۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شيخ طوسى' به 'شيخ طوسى') |
جز (جایگزینی متن - 'ملا صدرا ' به 'ملا صدرا') |
||
| خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
د)- شيخ در هرجا از اين روش منطقى نتوانسته قضيهاى را ثابت كند، نظر عمومى اهل تحقيق را سند گرفته و هر قضيهاى را همه فرق اسلامى بدون شك و ترديد، پذيرفته باشند، زير عنوان اجماع، سند قرار داده است <ref>همان</ref>. | د)- شيخ در هرجا از اين روش منطقى نتوانسته قضيهاى را ثابت كند، نظر عمومى اهل تحقيق را سند گرفته و هر قضيهاى را همه فرق اسلامى بدون شك و ترديد، پذيرفته باشند، زير عنوان اجماع، سند قرار داده است <ref>همان</ref>. | ||
ه)- شيخ چون در پىجويى از صفات روحى و معنوى كه محسوس نيستند، براى نوع انسان هيچ راهى جز اين نمىيابد كه آنچه را در خود مىبيند، مقياس و ملاك تعريف و شناخت آن صفت قرار دهد و تعاريف مربوط به اينگونه صفتها را نخست از مشاهداتى كه در شخص خودش دارد، استخراج مىنمايد، سپس جنبههاى اختلاف و مغايرت وجودى خود را كه موضوع آن صفات است، با موجود برتر از خود به دست مىآورد و آنچه را لوازم موجوديت جسمانى وحدت موضوع مىبيند، از آن صفت حذف مىكند، تا مفهوم كلىترى كه عارى از آن خصوصيات جسمانى و حدوث باشد و منافاتى با اثبات هميشگى و بلاآغاز بودن وجود موضوع نداشته باشد، به دست آورد و پس از آن به ثابت كردن ملازمه مابين آن صفت تجريدى با موجود غير جسمانى مىپردازد و در مورد اثبات هريك از صفات ثبوتى و سلبى خداوند اين روش را چنين اعمال مىكند كه نخست، مفاهيم جزئى مربوط به افراد انسان را به دست مىآورد و سپس به تجريد و تعميم آن مفاهيم مىپردازد تا قسم برترى از آن را استخراج مىكند كه منافاتى با وجوب ذاتى خداوند، نداشته باشد. پس هر صفتى را برايش ثابت مىكند، به اين دليل است كه از تجزيه و تحليل مفهوم وجوب ذاتى و تماميت وجود، به دست مىآيد و هر چه از او سلب مىشود، براى اين است كه با وجوب ذاتى و تماميت وجود، تناقض دارد و اين همان راهى است كه ملا صدرا ششصد سال پس از او پيش گرفته است <ref>همان، ص هيجده و نوزده</ref>. | ه)- شيخ چون در پىجويى از صفات روحى و معنوى كه محسوس نيستند، براى نوع انسان هيچ راهى جز اين نمىيابد كه آنچه را در خود مىبيند، مقياس و ملاك تعريف و شناخت آن صفت قرار دهد و تعاريف مربوط به اينگونه صفتها را نخست از مشاهداتى كه در شخص خودش دارد، استخراج مىنمايد، سپس جنبههاى اختلاف و مغايرت وجودى خود را كه موضوع آن صفات است، با موجود برتر از خود به دست مىآورد و آنچه را لوازم موجوديت جسمانى وحدت موضوع مىبيند، از آن صفت حذف مىكند، تا مفهوم كلىترى كه عارى از آن خصوصيات جسمانى و حدوث باشد و منافاتى با اثبات هميشگى و بلاآغاز بودن وجود موضوع نداشته باشد، به دست آورد و پس از آن به ثابت كردن ملازمه مابين آن صفت تجريدى با موجود غير جسمانى مىپردازد و در مورد اثبات هريك از صفات ثبوتى و سلبى خداوند اين روش را چنين اعمال مىكند كه نخست، مفاهيم جزئى مربوط به افراد انسان را به دست مىآورد و سپس به تجريد و تعميم آن مفاهيم مىپردازد تا قسم برترى از آن را استخراج مىكند كه منافاتى با وجوب ذاتى خداوند، نداشته باشد. پس هر صفتى را برايش ثابت مىكند، به اين دليل است كه از تجزيه و تحليل مفهوم وجوب ذاتى و تماميت وجود، به دست مىآيد و هر چه از او سلب مىشود، براى اين است كه با وجوب ذاتى و تماميت وجود، تناقض دارد و اين همان راهى است كه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]ششصد سال پس از او پيش گرفته است <ref>همان، ص هيجده و نوزده</ref>. | ||
و)- بنا بر آنچه گفته شد، چون ادراكات انسان از محسوسات آغاز مىشود و از مشاهده امور مشابه و غير مشابه، موفق به تجريد مفاهيم كلى و جدا كردن عوارض صنفى و مشخصات فردى مىگردد، تا به خود ماهيات و عناوين ذاتى اشياء برسد. شيخ با رعايت همين سير تكاملى ذهنى و ادراكات انسانى، برخلاف ديگران، نخست به ثابت كردن وجود ذات الهى نمىپردازد، بلكه در آغاز، به اثبات نحوههاى كمال ذاتى كه استقلال و غناى ذاتى، چيزى جز آنها نيست، مىپردازد و پس از ثابت كردن برترين مصداق براى هريك از مفاهيم صفات، نتيجه آن مىشود كه برترين ذات يا موجودى هست كه مصداق موجود بالذات يا قديم بالذات يا واجب بالذات است؛ زيرا موجود غنى بالذات، كه از هيچ جهتى وابستگى به ديگرى ندارد، هيچ تصورى از او نمىتوان كرد، جز آنكه، وجود ذاتش عين موجوديت برترين مصداق، براى اين صفات باشد و شيخ اين قسمت اخير را، در فصل جداگانهاى عنوان كرده است <ref>همان، ص نوزده</ref>. | و)- بنا بر آنچه گفته شد، چون ادراكات انسان از محسوسات آغاز مىشود و از مشاهده امور مشابه و غير مشابه، موفق به تجريد مفاهيم كلى و جدا كردن عوارض صنفى و مشخصات فردى مىگردد، تا به خود ماهيات و عناوين ذاتى اشياء برسد. شيخ با رعايت همين سير تكاملى ذهنى و ادراكات انسانى، برخلاف ديگران، نخست به ثابت كردن وجود ذات الهى نمىپردازد، بلكه در آغاز، به اثبات نحوههاى كمال ذاتى كه استقلال و غناى ذاتى، چيزى جز آنها نيست، مىپردازد و پس از ثابت كردن برترين مصداق براى هريك از مفاهيم صفات، نتيجه آن مىشود كه برترين ذات يا موجودى هست كه مصداق موجود بالذات يا قديم بالذات يا واجب بالذات است؛ زيرا موجود غنى بالذات، كه از هيچ جهتى وابستگى به ديگرى ندارد، هيچ تصورى از او نمىتوان كرد، جز آنكه، وجود ذاتش عين موجوديت برترين مصداق، براى اين صفات باشد و شيخ اين قسمت اخير را، در فصل جداگانهاى عنوان كرده است <ref>همان، ص نوزده</ref>. | ||
ویرایش