تفسیر شاهی او آيات الأحكام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '« ' به '«'
جز (جایگزینی متن - ' عبد الله ' به ' عبدالله ')
جز (جایگزینی متن - '« ' به '«')
خط ۳۳: خط ۳۳:


== انگیزه تألیف ==
== انگیزه تألیف ==
نگيزه تاليف اين اثر را مفسر چنين گزارش ميدهد:« شاه طهماسب صفوى بنده ابو الفتح حسينى را مأمور گردانيد كه آيات احكام را به لغت فارسى تفسير نمايد و در تحقيق و تدقيق الفاظ و معانى آيات مذكوره و توضيح و تنقيح وجه استنباط احكام از ايشان سعى بليغ به تقديم رس‌‌اند تا همه كس از اين تفسير نفع يابد و چون آفتاب جهان تاب نور فيض آن بر همه كس تابد پس به موجب فرمان شروع در تفسير مذكور نمود و حسب المقدور بدين خدمت قيام نموده در ايجاز و اطناب حد وسط رعايت شد.»(متن کتاب، ج1، ص8)
نگيزه تاليف اين اثر را مفسر چنين گزارش ميدهد:«شاه طهماسب صفوى بنده ابو الفتح حسينى را مأمور گردانيد كه آيات احكام را به لغت فارسى تفسير نمايد و در تحقيق و تدقيق الفاظ و معانى آيات مذكوره و توضيح و تنقيح وجه استنباط احكام از ايشان سعى بليغ به تقديم رس‌‌اند تا همه كس از اين تفسير نفع يابد و چون آفتاب جهان تاب نور فيض آن بر همه كس تابد پس به موجب فرمان شروع در تفسير مذكور نمود و حسب المقدور بدين خدمت قيام نموده در ايجاز و اطناب حد وسط رعايت شد.»(متن کتاب، ج1، ص8)


==درباره كتاب و اهميت آن==
==درباره كتاب و اهميت آن==
خط ۵۱: خط ۵۱:


== روش تألیف ==
== روش تألیف ==
 پيرامون روش تفسيرى مفسر بايد گفت: در ميان مفسران اسلامى دو روش در تفسير فقهى قرآن معمول ميباشد، روش اول آن است كه از آغاز قرآن تا انجام آن به ترتيب آيات احكام را مورد بررسى قرار ميدهند. اين روش تفسير فقهى ترتيبى نام دارد كه در ميان مفسران اهل سنت رواج دارد و نام اينگونه تفاسير« احكام القرآن» ميباشد مانند احكام القرآن ابو عبدالله محمد بن ادريس شافعى(۲۰۴ ق)، ابو بكر احمد بن محمد جصاص رازى(۳۷۰ ق)، ابوالحسن على كياهراس(۵۰۴ ق و ابو بكر محمد بن عبدالله مشهور به ابن عربى معافرى(۵۴۳ ق)
 پيرامون روش تفسيرى مفسر بايد گفت: در ميان مفسران اسلامى دو روش در تفسير فقهى قرآن معمول ميباشد، روش اول آن است كه از آغاز قرآن تا انجام آن به ترتيب آيات احكام را مورد بررسى قرار ميدهند. اين روش تفسير فقهى ترتيبى نام دارد كه در ميان مفسران اهل سنت رواج دارد و نام اينگونه تفاسير«احكام القرآن» ميباشد مانند احكام القرآن ابو عبدالله محمد بن ادريس شافعى(۲۰۴ ق)، ابو بكر احمد بن محمد جصاص رازى(۳۷۰ ق)، ابوالحسن على كياهراس(۵۰۴ ق و ابو بكر محمد بن عبدالله مشهور به ابن عربى معافرى(۵۴۳ ق)


البته برخى از تفاسير كه اختصاص به تفسير فقهى ندارند ولى به تفسير فقهى آيات احكام پرداخته‏‌‌اند نيز ملحق به آنها ميباشند و جزو اين روش به حساب مى‏آيند مانند تفسير الجامع لاحكام القرآن قرطبى.
البته برخى از تفاسير كه اختصاص به تفسير فقهى ندارند ولى به تفسير فقهى آيات احكام پرداخته‏‌‌اند نيز ملحق به آنها ميباشند و جزو اين روش به حساب مى‏آيند مانند تفسير الجامع لاحكام القرآن قرطبى.


