مقام عقل: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR37492J1.jpg | عنوان = مقام عقل | عنوان‌های دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = حکیمی، محمدرضا (نویسنده) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره =‏ ‎‏ک‎‏86‎‏ / 55/78 ‏BBR‎‏ | موضوع = |ناشر | ناشر = دلیل ما | مکان نشر = قم | سال نشر = 1383ش |...» ایجاد کرد)
     
     
    (۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۲۵: خط ۲۵:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    مقام عقل، تألیف محمدرضا حکیمی (1314-1400ش)، شامل بیشتر آثار مولف درباره عقل و جایگاه آن است. کتاب، فراهم آمده از نوشتارهای ایشان درباره عقل است و هدف از انتشار آن به جبران اثری است که مولف در نظر داشته ذیل همین عنوان منتشر کند و ممکن نشد. مطالب گردآمده در این کتاب از موضوعات مرتبط با اندیشه تفکیکی مولف است. این اثر با مقدمه‌ای درباره تعریف و جایگاه عقل آغاز می‌شود و درون آن ۱۲ گفتار و یک خاتمه، به همت سید محمد کاظم حیدری و محمد اسفندیاری گردآوری شده است<ref>اسفندیاری، محمد، ص؟؟؟</ref>.
    '''مقام عقل'''، تألیف [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] (1314-1400ش)، شامل بیشتر آثار مؤلف درباره عقل و جایگاه آن است. کتاب، فراهم آمده از نوشتارهای ایشان درباره عقل است و هدف از انتشار آن به جبران اثری است که مؤلف در نظر داشته ذیل همین عنوان منتشر کند و ممکن نشد. مطالب گردآمده در این کتاب از موضوعات مرتبط با اندیشه تفکیکی مؤلف است<ref>مقدمه، ص19</ref>. این اثر با مقدمه‌ای درباره تعریف و جایگاه عقل آغاز می‌شود و درون آن ۱۲ گفتار و یک خاتمه، به همت [[سید محمدکاظم حیدری]] و [[اسفندیاری، محمد|محمد اسفندیاری]] گردآوری شده است.


    دغدغۀ علمی [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]] در این کتاب‌ آن‌ است تا‌ پارادایم یکسانی عقل و فلسفه را که به نظر او نزد متفکران مسئله‌‌ای تاریخی است، بی‌اعتبار کند‌: «اکنون‌ آیا هیچ متفکر منصفی می‌تواند گفت: عقل، عین فلسفه است، و فلسفه عین‌ عقل؟ پس ریاضی‌دانان بزرگ، که‌ بویی از فلسفه‌‌های اصطلاحی به مشامشان نرسیده است فاقد عقل‌اند؟ پس مخترعان سترگ که اهل فلسفه نبوده‌اند بی‌خردند؟ پس ادیبان بلندآوازه که‌ هیچ‌ کاری‌ به فلسفه و تفلسف نداشته‌اند بی‌بهره و ریاز عقل، آن‌همه آثار ادبی جهان را‌ پدید‌ آورده‌اند؟ حتی موسیقی‌دانان مشهور و سازندگان سمفونی‌های عظیم، و دیگر دستگاه‌ها و گوشه‌‌های موسیقی از عقل بی‌نصیب بوده‌اند چون فلسفه نمی‌دانسته‌اند؟».


