۱۱۱٬۸۳۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '(د ' به '(متوفای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== جمعآوری اشعار و شعرا == | == جمعآوری اشعار و شعرا == | ||
در نيمۀ اول سدۀ 3 ق9/ م، كار گردآورى آثار و اخبار و ادب عربى به اوج رسيده و كار تدوین نگارش و ابداع آغاز شده بود. میان دو مرحلۀ گردآورى و تدوین، ابن حبيب و برخى از همعصران وى حلقۀ پيوند به شمار مىآيند. از فهرست کتابهاى او كه پس از این خواهد آمد، چنين برمىآيد كه وى هم به جمعآورى اشعار و اخبار شعرا همت گماشته، هم به تاريخ و انساب پرداخته و هم خود به تأليف کتابهایى كه از نوآورى تهى نيست، دست زده است. همچنين ملاحظه مىكنيم كه وى در میان بزرگترين راویان زمان خویش جاى دارد. او خود از ابن كلبى، ابن اعرابى، قطرب، ابوعبيده و ديگران روايت كرده و مردانى چون سكّرى (متوفای | در نيمۀ اول سدۀ 3 ق9/ م، كار گردآورى آثار و اخبار و ادب عربى به اوج رسيده و كار تدوین نگارش و ابداع آغاز شده بود. میان دو مرحلۀ گردآورى و تدوین، ابن حبيب و برخى از همعصران وى حلقۀ پيوند به شمار مىآيند. از فهرست کتابهاى او كه پس از این خواهد آمد، چنين برمىآيد كه وى هم به جمعآورى اشعار و اخبار شعرا همت گماشته، هم به تاريخ و انساب پرداخته و هم خود به تأليف کتابهایى كه از نوآورى تهى نيست، دست زده است. همچنين ملاحظه مىكنيم كه وى در میان بزرگترين راویان زمان خویش جاى دارد. او خود از ابن كلبى، ابن اعرابى، قطرب، ابوعبيده و ديگران روايت كرده و مردانى چون سكّرى (متوفای 275 ق888/ م) و محمد بن احمد بن ابى عرابه از او روايت كردهاند (اين نامها در همۀ منابع كهن مذكورند، جز نام محمد بن احمد كه فقط [[خطیب بغدادى]] و سمعانى آوردهاند). وى همچنين با ثعلب (متوفای 291 ق904/ م) روابط دوستى داشت. | ||
حكايت این روابط، یکى از نادر رواياتى است كه دربارۀ ابن حبيب به دست ما رسيده است و نشان مىدهد كه وى، با آنكه چندين سال از ثعلب بزرگتر بود، از حضور او در مجلس خویش بيمناك بود و از «املاء» خوددارى مىكرد، به خصوص كه یک بار وى در توضيح بيتى از حسّان فرو ماند و ثعلب به جاى او پاسخ گفت. با اينهمه از این روايات، هيچ بوى خصومت و رقابت به مشام نمىرسد و گویى هم حضور ثعلب در مجلس او و هم سكوت ابن حبيب، از باب احترام متقابل بوده است. اما نمىدانيم مجلس درس ابن حبيب چگونه بود. غالباً گفتهاند وى آموزگار بود. | حكايت این روابط، یکى از نادر رواياتى است كه دربارۀ ابن حبيب به دست ما رسيده است و نشان مىدهد كه وى، با آنكه چندين سال از ثعلب بزرگتر بود، از حضور او در مجلس خویش بيمناك بود و از «املاء» خوددارى مىكرد، به خصوص كه یک بار وى در توضيح بيتى از حسّان فرو ماند و ثعلب به جاى او پاسخ گفت. با اينهمه از این روايات، هيچ بوى خصومت و رقابت به مشام نمىرسد و گویى هم حضور ثعلب در مجلس او و هم سكوت ابن حبيب، از باب احترام متقابل بوده است. اما نمىدانيم مجلس درس ابن حبيب چگونه بود. غالباً گفتهاند وى آموزگار بود. | ||
