شیرازی، ابراهیم بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '(د ' به '(متوفای '
جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ')
جز (جایگزینی متن - '(د ' به '(متوفای ')
خط ۶۰: خط ۶۰:
در ۴۱۰ق در حدود ۱۷ سالگی برای ادامه تحصیلات رهسپار شیراز شد و در حلقه درس قاضی ابوعبدالله جلاب، خطیب و فقیه معروف شهر، شرکت کرد. وی در همان سال‌های نوجوانی در مجالس درس قاضی ابوالفرج فامی شیرازی، برجسته‌ترین دانشمند ظاهری مذهب فارس، حضور می‌یافته و با او مناظره می‌کرده 
در ۴۱۰ق در حدود ۱۷ سالگی برای ادامه تحصیلات رهسپار شیراز شد و در حلقه درس قاضی ابوعبدالله جلاب، خطیب و فقیه معروف شهر، شرکت کرد. وی در همان سال‌های نوجوانی در مجالس درس قاضی ابوالفرج فامی شیرازی، برجسته‌ترین دانشمند ظاهری مذهب فارس، حضور می‌یافته و با او مناظره می‌کرده 


و از همان آغاز زبردستی و توانایی خود را در مناظرات فقهی نشان داده است. در شیراز همزمان با تحصیلات ابواسحاق و پیش از آن، مذهب اصحاب حدیث و مذهب حنفی و شافعی ، رایج بوده است و ظاهری مذهبان، از پیروان داوود اصفهانی (د ۲۷۰ق) در شیراز هواداران و مجالس درس فراوان داشته‌اند و امور قضایی به دست انان بوده است. 
و از همان آغاز زبردستی و توانایی خود را در مناظرات فقهی نشان داده است. در شیراز همزمان با تحصیلات ابواسحاق و پیش از آن، مذهب اصحاب حدیث و مذهب حنفی و شافعی ، رایج بوده است و ظاهری مذهبان، از پیروان داوود اصفهانی (متوفای  ۲۷۰ق) در شیراز هواداران و مجالس درس فراوان داشته‌اند و امور قضایی به دست انان بوده است. 


هرچند در نوشته‌های ابواسحاق اشارتی به توقف و تحصیل او در بصره نشده است، از جزری نامی که به اختلاف خوزی یا خَزَری نیز نوشته شده، در فهرست استادان او در بصره یاد کرده‌اند و چنین می‌نماید که او در سفر به بغداد چندی در بصره مانده و در همین فرصت از محضر آن استاد استفاده کرده است. 
هرچند در نوشته‌های ابواسحاق اشارتی به توقف و تحصیل او در بصره نشده است، از جزری نامی که به اختلاف خوزی یا خَزَری نیز نوشته شده، در فهرست استادان او در بصره یاد کرده‌اند و چنین می‌نماید که او در سفر به بغداد چندی در بصره مانده و در همین فرصت از محضر آن استاد استفاده کرده است. 
خط ۷۰: خط ۷۰:
به هر روی ابواسحاق که خود را از مدرسان و فقیهان فارس بی‌نیاز دیده، برای تکمیل دانش خود به بغداد رفت، بغدادی که روزگاری دراز رونق مراکز آموزشی شیعیان بر اثر نفوذ حکمرانان شیعی مذهب آل بویه از یک سو و غلبه حنبلی مذهبان از سوی دیگر، پیروان مذهب شافعی را تا حدودی در این شهر ناتوان ساخته بود.
به هر روی ابواسحاق که خود را از مدرسان و فقیهان فارس بی‌نیاز دیده، برای تکمیل دانش خود به بغداد رفت، بغدادی که روزگاری دراز رونق مراکز آموزشی شیعیان بر اثر نفوذ حکمرانان شیعی مذهب آل بویه از یک سو و غلبه حنبلی مذهبان از سوی دیگر، پیروان مذهب شافعی را تا حدودی در این شهر ناتوان ساخته بود.


ابواسحاق در ۴۱۵ق به بغداد درآمد و در حلقه درس قاضی ابوالطیب طبری (د ۴۵۰ق) استاد و پیوشایی بزرگ شافعیان مرکز خلافت عباسی حضور یافت و از شاگردان برجسته و معید مجلس درس او شد. ابواسحاق با ستایش فراوان از این استاد نام برده و یادآور شده که ده و‌اند سالی در حلقه درس وی حضور یافته و از او و نیز استاد دیگرش ابوحاتم طبری بیش از دیگران بهره برده است. گفتنی است که ابواسحاق دو سال با اجازۀ ابوالطیب در مسجد او به تدریس پرداخت. 
ابواسحاق در ۴۱۵ق به بغداد درآمد و در حلقه درس قاضی ابوالطیب طبری (متوفای  ۴۵۰ق) استاد و پیوشایی بزرگ شافعیان مرکز خلافت عباسی حضور یافت و از شاگردان برجسته و معید مجلس درس او شد. ابواسحاق با ستایش فراوان از این استاد نام برده و یادآور شده که ده و‌اند سالی در حلقه درس وی حضور یافته و از او و نیز استاد دیگرش ابوحاتم طبری بیش از دیگران بهره برده است. گفتنی است که ابواسحاق دو سال با اجازۀ ابوالطیب در مسجد او به تدریس پرداخت. 