    دغدغۀ علمی حکیمی در این کـتاب‌ آنـ‌ استتا‌ پارادایم یکسانی عقل و فلسفه را که به نظر او نزدمتفکران مسئله‌ای تاریخی است،بـی‌اعتبار کـند‌:«اکـنون‌ آیا هیچ متفکر منصفی می‌تواند گفت:عقل،عین فلسفه است،و فلسفه عین‌ عقل؟پس ریاضی‌دانانبزرگ‌،کـه‌ بـویی از فلسفه‌های اصطلاحی به مشامشاننرسیده است فاقد عقل‌اند؟پس مخترعان سترگ کهاهل فلسفه نبوده‌اند بی‌خرداند؟پس ادیبان بـلندآوازهکه‌ هـیچ‌ کـاری‌ به فلسفه و تفلسف نداشته‌اند بی‌بهره‌وریاز عقل،آن همه آثار ادبی جهان را‌ پدید‌ آورده‌اند؟حتیموسیقی‌دانان مشهور و سازندگان سمفونی‌هایعظیم،و دیـگر دسـتگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی از عقلبی‌نصیب بوده‌اند چون فلسفه نمی‌دانسته‌اند؟».
    او برای پیگیری و اثبات‌ این‌ سخن، فلسفۀ مشاء، اشراق و حکمت متعالیه را به‌اختصار تمام بررسی می‌کند و نشان‌ می‌دهد‌ که هیچ‌کدام از این فلسفه‌ها را نمی‌توان‌ عین‌ عقل‌ شمرد. او به نقل از ابن‌ سینا‌ در کتاب «التعلیقات می‌گوید: ما با این فلسفه به حقیقت هیچ‌چیز نمی‌رسیم حتی حقیقت اعراض.  


    او برای پی‌گیری و اثبات‌ این‌ سخن،فـلسفۀ مـشاء،اشـراق و حکمت متعالیه را به اختصار تمام بررسیمی‌کند و نشان‌ می‌دهد‌ که هیچ کدام از این فلسفه‌هارا نمی‌توان‌ عـین‌ عـقل‌ شـمرد.او به نقل از ابن سینا‌ درکتاب‌«التعلیقات»می‌گوید:ما با این فلسفه بـه حـقیقتهیچ‌چیز نمی‌رسیم حتی حقیقت اعراض.
    این‌ کتاب‌ که مجموعۀ مقالات حکیمی است که‌ به‌ نظر می‌رسد‌ برخی‌ از‌ آن‌ها قبلاً نیز چاپ شده است شامل‌ 12‌ مقاله است که همه دربارۀ عقل سخن می‌گویند و می‌کوشند تا مراد حکیمی از‌ عقل‌ را که تعقل قرآنی است بیان کنند‌.  


    این‌ کتاب‌ که مجموعۀ مقالات حکیمی استکه‌ به‌ نظر می‌رسد‌ برخی‌ از‌ آنـها قـبلا نیز چاپ شدهاست شامل‌ 12‌ مقاله است که همه دربارۀ عقل سخنمی‌گویند و مـی‌کوشند تـا مراد حکیمی از‌ عقل‌ را کهتعقل قرآنی است بـیان کـنند‌.
    او برای تبیین نظریه‌اش‌ می‌گوید‌ که اسلام بااین‌همه تأکید‌ بر‌ عقل‌گرایی و تعقل، نمی‌تواند فلسفۀیونان را موردنظر داشته باشد «به‌روشنی دانسته می‌شود که‌ قرآن‌ کریم خود روشی برای تعقل‌ دارد‌»، امام‌ خمینی-با همۀ‌ اطلاع‌ و علاقۀ خاص به فلسفه‌-درست‌ می‌گویند: اشخاصی که قبل از اسلام بودند، درعین‌حالی که اشخاص بزرگی بودند‌، مثل‌ ارسطو و امثال او، مع‌ذلک وقتی‌که‌ کتاب‌‌های آن‌ها‌ را‌ ملاحظه می‌کنیم‌ بویی از آن چیزی‌ که در قرآن کریم است، در آن‌ها نیست... آری در مکتب اهل‌بیت(ع) و بنیان‌‌های فرا والای آن، «العقل‌ ما‌ عبد به الرحمن» گفته شده است، و در‌ همین‌ مکتب‌«و لیثیروا‌ لهم‌ دفائن العقول» آمده‌ است‌. و کجایند عقل‌گرایان و دم از عقل‌زنان عالم، تا این دو سخن وحی‌گونه را در مقام شناخت راستین عقل‌ دریابند‌ و به‌درستی و ژرفی توضیح دهند.  


