۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىد' به 'مید') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مى' به 'مى') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر =حکمه الاشراق. شرح | | عنوانهای دیگر =حکمه الاشراق. شرح | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[ | [[قطبالدین شیرازی، محمود بن مسعود]] (شارح) | ||
[[نورانی، عبدالله]] (اهتمام) | [[نورانی، عبدالله]] (اهتمام) | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
سهروردی، یحیی بن حبش، 549؟ - 587ق. حکمه الاشراق - نقد و تفسير | سهروردی، یحیی بن حبش، 549؟ - 587ق. حکمه الاشراق - نقد و تفسير | ||
فلسفه | فلسفه اسلامى | ||
| ناشر =انجمن آثار و مفاخر | | ناشر =انجمن آثار و مفاخر فرهنگی | ||
| مکان نشر =ايران - تهران | | مکان نشر =ايران - تهران | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| شابک =964-7874-73-1 | | شابک =964-7874-73-1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =01877 | ||
| کتابخوان همراه نور =01877 | | کتابخوان همراه نور =01877 | ||
| کد پدیدآور =00748 | | کد پدیدآور =00748 | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
}} | }} | ||
'''شرح حكمة الإشراق سهروردي'''، اثر [[ | '''شرح حكمة الإشراق سهروردي'''، اثر [[قطبالدین شیرازی، محمود بن مسعود|محمود بن مسعود کازرونی]] (متوفی 710ق)، معروف به [[قطبالدین شیرازی، محمود بن مسعود|قطبالدین شیرازی]]، شرحی عربی بر [[حکمة الإشراق|حكمة الإشراق]] نوشته [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهابالدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی]] (متوفی 587ق) است. کتاب با مقدمه و تصحیح کتاب به قلم [[محقق، مهدی|مهدی محقق]] و [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانی]] به انجام رسیده است. | ||
شارح در مقدمه کتاب به طلوع دولت علی بن محمد دستجردانی (وزیر ایلخانی) اشاره میکند و میگوید: آن دولت، فضیلت علمی و عملی و ریاست دینی و دنیایی را با هم داشت. با یمن دولت او اندوهها برطرف و تاریکیها برکنار گردید و امن و امان بهجای خود بازگشت. سپس این کتاب را به پیشگاهش تقدیم میکند: «چون مرا تحفهای دنیایی نبود که به خزانه کریمه او اهدا کنم و او خود حکمت را بهترین تحفه میدانست مصمم گردیدم این شرح را به نام او گردانم و این تحفهای است که گشت زمان و حوادث دوران آن را نابود نمیگرداند بلکه تا روزگار باقی است آنهم باز میماند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/17 ر.ک: مقدمه، صفحه هفده]</ref>. | شارح در مقدمه کتاب به طلوع دولت علی بن محمد دستجردانی (وزیر ایلخانی) اشاره میکند و میگوید: آن دولت، فضیلت علمی و عملی و ریاست دینی و دنیایی را با هم داشت. با یمن دولت او اندوهها برطرف و تاریکیها برکنار گردید و امن و امان بهجای خود بازگشت. سپس این کتاب را به پیشگاهش تقدیم میکند: «چون مرا تحفهای دنیایی نبود که به خزانه کریمه او اهدا کنم و او خود حکمت را بهترین تحفه میدانست مصمم گردیدم این شرح را به نام او گردانم و این تحفهای است که گشت زمان و حوادث دوران آن را نابود نمیگرداند بلکه تا روزگار باقی است آنهم باز میماند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/17 ر.ک: مقدمه، صفحه هفده]</ref>. | ||
وی انگیزه و چگونگی نگارش شرح را اینگونه توضیح میدهد: «ازآنجاکه این کتاب میدان و جولانگاه اهل بحث و کشف است من خود دریغم آمد که بدایع آنکه مغز علم و حکمت و خلاصه سیر و سلوک است در پرده ابهام و پوشیده از افهام بماند. ازاینروی مصمم شدم که شرحى بر آن بنگارم تا دشواریهاى لفظ را آسان سازد و نقاب از صورت معانى آن براندازد، ولى احوال زمان و اختلال امن و امان مرا از این تصمیم باز میداشت تا آنکه خود را از ابناء زمان دور داشتم و افتراق را بر اجتماع برگزیدم و خود را در خمول و انکسار پنهان ساختم و در برخى از نواحى این دیار منزوى گردیدم، زیرا شرح مشکلات و تقریر معضلات و استخراج علوم و صناعات نیاز به تجرید عقل و تمییز ذهن و تصفیه فکر و دقت نظر دارد و این همه به امن و امان وابسته است و آن به عدالت سلطان بستگى دارد، زیرا عدل اصل هر خیر و دفع هر شرى است. با عدل عناصر عالم بر صفت اعتدال پایدار | وی انگیزه و چگونگی نگارش شرح را اینگونه توضیح میدهد: «ازآنجاکه این کتاب میدان و جولانگاه اهل بحث و کشف است من خود دریغم آمد که بدایع آنکه مغز علم و حکمت و خلاصه سیر و سلوک