۱۰۶٬۴۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
| اساتید = | | اساتید = | ||
| مشایخ | | مشایخ = | ||
| معاصرین = مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه | | معاصرین = مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه | ||
| شاگردان = | | شاگردان = | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==ویژگیهای شعر او== | ==ویژگیهای شعر او== | ||
زبان شعر ابن هباریه استوار، روشن و غالباً به دور از هرگونه پیچیدگی است. در آثار وی، آنچه در دست داریم، گرایشی به کلام عامیانه دیده نمیشود و کلمات فارسی این آثار که برخی در دوران عباسی به عربی راه یافته، هیچ کدام نوظهور نیستند. | زبان شعر ابن هباریه استوار، روشن و غالباً به دور از هرگونه پیچیدگی است. در آثار وی، آنچه در دست داریم، گرایشی به کلام عامیانه دیده نمیشود و کلمات فارسی این آثار که برخی در دوران عباسی به عربی راه یافته، هیچ کدام نوظهور نیستند. در هجا وی را بیشتر میتوان با ابن عنین در یک صف نهاد تا ابن معذل که به هجو مردم عادی میپرداخته است. | ||
وی که به شهادت کتابهایش هرگز جانب علم را فرو نگذاشت، از آنجا که ذوق و پسند عامه را مایل به هزل یافت، چندی نگذشت که شعر خویش را به سُخف و مجون درآمیخت و ابن حجاج را که استاد اشعار سخیف بود، به پیشوایی برگزید و اگرچه هرگز به پای او نرسید، در مقام شایستهترین جانشین وی، ادامه دهنده یکی از دو گرایش مهم ادب عربی در عهد سلجوقی گردید. | وی که به شهادت کتابهایش هرگز جانب علم را فرو نگذاشت، از آنجا که ذوق و پسند عامه را مایل به هزل یافت، چندی نگذشت که شعر خویش را به سُخف و مجون درآمیخت و ابن حجاج را که استاد اشعار سخیف بود، به پیشوایی برگزید و اگرچه هرگز به پای او نرسید، در مقام شایستهترین جانشین وی، ادامه دهنده یکی از دو گرایش مهم ادب عربی در عهد سلجوقی گردید. | ||
اگرچه سرودههای سُخفآمیز ابن هباربه برای روشن ساختن گوشههایی از زندگی اجتماعی و ذوق و سلیقه مردم روزگار وی به کار میآید و از دست رفتن دیوان وی که به 3 یا 4 مجلد میرسیده است، از این دیدگاه تأسفبار است، احتمالاً این جنبه شعر او از تازگی و اهمیت چندانی برخوردار نبوده و اگر همه دیوان وی نیز که غالب آن اشعار سخیف بوده است، بر جای میماند، چه بسا، تنها فایده آن این بود که ابن حجاج دیگری در ادب عرب پدید میآمد. | اگرچه سرودههای سُخفآمیز ابن هباربه برای روشن ساختن گوشههایی از زندگی اجتماعی و ذوق و سلیقه مردم روزگار وی به کار میآید و از دست رفتن دیوان وی که به 3 یا 4 مجلد میرسیده است، از این دیدگاه تأسفبار است، احتمالاً این جنبه شعر او از تازگی و اهمیت چندانی برخوردار نبوده و اگر همه دیوان وی نیز که غالب آن اشعار سخیف بوده است، بر جای میماند، چه بسا، تنها فایده آن این بود که ابن حجاج دیگری در ادب عرب پدید میآمد. | ||
اما جنبه بااهمیتتر شعر ابن هباریه، هجاهای اوست که باتوجه به آنچه از آنها در دست است و نیز گزارش منابع موجود، همه درباره قدرتمندان و فرمانروایان بوده است. وی در آغاز به ستایش آنان پرداخت، اما چون ظاهراً از این ستایشها طرفی نبست، به هجا روی آورد و این هجاها گاه به گونهای باجخواهی تبدیل میشد. | اما جنبه بااهمیتتر شعر ابن هباریه، هجاهای اوست که باتوجه به آنچه از آنها در دست است و نیز گزارش منابع موجود، همه درباره قدرتمندان و فرمانروایان بوده است. وی در آغاز به ستایش آنان پرداخت، اما چون ظاهراً از این ستایشها طرفی نبست، به هجا روی آورد و این هجاها گاه به گونهای باجخواهی تبدیل میشد. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