    او بـرای تبیین نظریه‌اش‌ می‌گوید‌ که اسلام با ایـنهمه تـأکید‌ بر‌ عقل‌گرایی و تعقل،نمی‌تواند فلسفۀیونان را مورد نظر داشته باشد«به روشنی دانستهمی‌شود کـه‌ قـرآن‌ کریم خود روشی برای تـعقل‌ دارد‌»،امـام‌ خمینی-بـا هـمۀ‌ اطـلاع‌ و علاقۀ خاص به فلسفه‌-درست‌ مـی‌گویند:اشـخاصی که قبل از اسلام بودند،در عین حالی که اشخاص بزرگی بودند‌،مثل‌ ارسـطوو امـثال او،مع ذلک وقتی‌ که‌ کتاب‌های آنها‌ را‌ مـلاحظهمی‌کنیم‌ بویی از آن چیزی‌ که در قـرآن کـریم است،درآنها نیست...آری در مکتب اهـل بـیت(ع)و بنیان‌هایفراوالای آن،«العقل‌ ما‌ عبد به الرحمن»گفته شدهاست،و در‌ همین‌ مکتب‌«و لیثیروا‌ لهم‌ دفـائن العـقول»آمده‌ است‌.و کجایند عقل‌گرایان و دم از عـقل‌زنان عـالم،تـا این دو سخن وحـی‌گونه را در مـقام شناخت راستینعقل‌ دریابند‌ و بـه‌ درسـتی و ژرفی توضیح دهند.
    سپس برای اینکه‌ مکتب‌ تفکیک‌ ضد فلسفه‌ و ضد عقل‌ معرفی‌ نشود، می‌گوید: به‌روشنی معلوم می‌شود که عقل با تمام مسائل و مباحث خاصی که برای آن متصور است، در منظومۀ تفکیک و شناخت‌‌های تفکیک، حضوری بنیادین دارد و جایگاهی ویژه و مبتنی‌ بر تحلیل را به خود اختصاص داده است. فعّال سازی عقل در این مکتب، اصلی ریشه‌ای است و بلکه اصلی تکلیفی است و اساس اجتهاد در همه‌چیز است نه‌تنها در اجتهاد فقهی. و نتیجه می‌گیرد‌«باری‌، در «مکتب تفکیک» به حکم مستندات وحیانی خود(قرآن کریم و سنت و تاریخ قرآن)، عقل‌گراترین جریان تفکر و شناخت در تاریخ انسان است».  


    سپس برای اینکه‌ مکتب‌ تفکیک‌ ضدفلسفه‌ وضدعقل‌ معرفی‌ نشود،می‌گوید:«بـه روشـنی معلوممی‌شود که عقل با تمام مـسائل و مـباحث خاصیکه بـرای آن مـتصور اسـت،در منظومۀ تفکیک وشناخت‌های تـفکیک،حضوری بنیادین دارد وجایگاهی ویژه و مبتنی‌ بر تحلیل را به خود اختصاصداده است.فعّال‌سازی عقل در این مـکتب،اصـلیریشه‌ای است و بلکه اصلی تکلیفی است و اسـاساجتهاد در هـمه چـیز اسـت نـه تنها در اجتهاد فـقهی.ونـتیجه می‌گیرد‌«باری‌،در«مکتب تفکیک»به حکممستندات وحیانی خود(قرآن کریم و سنت و تاریخقرآن)،عقل‌گراترین جریان تفکر و شـناخت در تـاریخانسان اسـت».
    او در مقالۀ «استفاده از عقل» در تعریف عقل می‌گوید: عقل نیرویی‌ است‌ الهی در انسان که باید از آن استفاده شود. و این استفاده راه دارد، راه درست که به نتایج درست می‌رسد، و راه نادرست که به نتایج نادرست‌ می‌رسد‌. و به یقین راه درست آن‌ در‌ قرآن و تعالیم مفسّران راستین قرآن آمده است. و آن راهی است که با تحولات افکار و پیدایش علوم مختلف، در عصرها و زمان‌ها و سرزمینها-مثلا منطق ریاضی-مخدوش نخواهد‌ شد‌، و متروک نخواهد گشت.  