است در پرده ابهام و پوشیده از افهام بماند. ازاینروی مصمم شدم که شرحى بر آن بنگارم تا دشواریهاى لفظ را آسان سازد و نقاب از صورت معانى آن براندازد، ولى احوال زمان و اختلال امن و امان مرا از این تصمیم باز میداشت تا آنکه خود را از ابناء زمان دور داشتم و افتراق را بر اجتماع برگزیدم و خود را در خمول و انکسار پنهان ساختم و در برخى از نواحى این دیار منزوى گردیدم، زیرا شرح مشکلات و تقریر معضلات و استخراج علوم و صناعات نیاز به تجرید عقل و تمییز ذهن و تصفیه فکر و دقت نظر دارد و این همه به امن و امان وابسته است و آن به عدالت سلطان بستگى دارد، زیرا عدل اصل هر خیر و دفع هر شرى است. با عدل عناصر عالم بر صفت اعتدال پایدار مىمانند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/16 ر.ک: مقدمه، صفحه شانزده و هفده]</ref>. | ||
و در پایان مقدمه به تعریف و توصیف شرح خود میپردازد و آن را از نسیم سحرگاه گواراتر و از راز و نیاز عاشق و معشوق شیرینتر میداند و در ضمن به قلت بضاعت و کوتاهدستی خود در این صناعت اعتراف مینماید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/18 ر.ک: همان، صفحه هجده]</ref>. | و در پایان مقدمه به تعریف و توصیف شرح خود میپردازد و آن را از نسیم سحرگاه گواراتر و از راز و نیاز عاشق و معشوق شیرینتر میداند و در ضمن به قلت بضاعت و کوتاهدستی خود در این صناعت اعتراف مینماید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/18 ر.ک: همان، صفحه هجده]</ref>. | ||
قطبالدین متن حكمة الإشراق را نقل و با شرح خود ممزوج | قطبالدین متن حكمة الإشراق را نقل و با شرح خود ممزوج میسازد و در این شرح نهتنها به توضیح لغات و اصطلاحات و بیان تعبیرات تشبیهى و استعارى و کنائى میپردازد، بلکه آگاهیهاى مفیدى را از بیان مفاهیم فلسفى و عرفانى و اندیشههاى متقدمان و متأخران را بر خواننده عرضه میدارد که در این مختصر به برخى از آنها اشاره میگردد: | ||
# او در تعریف حکمت اشراق میگوید: یعنى حکمتى که بر اشراق که کشف باشد نهاده شده یا مقصود حکمت مشرقیان است که اهل فارس هستند و این هم به معنى اول بر میگردد، زیرا حکمت آنان کشفى و ذوقى بوده و به اشراق نسبت داده شده که همان ظهور انوار عقلى است و اعتماد فارسیان در حکمت بر ذوق و کشف بوده است. او اشاره به اهمیت علوم ایرانیان میکند و میگوید حوادث روزگار حکمتهاى آنان را نابود کرده و ملک را از آنان ربوده و اسکندر نیز بیشتر کتابها و حکمتهاى آنان را سوزانده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/18 ر.ک: همان]</ref>. | # او در تعریف حکمت اشراق میگوید: یعنى حکمتى که بر اشراق که کشف باشد نهاده شده یا مقصود حکمت مشرقیان است که اهل فارس هستند و این هم به معنى اول بر میگردد، زیرا حکمت آنان کشفى و ذوقى بوده و به اشراق نسبت داده شده که همان ظهور انوار عقلى است و اعتماد فارسیان در حکمت بر ذوق و کشف بوده است. او اشاره به اهمیت علوم ایرانیان میکند و میگوید حوادث روزگار حکمتهاى آنان را نابود کرده و ملک را از آنان ربوده و اسکندر نیز بیشتر کتابها و حکمتهاى آنان را سوزانده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/18 ر.ک: همان]</ref>. | ||
# و هنگام بحث [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] از نور و ظلمت نزد حکیمان ایرانى، قطبالدین میگوید: حکماى فارس که به دو اصل نور و ظلمت قائلاند، نور و ظلمت را رمزى از وجوب و امکان میدانند. نور قائممقام واجبالوجود و ظلمت قائممقام ممکنالوجود است و این بدان معنى نیست که مبدأ نخستین دو حقیقت است، یکى نور و یکى ظلمت، زیرا فضلاى فارس که در دریاى علوم حقیقى غوطهور بودند هرگز چنین پندارى نداشتهاند و از همین روى پیامبر اکرم (ص) درباره آنان فرموده است: لو کان العلم بالثریا لتناولته رجال من فارس<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده</ref>. | # و هنگام بحث [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] از نور و ظلمت نزد حکیمان ایرانى، قطبالدین میگوید: حکماى فارس که به دو اصل نور و ظلمت قائلاند، نور و ظلمت را رمزى از وجوب و امکان میدانند. نور قائممقام واجبالوجود و ظلمت قائممقام ممکنالوجود است و این بدان معنى نیست که مبدأ نخستین دو حقیقت است، یکى نور و یکى ظلمت، زیرا فضلاى فارس که در دریاى علوم حقیقى غوطهور بودند هرگز چنین پندارى نداشتهاند و از همین روى پیامبر اکرم(ص) درباره آنان فرموده است: لو کان العلم بالثریا لتناولته رجال من