۱۱۱٬۵۱۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'بین المللی' به 'بینالمللی ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.ر' به '. ر') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
فصل دوم.معرفت فرزند: بچه با معرفت زاده مىشود؛ معرفتى درخور زندگى عقلانى.او دنيا را نمىشناسد و از آن دريافت پيشينى ندارد؛ اما خوب و دقيق مىفهمد زيرا با معرفت هاى درخور روح و عقل به دنيا آمده است.ندانستن، نفهميدن نيست کودک چون درگير دنياست بايد با آن آشنا شود او معرفت دارد و معروفها را مىشناسد و در پى مصداق است، ما حق تلقين نداريم.تنها بايد به او نمونه نشان دهيم.معروف آن است که کودک مىشناسد و منکر آن چيزى است که او نمىشناسد.کودک اگر چيزى را نشناسد آن را تجربه نمىکند پس براى پرهيز از نابايستها، آسانترين روش، آشنا نشدن است.بر ماست که آشناى خوب براى کودک فراهم کنيم.آشنا هاى فرزند بنابر اولويت چنين است: 1-انسان؛ يعنى، کسى به فراخور سن او؛ 2-درخت و گياه؛ 3-طبيعت؛ 4-حيوانات | فصل دوم.معرفت فرزند: بچه با معرفت زاده مىشود؛ معرفتى درخور زندگى عقلانى.او دنيا را نمىشناسد و از آن دريافت پيشينى ندارد؛ اما خوب و دقيق مىفهمد زيرا با معرفت هاى درخور روح و عقل به دنيا آمده است.ندانستن، نفهميدن نيست کودک چون درگير دنياست بايد با آن آشنا شود او معرفت دارد و معروفها را مىشناسد و در پى مصداق است، ما حق تلقين نداريم.تنها بايد به او نمونه نشان دهيم.معروف آن است که کودک مىشناسد و منکر آن چيزى است که او نمىشناسد.کودک اگر چيزى را نشناسد آن را تجربه نمىکند پس براى پرهيز از نابايستها، آسانترين روش، آشنا نشدن است.بر ماست که آشناى خوب براى کودک فراهم کنيم.آشنا هاى فرزند بنابر اولويت چنين است: 1-انسان؛ يعنى، کسى به فراخور سن او؛ 2-درخت و گياه؛ 3-طبيعت؛ 4-حيوانات | ||
با ويژگي هاى نيکى که دارند.کودک فقط خود بايد به سوى ديگران و جهان برود.راه آشنايى کودک با جهان ديدن و شنيدن و بسودن است.بزرگترين جنايت اين است که کودک را براى بزرگى آماده کنند؛ کودک را براى کودکى بايد مهيا کرد.عمل، حالت و هيأت وجودى، صفت، تفکر و عقيده، موضوع هاى مهمى است که کودک بايد با آنها آشنا شود.مربى بايد از راه نمونه هاى صادق، کودک را به شناخت علمى رهنمون شود. نمونه در خود هستى نيست؛ در رابطۀ هستى با انسان است.درستها و نادرستها، حقها و ناحقها را بايد به کودک آموخت؛ اما از راه نمونهها. | با ويژگي هاى نيکى که دارند.کودک فقط خود بايد به سوى ديگران و جهان برود. راه آشنايى کودک با جهان ديدن و شنيدن و بسودن است.بزرگترين جنايت اين است که کودک را براى بزرگى آماده کنند؛ کودک را براى کودکى بايد مهيا کرد.عمل، حالت و هيأت وجودى، صفت، تفکر و عقيده، موضوع هاى مهمى است که کودک بايد با آنها آشنا شود.مربى بايد از راه نمونه هاى صادق، کودک را به شناخت علمى رهنمون شود. نمونه در خود هستى نيست؛ در رابطۀ هستى با انسان است.درستها و نادرستها، حقها و ناحقها را بايد به کودک آموخت؛ اما از راه نمونهها. | ||
فصل سوم.باطن فرزند: کودک بايد با نفس هاى پنجگانه بگاه و بجا آشنا شود.انگيزه، محرک فرزند نيست؛ بايد در فرزند رغبت ايجاد کرد و آن را شدت بخشيد تا به حب بدل شود.همۀ رغبت هاى شديد، مقدمه حب اللّه هستند بايد حب و عاطفه به خير و حق و جمال را در کودک پرورش داد.تربيت اوليه فرزند، پنج مرحله دارد: مصداقشناسى؛ شناخت ويژگي هاى مصداق؛ مصداقيابى؛ مصداقنمايى و تکرار تا سرمنزل مهارت. | فصل سوم.باطن فرزند: کودک بايد با نفس هاى پنجگانه بگاه و بجا آشنا شود.انگيزه، محرک فرزند نيست؛ بايد در فرزند رغبت ايجاد کرد و آن را شدت بخشيد تا به حب بدل شود.همۀ رغبت هاى شديد، مقدمه حب اللّه هستند بايد حب و عاطفه به خير و حق و جمال را در کودک پرورش داد.تربيت اوليه فرزند، پنج مرحله دارد: مصداقشناسى؛ شناخت ويژگي هاى مصداق؛ مصداقيابى؛ مصداقنمايى و تکرار تا سرمنزل مهارت. | ||
براى تربيت دينى فرزند بايد ميل به حق، خير و جمال در او آفريد.تحقق اين ميل بسيار ساده است؛ بايد اين ميل را در متن زندگى کودک درآورد.اگر بر حق استوارش کنيم بىترديد خير و جمال در متن زندگى او پيدا مىشود.تحول ميل به حق و خير و جمال به رغبت دينى مراحلى دارد.در هر مرحله، رغبتها، عالىتر مىشوند و کار به احسان، ايثار و شهادت مىکشد.رغبت هاى کودک را بايد به عمل رسانيد. | براى تربيت دينى فرزند بايد ميل به حق، خير و جمال در او آفريد.تحقق اين ميل بسيار ساده است؛ بايد اين ميل را در متن زندگى کودک درآورد.اگر بر حق استوارش کنيم بىترديد خير و جمال در متن زندگى او پيدا مىشود.تحول ميل به حق و خير و جمال به رغبت دينى مراحلى دارد.در هر مرحله، رغبتها، عالىتر مىشوند و کار به احسان، ايثار و شهادت مىکشد. رغبت هاى کودک را بايد به عمل رسانيد. | ||
فصل چهارم.فرزند و بينش درست او: بايد زندگى را براساس مکتب تعريف کرد تا معلوم آيد که آدمى مسافر است و دستکم بايد به همان جايى که آمده است بازگردد. مرگ نابودى نيست؛ گام نهادن به زندگى ديگر است.بايد چنين بينشى در کودک آفريد. | فصل چهارم.فرزند و بينش درست او: بايد زندگى را براساس مکتب تعريف کرد تا معلوم آيد که آدمى مسافر است و دستکم بايد به همان جايى که آمده است بازگردد. مرگ نابودى نيست؛ گام نهادن به زندگى ديگر است.بايد چنين بينشى در کودک آفريد. |