    او در مقالۀ«استفاده از عقل»در تعریف عقلمی‌گوید:عقل نـیرویی‌ اسـت‌ الهـی در انـسان کـه بـاید ازآن استفاده شوداین استفاده راه دارد،راه درستکه به نتایج درست می‌رسد،و راه نادرست که به نتایجنادرست‌ می‌رسد‌.و به یقین راه درست آن‌ در‌ قرآن وتعالیم مفسّران راستین قرآن آمده است.و آن راهیاست کـه با تحولات افکار و پیدایش علوم مختلف،درعصرها و زمان‌ها و سرزمینها-مثلا منطق ریاضی-مخدوش نخواهد‌ شد‌،و متروک نخواهد گشت.
    [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی‌]] در‌ مقالۀ «ساختار فلسفه» با مخدوش دانستن تعریف‌‌‌هایی که از فلسفه ارائه شده خود به تعریف فلسفه می‌پردازد. او مهم‌ترین نقص تعاریف فلسفه را انحصار فهم حقایق در فلسفه می‌داند و معتقداست علم، دربارۀ حقایق‌ اشیا‌ برای بشر از طریق عقلا تجربه هیچ‌گاه حاصل نمی‌شود. او خود در تعریف فلسفه می‌گوید: فلسفه، یک نظام-یا شبه‌نظام-فکریو نظری است که یک یا چند متفکر و صاحب‌نظر، آن را تنظیم‌ و تدوین‌ کرده عرضه‌ داشته‌اند، به‌منظور تبیین یک سلسله موضوعات و پاسخ دادن به شماری از مسائل عالیه در انسجامی واحد. و به این‌ معنی، ما فلسفه‌ها و شبه‌فلسفه‌های چندی داریم، از قدیم و جدید و شرقی و غربی‌، و اسلامی‌ و غیراسلامی‌، که البته کامل‌ترینفلسفه‌ها-در الهیات-فلسفۀ اسلامی است.  


    حکیمی‌ در‌ مقالۀ«ساختار فلسفه»با مخدوشدانستن تعریف‌هایی که از فلسفه ارائه شده خود بـهتعریف فـلسفه می‌پردازد.او مهم‌ترین نقص تعاریففلسفه را انحصار فهم حقایق در فلسفه می‌داند و معتقداست علم،دربارۀ حقایق‌ اشیا‌ برای بشر از طریق عقلیا تجربه هیچ‌گاه حاصل نمی‌شود.او خود در تعریففلسفه می‌گوید:فلسفه،یک نظام-یـا شـبه‌نظام-فکریو نظری است که یک یا چند متفکر و صاحب‌نظر،آن راتنظیم‌ و تدوین‌ کرده عرضه‌ داشته‌اند،به منظور تبیینیک سلسله موضوعات و پاسخ دادن به شماری از مـسائلعالیه در انـسجامی واحد.و به این‌ معنی،مـا فـلسفه‌ها وشبه‌فلسفه‌های چندی داریم،از قدیم و جدید و شرقیو غربی‌،و اسلامی‌ و غیراسلامی‌،که البته کامل‌ترینفلسفه‌ها-در الهیات-فلسفۀ اسلامی است.
    او پس‌ازاین تعریف در تبیین «عقل خود بنیاد دینی‌»‌‌بیان‌ می‌دارد که این عقل عقلی است که پس از ایمان اجمالی و ابتدایی به وحی‌، به‌ دست‌ وحی و اوصیاء(ع) پرورده شود. در نظر حکیمی مربی واقعی عقل، معصوم و تعالیم معصوم است. عقل بالاتر‌ از آناست که به دست انسان عادی داده شود، بلکه باید در شعاع تعالیم‌«انسان هادی» پرورش یابد‌، تا‌ به مرتبۀ «سلمان منّا اهل‌البیت» برسد.  