از دیگر استادان ابواسحاق در بغداد، [[ابوالحسن شیرجی فرضی حاسب]]، [[ابومحمد عبدالوهاب بن علی بن نصر]]، ابوالقاسم منصور بن عمر کرخی، قاضی ابوعلی محمد بن احمد هاشمی حنبلی (د ۴۲۸ق) از بزرگان هاشمیان و پیشوای حنبلیان بغداد و از نزدیکان خلیفه القادر عباسی، و ابوبکر خوارزمی برقانی، ابوعلی ابن شاذان و ابوالفرج محمد بن عبدالله خرگوشی در حدیث، و ابوعلی زجاجی در فقه و اصول ، و ابوحاتم قزوینی شاگرد ابن باقلانی در کلام بوده‌اند. ابوعبدالله محمد بن عبدالله بیضاوی از دیگر استادان او با این‌که به گفته خود ابواسحاق ساکن بغداد بوده است، اما ابن نجار به صراحت، بیضاوی را استاد فقه او در شیراز نوشته است. 
از دیگر استادان ابواسحاق در بغداد، [[ابوالحسن شیرجی فرضی حاسب]]، [[ابومحمد عبدالوهاب بن علی بن نصر]]، ابوالقاسم منصور بن عمر کرخی، قاضی ابوعلی محمد بن احمد هاشمی حنبلی (متوفای  ۴۲۸ق) از بزرگان هاشمیان و پیشوای حنبلیان بغداد و از نزدیکان خلیفه القادر عباسی، و ابوبکر خوارزمی برقانی، ابوعلی ابن شاذان و ابوالفرج محمد بن عبدالله خرگوشی در حدیث، و ابوعلی زجاجی در فقه و اصول ، و ابوحاتم قزوینی شاگرد ابن باقلانی در کلام بوده‌اند. ابوعبدالله محمد بن عبدالله بیضاوی از دیگر استادان او با این‌که به گفته خود ابواسحاق ساکن بغداد بوده است، اما ابن نجار به صراحت، بیضاوی را استاد فقه او در شیراز نوشته است. 


درباره مذهب و عقيده وى مى گويند: ايشان بين مذهب اشعرى و شافعى جمع كرده بود، لذا از جهت عقيده بر مذهب ابى الحسن اشعرى بود و در فروع بر مذهب شافعى بوده است. درباره او گفته شده است كه انسان فقيرى بوده و از مال دنيا چيزى نداشته است.
درباره مذهب و عقيده وى مى گويند: ايشان بين مذهب اشعرى و شافعى جمع كرده بود، لذا از جهت عقيده بر مذهب ابى الحسن اشعرى بود و در فروع بر مذهب شافعى بوده است. درباره او گفته شده است كه انسان فقيرى بوده و از مال دنيا چيزى نداشته است.
خط ۸۶: خط ۸۶:
این مدرسه از کهن‌ترین و بزرگ‌ترین نهادهای آموزشی مذهب شافعی در بغداد بوده که در ۴۵۹ق گشایش یافت. 
این مدرسه از کهن‌ترین و بزرگ‌ترین نهادهای آموزشی مذهب شافعی در بغداد بوده که در ۴۵۹ق گشایش یافت. 


