بیضاوی، عبدالله بن عمر: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
(۵۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR02775.jpg|بندانگشتی|بیضاوی، عبدالله بن عمر]] | [[پرونده:NUR02775.jpg|بندانگشتی|بیضاوی، عبدالله بن عمر]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |بیضاوی، عبدالله بن عمر | ||
|- | |- | ||
| | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" | قاضی بیضاوی | ||
بیضاوی، ناصرالدین عبدالله بن محمد | بیضاوی، ناصرالدین عبدالله بن محمد | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" |عمر | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" | | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" |بیضاء فارس | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |685 ق یا 1286 م | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" |پدرش عمر بن محمد | ||
شرفالدین عمر بن زکی بوشکانی | |||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" |[[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)]] | ||
[[حاشیة القونوي علی تفسیر الإمام البیضاوي]] | |||
[[نظام التواریخ]] | |||
[[ | [[طوالع الأنوار من مطالع الأنظار]] | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE02775AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''ناصرالدین عبدالله بن عمر بن محمد بیضاوی شیرازی''' (متوفای 695یا 691- تبریز)، مکنّی به ابوالخیر و ابوسعید و ملقب به ناصرالدین، قاضی، فقیه شافعی، مفسر و متکلم اشعری در سدههای ۷ و ۸ ق/۱۳ و ۱۴م، است. با گرایش کلامی اشعری که به ویژه ارزشمندی برخی آثار او در زمینههای تفسیر اصول فقه و کلام، اسباب اشتهار او را فراهم آورده است. | |||
او از آن جهت بيضاوى گويند كه اهل بيضا واقع در حوالى شيراز بوده و تاريخ نويسان و دانشمندان علم انساب وى را از نژاد فارس مىدانند نه عرب. شايد مهارت وى در زبان فارسی اين مطلب را تقويت نمايد زيرا همانگونه كه همگان مىدانند ايشان در ادبيات فارسی تسلط فوق العادهاى داشته و فارسی را بخوبى مىنوشته و سخنرانى مىكرده و گاهى نيز به فارسی شعر مىسروده است. | |||
==لقب و كنيه== | ==لقب و كنيه== | ||
وى به لقب «ناصرالدين» شهرت داشته و اين لقب را شاگردان وى براى ايشان انتخاب نمودهاند و بيشتر تاريخ نويسان وى را بدين لقب بيان كردهاند.البته بايد دانست كه اين لقب (ناصرالدين) بيشتر بر پادشاهان، حاكمان و زمامداران اطلاق مىشده ولى دانشمندان اين لقب را براى خود انتخاب نمىنمودهاند بلكه شاگردان و پيروان آنان اين لقب را براى آنان بر مىگزيدند. | |||
كنيۀ وی «ابوالخير» و به قول بعضی «ابوسعيد» است و البته لازم نيست وى را فرزندى بدين نام باشد تا كنيه وى قرار گيرد. | |||
==ولادت و زندگى== | ==ولادت و زندگى== | ||
تاريخ ولادت وى معلوم نيست زيرا تاريخ نويسان و شرح حال نگاران اهتمام زيادى در ثبت تاريخ وفات دارند.به همين خاطر در تذكرهها و تراجم سال ميلاد وى مجهول است حتى بصورت تقريبى هم بيان نشده است. | تاريخ ولادت وى معلوم نيست زيرا تاريخ نويسان و شرح حال نگاران اهتمام زيادى در ثبت تاريخ وفات دارند.به همين خاطر در تذكرهها و تراجم سال ميلاد وى مجهول است حتى بصورت تقريبى هم بيان نشده است. | ||