    او پس از این تعریف در تبیین«عقل خودبنیاددینی‌»‌‌بیان‌ می‌دارد کـه ایـن عقل عقلی است کـه پسـاز ایمان اجمالی و ابتدایی به وحی‌،به‌ دست‌ وحی واوصیاء(ع)پرورده شود.در نظر حکیمی مربی واقعیعقل،معصوم و تعالیم معصوم است.عقل بالاتر‌ از آناست که به دست انسان عادی داده شود،بلکه بایددر شـعاع تـعالیم‌«انسان هادی»پرورش یابد‌،تا‌ بهمرتبۀ«سلمان منّا اهل البیت»برسد.
    عقل فلسفی-که [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌ سینا]] و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجۀ طوسی]] و [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] تصریح کرده‌اند که به حقایق نمی‌رسد «عقل ابزاری» است، و «عقل یونانی بنیاد التقاطی». سپس با نتیجه‌گیری اخلاقی می‌گوید، ما‌ زیر بار این ننگ تربیتی و فرهنگی نمی‌رویم که در دین اسلام عقل خود بنیاد(عقلی که بنیاد بالیدنش بر تعالیم وحیانی و معالم اوصیائی گذاشته باشد) و عقلانیت مستقل وجود ندارد، و مسلمین باید در عقلیات کاسۀ گدایی‌ به‌ آتن و اسکندریه و... ببرند، و تازه به عقل ابزاری برسند، و فیثاغورس ساموسی چیزی بگوید، طالس ملطیچیزی، افلاطون ‌سیراکوزی آتنی مؤسس «آکادمیا» چیزی، [[ارسطو]] استاگیرائی، شاگرد [[افلاطون]]، و معلم اسکندر مقدونی، و مدون منطق یونانی، و مؤسس نحلۀ‌ مشائی‌، در «لوکیون» آتن، چیزی، زنون رواقی، چیزی، و فلوطین یونانی اسکندرانی، چیزی، تا برسیم به ساحل رود «گنگ» و وحدت وجودی‌‌های کناره‌های رود «جهلوم» و... و...  


    عقل فلسفی-که ابن سینا و خواجۀ طوسی ومیرفندرسکی و صدرالمتألهین تصریح کرده‌اند کهبه حقایق نمی‌رسد«عقل ابزاری»است،و«عقلیونانی بنیاد التـقاطی».سـپس با نـتیجه‌گیری اخلاقیمی‌گوید،ما‌ زیر بار این ننگ تربیتی و فرهنگینمی‌رویم که در دین اسلام عقل خودبنیاد(یعنیعقلی که بنیاد بـالیندش بر تعالیم وحیانی و معالماوصیائی گذاشته باشد)وعقلانیت مستقل وجودندارد،و مسلمین بـاید در عـقلیات کـاسۀ گدایی‌ به‌ آتنو اسکندریه و...ببرند،و تازه به عقل ابزاری برسند،و فیثاغورس ساموسی چیزی بگوید،طالس ملطیچیزی،افـلاطون ‌ ‌سـیراکوزی آتنی مؤسس«آکادمیا»چیزی،ارسطو استاگیرائی،شاگرد افلاطون،و معلماسکندر مقدونی،و مدون منطق یـونانی،و مـؤسسنحلۀ‌ مـشائی‌،در«لوکیون»آتن،چیزی،زنون رواقی،چیزی،و فلوطین یونانی اسکندرانی،چیزی،تا برسیمبه ساحل رود«گنگ»و وحـدت وجودی‌های کناره‌هایرود«جهلوم»و...و...
    [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]] برای سره کردن عقل از اضافات فیلسوفان، به‌ متفکران‌ مستقل‌اندیش روی کرده است. متفکران مستقل‌اندیشی که به روش علمی «تفکیک» توجه و اعتقاد دارند، به جدا کردن علمی تعالیم وحیانی-وحفظ سطح والای معارف قرآنی و اوصیایی-معتقدند. و این خود نوعی‌ متعالی‌ از‌ تعقّل و عقل‌گرایی است. ازاین‌رو‌ که‌ متفکران‌ تفکیکی به مرتب‌های از تعقل فرامی‌خوانند، بالاتر از تعقل فلسفی-از فلسفه‌‌های مختلف-یعنی تعقل در مدار باز<ref>محمدی، علی، ص21</ref>.
     
