فرهنگ و تمدن غرب از دیدگاه امام خمینی(ره): تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: تاریخ]] | |||
[[رده: تاریخ ایران]] | |||
[[رده:درباره امام خمینی]] | |||
[[رده:مقالات جدید(خرداد) باقی زاده]] | [[رده:مقالات جدید(خرداد) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 خرداد 1402]] |
نسخهٔ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۵:۴۴
فرهنگ و تمدن غرب از دیدگاه امام خمینی | |
---|---|
پدیدآوران | طاهری بنچناری، میثم (نویسنده) |
ناشر | مرکز اسناد انقلاب اسلامی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1388 |
موضوع | خمینی، روحالله رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران -۱۲۷۹، -۱۳۶۸ نظریه درباره غرب زدگی، نظریه درباره فرهنگ زدایی تمدن اسلامی تاثیر غرب - تمدن غرب - دفاعیهها و ردیهها |
کد کنگره | ۱۵۷۴DSR/۵/غ۴ط۲ ۱ |
فرهنگ و تمدن غرب از دیدگاه امام خمینی تألیف میثم طاهری بنچناری(متولد 1359ش)،
کتاب فوق در پاسخ به فرضیه ای نگاشته شده و سعی در اثبات آن دارد. این فرضیه به قرار زیر می باشد: «اصول مبانی اندیشه امام و مواضع ایشان بر مبانی اصیل اسلامی استوار بوده، و با رعایت مصالح امّت اسلامی و استقلال و عزتمندی دینی و ملی شکل گرفته است. ایشان ضمن رد مبانی، اصول و تجلیات اومانیستی فرهنگ و تمدن غرب نفی پیامدهای زیان بار آن بر ایران و کشورهای اسلامی مخالفتی با نکات مثبت و قابل استفاده آن، خصوصا مباحث شکلی نداشته و بلکه از برخی از آن ها در تأسیس نظام اسلامی نیز استفاده نمودند.»
برای بررسی این موضوع کتاب پیش رو به سه بخش تقسیم می شود: در بخش اول: کلیاتی در مورد فرهنگ و تمدن غرب، ماهیت آن و اصول و مفاهیم مؤثر در شکل گیری آن بررسی می گردد.
در بخش دوم: به آرا و نظرات اندیشمندان جهان اسلام در مواجهه با تمدن غرب اشاره می گردد. و بخش سوم: به بررسی مواضع امام خمینی نسبت به فرهنگ و تمدن غرب اختصاصی دارد. ابتدا ویژگی های اندیشه امام(ره) و نظرات ایشان درباره فرهنگ و تمدن و اسلامی و سپس مواضع وی نسبت به ابعاد مثبت و منفی تمدن غرب و مبانی و مفاهیم عمده شکل گرفته در این تمدن بررسی می شود.
در واقع نگاه ایشان به غرب و فرهنگ آن به دو حوزه فرهنگی و فنی قابل تقسیم است، که در حوزه فنی و ابزاری بر لزوم استفاده از تجربیات بشری تأکید فراوان کرده اند، ولی در حوزه ای که به هویت انسانی و اجتماعی و مبانی فکری و فرهنگی و شناخت شناسی مربوط می شود، هرگونه تقلید از غرب و خودباختگی را عامل اساسی بدبختی جوامع شرقی و اسلامی می دانند.
فرهنگ و تمدن غرب با تکیه بر علم جدید ریشه در تحولات دوره رنسانس دارد. ابعاد اندیشه ای این تحول عبارت است از: اومانیسم،سکولاریسم، لیبرالیسم و عقلانیت ابزاری که به صورت شکل گیری «دولت مدرن» با تمام نتایج استعماری آن نمود پیدا کرد. علاوه بر این مفاهیم عمده ای که برشمردیم، تمدن غرب دارای برخی دستاوردهای علمی و تکنولوژیک نیز می باشد که در واقع چهره ظاهری این تمدن را شکل می دهد.