خواجه نظام‌الملک طوسی بنیانگذار این مدرسه، هنگامی که به منصب وزارت در دستگاه سلاطین سلجوقی دست یافت و در سرزمینهای خلافت شرقی و قلمرو سلجوقی سررشته امور را به دست گرفت، شافعی مذهبان و اشعریان ، به خصوص در بلاد خراسان ، بر اثر سختگیری‌های عمیدالملک کندری (د ۴۵۶ق) وزیر حنفی مذهب و متعصب پیش از او، در وضعی دشوار و آشفته به سر می‌بردند و با آن‌که حنفی مذهبان بر اثر حمایت خلفای عباسی و حنبلیان بغداد به جهت اکثریت پیروانشان آرامشی نسبی داشتند، آموزشهای آشکار شیعیان در دورۀ حکمرانان شیعی آل بویه و تبلیغات نهانی فاطمیان اسماعیلی، اطاعت روحانی از آل عباس و مذاهل اهل سنت را سخت سست کرده بود. از این‌رو نظام‌الملک شافعی مذهب بر آن شد که با تأسیس مدارسی در قلمرو سلاطین سلجوقی و خلافت عباسی برای شافعی مذهبان به یاری مذهب خویش که در آن تعصبی تمام داشت، ثیام کند تا با رواج و اشاعه مذهب شافعی و تقویت مذاهب اهل سنت، پیشروی تعلیمات شیعیان و اسماعیلیان و جمع‌الازهر، مرکز فعال تبلیغاتی آنان، را در این بخش وسیع از دنیای اسلام سد سازد. 
خواجه نظام‌الملک طوسی بنیانگذار این مدرسه، هنگامی که به منصب وزارت در دستگاه سلاطین سلجوقی دست یافت و در سرزمینهای خلافت شرقی و قلمرو سلجوقی سررشته امور را به دست گرفت، شافعی مذهبان و اشعریان ، به خصوص در بلاد خراسان ، بر اثر سختگیری‌های عمیدالملک کندری (متوفای  ۴۵۶ق) وزیر حنفی مذهب و متعصب پیش از او، در وضعی دشوار و آشفته به سر می‌بردند و با آن‌که حنفی مذهبان بر اثر حمایت خلفای عباسی و حنبلیان بغداد به جهت اکثریت پیروانشان آرامشی نسبی داشتند، آموزشهای آشکار شیعیان در دورۀ حکمرانان شیعی آل بویه و تبلیغات نهانی فاطمیان اسماعیلی، اطاعت روحانی از آل عباس و مذاهل اهل سنت را سخت سست کرده بود. از این‌رو نظام‌الملک شافعی مذهب بر آن شد که با تأسیس مدارسی در قلمرو سلاطین سلجوقی و خلافت عباسی برای شافعی مذهبان به یاری مذهب خویش که در آن تعصبی تمام داشت، ثیام کند تا با رواج و اشاعه مذهب شافعی و تقویت مذاهب اهل سنت، پیشروی تعلیمات شیعیان و اسماعیلیان و جمع‌الازهر، مرکز فعال تبلیغاتی آنان، را در این بخش وسیع از دنیای اسلام سد سازد. 


