۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زركلى' به 'زركلى') |
جز (جایگزینی متن - 'صفدى' به 'صفدى') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
وى به بغداد و موصل رفت و در آنجا در پيشگاه علماى بزرگى تلمذ كرد، آنگاه به عزيمت كشور اندلس، از عراق بيرون شد و در ايام حكمرانى عبد الرحمن ناصر از امويه اندلس، وارد آن خاك شد و كرسى خلافت ناصر در شهر قرطبه بود و پسر وى حكم بن عبد الرحمن، مثل وزيرى بالاستقلال مباشرت حل و عقد امور مىكرد... | وى به بغداد و موصل رفت و در آنجا در پيشگاه علماى بزرگى تلمذ كرد، آنگاه به عزيمت كشور اندلس، از عراق بيرون شد و در ايام حكمرانى عبد الرحمن ناصر از امويه اندلس، وارد آن خاك شد و كرسى خلافت ناصر در شهر قرطبه بود و پسر وى حكم بن عبد الرحمن، مثل وزيرى بالاستقلال مباشرت حل و عقد امور مىكرد... | ||
از كتاب «وافى بالوفيات» تأليف اديب اوحدى صلاح الدين | از كتاب «وافى بالوفيات» تأليف اديب اوحدى صلاح الدين [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]، منقول است كه در جمله ذكر مكانت ابوعلى نزد خليفه مغربى و انتشار فضل و رواج امر وى در اندلس گفته: «چون ابوعلى به مغربزمين درآمد، آهنگ درگاه ناصر اموى كرد و ناصر او را مكرم داشت و او به نام ناصر و پسرش، حكم، تصنيفها نگاشت و هنرهاى خويش در تمام آن كشور پراكنده ساخت... | ||
منقول است عبد الرحمن ناصر، ابوعلى را از عراق به اندلس احضار كرد، به اين مناسبت كه ابوعلى بالولايه، اموى بود و جد او سلمان از موالى عبد الملك به شمار مىرفت، چنانكه اشارت شد. بر هر تقدير، تاريخ ورود وى به اندلس سال 330ق، است و نزول او به شهر قرطبه، بيست و سوم شعبان آن سال، چنانكه صلاح الدين صفدى در «وافى» و شمس الدين اربلى در «وفيات» تصريح كردهاند. صاحب «[[نفح الطیب من غصن الأندلس الرطیب|نفح الطيب]]» مىگويد: بعض مورخين چنين گمان كردهاند كه ورود ابوعلى به اندلس، در عهد حكم مستنصر بوده، نه در زمان عبد الرحمن ناصر و صواب آن است كه در خلافت پدر بوده، نه پسر، چرا كه قصه عجز ابوعلى از خطابت در حضور ناصر و رسل قسطنطين كه آن را اكثر مورخين بهشرح نگارش دادهاند، با اين تاريخ درست نيايد؛ چه، وفود ملوك و رسل سلاطين عموماً و وصول سفراء قسطنطين خصوصاً بالاتفاق در خلافت ناصر بوده است، نه مستنصر، چنانكه خواهيم نگاشت. علىالجمله، اجزاء خلافت، ابوعلى را بسيار تبجيل كردند و مقدمش غنيمت شمردند، لاسيما حكم كه در تحصيل فضائل و تكميل آداب عنايتى داشت و محب اهل علم بود و او نخستين كسى است از رجال اندلس كه نسخه «اغانى» را از عراق بدان كشور حاضر ساخت و هزار دينار از آنجا به نزد مصنف «اغانى»، حافظ [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]]|[[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]]، فرستاد تا نسخهاى از آن كتاب حافل و مجموع كامل به مغرب روانه كرد و ابوعلى قالى كتاب «امالى» به نام او مطرز ساخت و چند مصنف بارع به اسم ناصر پرداخت و مستنصر او را همواره به جمع و تأليف تشويق مىكرد... | منقول است عبد الرحمن ناصر، ابوعلى را از عراق به اندلس احضار كرد، به اين مناسبت كه ابوعلى بالولايه، اموى بود و جد او سلمان از موالى عبد الملك به شمار مىرفت، چنانكه اشارت شد. بر هر تقدير، تاريخ ورود وى به اندلس سال 330ق، است و نزول او به شهر قرطبه، بيست و سوم شعبان آن سال، چنانكه صلاح الدين [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در «وافى» و شمس الدين اربلى در «وفيات» تصريح كردهاند. صاحب «[[نفح الطیب من غصن الأندلس الرطیب|نفح الطيب]]» مىگويد: بعض مورخين چنين گمان كردهاند كه ورود ابوعلى به اندلس، در عهد حكم مستنصر بوده، نه در زمان عبد الرحمن ناصر و صواب آن است كه در خلافت پدر بوده، نه پسر، چرا كه قصه عجز ابوعلى از خطابت در حضور ناصر و رسل قسطنطين كه آن را اكثر مورخين بهشرح نگارش دادهاند، با اين تاريخ درست نيايد؛ چه، وفود ملوك و رسل سلاطين عموماً و وصول سفراء قسطنطين خصوصاً بالاتفاق در خلافت ناصر بوده است، نه مستنصر، چنانكه خواهيم نگاشت. علىالجمله، اجزاء خلافت، ابوعلى را بسيار تبجيل كردند و مقدمش غنيمت شمردند، لاسيما حكم كه در تحصيل فضائل و تكميل آداب عنايتى داشت و محب اهل علم بود و او نخستين كسى است از رجال اندلس كه نسخه «اغانى» را از عراق بدان كشور حاضر ساخت و هزار دينار از آنجا به نزد مصنف «اغانى»، حافظ [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]]|[[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]]، فرستاد تا نسخهاى از آن كتاب حافل و مجموع كامل به مغرب روانه كرد و ابوعلى قالى كتاب «امالى» به نام او مطرز ساخت و چند مصنف بارع به اسم ناصر پرداخت و مستنصر او را همواره به جمع و تأليف تشويق مىكرد... | ||
وى تا آخر عمر در قرطبه بنشست و اكثر مصنفات خويش در آن بلد بنوشت تا هم بدانجا در شب شنبه از شهر ربيع ديگر و به قولى، جمادى نخست از سال 356ق، درگذشت. ابو عبد الله جبيرى بر وى نماز كرد و كالبدش را در گورستان ظاهر قرطبه مدفون و بر سر مزارش قبهاى بنا كردند. | وى تا آخر عمر در قرطبه بنشست و اكثر مصنفات خويش در آن بلد بنوشت تا هم بدانجا در شب شنبه از شهر ربيع ديگر و به قولى، جمادى نخست از سال 356ق، درگذشت. ابو عبد الله جبيرى بر وى نماز كرد و كالبدش را در گورستان ظاهر قرطبه مدفون و بر سر مزارش قبهاى بنا كردند. |
ویرایش