    حکیمی برای سره کردن عقل از اضافات فیلسوفان،به‌ متفکران‌ مـستقل‌اندیش روی کرده است.متفکرانمستقل‌اندیشی کـه بـه روش علمی«تفکیک»توجه واعتقاد دارند،به جدا کردن علمی تعالیم وحیانی-وحفظ سطح والای معارف قرآنی و اوصیایی-معتقدند.و این خود نوعی‌ متعالی‌ از‌ تعقّل و عقل‌گرایی است.از این‌رو‌ که‌ متفکران‌ تفکیکی به مرتبه‌ای از تـعقلفرامی‌خوانند،بالاتر از تعقل فلسفی-از فلسفه‌هایمختلف-یعنی تعقل در مدار باز<ref>محمدی، علی، ص21</ref>.


    ==پانویس ==
    ==پانویس ==
    خط ۵۲: خط ۵۱:
    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    # اسفندیاری، محمد، راه خورشیدی، نگاه معاصر، تهران، پنجم، 1401ش.
    # مقدمه و متن کتا
    # محمدی، علی، «مقام عقل/محمدرضا حکیمی» ضمیمه خردنامه همشهری، اول تیر 1384، شماره 54.
    # محمدی، علی، «مقام عقل/محمدرضا حکیمی» ضمیمه خردنامه همشهری، اول تیر 1384، شماره 54.


    خط ۶۰: خط ۵۹:


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:حکیمی]]
    [[رده:فلسفه، مذهب و روان‌شناسی]]
    [[رده:فلسفه اسلامی]]
    [[رده:کلیات فلسفه اسلامی]]
    [[رده:محمدرضا حکیمی]]
    [[رده:مقالات بازبینی شده2 خرداد 1402]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۳ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۵۸

    مقام عقل
    مقام عقل
    پدیدآورانحکیمی، محمدرضا (نویسنده)
    ناشردلیل ما
    مکان نشرقم
    سال نشر1383ش
    چاپیکم
    شابک964-397-081-7
    زبانفارسی
    کد کنگره
    ‏ ‎‏ک‎‏86‎‏ / 55/78 ‏BBR‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مقام عقل، تألیف محمدرضا حکیمی (1314-1400ش)، شامل بیشتر آثار مؤلف درباره عقل و جایگاه آن است. کتاب، فراهم آمده از نوشتارهای ایشان درباره عقل است و هدف از انتشار آن به جبران اثری است که مؤلف در نظر داشته ذیل همین عنوان منتشر کند و ممکن نشد. مطالب گردآمده در این کتاب از موضوعات مرتبط با اندیشه تفکیکی مؤلف است[۱]. این اثر با مقدمه‌ای درباره تعریف و جایگاه عقل آغاز می‌شود و درون آن ۱۲ گفتار و یک خاتمه، به همت سید محمدکاظم حیدری و محمد اسفندیاری گردآوری شده است.

    دغدغۀ علمی حکیمی در این کتاب‌ آن‌ است تا‌ پارادایم یکسانی عقل و فلسفه را که به نظر او نزد متفکران مسئله‌‌ای تاریخی است، بی‌اعتبار کند‌: «اکنون‌ آیا هیچ متفکر منصفی می‌تواند گفت: عقل، عین فلسفه است، و فلسفه عین‌ عقل؟ پس ریاضی‌دانان بزرگ، که‌ بویی از فلسفه‌‌های اصطلاحی به مشامشان نرسیده است فاقد عقل‌اند؟ پس مخترعان سترگ که اهل فلسفه نبوده‌اند بی‌خردند؟ پس ادیبان بلندآوازه که‌ هیچ‌ کاری‌ به فلسفه و تفلسف نداشته‌اند بی‌بهره و ریاز عقل، آن‌همه آثار ادبی جهان را‌ پدید‌ آورده‌اند؟ حتی موسیقی‌دانان مشهور و سازندگان سمفونی‌های عظیم، و دیگر دستگاه‌ها و گوشه‌‌های موسیقی از عقل بی‌نصیب بوده‌اند چون فلسفه نمی‌دانسته‌اند؟».