==زندگانی== | ==زندگانی== | ||
ابن هباریه چندی در بغداد با اهل علم نشست و برخاست کرد و در مجلسی تنی چند از آنان، از جمله مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه شرکت جست و سرانجام در نقد شعر و علم انساب چیرهدست شد، اما ملازمت اهل علم او را از میگساری در میخانههای قُطْرَبُّل باز نداشت. | ابن هباریه چندی در بغداد با اهل علم نشست و برخاست کرد و در مجلسی تنی چند از آنان، از جمله مالک بانیاسی و ابوجعفر مسلمه شرکت جست و سرانجام در نقد شعر و علم انساب چیرهدست شد، اما ملازمت اهل علم او را از میگساری در میخانههای قُطْرَبُّل باز نداشت. | ||
نخستین قربانیان هجاهای وی، خاندان جهیری، احتمالاً نخستین ممدوحان او بودند که نمونه جالب توجه آن را برخی مآخذ گزارش کردهاند. وی دامنه هرزهگوییهای خود را به این خاندان منحصر نساخت و قدرتمندان دیگر را نیز چندان به ریشخند گرفت تا خون وی را مباح دانستند. | نخستین قربانیان هجاهای وی، خاندان جهیری، احتمالاً نخستین ممدوحان او بودند که نمونه جالب توجه آن را برخی مآخذ گزارش کردهاند. وی دامنه هرزهگوییهای خود را به این خاندان منحصر نساخت و قدرتمندان دیگر را نیز چندان به ریشخند گرفت تا خون وی را مباح دانستند. | ||
ابن هباریه که از بیم جان خود بغداد را ترک کرده بود چندی در شهرهای گوناگون عراق سرگردان بود و سپس به اصفهان رفت. در اصفهان گویا با مساعدت ابوالفرج یحیی بن تلمیذ مورد حمایت خواجه نظامالملک قرار گرفت و به ستایش وی پرداخت. گرچه اطرافیان وزیر با او بر سر مهر نبودند، وی از عنایت خواجه نظامالملک برخوردار بود و در نعمت و آسایش میزیست. این نیکبختی دیری نپایید و ابن هباریه قربانی رقابت میان خواجه نظام الملک و ابن دارست گردید، بدینسان که بر اثر تحریک ابن دارست به هجو ولی نعمت خویش پرداخت. نظام الملک ظاهراً از این گناه وی درگذشت و حتی بر اکرام خویش نسبت به او بیفزود، تا آنجا که به گزارش ابن جوزی 500 دینار نیز به وی صله پرداخت، اما او بار دیگر نظام الملک را هجو کرد. این بار وزیر به کشتن او فرمان داد و ابن هباریه به محمد | ابن هباریه که از بیم جان خود بغداد را ترک کرده بود چندی در شهرهای گوناگون عراق سرگردان بود و سپس به اصفهان رفت. در اصفهان گویا با مساعدت ابوالفرج یحیی بن تلمیذ مورد حمایت خواجه نظامالملک قرار گرفت و به ستایش وی پرداخت. گرچه اطرافیان وزیر با او بر سر مهر نبودند، وی از عنایت خواجه نظامالملک برخوردار بود و در نعمت و آسایش میزیست. این نیکبختی دیری نپایید و ابن هباریه قربانی رقابت میان خواجه نظام الملک و ابن دارست گردید، بدینسان که بر اثر تحریک ابن دارست به هجو ولی نعمت خویش پرداخت. نظام الملک ظاهراً از این گناه وی درگذشت و حتی بر اکرام خویش نسبت به او بیفزود، تا آنجا که به گزارش ابن جوزی 500 دینار نیز به وی صله پرداخت، اما او بار دیگر نظام الملک را هجو کرد. این بار وزیر به کشتن او فرمان داد و ابن هباریه به محمد بن ثابت خجندی پناه برد. خجندی در مجلس مناظرهای که با حضور فقیهان در برابر نظام الملک تشکیل میشد، به شفاعت از وی پرداخت و وزیر بار دیگر از گناه وی درگذشت و ابن هباریه ظاهراً، برای جبران آنچه گذشته بود، قصیدهای را که در ستایش وی سروده بود، بخواند، اما تملّق کفرآمیز وی بار دیگر خشم ممدوح را برانگیخت. از این پس وی چندی از عمر خویش را در سرگردانی، ناامنی و تنگدستی در جست و جوی پناهگاهی تازه گذراند. | ||