زندگى وى در بيضا محل تولدش بوده است.اين شهر يكى از شهرهاى استان فارس در جنوب | زندگى وى در بيضا محل تولدش بوده است.اين شهر يكى از شهرهاى استان فارس در جنوب ایران نزدیک به خليج فارس است. | ||
شيراز و ديگر شهرهاى | شيراز و ديگر شهرهاى ایران بعد از پذيرش اسلام همواره مهد علم و دانش بوده و دانشمندان اسلامى در اين ديار رشد نمودهاند و اين مطلب از منابع و تراجم به خوبى استفاده میشود حتى در اين زمينه شهرها و روستاهاى ایران بر شهرهاى مهم اسلامى عراق، شام، حجاز، مصر و غيره...پيشى گرفت. | ||
به خاطر اين جو علمى از طرفى و به خاطر استعداد فطرى | به خاطر اين جو علمى از طرفى و به خاطر استعداد فطرى ذهنى، عقلى و روحى از طرف ديگر، بيضاوى از جوانى نبوغ بزرگى از خود نشان داد و در مدت كوتاهى در شمار دانشمندان بزرگ اسلامى قرار گرفت و در بيضا و شيراز شهرت بسزايى يافت. | ||
وى در اصول عقايد اشعرى و در فروع شافعى مىباشد. | وى در اصول عقايد اشعرى و در فروع شافعى مىباشد. | ||
== اساتید == | |||
آنچنان که بیضاوی خود در مقدمۀ الغایة القصوی آورده، فقه را نزد پدرش (که اصلیترین استاد او بوده) آموخته. همچنین نام شرفالدین عمر بن زکی بوشکانی (د۶۸۰ق/۱۲۸۱م)، در میان استادان او به چشم میخورد که بیضاوی از شاگردان طراز اول او بود، و گفته شده که وی مبنا و اصل بسیاری از آثارش را از این شیخ کسب کرده بوده است. | |||
رودانی بدون آنکه از شخصی به خصوص نام برد، یادآور شده که او نزد شماری از شاگردان تاجالدین ارموی و نیز صفیالدین ارموی (از عالمان منطقۀ آذربایجان) دانش آموخته بوده است. | |||
اینکه برخی [[سهروردی، عمر بن محمد|شهابالدین سهروردی]] (د۶۳۲ق) و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصیرالدین طوسی]] (د۶۷۲ق) را از استادان او شمردهاند. در مورد نخست ناپذیرفتنی، و در مورد اخیر تأیید نشده است. | |||
برخی نام تنی چند از استادان و شاگردان احتمالی او را آوردهاند، | |||
اما این گفته کازرونی در سلّم السموات که «بیضاوی صحبت خواجه نصیر طوسی و سهروردیِ عارف را درک کرده است» نامحتمل مینماید. | |||
==مسافرت== | ==مسافرت== | ||
تبريز يكى از شهرهاى شمال غربى | تبريز يكى از شهرهاى شمال غربى ایران و مركز آذربايجان شرقى است.اين شهر در سالهاى متمادى يكى از مراكز بزرگ علوم اسلامى بوده كه دانشمندان بزرگ جهت افاضه و استفاضه علمى رحل اقامت به اين شهر مىافكندهاند.بيضاوى نيز همچون دانشمندان ديگر براى احراز مقام علمى خويش به اين ديار سفر نموده تا در مناظره و مباحثه علمى اين مركز علمى شركت نمايد. | ||
در تراجم تاريخ ورود بيضاوى به تبريز نيامده تنها داستان ورود وى به تبريز بيان شده كه سبب رسيدن وى به منصب قاضى القضاة شد. داودى در طبقات مفسران(ج 1 | در تراجم تاريخ ورود بيضاوى به تبريز نيامده تنها داستان ورود وى به تبريز بيان شده كه سبب رسيدن وى به منصب قاضى القضاة شد. داودى در طبقات مفسران (ج 1 ص242) داستان را چنين مىنگارد: | ||
