ابن خلکان، احمد بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - '(د ' به '(متوفای ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۵: خط ۴۵:
</div>
</div>


'''ابوالعباس شمس‌الدین احمد بن شهاب‌الدین محمد (یا بهاءالدین) بن ابراهیم بن ابى بکر بن خَلِّکان''' (11 ربیع الاخر 608 -26 رجب 681ق) معروف به ابن خَلِّکان، قاضى، مورخ و ادیب مشهور شافعى مذهب. ضبط واژه «خَلکان» به فتح خاء و کسر و تشدید لام است که گویا خود شمس‌الدین احمد نیز چنین می‌نوشته و به گونه‌های متفاوتى هم ضبط شده است. اسنوی، خلکان را نام قریه‌ای دانسته که به گفته عبدالله جبوری هنوز برجای است.
'''ابوالعباس شمس‌الدین احمد بن شهاب‌الدین محمد (یا بهاءالدین) بن ابراهیم بن ابى بکر بن خَلِّکان''' (11 ربیع الاخر 608 -26 رجب 681ق) معروف به ابن خَلِّکان، قاضى، مورخ و ادیب مشهور شافعى مذهب. ضبط واژه «خَلکان» به فتح خاء و کسر و تشدید لام است که گویا خود شمس‌الدین احمد نیز چنین می‌نوشته و به گونه‌های متفاوتى هم ضبط شده است. اسنوی، خلکان را نام قریه‌ای دانسته که به گفته عبدالله جبوری هنوز برجای است.
==خاندان==
==خاندان==
وی از خاندانى که از علما و فقها بودند برخاست که به‌تصریح کمال‌الدین موسى پسر شمس‌الدین احمد، به قبیله کردِزرزاریه منسوب بوده و نیاکانش که به خالد بن برمک نسب می‌بردند، اصلاً از بلخ برخاستند. بااین‌همه برخى در درستى انتساب آنان به برامکه تردید داشتند. چنانکه از قول یونینى نقل شده که می‌گفته‌اند آن نسب نامه را ابوشامه برای شمس‌الدین احمد بن خلکان برساخته است و روایتى نیز هست که تسمیه نیای شمس‌الدین احمد را به خلکان ناشى از فخر وی به پدرانش یعنى برمکیان دانسته است که طى آن بدو گفتند: سخن پدرانت را رها کن (= خل کان... یعنى دع کان ابى کذا و جدّی کذا و نسبى کذا). این روایت اگرچه افسانه آمیز به نظر می‌رسد، اما به‌هرحال شمس‌الدین احمد خود از انتسابش به برمکیان دفاع کرده است.
وی از خاندانى که از علما و فقها بودند برخاست که به‌تصریح کمال‌الدین موسى پسر شمس‌الدین احمد، به قبیله کردِزرزاریه منسوب بوده و نیاکانش که به خالد بن برمک نسب می‌بردند، اصلاً از بلخ برخاستند. بااین‌همه برخى در درستى انتساب آنان به برامکه تردید داشتند. چنانکه از قول یونینى نقل شده که می‌گفته‌اند آن نسب نامه را ابوشامه برای شمس‌الدین احمد بن خلکان برساخته است و روایتى نیز هست که تسمیه نیای شمس‌الدین احمد را به خلکان ناشى از فخر وی به پدرانش یعنى برمکیان دانسته است که طى آن بدو گفتند: سخن پدرانت را رها کن (= خل کان... یعنى دع کان ابى کذا و جدّی کذا و نسبى کذا). این روایت اگرچه افسانه آمیز به نظر می‌رسد، اما به‌هرحال شمس‌الدین احمد خود از انتسابش به برمکیان دفاع کرده است.
خط ۵۵: خط ۵۵:
شمس‌الدین احمد، سپس در محضر درس شرف‌الدین ابوالفضل احمد بن منعه فقیه که در 610ق وارد اربل شده و پس از مرگ محمد بن ابراهیم بن خلکان به تدریس در مظفریه پرداخته بود، حضور می‌یافت و بارها مجلس درس او را ستوده است. ظاهراً شمس‌الدین احمد تا مدتى قبل از 617ق که ابن منعه به حج رفت، نزد او به تحصیل پرداخت. آنگاه به خدمت شیخ ابوجعفر محمد بن هبةالله بن المکرم در اربل شتافت و به شنیدن حدیث و فراگیری [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] مشغول شد.  
