۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
جز (جایگزینی متن - 'صفدى' به 'صفدى') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
ابن طفيل ابتدا در غرناطه به شغل طبابت پرداخت. در 539ق هنگامى كه ابوالحسن بن ملحان طائى در وادى آش برضد دولت مرابطون قيام كرد و مستقلاً به حكومت رسيد، ابن طفيل با جمعى از مشاهير علم و ادب، از جمله ابوالحكم هَرودُس به دستگاه او راه يافت و امين اسرار و دبير وى گرديد و ظاهراً تا 546ق كه ابن ملحان وادى آش را به ابن مردنيش تسليم كرد و خود از در اطاعت درآمد، ابن طفيل در دستگاه وى بود. وى سپس بهعنوان دبير در دستگاه والى غرناطه وارد گرديد و در 549ق هنگامى كه خليفه موحدى فرزندان خود را بهعنوان واليان شهرهاى مغرب و اندلس تعيين كرد، ابن طفيل بهعنوان دبيرِ ابوسعيد عثمان بن عبد المؤمن، والى سبته و طنجه برگزيده شد، تا اينكه سرانجام به مقام وزارت، طبابت و قضاى خليفه ابويعقوب يوسف بن عبد المؤمن ارتقاء يافت و از مصاحبان برجسته وى گرديد. ابويعقوب از دانش وى بهره مىگرفت و او را بسيار گرامى مىداشت. ابن طفيل بسيارى از شبها و روزها در قصر وى بود و خارج نمىشد. از آنجا كه ابويعقوب به حكمت و فلسفه علاقه بسيار داشت، ابن طفيل دانشمندان بسيارى را از اطراف و اكناف به دربار وى فراخواند و ابويعقوب را تشويق نمود كه آنان را گرامى دارد. معروفترين شخصيتى كه وى دعوت كرد، ابوالوليد ابن رشد است كه تا آن زمان گمنام بود، پس از اين دعوت به شهرت رسيد و ارزش علمى وى آشكار شد. ابن طفيل مدتها در دستگاه ابويعقوب عنوان وزير و طبيب داشت، اما سرانجام در 578ق طبابت ابويعقوب را به ابن رشد واگذار كرد و تنها در سمت وزارت باقى ماند. | ابن طفيل ابتدا در غرناطه به شغل طبابت پرداخت. در 539ق هنگامى كه ابوالحسن بن ملحان طائى در وادى آش برضد دولت مرابطون قيام كرد و مستقلاً به حكومت رسيد، ابن طفيل با جمعى از مشاهير علم و ادب، از جمله ابوالحكم هَرودُس به دستگاه او راه يافت و امين اسرار و دبير وى گرديد و ظاهراً تا 546ق كه ابن ملحان وادى آش را به ابن مردنيش تسليم كرد و خود از در اطاعت درآمد، ابن طفيل در دستگاه وى بود. وى سپس بهعنوان دبير در دستگاه والى غرناطه وارد گرديد و در 549ق هنگامى كه خليفه موحدى فرزندان خود را بهعنوان واليان شهرهاى مغرب و اندلس تعيين كرد، ابن طفيل بهعنوان دبيرِ ابوسعيد عثمان بن عبد المؤمن، والى سبته و طنجه برگزيده شد، تا اينكه سرانجام به مقام وزارت، طبابت و قضاى خليفه ابويعقوب يوسف بن عبد المؤمن ارتقاء يافت و از مصاحبان برجسته وى گرديد. ابويعقوب از دانش وى بهره مىگرفت و او را بسيار گرامى مىداشت. ابن طفيل بسيارى از شبها و روزها در قصر وى بود و خارج نمىشد. از آنجا كه ابويعقوب به حكمت و فلسفه علاقه بسيار داشت، ابن طفيل دانشمندان بسيارى را از اطراف و اكناف به دربار وى فراخواند و ابويعقوب را تشويق نمود كه آنان را گرامى دارد. معروفترين شخصيتى كه وى دعوت كرد، ابوالوليد ابن رشد است كه تا آن زمان گمنام بود، پس از اين دعوت به شهرت رسيد و ارزش علمى وى آشكار شد. ابن طفيل مدتها در دستگاه ابويعقوب عنوان وزير و طبيب داشت، اما سرانجام در 578ق طبابت ابويعقوب را به ابن رشد واگذار كرد و تنها در سمت وزارت باقى ماند. | ||
ابن طفيل شعر نيز مىسرود و اشعارى از وى باقى مانده است، اما با اشعار خوب و ممتاز شعراى بزرگ قابل مقايسه نيست. مراكشى كه در 603ق يحيى فرزند ابن طفيل را در مراكش ملاقات كرد، ابياتى از او شنيده و نقل كرده است. پس از مراكشى ديگران مانند ابن ابار، ابن سعيد، | ابن طفيل شعر نيز مىسرود و اشعارى از وى باقى مانده است، اما با اشعار خوب و ممتاز شعراى بزرگ قابل مقايسه نيست. مراكشى كه در 603ق يحيى فرزند ابن طفيل را در مراكش ملاقات كرد، ابياتى از او شنيده و نقل كرده است. پس از مراكشى ديگران مانند ابن ابار، ابن سعيد، [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]، ابن خطيب و مقرى ابيات و قصايدى از او آوردهاند. ابن طفيل از فنون ادب و موسيقى نيز آگاهى داشت و در اجزاءِ حكمت و ديگر فنون مختلف سرآمد اقران بود؛ ازاينرو با عناوين متعدد علمى كه داشت، جامگى و مشاهره دريافت مىكرد. مقرى، متن نامهاى از ابن طفيل را نقل كرده است كه تبحر وى در ادب و فن دبيرى را بهخوبى روشن مىسازد. | ||
با وجود رواج مذهب اشعرى در زمان ابن طفيل، وى در بسيارى از عقايد و افكار خود موضع معتزلى دارد و از انديشههاى معتزله حمايت مىنمايد؛ مثلاً در مورد صفات خداوند وى به عينيت صفات با ذات قائل شده و با ابوهذيل علاّف همسو گشته است و نيز در آن بخش از داستان كه حى بن يقظان به مدد عقل خود توانست به حقايقى دست يابد كه پيامبران آنها را از جانب خداوند آورده و به مردم ابلاغ كردهاند، موضعى معتزلى اتخاذ كرده است، زيرا معتزليان نيز به اصالت عقل قائل بودند و از شريعت عقل سخن مىگفتند. | با وجود رواج مذهب اشعرى در زمان ابن طفيل، وى در بسيارى از عقايد و افكار خود موضع معتزلى دارد و از انديشههاى معتزله حمايت مىنمايد؛ مثلاً در مورد صفات خداوند وى به عينيت صفات با ذات قائل شده و با ابوهذيل علاّف همسو گشته است و نيز در آن بخش از داستان كه حى بن يقظان به مدد عقل خود توانست به حقايقى دست يابد كه پيامبران آنها را از جانب خداوند آورده و به مردم ابلاغ كردهاند، موضعى معتزلى اتخاذ كرده است، زيرا معتزليان نيز به اصالت عقل قائل بودند و از شريعت عقل سخن مىگفتند. |
ویرایش