تفسیر القرآن الکریم (ابن عثیمین): تفاوت میان نسخهها
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR80533J1.jpg | عنوان = تفسیر القرآن الکریم(عثیمین، محمد بن صالح) | عنوانهای دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = عثیمین، محمد بن صالح (نويسنده) |زبان | زبان = عربی | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر = دار ابن الجوزي ** ن...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۴ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۰۱
تفسیر القرآن الکریم(عثیمین، محمد بن صالح) | |
---|---|
پدیدآوران | عثیمین، محمد بن صالح (نويسنده) |
ناشر | دار ابن الجوزي ** نادر انتصار |
مکان نشر | عربستان - دمام ** عربستان - ریاض ** عربستان - قصیم |
سال نشر | 13سده - 1423ق - 1424ق - 1425ق - 1430ق - 1433ق - 1435ق - 1436ق - 2002م - 2003م - 2004م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 29 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تفسیر القرآن کریم اثر محمد بن صالح عثیمین (1347 -1421ق)، مفسر، اصولی و از علمای وهابی معاصر و از شاگردان عبدالعزیز بن باز، کتابی است در تفسیر قرآن کریم در بیست و نه جلد.
تفسیر حاضر، حاصل جلسات و کلاسهایی است که نویسنده در خلال سالهای طولانی در آنها، به تفسیر قرآن پرداخته است[۱].
ابن عثیمین روش تفسیری خود را در پنج روش خلاصه کرده است: «تفسیر قرآن به قرآن»، «تفسیر قرآن به سنت»، «تفسیر قرآن به کلام صحابه»، «تفسیر قرآن به کلام بزرگان تابعان» و «تفسیر قرآن بر طبق معنای شرعی یا لغوی الفاظ» که بهمنظور آشنایی بیشتر با آن، بهصورت خلاصه، به شرح دو مورد از آن، پرداخته خواهد شد:
- روش تفسير قرآن به كلام صحابه: منظور آنکه مفهوم و معنای آیات بهوسیله كلام صحابه، بهخصوص به كلام عالمان به تفسیر، تبیین شود؛ ازآنجهت كه قرآن به زبان آنان و در عصر آنان نازل شده و آنان بعد از انبیا صادقترين مردم در حقجويی، سالمترین آنان از هوای نفس و پاکترین آنان از مخالفت با حق بودهاند.
- روش تفسیر قرآن به کلام بزرگان تابعان: منظور ابن عثيمين از این روش، تفسیر قرآن به کلام تابعانی است که در فراگیری تفسیر از صحابه، اهتمام ورزیدهاند؛ زیرا تابعین بعد از صحابه، بهترین مردماند و نسبت به نسلهای بعد از خود، از هوای نفس سالمترند و لغت عرب تا زمان آنان دست خوش تغییرات زیادی نشده بود؛ پس آنان در فهم قرآن، نسبت به نسلهای بعد از خود، نزدیکتر به حق هستند[۲].
مهمترین شاخصههای این تفسیر را میتوان در امور زیر، خلاصه نمود:
- ظاهرگرایی:
ظاهرگرایی افراطی ابن عثیمین در تفسیرش کاملا هویدا است. وی خدا را به همان اوصاف انسانی توصیف کرده و مینویسد: «خداوند به مکر نیز توصیف میشود؛ خسته و بیحوصله میشود، ولی بیحوصلگی خدا مناسب ذات اوست؛ خدا در وسط شب تا آسمان دنیا خم میشود». ابن عثیمین بهصراحت میگوید: «ما بر این باور هستیم که خدای متعال دودست و دو چشم حقیقی دارد». بعد برای تایید نظر خود میگوید: اهلسنت اجماع دارند که چشمان خدا دو تا است؟! و مؤید آن روایت نبوی درباره دجال است که فرمود: دجال نابینا است، ولی خدای شما نابینا نیست. ازاینرو مؤمنان خدای متعال را در قیامت با همین چشم سر خواهند دید[۳].
- اتهام بدعتگذاری بر مخالفان:
ابن عثیمین در ابتدای تفسیر سوره حمد میگوید: «امروزه برخی از مردم درباره این سوره بدعتی را آغاز کردهاند؛ به این صورت که دعاهای خود را به آن ختم و خطبههای خود را با آن آغاز میکنند. همچنین در مناسبتها به قرائت آن میپردازند و یا میگویند: الفاتحه. اینها کارهای نادرستی است؛ زیرا مبنای عبادات توقیف و تبعیت است». وی ذیل آیه «إیاک نعبد و ایاک نستعين» مینویسد: «استمداد از مخلوق بر امری که ناتوان از آن است، جایز نیست؛ مانند استعانت از صاحب قبر که نهتنها حرام، بلکه شرک اکبر است»[۴].
