۱۰۶٬۹۰۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ني ' به 'نی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '(د ' به '(متوفای ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
سراجالدین در حدود ۲۸ سالگی به دامادی ابن عقیل درآمد. او در دوره کوتاهی که ابن عقیل بهجای ابن جماعه، قاضیالقضات مصر شد، نیابت وی را برعهده داشت و در مدت کوتاه عزل تا بازگشت ابن جماعه، بر مسند درس فقه شافعیه او نیز تکیه زد. بهرغم ادعای برخی تذکرهنویسان در تصریح به انتصاب وی به افتای دارالعدل در ۷۶۵ق، با توجه به آنکه این انتصاب را نخستین تجربه همکاری سراجالدین با حکومت برشمردهاند، اشتغال وی به فتوا را در جوانی و ایام حیات استادانش دانسته و انتصاب وی به سمت بالاتر قضای عسکر را نیز پس از درگذشت بهاءالدین سبکی در ۷۶۳ق، آوردهاند. سراجالدین که با بازگشت ابن جماعه، از جانب او در مدرسه ابن طولون، فقه و تفسیر تدریس میکرد، در همان ایام، تدریس را در مدارس نوپای قاهره همچون «ظاهریه» نیز پی میگرفت. | سراجالدین در حدود ۲۸ سالگی به دامادی ابن عقیل درآمد. او در دوره کوتاهی که ابن عقیل بهجای ابن جماعه، قاضیالقضات مصر شد، نیابت وی را برعهده داشت و در مدت کوتاه عزل تا بازگشت ابن جماعه، بر مسند درس فقه شافعیه او نیز تکیه زد. بهرغم ادعای برخی تذکرهنویسان در تصریح به انتصاب وی به افتای دارالعدل در ۷۶۵ق، با توجه به آنکه این انتصاب را نخستین تجربه همکاری سراجالدین با حکومت برشمردهاند، اشتغال وی به فتوا را در جوانی و ایام حیات استادانش دانسته و انتصاب وی به سمت بالاتر قضای عسکر را نیز پس از درگذشت بهاءالدین سبکی در ۷۶۳ق، آوردهاند. سراجالدین که با بازگشت ابن جماعه، از جانب او در مدرسه ابن طولون، فقه و تفسیر تدریس میکرد، در همان ایام، تدریس را در مدارس نوپای قاهره همچون «ظاهریه» نیز پی میگرفت. | ||
وی پس از واقعه عزل [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|تاجالدین سبکی]] در ۷۶۹ق، قاضیالقضات شافعیه شام شد؛ به همین منظور در ملازمت سلطان ظاهر برقوق به حلب رفت و سرانجام، برای ترک کشمکش با [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|سبکی]] - که همچنان بر تدریس در مدارس دمشق و امامت جمعه اصرار داشت - کناره جست. او پس از اسنوی ( | وی پس از واقعه عزل [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|تاجالدین سبکی]] در ۷۶۹ق، قاضیالقضات شافعیه شام شد؛ به همین منظور در ملازمت سلطان ظاهر برقوق به حلب رفت و سرانجام، برای ترک کشمکش با [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|سبکی]] - که همچنان بر تدریس در مدارس دمشق و امامت جمعه اصرار داشت - کناره جست. او پس از اسنوی (متوفای ۷۷۲ق/۱۳۷۰م)، مسند تدریس مدرسههای ملکیه و ابن طولون را برعهده گرفت. در ۷۷۹ق، پس از قتل ملک اشرف، از جانب امیر طَشتُمُر دَوادار نامزد قاضیالقضاتی مصر گردید و همین مسئله بر محبوبیت او در میان مردمان افزود. پس از آن در عین برخورداری از جایگاه اجتماعی، هیچگاه بدین منصب دست نیافت. در ۷۹۳ق، در سفری که ظاهر برقوق به شام برای جنگ با صلیبیان داشت، در کنار سلطان بود. وی نخستین کسی است که حکم جهاد برضد تیمور لنگ را صادر کرد. در خلال این مدت، در مدارس خَشّابیه، ابن طولون و ظاهریه نیز به تدریس پرداخت. | ||
