۸۳٬۶۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات زندگینامه | {{جعبه اطلاعات زندگینامه | ||
| عنوان | | عنوان = حکیم ابوالقاسم فردوسی | ||
| تصویر | | تصویر = NUR2092.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
|سرشناسی | |سرشناسی = | ||
|نام کامل | |نام کامل = ابوالقاسم حسن بن علی طوسی | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر = | ||
|لقب | |لقب = | ||
|نسب | |نسب = | ||
|تخلص | |تخلص = فردوسی | ||
|نام پدر | |نام پدر = علی | ||
|ولادت | |ولادت = 329ق | ||
|محل تولد | |محل تولد = روستای پاژ، طایران | ||
|کشور تولد | |کشور تولد = ایران | ||
|رحلت | |رحلت = 411ق | ||
|شهادت | |شهادت = | ||
|مدفن | |مدفن = طوس | ||
|نام همسر | |نام همسر = | ||
|فرزندان | |فرزندان = | ||
|خویشاوند سرشناس = | |خویشاوند سرشناس = | ||
|دین | |دین = اسلام | ||
|مذهب | |مذهب = شیعه | ||
|پیشه | |پیشه = دهقان | ||
|درجه علمی | |درجه علمی = | ||
|دانشگاه | |دانشگاه = | ||
|علایق پژوهشی | |علایق پژوهشی = | ||
|کد پدیدآور | |کد پدیدآور = | ||
|منصب | |منصب = | ||
|پس از | |پس از = | ||
|پیش از | |پیش از = | ||
|اساتید | |اساتید = | ||
|شاگردان | |شاگردان = | ||
|اجازه اجتهاد از = | |اجازه اجتهاد از = | ||
|آثار | |آثار = شاهنامه، قصه یوسف و زلیخا | ||
|سبک نوشتاری | |سبک نوشتاری = حماسی | ||
|وبگاه رسمی | |وبگاه رسمی = | ||
|امضا | |امضا = | ||
| data-type="authorCode" |AUTHORCODE2092AUTHORCODE | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE2092AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
اسم پدرش در برخی روایات علی و در بعضی اسحاق بن شرفشاه و در برخی دیگر احمد بن فرخ ضبط شده است.<ref>ر.ک: همان، ص114</ref> | اسم پدرش در برخی روایات علی و در بعضی اسحاق بن شرفشاه و در برخی دیگر احمد بن فرخ ضبط شده است.<ref>ر.ک: همان، ص114</ref> | ||
شاعر بزرگ در روستای پاژ چشم به جهان گشود. پاژ را در متون قدیم به صورت «باز» مینوشتند، بعدها به صورت معرب آن فاز درآمد. نظامی عروضی که قدیمترین واقعه نویس زندگی فردوسی است و صدسالی بعد از او خاک پاکش را زیارت کرده میگوید: «استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود، از دیهی که آن دیه را باز خوانند. و از ناحیت طبران است . بزرگ دیهی است، و از وی هزار مرد بیرون آید. فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت، چنانکه به دخل آن ضیاع از امثال خود بینیاز بود....».<ref>ر.ک: هزاره فردوسی، ص 115</ref><ref>ر.ک: ریاحی، محمدامین، ص68</ref> | شاعر بزرگ در روستای پاژ چشم به جهان گشود. پاژ را در متون قدیم به صورت «باز» مینوشتند، بعدها به صورت معرب آن فاز درآمد. نظامی عروضی که قدیمترین واقعه نویس زندگی فردوسی است و صدسالی بعد از او خاک پاکش را زیارت کرده میگوید: «استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود، از دیهی که آن دیه را باز خوانند. و از ناحیت طبران است. بزرگ دیهی است، و از وی هزار مرد بیرون آید. فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت، چنانکه به دخل آن ضیاع از امثال خود بینیاز بود....».<ref>ر.ک: هزاره فردوسی، ص 115</ref><ref>ر.ک: ریاحی، محمدامین، ص68</ref> | ||
روستای پاژ در دو فرسنگی شرق طابران (طوس) و 15 کیلومتری شمال شهر مشهد مرکز دهستان تبادکان است و در پانصدمتری آن تپهگونهایست که مردم محل آن را «قلعه کهنهی پاژ» میخوانند.<ref>ر.ک: همان، ص68</ref> | روستای پاژ در دو فرسنگی شرق طابران (طوس) و 15 کیلومتری شمال شهر مشهد مرکز دهستان تبادکان است و در پانصدمتری آن تپهگونهایست که مردم محل آن را «قلعه کهنهی پاژ» میخوانند.<ref>ر.ک: همان، ص68</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