ورود وى به تبريز با مجلس درس يكى از اساتيد بزرگ تبريز مصادف شد. اين درس براى فضلاى تبريز برگزار مىشد و آنقدر مهم بود كه وزير حكومت وقت نيز در آن درس حضور مىيافت. | ورود وى به تبريز با مجلس درس يكى از اساتيد بزرگ تبريز مصادف شد. اين درس براى فضلاى تبريز برگزار مىشد و آنقدر مهم بود كه وزير حكومت وقت نيز در آن درس حضور مىيافت. | ||
بيضاوى هنگام ورود انتهاى مجلس درس نشست به طورى كه كسى متوجه حضور وى نشود.استاد مطلب علمى مهمى بيان كرد و گمان كرد كسى از حاضران توان فهم و پاسخ آن را ندارد.به همين جهت از شاگردان درخواست حل و جواب آن را نمود و گفت اگر نمىتوانيد لااقل آنرا حل نماييد و باز اگر نتوانستيد مطلب را مانند من بازگو نماييد. پس از اينكه شاگردان از حل، جواب و تبيين مسئله عاجز شدند و كسى لب به پاسخ نگشود، بيضاوى از آخر كلاس شروع به حل و جواب كرد. استاد در جواب وى گفت:من تا مطمئن نشوم كه تو مسئله را خوب درك كردى يا خير گوش به پاسخ شما نمىدهم پس نخست مسئله را بازگو كن آنگاه پاسخ ده. بيضاوى در پاسخ استاد فرمود:آيا مسئله را با همان عبارت شما بيان كنم يا معناى آنرا بازگو كنم. در اين هنگام استاد مبهوت شد و گفت:با الفاظ من بيان | بيضاوى هنگام ورود انتهاى مجلس درس نشست به طورى كه كسى متوجه حضور وى نشود.استاد مطلب علمى مهمى بيان كرد و گمان كرد كسى از حاضران توان فهم و پاسخ آن را ندارد.به همين جهت از شاگردان درخواست حل و جواب آن را نمود و گفت اگر نمىتوانيد لااقل آنرا حل نماييد و باز اگر نتوانستيد مطلب را مانند من بازگو نماييد. پس از اينكه شاگردان از حل، جواب و تبيين مسئله عاجز شدند و كسى لب به پاسخ نگشود، بيضاوى از آخر كلاس شروع به حل و جواب كرد. استاد در جواب وى گفت: من تا مطمئن نشوم كه تو مسئله را خوب درك كردى يا خير گوش به پاسخ شما نمىدهم پس نخست مسئله را بازگو كن آنگاه پاسخ ده. بيضاوى در پاسخ استاد فرمود:آيا مسئله را با همان عبارت شما بيان كنم يا معناى آنرا بازگو كنم. در اين هنگام استاد مبهوت شد و گفت:با الفاظ من بيان كن، بيضاوى آنرا بيان كرد سپس حلش نمود و در پايان گفت اينگونه كه شما مسئله را تقرير كردى اشكالات فراوانى بر آن وارد است كه يكايك اشكالات را بيان كرد و پاسخ آنها را نيز ارائه داد و در آخر با استاد مقابله كرد و مسئلهاى طرح كرد و پاسخ آن را از استاد درخواست نمود كه متأسفانه استاد از پاسخ دادن عاجز بود. در اين هنگام وزير حاضر در درس، بيضاوى را احضار كرد و وى را در كنار خود در بالاى مجلس درس نشاند.استاد در اين لحظه گفت: تو بايد بيضاوى باشى سپس وزير نام وى را پرسيد.او گفت من بيضاوى هستم و براى دريافت مقام قضاوت شيراز به خدمت شما رسيدم وزير وى را احترام و اكرام كرد و هداياى فراوانى به وى اهدا نمود و او را قاضى القضاة شيراز نمود و روانۀ استان فارس كرد. البته نام استاد و وزير در تراجم و تذكرهها نيامده است. | ||