خلیفه بغداد بیخردتر از آن بود که شاعر بدو پناه برد. ابن دارست نیز که به سبب دوستی با ابن هباریه از عنایت خواجه محروم مانده بود، چندان گشاده دست نبود که نیازهای شاعر را برآورده سازد. از همه مهمتر، شاعر به بددینی و بدزبانی شهرت یافته بود. از اینرو در قصیده سینیّهای همه قدرتمندان روزگار خویش را به باد ناسزا گرفت و سپس از اصفهان قصد کرمان کرد. در کرمان به ستایش ایرانشاه سلجوقی و مکرم | خلیفه بغداد بیخردتر از آن بود که شاعر بدو پناه برد. ابن دارست نیز که به سبب دوستی با ابن هباریه از عنایت خواجه محروم مانده بود، چندان گشاده دست نبود که نیازهای شاعر را برآورده سازد. از همه مهمتر، شاعر به بددینی و بدزبانی شهرت یافته بود. از اینرو در قصیده سینیّهای همه قدرتمندان روزگار خویش را به باد ناسزا گرفت و سپس از اصفهان قصد کرمان کرد. در کرمان به ستایش ایرانشاه سلجوقی و مکرم بن علاء وزیر پرداخت. | ||
اقامت او در کرمان اگر چه مصادف با سالهای پایان عمر وی بود، چندان پربار است که از وی چهرهای تازه ارائه میدهد، بهترین آثار وی که همه اهمیت او مرهون آنهاست، در کرمان و در همین سالها پدید آمدند. | اقامت او در کرمان اگر چه مصادف با سالهای پایان عمر وی بود، چندان پربار است که از وی چهرهای تازه ارائه میدهد، بهترین آثار وی که همه اهمیت او مرهون آنهاست، در کرمان و در همین سالها پدید آمدند. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
شاید بتوان گفت که ابن هباریه به رغم شهرت به فساد اخلاق، ستایشهای اغراقآمیز از قدرتمندان و نیز بدزبانی، نشانههایی از آزادگی و خردمندی را نیز در وجود خویش داشته است. وی در یکی از اشعار خود از اینکه ناگزید بوده است، آبرو و نیز ظرافت هنر خویش را دست مایه معیشت سازد، نالیده است. همچنین در روزگار اقامت در بغداد از اینکه میدیده است شهر بغداد با همه زیباییهایش مسکن توانگران بیخردی است که همه اسباب خوشگذرانی خود را در آن مییابند د، اما از جوانمردی و انسانیت در آن خبری نیست، شکوه کرده است. این چهره وی در یکی از آثار او نیز که تاریخ تألیف آن روشن نیست، آشکار است. | شاید بتوان گفت که ابن هباریه به رغم شهرت به فساد اخلاق، ستایشهای اغراقآمیز از قدرتمندان و نیز بدزبانی، نشانههایی از آزادگی و خردمندی را نیز در وجود خویش داشته است. وی در یکی از اشعار خود از اینکه ناگزید بوده است، آبرو و نیز ظرافت هنر خویش را دست مایه معیشت سازد، نالیده است. همچنین در روزگار اقامت در بغداد از اینکه میدیده است شهر بغداد با همه زیباییهایش مسکن توانگران بیخردی است که همه اسباب خوشگذرانی خود را در آن مییابند د، اما از جوانمردی و انسانیت در آن خبری نیست، شکوه کرده است. این چهره وی در یکی از آثار او نیز که تاریخ تألیف آن روشن نیست، آشکار است. | ||
گزارش مآخذ درباره خبث لسان وی و هجو همه مردم حتی پدر و مادر خویش | گزارش مآخذ درباره خبث لسان وی و هجو همه مردم حتی پدر و مادر خویش را باید در شمار گزارشهای سنتی و داوریهای رایج درباره اینگونه شاعران دانست. احتمالاً قصیده سینیّه وی در هجو نظام الملک، ملکشاه، ابوالغنائم، خلیفه مقتدی و دیگر قدرتمندان موجب چنین شهرتی گردیده است. حتی شعر رکیک وی خطاب به بارع دبّاس را نیز که برخی نقل همه آن را دور از شرم پنداشتهاند، باید نوعی شوخی بین دو دوست صاحب ذوق دانست، چنانکه بارع نیز پاسخی درخور به آن داده است، اما همین شعر نیز هنگامی سروده شده که بارع در کسوت صاحب مقامی، از دیدار با وی تن زد و یا ابن هباریه به سبب اشتغال بارع به مهمات شغل خود، از دیدار وی محروم گردید. | ||