 روش دوم بدينگونه است كه آيات فقهى قرآن را بر اساس ترتيب ابواب فقهى يعنى از طهارت تا ديات بصورت موضوعى مورد بحث قرار ميدهند. اين روش، تفسير فقهى موضوعى به شمار مى‏آيد و بيشتر در ميان مفسران شيعى رواج دارد. نام اينگونه تفاسير« آيات الاحكام» ميباشد مانند آيات الاحكام محمد استرآبادى(۱۰۲۴ ق)، سيد حسين حسينى قزوينى، سيد محمد ابراهيم حسينى مرعشى(۱۲۴۰ ق)، سيد شمس الدين محمد حسينى مرعشى(۱۱۸۱ ق)، شيخ خلف آل عصفور بحرانى و سيد محمد ابراهيم حسينى اصفهانى(۱۳۷۷ ق).
 روش دوم بدينگونه است كه آيات فقهى قرآن را بر اساس ترتيب ابواب فقهى يعنى از طهارت تا ديات بصورت موضوعى مورد بحث قرار ميدهند. اين روش، تفسير فقهى موضوعى به شمار مى‏آيد و بيشتر در ميان مفسران شيعى رواج دارد. نام اينگونه تفاسير«آيات الاحكام» ميباشد مانند آيات الاحكام محمد استرآبادى(۱۰۲۴ ق)، سيد حسين حسينى قزوينى، سيد محمد ابراهيم حسينى مرعشى(۱۲۴۰ ق)، سيد شمس الدين محمد حسينى مرعشى(۱۱۸۱ ق)، شيخ خلف آل عصفور بحرانى و سيد محمد ابراهيم حسينى اصفهانى(۱۳۷۷ ق).


 از اين رو تفسير شاهى را آيات الاحكام ناميده‌‏‌‌اند زيرا مفسر در اين تفسير آيات احكام فرعى قرآن را بر اساس ترتيب ابواب فقهى(از باب طهارت تا باب ديات) مطرح نموده و مورد استنباط قرار داده است.
 از اين رو تفسير شاهى را آيات الاحكام ناميده‌‏‌‌اند زيرا مفسر در اين تفسير آيات احكام فرعى قرآن را بر اساس ترتيب ابواب فقهى(از باب طهارت تا باب ديات) مطرح نموده و مورد استنباط قرار داده است.


 وى در اين زمينه مى‏نويسد:« بدانكه مفسران آيات احكام متعلق به اصول عقايد را كه اصول پنجگانه عبارت از آن است، ايراد ننموده‏‌‌اند و عهده‏‌دار تفسير آنها نشده‏‌‌اند. و تخصيص فرموده‏‌‌اند كلام درين مقام را به آيات متعلق به احكام فرعى و شايد وجه تخصيص آن است كه مطلوب در اصول خمسه يقين است و ميان علماء اختلاف است در آنكه دليل نقلى گاهى افاده يقين ميكند يا اصلا افاده يقين نمى‏كند و معلوم نيست كه آيات مذكوره افاده يقين مى‏كند يا نمى‏كند... بنابراين بنده نيز متابعت ايشان نموده متعرض آيات اصول نشده و به آيات فروع اكتفاء كرده به ترتيب كتب فقهى ايراد نموده‏ام.»تفسير شاهى جلد ۱ صفحه ۹ متن
 وى در اين زمينه مى‏نويسد:«بدانكه مفسران آيات احكام متعلق به اصول عقايد را كه اصول پنجگانه عبارت از آن است، ايراد ننموده‏‌‌اند و عهده‏‌دار تفسير آنها نشده‏‌‌اند. و تخصيص فرموده‏‌‌اند كلام درين مقام را به آيات متعلق به احكام فرعى و شايد وجه تخصيص آن است كه مطلوب در اصول خمسه يقين است و ميان علماء اختلاف است در آنكه دليل نقلى گاهى افاده يقين ميكند يا اصلا افاده يقين نمى‏كند و معلوم نيست كه آيات مذكوره افاده يقين مى‏كند يا نمى‏كند... بنابراين بنده نيز متابعت ايشان نموده متعرض آيات اصول نشده و به آيات فروع اكتفاء كرده به ترتيب كتب فقهى ايراد نموده‏ام.»تفسير شاهى جلد ۱ صفحه ۹ متن


وى در آغاز هر بابى پس از عنوان باب تعريف لغوى و اصطلاحى آنرا مطرح مى‏نمايد و سپس بر اساس مباحث كلى و اصلى آن باب آيات مربوط به آن را مطرح مى‏نمايد. ابتدا ترجمه آيه را به فارسى مى‏نگارد. اگر آيه نياز به شرح و توضيح لغوى، صرفى و نحوى داشته باشد، به آن مى‏پردازد و سپس به تفسير مفردات و جملات آيه پرداخته و در پايان تفسير فقهى و استنباط احكام فرعى از آيه را مورد بحث و بررسى قرار ميدهد.
وى در آغاز هر بابى پس از عنوان باب تعريف لغوى و اصطلاحى آنرا مطرح مى‏نمايد و سپس بر اساس مباحث كلى و اصلى آن باب آيات مربوط به آن را مطرح مى‏نمايد. ابتدا ترجمه آيه را به فارسى مى‏نگارد. اگر آيه نياز به شرح و توضيح لغوى، صرفى و نحوى داشته باشد، به آن مى‏پردازد و سپس به تفسير مفردات و جملات آيه پرداخته و در پايان تفسير فقهى و استنباط احكام فرعى از آيه را مورد بحث و بررسى قرار ميدهد.