بيضاوى به عنوان قاضى بلكه قاضى القضاة به شيراز بازگشت و تمام دانشمندان نيز وى را مقدم مىداشتند و او را فاضل و عادل در ميان مردم و حقوق آنان مىدانستند. | بيضاوى به عنوان قاضى بلكه قاضى القضاة به شيراز بازگشت و تمام دانشمندان نيز وى را مقدم مىداشتند و او را فاضل و عادل در ميان مردم و حقوق آنان مىدانستند. | ||
البته وى مدت زيادى در منصب قضاوت باقى نماند و آنرا ترك نمود و به | البته وى مدت زيادى در منصب قضاوت باقى نماند و آنرا ترك نمود و به تألیف و تدريس روى آورد. | ||
==آراء دانشمندان== | ==آراء دانشمندان== | ||
ابن قاضى شهبه در طبقات مىگويد: بيضاوى صاحب آثار علمى فراوان است وى از دانشمندان و اساتيد بزرگ آذربايجان و در شيراز قاضى القضاة بوده است. | |||
سبکی در طبقات شافعيه گويد:وى استاد مبرز و صاحب نظرى بزرگ و زاهد و عابد بوده است. | |||
ابن حبيب گويد:تمام بزرگان آثار وى را ستودهاند. | ابن حبيب گويد: تمام بزرگان آثار وى را ستودهاند. | ||
==بازگشت به تبريز== | ==بازگشت به تبريز== | ||
وى پس از ترك منصب قضا در شيراز و به قول بعضى پس از عزل وى از اين مقام رحل اقامت به تبريز افكند و ساكن آن ديار شد و بيشتر آثار خود را در اين شهر به رشته تحرير درآورد و در نزد همگان به عنوان استاد بزرگ آذربايجان و علامه آن ديار شناخته شد. | وى پس از ترك منصب قضا در شيراز و به قول بعضى پس از عزل وى از اين مقام رحل اقامت به تبريز افكند و ساكن آن ديار شد و بيشتر آثار خود را در اين شهر به رشته تحرير درآورد و در نزد همگان به عنوان استاد بزرگ آذربايجان و علامه آن ديار شناخته شد. | ||
خط ۹۳: | خط ۱۰۴: | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
وى در تبريز به سال 685 هجرى قمرى وفات نمود.البته [[اسنوی، عبدالرحیم بن حسن|اسنوى]] و سبکی وفات وى را 691 ه.ق دانستهاند.وى در تبريز مدفون است. | |||
گويند به قطبالدين شيرازى وصيت نمود كه در كنار مرقد وى دفن گردد. | |||
گويند به | |||
==آثار== | ==آثار== | ||
وى داراى آثار فراوان علمى در زمينه علوم گوناگون اسلامى است كه به برخى از آنها اشاره میشود: | |||
# انوار التنزيل و اسرار التاويل معروف به تفسير بيضاوى | |||
# طوالع الانوار در توحيد | |||
# منهاج الوصول الى علم الاصول در اصول فقه شافعى | |||
# لب اللباب في علم الاعراب در ادبيات عربى | |||
# الكافيه در منطق | |||
# نظام التواريخ به لغت فارسی | |||
# رسالهاى در موضوعات علوم و تعاريف آن | |||
# الغاية القصوى في دراسة الفتوى در فقه شافعى | |||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)]] | |||
[[حاشیة القونوي علی تفسیر الإمام البیضاوي]] | |||
[[نظام التواریخ]] | |||
[[التقرير و التحبير: شرح ابن أمير الحاج علي تحرير الكمال بن الهمام في علم الأصول الجامع بين اصطلاحي الحنفية و الشافعية]] | |||
[[نواهد الأبكار و شوارد الأفكار]] | |||
[[طوالع الأنوار من مطالع الأنظار]] | |||
[[نهاية السول شرح منهاج الوصول في علم الأصول]] | |||
[[ | |||
[[ | [[الإمام ناصرالدين البيضاوي و منهجه في التفسير]] | ||
[[ | [[حاشیة الشهاب المسماة عنایة القاضي و کفایة الراضي علی تفسیر البیضاوي]] | ||