شمس‌الدین احمد، سپس در محضر درس شرف‌الدین ابوالفضل احمد بن منعه فقیه که در 610ق وارد اربل شده و پس از مرگ محمد بن ابراهیم بن خلکان به تدریس در مظفریه پرداخته بود، حضور می‌یافت و بارها مجلس درس او را ستوده است. ظاهراً شمس‌الدین احمد تا مدتى قبل از 617ق که ابن منعه به حج رفت، نزد او به تحصیل پرداخت. آنگاه به خدمت شیخ ابوجعفر محمد بن هبةالله بن المکرم در اربل شتافت و به شنیدن حدیث و فراگیری [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] مشغول شد.  


در 623ق شمس‌الدین احمد هنوز در اربل بود که با جمال‌الدین عبدالرحمان واسطى شاعر مشهور عصر که در مدرسه مظفریه فرود آمده بود و نیز با محمد بن عُنَین انصاری شاعر ملاقات کرد، ولى از آنان چیزی نشنید، همچنین با عیسى بن سنجر اربلى دوستى داشت و وی بسیاری از اشعار خود را برای ابن خلکان خواند. واپسین خبری که از تحصیل شمس‌الدین احمد در اربل در دست است، آموختن علم خلاف نزد شیخ اثیرالدین مفضّل بن عمر ابهری به سال 626ق در دارالحدیث اربل است، زیرا در رمضان همان سال، شمس‌الدین احمد اربل را ترک کرد و گویا چند روز بعد به موصل رسید و با کمال‌الدین موسى بن یونس بن منعه (متوفای 639ق)، فقیه معروف شافعى و پدر ابن منعه سابق‌الذکر ملاقات کرد و چندان محبت او را در دل گرفت که عهد کرد چون پسری از او در وجود آید، نامش را کمال‌الدین موسى گذارد و چون پسرش متولد شد (درست یک قرن پس از تولد ابن منعه)، نام و لقب استاد را بر وی نهاد.
در 623ق شمس‌الدین احمد هنوز در اربل بود که با جمال‌الدین عبدالرحمان واسطى شاعر مشهور عصر که در مدرسه مظفریه فرود آمده بود و نیز با محمد بن عُنَین انصاری شاعر ملاقات کرد، ولى از آنان چیزی نشنید، همچنین با عیسى بن سنجر اربلى دوستى داشت و وی بسیاری از اشعار خود را برای ابن خلکان خواند. واپسین خبری که از تحصیل شمس‌الدین احمد در اربل در دست است، آموختن علم خلاف نزد شیخ اثیرالدین مفضّل بن عمر ابهری به سال 626ق در دارالحدیث اربل است، زیرا در رمضان همان سال، شمس‌الدین احمد اربل را ترک کرد و گویا چند روز بعد به موصل رسید و با کمال‌الدین موسى بن یونس بن منعه (متوفای 639ق)، فقیه معروف شافعى و پدر ابن منعه سابق‌الذکر ملاقات کرد و چندان محبت او را در دل گرفت که عهد کرد چون پسری از او در وجود آید، نامش را کمال‌الدین موسى گذارد و چون پسرش متولد شد (درست یک قرن پس از تولد ابن منعه)، نام و لقب استاد را بر وی نهاد.
به‌هرحال وی به‌زودی از موصل خارج شد و به حران رفت و ازآنجا به‌قصد حلب که در آن‌وقت از مراکز بسیار مهم علمى بود به راه افتاد. وی در آغاز ذی‌قعده اندکى پس از مرگ یاقوت حموی وارد آن شهر شد و به ملاقات عزالدین ابن اثیر که از پیش با پدر شمس‌الدین دوستى داشت شتافت. این ملاقات که به‌دفعات اتفاق افتاد، تأثیر مهمى بر او نهاد و باعث شد که وی را بسیار ستایش کند. پیش از آن نیز که در اربل اقامت داشت، چنانکه خود اشاره کرده، بیش از 10 بار ازآنجا به موصل رفت تا با ضیاءالدین ابن اثیر برادر عزالدین ملاقات کند و از او دانش بیاموزد، ولى هیچ‌گاه توفیق ملاقات او دست نداد.