فارس<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده</ref>. | ||
# و نیز درباره گفته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] که جهان هرگز خالى از حکمت نبوده است میگوید: زیرا همچنان که عنایت الهى اقتضاى وجود این عالم را میکند، همان عنایت اقتضاى صلاح آن را نیز میکند و این صلاح بهوسیله حکیمان متأله که شارعان شرایع و مؤسسان قاعدهاند به دست میآید و اگر زمانى از یکى یا از گروهى از ایشان خالى باشد فساد و هرجومرج حاصل میآید؛ و نیز درباره خلیفه خداوند در روى زمین میگوید: یعنى آنکه جانشینى میکند از خداوند در علم و ریاست و اصلاح عالم زیرا باید خداوند را موجودى باشد که از دیگران به او نزدیکتر باشد که فیض خداوند بهوسیله او به دیگران رسد، بنابراین حافظان علوم حقیقى و قائمان به حجتهاى خدا و اصلاحکنندگان خلق خدا، خلیفه خداوندند در روى زمین بر خلق او<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/19 ر.ک: همان، صفحه نوزده و بیست]</ref>. | # و نیز درباره گفته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] که جهان هرگز خالى از حکمت نبوده است میگوید: زیرا همچنان که عنایت الهى اقتضاى وجود این عالم را میکند، همان عنایت اقتضاى صلاح آن را نیز میکند و این صلاح بهوسیله حکیمان متأله که شارعان شرایع و مؤسسان قاعدهاند به دست میآید و اگر زمانى از یکى یا از گروهى از ایشان خالى باشد فساد و هرجومرج حاصل میآید؛ و نیز درباره خلیفه خداوند در روى زمین میگوید: یعنى آنکه جانشینى میکند از خداوند در علم و ریاست و اصلاح عالم زیرا باید خداوند را موجودى باشد که از دیگران به او نزدیکتر باشد که فیض خداوند بهوسیله او به دیگران رسد، بنابراین حافظان علوم حقیقى و قائمان به حجتهاى خدا و اصلاحکنندگان خلق خدا، خلیفه خداوندند در روى زمین بر خلق او<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/19 ر.ک: همان، صفحه نوزده و بیست]</ref>. | ||
و بالاخره آنجا که [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] گفته است: کتاب ما براى طالبان تأله و بحث است، او میگوید: زیرا اینان جامع هر دو حکمت هستند. حکمت ذوقیه که با آن انوار الهى را دریافت میکنند و حکمت بحثیه که با آن اصول و قواعد علوم را در مییابند همچون علم منطق و طبیعى و الهى؛ و در این بحث که همچنان که محسوسات را مشاهده میکنیم روحانیات را هم مشاهده میکنیم میگوید: محسوسات مانند ستارگان و اجسام طبیعى که بر پایه آن علوم هیئت و طبیعیات استوارند و روحانیات مانند ذاتهای مجرد و اشراقها و هیئتهاى نورى آنها که علوم الهى و اسرار ربانى بر آن مبتنى است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/21 ر.ک: همان، صفحه بیستویک]</ref>. | و بالاخره آنجا که [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] گفته است: کتاب ما براى طالبان تأله و بحث است، او میگوید: زیرا اینان جامع هر دو حکمت هستند. حکمت ذوقیه که با آن انوار الهى را دریافت میکنند و حکمت بحثیه که با آن اصول و قواعد علوم را در مییابند همچون علم منطق و طبیعى و الهى؛ و در این بحث که همچنان که محسوسات را مشاهده میکنیم روحانیات را هم مشاهده میکنیم میگوید: محسوسات مانند ستارگان و اجسام طبیعى که بر پایه آن علوم هیئت و طبیعیات استوارند و روحانیات مانند ذاتهای مجرد و اشراقها و هیئتهاى نورى آنها که علوم الهى و اسرار ربانى بر آن مبتنى است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/21 ر.ک: همان، صفحه بیستویک]</ref>. | ||
و در پایان کتاب به مصداق: من صنف فقد استهدف و من ألف فقد استقذف به کم بضاعتى و کوتاهدستی خود در این صناعت اعتراف و به خطاها و سهوهاى خود اقرار مینماید و از اینکه فترتى پیش آمده که او را از مباحثه و اشتغال و مطالعه و قیلوقال بازداشته اعتذار | و در پایان کتاب به مصداق: من صنف فقد استهدف و من ألف فقد استقذف به کم بضاعتى و کوتاهدستی خود در این صناعت اعتراف و به خطاها و سهوهاى خود اقرار مینماید و از اینکه فترتى پیش آمده که او را از مباحثه و اشتغال و مطالعه و قیلوقال بازداشته اعتذار مىجوید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/21 ر.ک: همان]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
مقدمه و متن کتاب. | مقدمه و متن کتاب. | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[حکمة الإشراق]] | [[حکمة الإشراق]] | ||
خط ۷۶: | خط ۷۷: | ||
[[رده:عصر صاحب نظران فلسفه اسلامی]] | [[رده:عصر صاحب نظران فلسفه اسلامی]] | ||