[[ | [[حاشية محييالدين شيخزاده علی تفسير القاضي البيضاوي]] | ||
[[ | [[زوائد الأصول على منهاج الوصول إلى علم الأصول]] | ||
[[حاشیه | [[حاشیه بر تفسیر بیضاوی]] | ||
[[ | [[حاشیه علی تفسیر سوره الانعام للقاضی البیضاوی]] | ||
[[ | [[کتاب انوار التنزیل و اسرار التاویل]] | ||
[[ | [[تفسير البيضاوي المسمي أنوار التنزيل و أسرار التأويل]] | ||
[[ | [[شرح أسماء الله الحسني]] | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:مفسران سنی]] | |||
[[رده:متکلمان]] | |||
[[رده:قاضیان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۲
نام | بیضاوی، عبدالله بن عمر |
---|---|
نامهای دیگر | قاضی بیضاوی
بیضاوی، ناصرالدین عبدالله بن محمد بیضاوی، نصیرالدین ابوالخیر |
نام پدر | عمر |
متولد | |
محل تولد | بیضاء فارس |
رحلت | 685 ق یا 1286 م |
اساتید | پدرش عمر بن محمد
شرفالدین عمر بن زکی بوشکانی |
برخی آثار | أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي) |
کد مؤلف | AUTHORCODE02775AUTHORCODE |
ناصرالدین عبدالله بن عمر بن محمد بیضاوی شیرازی (متوفای 695یا 691- تبریز)، مکنّی به ابوالخیر و ابوسعید و ملقب به ناصرالدین، قاضی، فقیه شافعی، مفسر و متکلم اشعری در سدههای ۷ و ۸ ق/۱۳ و ۱۴م، است. با گرایش کلامی اشعری که به ویژه ارزشمندی برخی آثار او در زمینههای تفسیر اصول فقه و کلام، اسباب اشتهار او را فراهم آورده است.
او از آن جهت بيضاوى گويند كه اهل بيضا واقع در حوالى شيراز بوده و تاريخ نويسان و دانشمندان علم انساب وى را از نژاد فارس مىدانند نه عرب. شايد مهارت وى در زبان فارسی اين مطلب را تقويت نمايد زيرا همانگونه كه همگان مىدانند ايشان در ادبيات فارسی تسلط فوق العادهاى داشته و فارسی را بخوبى مىنوشته و سخنرانى مىكرده و گاهى نيز به فارسی شعر مىسروده است.
لقب و كنيه
وى به لقب «ناصرالدين» شهرت داشته و اين لقب را شاگردان وى براى ايشان انتخاب نمودهاند و بيشتر تاريخ نويسان وى را بدين لقب بيان كردهاند.البته بايد دانست كه اين لقب (ناصرالدين) بيشتر بر پادشاهان، حاكمان و زمامداران اطلاق مىشده ولى دانشمندان اين لقب را براى خود انتخاب نمىنمودهاند بلكه شاگردان و پيروان آنان اين لقب را براى آنان بر مىگزيدند.
كنيۀ وی «ابوالخير» و به قول بعضی «ابوسعيد» است و البته لازم نيست وى را فرزندى بدين نام باشد تا كنيه وى قرار گيرد.
ولادت و زندگى
تاريخ ولادت وى معلوم نيست زيرا تاريخ نويسان و شرح حال نگاران اهتمام زيادى در ثبت تاريخ وفات دارند.به همين خاطر در تذكرهها و تراجم سال ميلاد وى مجهول است حتى بصورت تقريبى هم بيان نشده است.
زندگى وى در بيضا محل تولدش بوده است.اين شهر يكى از شهرهاى استان فارس در جنوب ایران نزدیک به خليج فارس است.
شيراز و ديگر شهرهاى ایران بعد از پذيرش اسلام همواره مهد علم و دانش بوده و دانشمندان اسلامى در اين ديار رشد نمودهاند و اين مطلب از منابع و تراجم به خوبى استفاده میشود حتى در اين زمينه شهرها و روستاهاى ایران بر شهرهاى مهم اسلامى عراق، شام، حجاز، مصر و غيره...پيشى گرفت.