درباره زمان تولد فردوسی هیچ روایتی در دست نیست و فقط از روی سن او در موقع ختم شاهنامه به حساب میشود سال تولد او را به دست آورد و آن اشارهای است که شاعر به تقارن 58 سالگی خویش با جلوس سلطان محمود غزنوی دارد، یعنی سال 387. در این صورت تردیدی نمیماند که شاعر باید در 329ق به دنیا آمده باشد که همان سال وفات رودکی است.<ref>ر.ک: زرین کوب، عبدالحسین، ص70</ref> <ref>ر.ک: ریاحی، محمدامین، ص67</ref> | درباره زمان تولد فردوسی هیچ روایتی در دست نیست و فقط از روی سن او در موقع ختم شاهنامه به حساب میشود سال تولد او را به دست آورد و آن اشارهای است که شاعر به تقارن 58 سالگی خویش با جلوس سلطان محمود غزنوی دارد، یعنی سال 387. در این صورت تردیدی نمیماند که شاعر باید در 329ق به دنیا آمده باشد که همان سال وفات رودکی است.<ref>ر.ک: زرین کوب، عبدالحسین، ص70</ref> <ref>ر.ک: ریاحی، محمدامین، ص67</ref> | ||
فردوسی دهقان و دهقانزاده بود و عایدات کافی داشته و به قول نظامی عروضی «در آن دیه شوکتی تمام داشت چنانکه بدخل آن ضیاع از امثال خود بینیاز بود» و خود فردوسی نیز به رفاه حال خود در جوانی اشاره | فردوسی دهقان و دهقانزاده بود و عایدات کافی داشته و به قول نظامی عروضی «در آن دیه شوکتی تمام داشت چنانکه بدخل آن ضیاع از امثال خود بینیاز بود» و خود فردوسی نیز به رفاه حال خود در جوانی اشاره میکند و هم به فقر و تنگدستی که بعدها دچار آن شده بود.<ref>ر.ک: هزاره فردوسی، ص116</ref> | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
فروزانفر گفته است که فردوسی با دیوانهای عربی هم انس داشته و در علوم عربیت استادی توانا بوده است. | فروزانفر گفته است که فردوسی با دیوانهای عربی هم انس داشته و در علوم عربیت استادی توانا بوده است. | ||
بعدها با کلام و منطق و فلسفه یونانی نیز آشنایی یافت . آشنایی او با فلسفه یونانی از جای جای شاهنامه مخصوصا از دیباچه آن بر میآید. اعتقاد او به معتزله و تهمت قرمطی بودن که به او زدهاند، با همین نکته ارتباط دارد.<ref>ر.ک: همان، ص74</ref> | بعدها با کلام و منطق و فلسفه یونانی نیز آشنایی یافت. آشنایی او با فلسفه یونانی از جای جای شاهنامه مخصوصا از دیباچه آن بر میآید. اعتقاد او به معتزله و تهمت قرمطی بودن که به او زدهاند، با همین نکته ارتباط دارد.<ref>ر.ک: همان، ص74</ref> | ||
شاهنامهی فردوسی یادگار فضای فکری آزادی است که روزگار اوج دانش و فضل در ایران بود. شاهنامه در سرفصل یک تحول فکری و فرهنگی در ایران، و پایان یک عصر و آغاز عصر دیگری پدید آمده است، در خراسان عصر سامانی که فارغ از تسلط فقیهان دستگاه خلافت بود. در سالهایی که در بغداد حسین منصور حلاج را به دار میکشیدند و پیکرش را میسوزانیدند در پرتو بیداری و خردورزی و آزاد اندیشی، حکیمانی چون بیرونی و فارابی و رازی و ابن سینا ظهور میکردند. اما در آخرین سالهای حیات فردوسی با قدرت یافتن محمود فضای خراسان هم رنگ بغداد را گرفت. از آن به بعد بود که سیاست آمیخته به تعصب و جهالت سلجوقی - عباسی تعقل و فکر را در این سرزمین ریشه کن کرد.<ref>ر.ک: همان، ص75</ref> | شاهنامهی فردوسی یادگار فضای فکری آزادی است که روزگار اوج دانش و فضل در ایران بود. شاهنامه در سرفصل یک تحول فکری و فرهنگی در ایران، و پایان یک عصر و آغاز عصر دیگری پدید آمده است، در خراسان عصر سامانی که فارغ از تسلط فقیهان دستگاه خلافت بود. در سالهایی که در بغداد حسین منصور حلاج را به دار میکشیدند و پیکرش را میسوزانیدند در پرتو بیداری و خردورزی و آزاد اندیشی، حکیمانی چون بیرونی و فارابی و رازی و ابن سینا ظهور میکردند. اما در آخرین سالهای حیات فردوسی با قدرت یافتن محمود فضای خراسان هم رنگ بغداد را گرفت. از آن به بعد بود که سیاست آمیخته به تعصب و جهالت سلجوقی - عباسی تعقل و فکر را در این سرزمین ریشه کن کرد.<ref>ر.ک: همان، ص75</ref> | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:خرداد (1401)]] | [[رده:خرداد (1401)]] | ||
[[رده:مقالات تکمیلی بلند (خرداد-باقیزاده)]] |