- کتمان و تردیدافکنی در فضائل اهلبیت:
ابن عثیمین در مقدمه تفسیر خود مینویسد: «مشاهیر صحابه عبارتاند از خلفای چهارگانه؛ جز آنکه سه خلیفه نخست به دلیل اشتغال به امر خلافت و بینیازی از نقل بهخاطر زیادی مفسران، روایات تفسیری بسیار اندکی دارند». سپس در معرفی مقام و منزلت امام علی(ع) به حدیث معروف منزلت: «أما ترضى أن تكون منی بمنزلة هارون من موسى، إلا أنه لا نبي بعدی» استناد کرده، میگوید: «پیامبر هیچگاه علی را جز در غزوه تبوک که او را جانشین خود در خاندانش تعیین کرد، جانشین خود قرار نداد». درحالیکه هرکسی دقت کند بهخوبی متوجه میشود که این تفسير هرگز با ذیل روایت یاد شده که میفرماید: «الا انه لا نبی بعدی» سازگاری ندارد؛ زیرا این فراز بهوضوح بر جانشینی تام آن حضرت جز در نبوت دلالت دارد. ابن عثیمین در مواجهه با فضایل اهلبیت(ع) در قرآن، کاملا برخورد غیرعلمی و تعصبآمیز دارد. برای نمونه میکوشد نزول آیه مباهله (آلعمران، ۶۱) درباره پنجتن آل عبا را مخدوش جلوه دهد. ابن عثیمین ذیل این آیه میگوید: «مفسران در تفسیر این آیه اختلاف کرده و برخی از آنها گفتهاند منظور از "آبناءنا" حسن و حسین و مقصود از "نساءنا" فاطمه دختر پیامبر و منظور از "أنفسنا" علی بن ابیطالب است؛ ولی در بین این افراد زنان و اولاد وجود ندارد». او پس از بیان این قول میگوید: «این دیدگاه موافق ظاهر آیه نیست؛ زیرا خداوند در این آیه میفرماید: "فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين». چگونه پیامبر(ص) در مورد علی(ع) به «نفس» تعبیر کرده، ولی درباره حسن و حسین چنین تعبیری به کار نبرده است، با اینکه آنها به پیامبر نزدیکترند و پیامبر درباره حسن فرموده است: «ان ابني هذا سید». البته وی اینگونه احادیث را از جعلیات روافض میداند. ابن عثیمین درعینحال که (علی و فاطمه و حسن و حسین) را از اهلبیت(ع) میداند، ولی معتقد است که آنان را نمیتوان منطبق بر آیه کرد؟! [۵].
عجیب است که چگونه ابن عثیمین از بیان این دسته از روایات صرفنظر میکند و فقط قول شیعیان را بیان و رد میکند، بدون اینکه بگوید در بسیاری از منابع حدیثی و تفسیری اهلتسنن این قول وارد شده است و دلالت بر منقبت اهلبیت(ع) دارد. برای نمونه آلوسی از مفسران اهلتسنن اگرچه این آیه را دلیل بر ولایت حضرت علی(ع) نمیداند، ولی یکی از وجوه مهمشان نزول این آیه را بیان فضیلت ایشان میداند[۶].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه کتاب.
- اکرمی، محمدحسین، «نقد روش ابن عثیمین در استناد به اقوال صحابه و تابعان در تفسیر قرآن»، پایگاه تخصصی وهابیتپژوهی و جریآنهای سلفی، ثبت در 25/04/1401، به آدرس اینترنتی:
https://www.alwahabiyah.com/fa/articleview/67362/
- بینام، «نقد مبانی تفسیری ابن عثیمین»، (برگرفته از کتاب «جریانشناسی تفسیر سلفی» به قلم دکتر علی فتحی، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، از ص154 تا 157)، پایگاه تخصصی وهابیتپژوهی و جریآنهای سلفی، ثبت در 04/04/1401، به آدرس اینترنتی:
https://www.alwahabiyah.com/fa/articleview/67441/