستند، تنها به دلیل وجود برخی عبارات در کلماتشان، آن‌هم با عدم فهم معنی دقیق آن کلمات، اظهار تأسف می‌کند. وی پس از بیان معانی چهارگانه برای وحدت و بیان فسادِ فقط اعتقاد به یک نوع از این چهار نوع وحدت در وجود، قول به اصالت ماهیت را هم در نهایت بازگشت‎کننده به قول به وحدت وجود می‌داند و می‌گوید: حتی کسانی مانند شیخ احسائی هم که قائل به اصالت وجود و ماهیت باهم هستند، در حقیقت [ناخواسته] قائل به وحدت وجود می‌باشند<ref>ر.ک: همان، صفحات ط و ی</ref>.
[[شهابی، محمود|محمود شهابی]] در نهایت از انتساب کفر و الحاد به کسانی که نه‌تنها اقرار به اسلام دارند و احکام الهی را هم مراعات می‌کنند، بلکه عالم در این زمینه هم هستند، تنها به دلیل وجود برخی عبارات در کلماتشان، آن‌هم با عدم فهم معنی دقیق آن کلمات، اظهار تأسف می‌کند. وی پس از بیان معانی چهارگانه برای وحدت و بیان فسادِ فقط اعتقاد به یک نوع از این چهار نوع وحدت در وجود، قول به اصالت ماهیت را هم در نهایت بازگشت‎کننده به قول به وحدت وجود می‌داند و می‌گوید: حتی کسانی مانند شیخ احسائی هم که قائل به اصالت وجود و ماهیت باهم هستند، در حقیقت [ناخواسته] قائل به وحدت وجود می‌باشند<ref>ر.ک: همان، صفحات ط و ی</ref>.
خط ۴۹: خط ۴۹:


==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}




خط ۵۵: خط ۵۶:
[[رده:فلسفه اسلامی]]
[[رده:فلسفه اسلامی]]
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن چهاردهم]]
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن چهاردهم]]
[[رده:فيلسوفان قرن چهاردهم آ-ي]]
[[رده:آثار فلسفی]]
[[رده: 25 آبان الی 24 آذر]]