==مذهب== | ==مذهب== | ||
مآخذ کهن درباره مذهب ابن هباریه سکوت اختیار کردهاند. تنها ابن جوزی به رثای وی درباره امام حسین(ع) اشاره کرده است، اما قمی وی را شیعه دانسته و گزارشی از حضور وی بر تربت امام حسین(ع) و گریستن وی بر خاندان [[امام علی علیهالسلام|علی | مآخذ کهن درباره مذهب ابن هباریه سکوت اختیار کردهاند. تنها ابن جوزی به رثای وی درباره امام حسین(ع) اشاره کرده است، اما قمی وی را شیعه دانسته و گزارشی از حضور وی بر تربت امام حسین(ع) و گریستن وی بر خاندان [[امام علی علیهالسلام|علی بن ابیطالب(ع)]] و نیز مرثیههای او به دست داده است که قابل تأمل است. | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
نسخههای متعددی که از الصادح و الباغم موجود است و نیز چاپهای مکرر آن، نشانه آن است که این کتاب همواره مورد علاقه مردم بوده است. برخی از ادیبان نیز به آن توجه نشان دادهاند، ازجمله ابن حجّه حموی آن را با عنوان تغریدات الصباح مختصر کرده و ابن حلوانی با اقتباس از آن، اثر دیگرش با عنوان الناغم من الصادح والباغم فراهم آورده است. | نسخههای متعددی که از الصادح و الباغم موجود است و نیز چاپهای مکرر آن، نشانه آن است که این کتاب همواره مورد علاقه مردم بوده است. برخی از ادیبان نیز به آن توجه نشان دادهاند، ازجمله ابن حجّه حموی آن را با عنوان تغریدات الصباح مختصر کرده و ابن حلوانی با اقتباس از آن، اثر دیگرش با عنوان الناغم من الصادح والباغم فراهم آورده است. | ||
#نظم رساله فلسفی و عرفانی [[حي بن یقظان|حی بن یقظان]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] ازمهمترین اثار ابن هباریه که احتمالاً آن نیز در همین دوره سروده شده است. این منظومه گاه به خود [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن | #نظم رساله فلسفی و عرفانی [[حي بن یقظان|حی بن یقظان]] [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] ازمهمترین اثار ابن هباریه که احتمالاً آن نیز در همین دوره سروده شده است. این منظومه گاه به خود [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] نسبت داده شده است، اما در آغاز نسخهای از این اثر که در استانبول موجود است، اشاره شده است که از ابن هباریه درخواست شد تا رساله حی بن یقظان ابن سینا را به نظم درآورد و او به سبب ناآشنایی به معانی آن از این درخواست سرباز زد، اما سرانجام بر سبیل آزمایش به نظم رساله همّت گماشت. این منظومه در 154 بیت است که تقریباً با رساله منثور [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] مطابق است. | ||
افزون بر آثاری که یاد شد، کتابهای زیر نیز در شمار آثار ابن هباریه است: | افزون بر آثاری که یاد شد، کتابهای زیر نیز در شمار آثار ابن هباریه است: | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
[https://www.cgie.org.ir/fa/article/226095/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%87%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87 | [https://www.cgie.org.ir/fa/article/226095/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%87%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87 سیدی، سید محمد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.] | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== |