به‌هرحال وی به‌زودی از موصل خارج شد و به حران رفت و ازآنجا به‌قصد حلب که در آن‌وقت از مراکز بسیار مهم علمى بود به راه افتاد. وی در آغاز ذی‌قعده اندکى پس از مرگ یاقوت حموی وارد آن شهر شد و به ملاقات عزالدین ابن اثیر که از پیش با پدر شمس‌الدین دوستى داشت شتافت. این ملاقات که به‌دفعات اتفاق افتاد، تأثیر مهمى بر او نهاد و باعث شد که وی را بسیار ستایش کند. پیش از آن نیز که در اربل اقامت داشت، چنانکه خود اشاره کرده، بیش از 10 بار ازآنجا به موصل رفت تا با ضیاءالدین ابن اثیر برادر عزالدین ملاقات کند و از او دانش بیاموزد، ولى هیچ‌گاه توفیق ملاقات او دست نداد.


به‌هرحال ابن خلکان با توصیه‌ای که مظفرالدین گوکبوری برای قاضى بهاءالدین یوسف بن شداد (متوفای 632ق) نوشته بود همراه برادر به نزد قاضى رفتند. ابن شداد آن دو را بسیار نواخت و در مدرسه خود (احتمالاً دارالحدیث) جای داد و بالاترین مقرری را برای آنان تعیین کرد. ابن شداد که در آن تاریخ مردی کهن‌سال بود و مجلس درس عمومى نداشت، 4 تن از فقهای مبرز را به سمت معید تعیین کرده بود که از جمله آنان شیخ جمال‌الدین ابوبکر ماهانى بود که شمس‌الدین احمد و برادرش نزد او درس می‌خواندند. این شیخ جمال‌الدین در 627ق درگذشت و شمس‌الدین احمد به نزد شیخ نجم‌الدین محمد معروف به ابن الخبّاز موصلى فقیه (متوفای 631ق) در مدرسه سیفیه حلب رفت و بخشى از کتاب الوجیز غزالى را فراگرفت. نیز در 627ق در محضر موفق الدین یعیش بن على، ادیب برجسته عصر، در مقصوره شمالى جامع حلب حاضر می‌شد و کتاب اللمع ابن جنّى را نزد او می‌خواند. اگرچه از استادان دیگر ابن خلکان در حلب آگاهى دقیقى در دست نیست، ولى احتمالاً نزد کسانى چون عبداللطیف ابومحمد موفق الدین بن یوسف بغدادی نیز که از او با عنوان «شیخنا» سخن رانده نیز درس خوانده است. بااین‌همه به کسب دانش در حلب بسنده نکرد و پس از چند سال به دمشق رفت و در شوال 632ق در مجلس درس ابوعمر عثمان بن عبدالرحمان معروف به ابن صلاح حاضر شد و مدت یک سال نزد او به تحصیل پرداخت. ظاهراً در همین دمشق بود که با جمال‌الدین محمد بن مالک ارتباط نزدیک یافت. اگرچه احتمال نیز می‌رود که در حلب با او آشنا شده باشد. ابن خلکان همچنین با اصحاب حافظ السّلفى (متوفای 576ق) در شام و سپس در مصر ملاقات کرد و از آنان حدیث شنید و اجازه روایت گرفت، چنانکه با جمال‌الدین بن مطروح نیز دوستى یافت و در مصر و شام مکاتبات و محاضراتى در میانه برقرار شد و جمال‌الدین بسیاری از اشعار خود را بر او خواند. ابن خلکان مدتى بعد، از شام به مصر رفت. خود وی اشاره کرده که در 633ق رهسپار آن دیار شد و چند ماهى در اسکندریه ماند و سپس به قاهره رفت.