به خاطر اين جو علمى از طرفى و به خاطر استعداد فطرى ذهنى، عقلى و روحى از طرف ديگر، بيضاوى از جوانى نبوغ بزرگى از خود نشان داد و در مدت كوتاهى در شمار دانشمندان بزرگ اسلامى قرار گرفت و در بيضا و شيراز شهرت بسزايى يافت.
وى در اصول عقايد اشعرى و در فروع شافعى مىباشد.
اساتید
آنچنان که بیضاوی خود در مقدمۀ الغایة القصوی آورده، فقه را نزد پدرش (که اصلیترین استاد او بوده) آموخته. همچنین نام شرفالدین عمر بن زکی بوشکانی (د۶۸۰ق/۱۲۸۱م)، در میان استادان او به چشم میخورد که بیضاوی از شاگردان طراز اول او بود، و گفته شده که وی مبنا و اصل بسیاری از آثارش را از این شیخ کسب کرده بوده است.
رودانی بدون آنکه از شخصی به خصوص نام برد، یادآور شده که او نزد شماری از شاگردان تاجالدین ارموی و نیز صفیالدین ارموی (از عالمان منطقۀ آذربایجان) دانش آموخته بوده است.
اینکه برخی شهابالدین سهروردی (د۶۳۲ق) و نصیرالدین طوسی (د۶۷۲ق) را از استادان او شمردهاند. در مورد نخست ناپذیرفتنی، و در مورد اخیر تأیید نشده است.
برخی نام تنی چند از استادان و شاگردان احتمالی او را آوردهاند،
اما این گفته کازرونی در سلّم السموات که «بیضاوی صحبت خواجه نصیر طوسی و سهروردیِ عارف را درک کرده است» نامحتمل مینماید.
مسافرت
تبريز يكى از شهرهاى شمال غربى ایران و مركز آذربايجان شرقى است.اين شهر در سالهاى متمادى يكى از مراكز بزرگ علوم اسلامى بوده كه دانشمندان بزرگ جهت افاضه و استفاضه علمى رحل اقامت به اين شهر مىافكندهاند.بيضاوى نيز همچون دانشمندان ديگر براى احراز مقام علمى خويش به اين ديار سفر نموده تا در مناظره و مباحثه علمى اين مركز علمى شركت نمايد.
در تراجم تاريخ ورود بيضاوى به تبريز نيامده تنها داستان ورود وى به تبريز بيان شده كه سبب رسيدن وى به منصب قاضى القضاة شد. داودى در طبقات مفسران (ج 1 ص242) داستان را چنين مىنگارد:
ورود وى به تبريز با مجلس درس يكى از اساتيد بزرگ تبريز مصادف شد. اين درس براى فضلاى تبريز برگزار مىشد و آنقدر مهم بود كه وزير حكومت وقت نيز در آن درس حضور مىيافت.