    او برای پیگیری و اثبات‌ این‌ سخن، فلسفۀ مشاء، اشراق و حکمت متعالیه را به‌اختصار تمام بررسی می‌کند و نشان‌ می‌دهد‌ که هیچ‌کدام از این فلسفه‌ها را نمی‌توان‌ عین‌ عقل‌ شمرد. او به نقل از ابن‌ سینا‌ در کتاب «التعلیقات می‌گوید: ما با این فلسفه به حقیقت هیچ‌چیز نمی‌رسیم حتی حقیقت اعراض.

    این‌ کتاب‌ که مجموعۀ مقالات حکیمی است که‌ به‌ نظر می‌رسد‌ برخی‌ از‌ آن‌ها قبلاً نیز چاپ شده است شامل‌ 12‌ مقاله است که همه دربارۀ عقل سخن می‌گویند و می‌کوشند تا مراد حکیمی از‌ عقل‌ را که تعقل قرآنی است بیان کنند‌.

    او برای تبیین نظریه‌اش‌ می‌گوید‌ که اسلام بااین‌همه تأکید‌ بر‌ عقل‌گرایی و تعقل، نمی‌تواند فلسفۀیونان را موردنظر داشته باشد «به‌روشنی دانسته می‌شود که‌ قرآن‌ کریم خود روشی برای تعقل‌ دارد‌»، امام‌ خمینی-با همۀ‌ اطلاع‌ و علاقۀ خاص به فلسفه‌-درست‌ می‌گویند: اشخاصی که قبل از اسلام بودند، درعین‌حالی که اشخاص بزرگی بودند‌، مثل‌ ارسطو و امثال او، مع‌ذلک وقتی‌که‌ کتاب‌‌های آن‌ها‌ را‌ ملاحظه می‌کنیم‌ بویی از آن چیزی‌ که در قرآن کریم است، در آن‌ها نیست... آری در مکتب اهل‌بیت(ع) و بنیان‌‌های فرا والای آن، «العقل‌ ما‌ عبد به الرحمن» گفته شده است، و در‌ همین‌ مکتب‌«و لیثیروا‌ لهم‌ دفائن العقول» آمده‌ است‌. و کجایند عقل‌گرایان و دم از عقل‌زنان عالم، تا این دو سخن وحی‌گونه را در مقام شناخت راستین عقل‌ دریابند‌ و به‌درستی و ژرفی توضیح دهند.

    سپس برای اینکه‌ مکتب‌ تفکیک‌ ضد فلسفه‌ و ضد عقل‌ معرفی‌ نشود، می‌گوید: به‌روشنی معلوم می‌شود که عقل با تمام مسائل و مباحث خاصی که برای آن متصور است، در منظومۀ تفکیک و شناخت‌‌های تفکیک، حضوری بنیادین دارد و جایگاهی ویژه و مبتنی‌ بر تحلیل را به خود اختصاص داده است. فعّال سازی عقل در این مکتب، اصلی ریشه‌ای است و بلکه اصلی تکلیفی است و اساس اجتهاد در همه‌چیز است نه‌تنها در اجتهاد فقهی. و نتیجه می‌گیرد‌«باری‌، در «مکتب تفکیک» به حکم مستندات وحیانی خود(قرآن کریم و سنت و تاریخ قرآن)، عقل‌گراترین جریان تفکر و شناخت در تاریخ انسان است».

    او در مقالۀ «استفاده از عقل» در تعریف عقل می‌گوید: عقل نیرویی‌ است‌ الهی در انسان که باید از آن استفاده شود. و این استفاده راه دارد، راه درست که به نتایج درست می‌رسد، و راه نادرست که به نتایج نادرست‌ می‌رسد‌. و به یقین راه درست آن‌ در‌ قرآن و تعالیم مفسّران راستین قرآن آمده است. و آن راهی است که با تحولات افکار و پیدایش علوم مختلف، در عصرها و زمان‌ها و سرزمینها-مثلا منطق ریاضی-مخدوش نخواهد‌ شد‌، و متروک نخواهد گشت.