نحوه آشنایی مسلمانان با غرب جدید در آغاز نه به دلیل وابستگی به غرب، بلکه با انگیزه مقابله با تهاجم نظامی دولت های غربی بود. اما در پی شکست های متوالی آنان کم کم باب مراوده علمی و فکری بین جهان اسلام و غرب گشوده شد. اعزام محصل به اروپا، تأسیس مدارس جدید، دعوت از اروپاییان برای تدریس، مشاوره و ... از جمله این تعاملات بود.
اندیشمندان اسلامی در مواجهه با تمدن غرب واکنش های مختلفی را ابراز داشتند، برخی آن چنان شیفته جنبه های مثبت آن شدند و نقاط ضعف و چهره استعماری و تهاجمی آن را نادیده گرفتند. این گروه فرهنگ و تمدن غرب را یک مجموعه یک دست می دانستند که نمی توان درمقابل آن دست به انتخاب زد بعضی از اصول را پذیرفت و برخی دیگر را نادیده گرفت.
گروهی نیز نگران از سلطه سیاسی اروپاییان و نفوذ اندیشه های غربی در اعتقادات مذهبی مسلمانان چاره را در رد غرب دیدند. این جریان جنبه های مثبت و نوآوری های غرب را نادیده می گیرد و به دستاوردهای علمی و پزشکی جدید آن با دید منفی می نگرد.
در این میان گروه سومی هم بودند که با مشاهده ضعف روزافزون جوامع اسلامی و پیشرفت غرب در عرصه علم، فن آوری و اداره جامعه با نگاهی واقع بینانه، نکات مثبت را اقتباس و جنبه منفی و استعماری را رد کردند. این گروه ضمن حفظ هویت ملی و دینی خود از ابعاد مثبت تمدن غرب نیز بهره گرفتند.
از جمله متفکرین مهمی که در این گروه قرار دارند، امام خمینی(ره) می باشند، که علاوه بر نظریه پردازی در این حوزه موفق به تأسیس حکومت نیز شدند.
ایشان ضمن مجاز شمردن استفاده مسلمانان از فنون و علوم جدید غربی، به جامعه اسلامی نسبت به دچار شدن به فساد اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی موجود در غرب و تضعیف هویت اسلامی و دور شدن از معنویت شدیدا هشدار داده اند.
امام در مواجههً با مبانی تمدن غرب دیدگاه توحیدی خود را ملاک گزینش قرار می دهند. بر این اساس اومانیسم که نگاه تک بعدی به انسان دارد، در نگاه فطری و متعالی امام، جایگاهی ندارد. همچنین سکولاریسم نیز با اعتقاد ایشان به پیوند دین و سیاست و جامعیت دین اسلام هم خوانی ندارد. ولی مفاهیمی نظیر علم گرایی، خردگرایی،دموکراسی و ... از برخی ابعاد با اندیشه امام تطبیق پذیر می-باشند.
اعتقاد امام به آزاد بودن انسان باعث می شود که مشابهت های زیادی بین اندیشه ایشان و لیبرالیسم به وجود بیاید. امام بر لزوم احترام به ملکیت و حفظ حریم خصوصی افراد تأکید و با شکسته شدن حریم آزادی های شخصی به بهانه های مختلف مخالفت می نماید.
نگاه فطری و خوش بینانه ای که امام به ذات انسان و توانایی های او دارد، باعث می شود که دموکراسی و نهادهای مرتبط با آن نیز مورد توجه امام قرار گیرد. بر این اساس امام برگزاری انتخابات و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت، قانون گرایی و ... را می پذیرد و در تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران نیز از آن ها بهره می گیرد. ولی با توجه به دیدگاه توحیدی، خواهان آن است که در انتخابات مقامات و تعیین برنامه ها و سیاست ها، تعهد و تطابق با احکام الهی ملاک انتخاب قرار گیرد. در مواجهه با دولت مدرن نیز امام دیدگاه توحیدی خود را ملاک قرار می دهد و با برقراری نظام جمهوری اسلامی، دولتی را تأسیس می کند که تجلی پیوند دین و سیاست است و احکام اسلامی را اجرا می نماید.[۱]
پانویس
- ↑ ر.ک: بینام، ص55-56
منابع مقاله
بینام، طوبی اندیشه (سطح دوم)، سیر مطالعاتی اندیشههای حضرت امام خمینی(ره)