سراجالدین سالهای پایانی عمر که در رأس فقیهان شام و مصر جای گرفته بود، بیشتر به تدریس و افتا اشتغال داشت و از حجاز، بغداد، یمن، خراسان، هند، روم و مغرب به او مراجعه میشد و در اغلب امور کشورداری نیز سلطان ظاهر برقوق با او مشورت میکرد. نفوذ وی سبب شد که فرزندانش راههای پیشرفت را در عرصه مناصب حکومتی سریعتر طی کنند. | سراجالدین سالهای پایانی عمر که در رأس فقیهان شام و مصر جای گرفته بود، بیشتر به تدریس و افتا اشتغال داشت و از حجاز، بغداد، یمن، خراسان، هند، روم و مغرب به او مراجعه میشد و در اغلب امور کشورداری نیز سلطان ظاهر برقوق با او مشورت میکرد. نفوذ وی سبب شد که فرزندانش راههای پیشرفت را در عرصه مناصب حکومتی سریعتر طی کنند. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
سراجالدین بلقینی به سبب اشتغال به تدریس، افتا و پرداختن به مناصب سیاسی و نیز مشکلات اجتماعی ویژهای که در آن عصر پدید آمده بود، بسیاری از آثار خویش را ناتمام گذاشت. باآنکه بزرگان بسیاری وی را «مجدّد» سده ۸ق، دانستهاند و برخلاف ستایشهای فراوان از تدریسش، آثار بازمانده از وی بیانگر جایگاه دانش او دانسته نشده است. اسباب شهرت او را نیز در قابلیتهای تدریس وی باید جست. بههرروی، عمده نوشتههایش در حوزه فقه و حدیث بوده است. در میان آنها، میتوان به این چند نمونه اشاره کرد: | سراجالدین بلقینی به سبب اشتغال به تدریس، افتا و پرداختن به مناصب سیاسی و نیز مشکلات اجتماعی ویژهای که در آن عصر پدید آمده بود، بسیاری از آثار خویش را ناتمام گذاشت. باآنکه بزرگان بسیاری وی را «مجدّد» سده ۸ق، دانستهاند و برخلاف ستایشهای فراوان از تدریسش، آثار بازمانده از وی بیانگر جایگاه دانش او دانسته نشده است. اسباب شهرت او را نیز در قابلیتهای تدریس وی باید جست. بههرروی، عمده نوشتههایش در حوزه فقه و حدیث بوده است. در میان آنها، میتوان به این چند نمونه اشاره کرد: | ||
# محاسن الاصطلاح وتضمين كتاب ابن الصلاح (شرحی است بر مقدمه ابن صلاح شهرزوری ( | # محاسن الاصطلاح وتضمين كتاب ابن الصلاح (شرحی است بر مقدمه ابن صلاح شهرزوری (متوفای ۶۴۳ق) در علم حدیث)؛ | ||
# حاشیه بر روضة الطالبين نووی در فقه شافعی (حاشیههای او و فرزندش جلالالدین بر این کتاب، توسط فرزند دیگرش صالح گردآوری شده است و به واقع، باید این اثر را کار جمعی این خاندان دانست)؛ | # حاشیه بر روضة الطالبين نووی در فقه شافعی (حاشیههای او و فرزندش جلالالدین بر این کتاب، توسط فرزند دیگرش صالح گردآوری شده است و به واقع، باید این اثر را کار جمعی این خاندان دانست)؛ | ||
# التدريب، در فروع فقه شافعی که تنها تا بحث رضاع پی گرفته و با نام التأديب خلاصهاش کرده و سرانجام، فرزندش صالح اصل کتاب را به پایان رسانده است<ref>ر.ک: فارویی فیروزی، مصطفی</ref>. | # التدريب، در فروع فقه شافعی که تنها تا بحث رضاع پی گرفته و با نام التأديب خلاصهاش کرده و سرانجام، فرزندش صالح اصل کتاب را به پایان رسانده است<ref>ر.ک: فارویی فیروزی، مصطفی</ref>. |