    حکیمی‌ در‌ مقالۀ «ساختار فلسفه» با مخدوش دانستن تعریف‌‌‌هایی که از فلسفه ارائه شده خود به تعریف فلسفه می‌پردازد. او مهم‌ترین نقص تعاریف فلسفه را انحصار فهم حقایق در فلسفه می‌داند و معتقداست علم، دربارۀ حقایق‌ اشیا‌ برای بشر از طریق عقلا تجربه هیچ‌گاه حاصل نمی‌شود. او خود در تعریف فلسفه می‌گوید: فلسفه، یک نظام-یا شبه‌نظام-فکریو نظری است که یک یا چند متفکر و صاحب‌نظر، آن را تنظیم‌ و تدوین‌ کرده عرضه‌ داشته‌اند، به‌منظور تبیین یک سلسله موضوعات و پاسخ دادن به شماری از مسائل عالیه در انسجامی واحد. و به این‌ معنی، ما فلسفه‌ها و شبه‌فلسفه‌های چندی داریم، از قدیم و جدید و شرقی و غربی‌، و اسلامی‌ و غیراسلامی‌، که البته کامل‌ترینفلسفه‌ها-در الهیات-فلسفۀ اسلامی است.

    او پس‌ازاین تعریف در تبیین «عقل خود بنیاد دینی‌»‌‌بیان‌ می‌دارد که این عقل عقلی است که پس از ایمان اجمالی و ابتدایی به وحی‌، به‌ دست‌ وحی و اوصیاء(ع) پرورده شود. در نظر حکیمی مربی واقعی عقل، معصوم و تعالیم معصوم است. عقل بالاتر‌ از آناست که به دست انسان عادی داده شود، بلکه باید در شعاع تعالیم‌«انسان هادی» پرورش یابد‌، تا‌ به مرتبۀ «سلمان منّا اهل‌البیت» برسد.

    عقل فلسفی-که ابن‌ سینا و خواجۀ طوسی و میرفندرسکی و صدرالمتألهین تصریح کرده‌اند که به حقایق نمی‌رسد «عقل ابزاری» است، و «عقل یونانی بنیاد التقاطی». سپس با نتیجه‌گیری اخلاقی می‌گوید، ما‌ زیر بار این ننگ تربیتی و فرهنگی نمی‌رویم که در دین اسلام عقل خود بنیاد(عقلی که بنیاد بالیدنش بر تعالیم وحیانی و معالم اوصیائی گذاشته باشد) و عقلانیت مستقل وجود ندارد، و مسلمین باید در عقلیات کاسۀ گدایی‌ به‌ آتن و اسکندریه و... ببرند، و تازه به عقل ابزاری برسند، و فیثاغورس ساموسی چیزی بگوید، طالس ملطیچیزی، افلاطون ‌سیراکوزی آتنی مؤسس «آکادمیا» چیزی، ارسطو استاگیرائی، شاگرد افلاطون، و معلم اسکندر مقدونی، و مدون منطق یونانی، و مؤسس نحلۀ‌ مشائی‌، در «لوکیون» آتن، چیزی، زنون رواقی، چیزی، و فلوطین یونانی اسکندرانی، چیزی، تا برسیم به ساحل رود «گنگ» و وحدت وجودی‌‌های کناره‌های رود «جهلوم» و... و...

    حکیمی برای سره کردن عقل از اضافات فیلسوفان، به‌ متفکران‌ مستقل‌اندیش روی کرده است. متفکران مستقل‌اندیشی که به روش علمی «تفکیک» توجه و اعتقاد دارند، به جدا کردن علمی تعالیم وحیانی-وحفظ سطح والای معارف قرآنی و اوصیایی-معتقدند. و این خود نوعی‌ متعالی‌ از‌ تعقّل و عقل‌گرایی است. ازاین‌رو‌ که‌ متفکران‌ تفکیکی به مرتب‌های از تعقل فرامی‌خوانند، بالاتر از تعقل فلسفی-از فلسفه‌‌های مختلف-یعنی تعقل در مدار باز[۲].

    پانویس

    1. مقدمه، ص19
    2. محمدی، علی، ص21

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتا
    2. محمدی، علی، «مقام عقل/محمدرضا حکیمی» ضمیمه خردنامه همشهری، اول تیر 1384، شماره 54.

    وابسته‌ها