بيضاوى هنگام ورود انتهاى مجلس درس نشست به طورى كه كسى متوجه حضور وى نشود.استاد مطلب علمى مهمى بيان كرد و گمان كرد كسى از حاضران توان فهم و پاسخ آن را ندارد.به همين جهت از شاگردان درخواست حل و جواب آن را نمود و گفت اگر نمىتوانيد لااقل آنرا حل نماييد و باز اگر نتوانستيد مطلب را مانند من بازگو نماييد. پس از اينكه شاگردان از حل، جواب و تبيين مسئله عاجز شدند و كسى لب به پاسخ نگشود، بيضاوى از آخر كلاس شروع به حل و جواب كرد. استاد در جواب وى گفت: من تا مطمئن نشوم كه تو مسئله را خوب درك كردى يا خير گوش به پاسخ شما نمىدهم پس نخست مسئله را بازگو كن آنگاه پاسخ ده. بيضاوى در پاسخ استاد فرمود:آيا مسئله را با همان عبارت شما بيان كنم يا معناى آنرا بازگو كنم. در اين هنگام استاد مبهوت شد و گفت:با الفاظ من بيان كن، بيضاوى آنرا بيان كرد سپس حلش نمود و در پايان گفت اينگونه كه شما مسئله را تقرير كردى اشكالات فراوانى بر آن وارد است كه يكايك اشكالات را بيان كرد و پاسخ آنها را نيز ارائه داد و در آخر با استاد مقابله كرد و مسئلهاى طرح كرد و پاسخ آن را از استاد درخواست نمود كه متأسفانه استاد از پاسخ دادن عاجز بود. در اين هنگام وزير حاضر در درس، بيضاوى را احضار كرد و وى را در كنار خود در بالاى مجلس درس نشاند.استاد در اين لحظه گفت: تو بايد بيضاوى باشى سپس وزير نام وى را پرسيد.او گفت من بيضاوى هستم و براى دريافت مقام قضاوت شيراز به خدمت شما رسيدم وزير وى را احترام و اكرام كرد و هداياى فراوانى به وى اهدا نمود و او را قاضى القضاة شيراز نمود و روانۀ استان فارس كرد. البته نام استاد و وزير در تراجم و تذكرهها نيامده است.
بيضاوى به عنوان قاضى بلكه قاضى القضاة به شيراز بازگشت و تمام دانشمندان نيز وى را مقدم مىداشتند و او را فاضل و عادل در ميان مردم و حقوق آنان مىدانستند.
البته وى مدت زيادى در منصب قضاوت باقى نماند و آنرا ترك نمود و به تألیف و تدريس روى آورد.
آراء دانشمندان
ابن قاضى شهبه در طبقات مىگويد: بيضاوى صاحب آثار علمى فراوان است وى از دانشمندان و اساتيد بزرگ آذربايجان و در شيراز قاضى القضاة بوده است.
سبکی در طبقات شافعيه گويد:وى استاد مبرز و صاحب نظرى بزرگ و زاهد و عابد بوده است.
ابن حبيب گويد: تمام بزرگان آثار وى را ستودهاند.
بازگشت به تبريز
وى پس از ترك منصب قضا در شيراز و به قول بعضى پس از عزل وى از اين مقام رحل اقامت به تبريز افكند و ساكن آن ديار شد و بيشتر آثار خود را در اين شهر به رشته تحرير درآورد و در نزد همگان به عنوان استاد بزرگ آذربايجان و علامه آن ديار شناخته شد.
وفات
وى در تبريز به سال 685 هجرى قمرى وفات نمود.البته اسنوى و سبکی وفات وى را 691 ه.ق دانستهاند.وى در تبريز مدفون است.
گويند به قطبالدين شيرازى وصيت نمود كه در كنار مرقد وى دفن گردد.
آثار
وى داراى آثار فراوان علمى در زمينه علوم گوناگون اسلامى است كه به برخى از آنها اشاره میشود:
- انوار التنزيل و اسرار التاويل معروف به تفسير بيضاوى
- طوالع الانوار در توحيد
- منهاج الوصول الى علم الاصول در اصول فقه شافعى
- لب اللباب في علم الاعراب در ادبيات عربى
- الكافيه در منطق
- نظام التواريخ به لغت فارسی
- رسالهاى در موضوعات علوم و تعاريف آن
- الغاية القصوى في دراسة الفتوى در فقه شافعى
وابستهها
أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)
حاشیة القونوي علی تفسیر الإمام البیضاوي
طوالع الأنوار من مطالع الأنظار
نهاية السول شرح منهاج الوصول في علم الأصول
الإمام ناصرالدين البيضاوي و منهجه في التفسير
حاشیة الشهاب المسماة عنایة القاضي و کفایة الراضي علی تفسیر البیضاوي
حاشية محييالدين شيخزاده علی تفسير القاضي البيضاوي
زوائد الأصول على منهاج الوصول إلى علم الأصول
حاشیه علی تفسیر سوره الانعام للقاضی البیضاوی
کتاب انوار التنزیل و اسرار التاویل