به‌هرحال ابن خلکان با توصیه‌ای که مظفرالدین گوکبوری برای قاضى بهاءالدین یوسف بن شداد (متوفای 632ق) نوشته بود همراه برادر به نزد قاضى رفتند. ابن شداد آن دو را بسیار نواخت و در مدرسه خود (احتمالاً دارالحدیث) جای داد و بالاترین مقرری را برای آنان تعیین کرد. ابن شداد که در آن تاریخ مردی کهن‌سال بود و مجلس درس عمومى نداشت، 4 تن از فقهای مبرز را به سمت معید تعیین کرده بود که از جمله آنان شیخ جمال‌الدین ابوبکر ماهانى بود که شمس‌الدین احمد و برادرش نزد او درس می‌خواندند. این شیخ جمال‌الدین در 627ق درگذشت و شمس‌الدین احمد به نزد شیخ نجم‌الدین محمد معروف به ابن الخبّاز موصلى فقیه (متوفای 631ق) در مدرسه سیفیه حلب رفت و بخشى از کتاب الوجیز غزالى را فراگرفت. نیز در 627ق در محضر موفق الدین یعیش بن على، ادیب برجسته عصر، در مقصوره شمالى جامع حلب حاضر می‌شد و کتاب اللمع ابن جنّى را نزد او می‌خواند. اگرچه از استادان دیگر ابن خلکان در حلب آگاهى دقیقى در دست نیست، ولى احتمالاً نزد کسانى چون عبداللطیف ابومحمد موفق الدین بن یوسف بغدادی نیز که از او با عنوان «شیخنا» سخن رانده نیز درس خوانده است. بااین‌همه به کسب دانش در حلب بسنده نکرد و پس از چند سال به دمشق رفت و در شوال 632ق در مجلس درس ابوعمر عثمان بن عبدالرحمان معروف به ابن صلاح حاضر شد و مدت یک سال نزد او به تحصیل پرداخت. ظاهراً در همین دمشق بود که با جمال‌الدین محمد بن مالک ارتباط نزدیک یافت. اگرچه احتمال نیز می‌رود که در حلب با او آشنا شده باشد. ابن خلکان همچنین با اصحاب حافظ السّلفى (متوفای 576ق) در شام و سپس در مصر ملاقات کرد و از آنان حدیث شنید و اجازه روایت گرفت، چنانکه با جمال‌الدین بن مطروح نیز دوستى یافت و در مصر و شام مکاتبات و محاضراتى در میانه برقرار شد و جمال‌الدین بسیاری از اشعار خود را بر او خواند. ابن خلکان مدتى بعد، از شام به مصر رفت. خود وی اشاره کرده که در 633ق رهسپار آن دیار شد و چند ماهى در اسکندریه ماند و سپس به قاهره رفت.
وی در آنجا نیز با گروهى از دانشمندان و ادیبان آن دیار ارتباط یافت. در 637ق با بهاءالدین زهیر ملقب به بهاءالدین کاتب، ادیب و شاعر ملاقات کرد و بسیاری از اشعار او را از خود وی شنید و اجازه یافت که اشعارش را نقل کند. وی همچنین با حافظ زکى الدین منذری محدث مصر ملاقات کرد و از اصحاب عبدالله بن برّی (متوفای 582ق) ادیب و حافظ معروف عصر، در آنجا حدیث شنید و اجازه روایت یافت. دوستى ابن خلکان با کسانى چون بهاءالدین زهیر و ابن مطروح که خود از امیران دربار ایوبى به شمار می‌رفتند، گذشته از فایده علمى و ادبى، سبب شد که مدتى پس از ورود به قاهره، به سمت نیابت قاضی‌القضات ابوالمحاسن بدرالدین یوسف معروف به قاضى سنجار برگزیده شود. در 649ق که ابن مطروح ادیب و یار دیرین شمس‌الدین احمد درگذشت، وی در تدفین ابن مطروح حاضر شد و بر او نماز گزارد. مدتى بعد که ظاهراً باید 654ق /1256م بوده باشد، دست به تألیف کتاب وفیات الاعیان زد. در 656ق بیماریى در مصر شیوع یافت که بسیاری را به هلاکت رساند. ابن خلکان نیز خود بیمار شد، ولى سرانجام بهبود یافت.
