۱۰۵٬۷۰۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '[[ ' به '[[') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'اه ها' به 'اهها') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در بخش دوم، سخن از تربيت کودک است. آغاز تربيت کودک، هنگامى است که بتواند انديشهها و دانسته هاى خود را به ديگران بفهماند(شش سالگى). نبايد به کودک فکر کردن آموخت، بل بايد زمينه هاى انديشه را براى او فراهم کرد و گاه و از روى احتياط و نيز بسيار اندک او را ره نمود. اسلام ميل به فرزنديابى را مىستايد و دربارۀ کودک سفارشها دارد. از جمله مىگويد بايد او را گرامى داشت و آنچه بر او ناگوار است نکرد. مراحل پرورش در اسلام چنين است: مرحله اول. دوماهگى تا 6-7 سالگى؛ مرحله دوم. 7 تا 12-14 سالگى؛ مرحلۀ سوم. 14 تا 21 سالگى. نگارنده مرحله اول و دوم را اندکى شرح مىکند آنگاه به پرورش و آموزش کودک در دبستان مىپردازد و نکاتى دربارۀ اصول آموزش، رفتار معلم، مواد آموزشى، سفر هاى آموزشى و محيط آموزشى مىآورد. احتياجات کودک فراز بعدى اين بخش است. کودک نياز به عاطفه مادرى دارد. مادر بايد گاه براى برانگيختن نياز هاى کودک و تحرک ذهنى، براى او محروميت مصلحتى پديد آورد، اين محروميت به تلاش کودک و تجربهآموزى او مىانجامد. مربى نسبت به اسباببازى و تفريح کودک بايد گزينشى و دقيق عمل کند. تربيت اصلى، به دست خود فرزند است، ديگران(عوامل)مدديار اويند. | در بخش دوم، سخن از تربيت کودک است. آغاز تربيت کودک، هنگامى است که بتواند انديشهها و دانسته هاى خود را به ديگران بفهماند(شش سالگى). نبايد به کودک فکر کردن آموخت، بل بايد زمينه هاى انديشه را براى او فراهم کرد و گاه و از روى احتياط و نيز بسيار اندک او را ره نمود. اسلام ميل به فرزنديابى را مىستايد و دربارۀ کودک سفارشها دارد. از جمله مىگويد بايد او را گرامى داشت و آنچه بر او ناگوار است نکرد. مراحل پرورش در اسلام چنين است: مرحله اول. دوماهگى تا 6-7 سالگى؛ مرحله دوم. 7 تا 12-14 سالگى؛ مرحلۀ سوم. 14 تا 21 سالگى. نگارنده مرحله اول و دوم را اندکى شرح مىکند آنگاه به پرورش و آموزش کودک در دبستان مىپردازد و نکاتى دربارۀ اصول آموزش، رفتار معلم، مواد آموزشى، سفر هاى آموزشى و محيط آموزشى مىآورد. احتياجات کودک فراز بعدى اين بخش است. کودک نياز به عاطفه مادرى دارد. مادر بايد گاه براى برانگيختن نياز هاى کودک و تحرک ذهنى، براى او محروميت مصلحتى پديد آورد، اين محروميت به تلاش کودک و تجربهآموزى او مىانجامد. مربى نسبت به اسباببازى و تفريح کودک بايد گزينشى و دقيق عمل کند. تربيت اصلى، به دست خود فرزند است، ديگران(عوامل)مدديار اويند. | ||
پس از اين به بلا هاى جان کودک مىرسد و از تنبلى، احساس حقارت، دزدى کودکانه و دروغپردازى او مىگويد و عوامل ايجاد و تشديد اين بلاها و نيز راه درمان آنها را مىآورد، تا مىرسد به بازتاب هاى برخورد خانواده در کودک و از اين رهگذر به تأثير مادر و پدر مىپردازد و با ياد نکاتى براى رفع | پس از اين به بلا هاى جان کودک مىرسد و از تنبلى، احساس حقارت، دزدى کودکانه و دروغپردازى او مىگويد و عوامل ايجاد و تشديد اين بلاها و نيز راه درمان آنها را مىآورد، تا مىرسد به بازتاب هاى برخورد خانواده در کودک و از اين رهگذر به تأثير مادر و پدر مىپردازد و با ياد نکاتى براى رفع اشتباههاى تربيتى و نيز شمارى توصيۀ تربيتى، اين فصل را پايان مىبرد. | ||
فصل دوم. نوجوان و مختصات او: سن نوجوانى را پار هاى پيش از بلوغ جنسى و برخى ميان بلوغ و جوانى دانستهاند. نوجوانى دوران بحران زندگى و گاه بحرانزدگى است. اين بحران را علتهايى است؛ بمثل، ميل به يافتن هويت شخصى و شغلى، دگرگوني هاى هورمونى، ميل به داشتن روابط جنسى و عشقى. نوجوانى ويژگيهايى دارد که نگارنده پار هاى از آنها را برمىشمارد. آنگاه به هيجان و عصيان مىپردازد و رفتار هاى نابهنجار برخاسته از هيجان و عصيان را ياد مىکند و عوامل سيزدهگانه هيجان را شرح و شماره مىکند و پس از پرداخت به عوامل بزهکارى نوجوان، به مسئولان و مديران امر نوجوان اشاره مىکند و | فصل دوم. نوجوان و مختصات او: سن نوجوانى را پار هاى پيش از بلوغ جنسى و برخى ميان بلوغ و جوانى دانستهاند. نوجوانى دوران بحران زندگى و گاه بحرانزدگى است. اين بحران را علتهايى است؛ بمثل، ميل به يافتن هويت شخصى و شغلى، دگرگوني هاى هورمونى، ميل به داشتن روابط جنسى و عشقى. نوجوانى ويژگيهايى دارد که نگارنده پار هاى از آنها را برمىشمارد. آنگاه به هيجان و عصيان مىپردازد و رفتار هاى نابهنجار برخاسته از هيجان و عصيان را ياد مىکند و عوامل سيزدهگانه هيجان را شرح و شماره مىکند و پس از پرداخت به عوامل بزهکارى نوجوان، به مسئولان و مديران امر نوجوان اشاره مىکند و راههاى پيشگيرى از طغيان نوجوان را مىآورد. | ||
فصل سوم. بلوغ، نشان تسکين و تعادل آن: بلوغ پايان نوجوانى و آغاز جوانى است، همان نقط هاى است که کار تربيت و تأديب پايان مىيابد. پيش از اين مرحله است که بايد پشتيبان تربيتى فرزند بود چه، از اين پس او بر پاى خود است و نقش تربيتى پدر و مادر و معلم و مربى را اندکاندک مىکاهد و آن را خنثى مىکند. اکنون نوبت خودسازى است و چندى بعد هنگام ديگرسازى فرامىرسد. بلوغ در دختر و پسر نشانه هاى ويژه دارد. | فصل سوم. بلوغ، نشان تسکين و تعادل آن: بلوغ پايان نوجوانى و آغاز جوانى است، همان نقط هاى است که کار تربيت و تأديب پايان مىيابد. پيش از اين مرحله است که بايد پشتيبان تربيتى فرزند بود چه، از اين پس او بر پاى خود است و نقش تربيتى پدر و مادر و معلم و مربى را اندکاندک مىکاهد و آن را خنثى مىکند. اکنون نوبت خودسازى است و چندى بعد هنگام ديگرسازى فرامىرسد. بلوغ در دختر و پسر نشانه هاى ويژه دارد. |