ياقوت از ابن ابى روبه نقل مىكند كه وى در مكتب خود فرزندان عباس بن محمّد را درس مىداده است و تنها شعرى كه از وى مىشناسیم دو بيت در بيان حال نابسامان «معلم» است كه بر اثر معاشرت با كودكان عقل خود را نيز از دست مىدهد. نكتۀ جالب توجه آنكه وى با پدر ابن رومى (متوفای | ياقوت از ابن ابى روبه نقل مىكند كه وى در مكتب خود فرزندان عباس بن محمّد را درس مىداده است و تنها شعرى كه از وى مىشناسیم دو بيت در بيان حال نابسامان «معلم» است كه بر اثر معاشرت با كودكان عقل خود را نيز از دست مىدهد. نكتۀ جالب توجه آنكه وى با پدر ابن رومى (متوفای 283 ق896/ م) دوستى داشت و شاعر نيز در جوانى نزد او درس خوانده است. | ||
همگان، وى را عالم به أنساب و اخبار و راوى مورد اعتمادى دانستهاند، امّا در این میان مرزبانى كه از تكريم و تمجيد او فروگذار نكرده است، روايت شگفتى آورده مبنى بر اينكه وى آثار ديگران را مىگرفت و به نام خود مىساخت و به عنوان نمونه از کتاب اسماعيل بن ابى عبدالله نام برده كه ابن حبيب آن را سراسر نقل كرده و سپس نام شعرايى را كه به بيتى از ابيات خود شهرت يافتهاند، به آن افزوده و آن مجموعه را متعلق به خود خوانده است. این داستان را اگر چه [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] و ابن قاضى شهبة و [[سيوطى]] به اختصار آوردهاند، اما گویى چندان مورد تأييد دانشمندان نيست، به خصوص كه مىبينيم غالب نویسندگان به روايات او استناد كردهاند، مثلاً[[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] 17 روايت از روايات مربوط به فرزدق را از قول او نقل كرده است. قابل ذكر آنكه او خود اكثر این روايات را از اصمعى (متوفای | همگان، وى را عالم به أنساب و اخبار و راوى مورد اعتمادى دانستهاند، امّا در این میان مرزبانى كه از تكريم و تمجيد او فروگذار نكرده است، روايت شگفتى آورده مبنى بر اينكه وى آثار ديگران را مىگرفت و به نام خود مىساخت و به عنوان نمونه از کتاب اسماعيل بن ابى عبدالله نام برده كه ابن حبيب آن را سراسر نقل كرده و سپس نام شعرايى را كه به بيتى از ابيات خود شهرت يافتهاند، به آن افزوده و آن مجموعه را متعلق به خود خوانده است. این داستان را اگر چه [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] و ابن قاضى شهبة و [[سيوطى]] به اختصار آوردهاند، اما گویى چندان مورد تأييد دانشمندان نيست، به خصوص كه مىبينيم غالب نویسندگان به روايات او استناد كردهاند، مثلاً[[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] 17 روايت از روايات مربوط به فرزدق را از قول او نقل كرده است. قابل ذكر آنكه او خود اكثر این روايات را از اصمعى (متوفای 215 ق830/ م) كه در شمار استادان او ياد نكردهاند، اخذ كرده است. | ||
نمىدانيم كه ابن حبيب به چه مذهب بوده است. با اينهمه حمید الله به استناد اينكه وى نام عائشه و ابوبكر و عمر را با عبارت «رحمهالله» و نام خديجه و على(ع) را با «رضىاللهعنه» همراه كرده و گاه نيز خطاهایى به عمر نسبت داده، وى را شيعى مذهب پنداشته است. | نمىدانيم كه ابن حبيب به چه مذهب بوده است. با اينهمه حمید الله به استناد اينكه وى نام عائشه و ابوبكر و عمر را با عبارت «رحمهالله» و نام خديجه و على(ع) را با «رضىاللهعنه» همراه كرده و گاه نيز خطاهایى به عمر نسبت داده، وى را شيعى مذهب پنداشته است. |