وی در آنجا نیز با گروهى از دانشمندان و ادیبان آن دیار ارتباط یافت. در 637ق با بهاءالدین زهیر ملقب به بهاءالدین کاتب، ادیب و شاعر ملاقات کرد و بسیاری از اشعار او را از خود وی شنید و اجازه یافت که اشعارش را نقل کند. وی همچنین با حافظ زکى الدین منذری محدث مصر ملاقات کرد و از اصحاب عبدالله بن برّی (متوفای 582ق) ادیب و حافظ معروف عصر، در آنجا حدیث شنید و اجازه روایت یافت. دوستى ابن خلکان با کسانى چون بهاءالدین زهیر و ابن مطروح که خود از امیران دربار ایوبى به شمار می‌رفتند، گذشته از فایده علمى و ادبى، سبب شد که مدتى پس از ورود به قاهره، به سمت نیابت قاضی‌القضات ابوالمحاسن بدرالدین یوسف معروف به قاضى سنجار برگزیده شود. در 649ق که ابن مطروح ادیب و یار دیرین شمس‌الدین احمد درگذشت، وی در تدفین ابن مطروح حاضر شد و بر او نماز گزارد. مدتى بعد که ظاهراً باید 654ق /1256م بوده باشد، دست به تألیف کتاب وفیات الاعیان زد. در 656ق بیماریى در مصر شیوع یافت که بسیاری را به هلاکت رساند. ابن خلکان نیز خود بیمار شد، ولى سرانجام بهبود یافت.
دو سال بعد، هنگامی‌که سیف‌الدین قطز کشته شد و الظاهر بیبرس به فرمانروایى مصر و شام نشست (658ق) دوران جدیدی در زندگى ابن خلکان آغاز شد. بیبرس که از ناخشنودی مردم از نجم‌الدین بن سنى الدوله، قاضی‌القضات شام آگاه بود، وی را عزل کرد و ابن خلکان را به‌جای او به قاضی‌القضاتى و نظارت بر اوقاف جامع و بیمارستان و مدارس دمشق منصوب کرد و تدریس در 7 مدرسه معروف آنجا به وی واگذار شد، اما در 660ق به نفع شیخ شهاب‌الدین ابوشامه مقدسى از تدریس در مدرسه رکنیه کناره گرفت و حتى گفته اند که خود وی نیز در درس ابوشامه حاضر شد؛ چنانکه در درس همو در دارالحدیث اشرفیه (662ق) نیز حضور می‌یافت. در جمادی‌الاول 663 به دستور بیبرس از هر یک از مذاهب چهارگانه قاضی‌القضاتی تعیین شد، درحالی‌که قبل از آن قاضیان مذاهب دیگر به‌مثابه نایبان ابن خلکان بودند.
دو سال بعد، هنگامی‌که سیف‌الدین قطز کشته شد و الظاهر بیبرس به فرمانروایى مصر و شام نشست (658ق) دوران جدیدی در زندگى ابن خلکان آغاز شد. بیبرس که از ناخشنودی مردم از نجم‌الدین بن سنى الدوله، قاضی‌القضات شام آگاه بود، وی را عزل کرد و ابن خلکان را به‌جای او به قاضی‌القضاتى و نظارت بر اوقاف جامع و بیمارستان و مدارس دمشق منصوب کرد و تدریس در 7 مدرسه معروف آنجا به وی واگذار شد، اما در 660ق به نفع شیخ شهاب‌الدین ابوشامه مقدسى از تدریس در مدرسه رکنیه کناره گرفت و حتى گفته اند که خود وی نیز در درس ابوشامه حاضر شد؛ چنانکه در درس همو در دارالحدیث اشرفیه (662ق) نیز حضور می‌یافت. در جمادی‌الاول 663 به دستور بیبرس از هر یک از مذاهب چهارگانه قاضی‌القضاتی تعیین شد، درحالی‌که قبل از آن قاضیان مذاهب دیگر به‌مثابه نایبان ابن خلکان بودند.