شایسته‌ترین چهرۀ نامداری که ممکن بود از وجود او به عنوان اعلم پیشوایان مذاهب اهل سنت و استاد بی‌مانند برای تدریس در این مدرسه پرآوازه استفاده شود، ابواسحاق بود که خواجه نظام‌الملک از مدتها پیش به پایگاه والای علمی و اجتماعی او آگاهی داشت. از این‌رو از وی دعوت کرد که به عنوان نخستین استاد نظامیه در روز ۱۰ ذیقعده ۴۵۹ همزمان یا برگزاری مراسم باشکوه گشایش مدرسه به تدریس پردازد. بامداد آن روز که ابواسحاق راهی مدرسه بود، چون شنید که بخشی از زمین‌ها و ابزار مدرسه غصبی است، بی‌توجه به آن‌همه تشریفات و انبوه حضار که به ورود و شرکت در درس او چشم دوخته بودند، مسیر خویش را تغییر داد و در نقطه‌ای پنهان شد و چون او را نیافتند، ناگزیر شیخ ابومنصور ابن یوسف، یکی از بزرگان حاضر در مدرسه، از ابونصر ابن صباغ فقیه بزرگ شافعی و تالی ابواسحاق در علوم مذهب، درخواست کرد که تدریس را آغاز کند و مراسم گشایش نظامیه با تدریس او برگذار شد. چون این خیر به نظام‌الملک رسید، سخت برآشفت و از عمید ابونصر خواست تا ابواسحاق را به هر نحو که شده، به حضور و تدریس در مدرسه راضی کند و سرانجام با اصرار نمایندۀ او و طالب علمانی که خواستار حضور او در مجلس درس بودند، به تدریس در نظامیه تن در داد و از اول ذیحجه همان سال تا آنگاه که زنده بود، در انجا به تدریس پرداخت و نظامیه بغداد از معیدان درس و مدرّسان پس از او در نظامیه بودند، از بزرگ‌ترین مراکز آموزشی فقه شافعی و ادب عربی و مرکز تبادل افکار و آراء و وعظ و تذکیر و مناظرات فقهی و حل و فصل مسائل سیاسی در شرق اسلام شد.
شایسته‌ترین چهرۀ نامداری که ممکن بود از وجود او به عنوان اعلم پیشوایان مذاهب اهل سنت و استاد بی‌مانند برای تدریس در این مدرسه پرآوازه استفاده شود، ابواسحاق بود که خواجه نظام‌الملک از مدتها پیش به پایگاه والای علمی و اجتماعی او آگاهی داشت. از این‌رو از وی دعوت کرد که به عنوان نخستین استاد نظامیه در روز ۱۰ ذیقعده ۴۵۹ همزمان یا برگزاری مراسم باشکوه گشایش مدرسه به تدریس پردازد. بامداد آن روز که ابواسحاق راهی مدرسه بود، چون شنید که بخشی از زمین‌ها و ابزار مدرسه غصبی است، بی‌توجه به آن‌همه تشریفات و انبوه حضار که به ورود و شرکت در درس او چشم دوخته بودند، مسیر خویش را تغییر داد و در نقطه‌ای پنهان شد و چون او را نیافتند، ناگزیر شیخ ابومنصور ابن یوسف، یکی از بزرگان حاضر در مدرسه، از ابونصر ابن صباغ فقیه بزرگ شافعی و تالی ابواسحاق در علوم مذهب، درخواست کرد که تدریس را آغاز کند و مراسم گشایش نظامیه با تدریس او برگذار شد. چون این خیر به نظام‌الملک رسید، سخت برآشفت و از عمید ابونصر خواست تا ابواسحاق را به هر نحو که شده، به حضور و تدریس در مدرسه راضی کند و سرانجام با اصرار نمایندۀ او و طالب علمانی که خواستار حضور او در مجلس درس بودند، به تدریس در نظامیه تن در داد و از اول ذیحجه همان سال تا آنگاه که زنده بود، در انجا به تدریس پرداخت و نظامیه بغداد از معیدان درس و مدرّسان پس از او در نظامیه بودند، از بزرگ‌ترین مراکز آموزشی فقه شافعی و ادب عربی و مرکز تبادل افکار و آراء و وعظ و تذکیر و مناظرات فقهی و حل و فصل مسائل سیاسی در شرق اسلام شد.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
آورده‌اند که وی در مسیر سفر خود به نیشابور با استقبال و پذیرایی بی‌سابقه پیشوایان مذاهب و صوفیان و بزرگان مواجه شد و مردم هرچه داشتند، بر مقدم او نثار می‌کردند و خاک زیر سم استر او را برای تبرک می‌بردند. 
آورده‌اند که وی در مسیر سفر خود به نیشابور با استقبال و پذیرایی بی‌سابقه پیشوایان مذاهب و صوفیان و بزرگان مواجه شد و مردم هرچه داشتند، بر مقدم او نثار می‌کردند و خاک زیر سم استر او را برای تبرک می‌بردند. 


امام الحرمین ابوالمعالی جوینی (د ۴۷۸ق) که خود پیشوای شافعیان خراسان و رئیس و استاد نظامیه نیشابور و در حکم رقیب ابواسحاق در آن دیار بود، در بیرون شهر با گرمی و فروتنی از او استقبال کرد و در محضر نظام‌الملک با او به مناظره پرداخت. 
امام الحرمین ابوالمعالی جوینی (متوفای  ۴۷۸ق) که خود پیشوای شافعیان خراسان و رئیس و استاد نظامیه نیشابور و در حکم رقیب ابواسحاق در آن دیار بود، در بیرون شهر با گرمی و فروتنی از او استقبال کرد و در محضر نظام‌الملک با او به مناظره پرداخت. 


این سفر ابواسحاق به خراسان و بزرگداشت و اکرامی که شاه و وزیر در حق او کردند، برای عراقیان پیروزی بزرگی بود، زیرا که او علاوه بر کوتاه کردن دست نمایندۀ سلجوقیان از مداخله در امور بغداد که خواست همه مردم بود، توانست دختر سلطان را برای خلیفه خواستگاری کند و با تقویت مبانی دوستی و خویشاوندی بین سلطنت سلجوقی و خلافت عباسی با پیروزی به بغداد بازگردد.
این سفر ابواسحاق به خراسان و بزرگداشت و اکرامی که شاه و وزیر در حق او کردند، برای عراقیان پیروزی بزرگی بود، زیرا که او علاوه بر کوتاه کردن دست نمایندۀ سلجوقیان از مداخله در امور بغداد که خواست همه مردم بود، توانست دختر سلطان را برای خلیفه خواستگاری کند و با تقویت مبانی دوستی و خویشاوندی بین سلطنت سلجوقی و خلافت عباسی با پیروزی به بغداد بازگردد.