اللمعات العرشية: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '.↵↵↵↵↵رده:کتاب‌شناسی' به '. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی'
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵↵↵رده:کتاب‌شناسی' به '. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی')
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر]] (نويسنده)
[[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر]] (نویسنده)


[[اوجبی، علی]] (محقق)
[[اوجبی، علی]] (محقق)
خط ۲۲: خط ۲۲:
| شابک =964-5763-11-8
| شابک =964-5763-11-8
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11073
| کتابخوان همراه نور =11073
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''اللمعات العرشية'''، اثر [[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملامهدى نراقى]]، معروف به خاتم الحكماء از دانشمندان قرن داوزدهم است كه اين كتاب را پيرامون وجود و ماهيت و نفس و يك سرى مسائل فلسفى نوشته است.
'''اللمعات العرشية'''، اثر [[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملامهدى نراقى]]، معروف به خاتم الحكماء از دانشمندان قرن داوزدهم است كه اين كتاب را پيرامون وجود و ماهيت و نفس و يك سرى مسائل فلسفى نوشته است.


خط ۴۳: خط ۴۴:
لمعه پنجم: در نبوّت، چگونگى وحى و نزول فرشتگان.
لمعه پنجم: در نبوّت، چگونگى وحى و نزول فرشتگان.


== گزارش محتوا ==
==گزارش محتوا==
وجه تسميه كتاب بايد گفت، همان گونه كه مؤلّف در آغاز تصريح دارد، نام كتاب اللمعات العرشية است. «اللمعات» جمع «اللمعة» به معناى «پاره نور» نام بخش‌هاى پنجگانه اصلى كتاب است كه مؤلّف تحت تأثير [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] و نظام فلسفى او كه مبتنى بر نور مى‌باشد، برگزيده است.
وجه تسميه كتاب بايد گفت، همان گونه كه مؤلّف در آغاز تصريح دارد، نام كتاب اللمعات العرشية است. «اللمعات» جمع «اللمعة» به معناى «پاره نور» نام بخش‌هاى پنجگانه اصلى كتاب است كه مؤلّف تحت تأثير [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] و نظام فلسفى او كه مبتنى بر نور مى‌باشد، برگزيده است.


خط ۵۸: خط ۵۹:
چنانچه مؤلف مى‌گويد: «گمان مبر كه نسبت به اصول و قواعد فرقه‌اى خاصّ از متصوّفه، حكماى اشراقى يا مشّائى تعصّب دارم، بلكه در يك دستم برهان قاطع و در دستى ديگر قطعيات شرع است و در مقابل ديدگانم اينكه واجب‌الوجود در صفات و افعال برترين است. به اين دليل‌هاى قطعى چنگ مى‌زنم، گرچه با هيچ يك از يافته‌هاى گروه‌هاى ياد شده سازگار نباشد.»
چنانچه مؤلف مى‌گويد: «گمان مبر كه نسبت به اصول و قواعد فرقه‌اى خاصّ از متصوّفه، حكماى اشراقى يا مشّائى تعصّب دارم، بلكه در يك دستم برهان قاطع و در دستى ديگر قطعيات شرع است و در مقابل ديدگانم اينكه واجب‌الوجود در صفات و افعال برترين است. به اين دليل‌هاى قطعى چنگ مى‌زنم، گرچه با هيچ يك از يافته‌هاى گروه‌هاى ياد شده سازگار نباشد.»


همان گونه كه كاتب در سطور پايانى تصريح دارد، اين نسخه نيمى از كتاب است و نيم ديگر بايد در مجلّد ديگر نوشته مى‌شده كه گويا چنين توفيقى برایش حاصل نشده است.
همان گونه كه كاتب در سطور پایانى تصريح دارد، اين نسخه نيمى از كتاب است و نيم ديگر بايد در مجلّد ديگر نوشته مى‌شده كه گويا چنين توفيقى برایش حاصل نشده است.


در هر لمعه با مسائلى فلسفى روبرو هستيم كه حكيم نراقى با تحليلى زيبا و عميق به تفصيل از آن‌ها سخن مى‌گويد، اگر چه در برخى موارد وى بسط كلام را ضايع نمودن وقت مى‌داند، در پاره‌اى مسائل، براى نمونه در وحدت وجود، گفتار عرفا نيز مورد نقد و بررسى وى قرار گرفته است، و حكيم نراقى در بيان آراء حكما و عرفا، ابتدا عين گفتار اساطين فن در حوزه فلسفه و عرفان را مطرح نموده، سپس به بررسى آن‌ها مى‌پردازد.
در هر لمعه با مسائلى فلسفى روبرو هستيم كه حكيم نراقى با تحليلى زيبا و عميق به تفصيل از آن‌ها سخن مى‌گويد، اگر چه در برخى موارد وى بسط كلام را ضايع نمودن وقت مى‌داند، در پاره‌اى مسائل، براى نمونه در وحدت وجود، گفتار عرفا نيز مورد نقد و بررسى وى قرار گرفته است، و حكيم نراقى در بيان آراء حكما و عرفا، ابتدا عين گفتار اساطين فن در حوزه فلسفه و عرفان را مطرح نموده، سپس به بررسى آن‌ها مى‌پردازد.


همچنين وى در اين اثر به حسب اهميت يك موضوع، دلايل فراوان براى اثبات آن ارايه مى‌دهد، به عنوان مثال در باب زيادت وجود بر ماهيت، پنج دليل ذكر مى‌نمايد، علاوه بر آن براى اثبات يك مساله به رفع شبهات وارد بر آن نيز مى‌پردازد، به عنوان مثال در باب اصالت وجود، پس از اثبات آن به بيان شبهات موجود در اين باب پرداخته است و در همان ابتدا به ضعف اين شبهات اشاره مى‌نمايد.
همچنين وى در اين اثر به حسب اهميت يك موضوع، دلايل فراوان براى اثبات آن ارايه مى‌دهد، به عنوان مثال در باب زيادت وجود بر ماهيت، پنج دليل ذكر مى‌نمايد، علاوه بر آن براى اثبات يك مسأله به رفع شبهات وارد بر آن نيز مى‌پردازد، به عنوان مثال در باب اصالت وجود، پس از اثبات آن به بيان شبهات موجود در اين باب پرداخته است و در همان ابتدا به ضعف اين شبهات اشاره مى‌نمايد.


در اللمعات العرشيه، مبانى مشايى، همچون انحصار تشكيك در مفهوم عالم وجود و تباين وجودات و امثال اين‌ها، حضورى چشم‌گير و تاثيرگذار دارند؛ اما از سويى ديگر در مسائل كلى و اساسى چون نحوه صدور كثرت از وحدت و امثال آن، راى مشايين مورد پذيرش واقع نشده و با استفاده از قواعد اشراقى، طرحى نو در انداخته است.
در اللمعات العرشيه، مبانى مشايى، همچون انحصار تشكيك در مفهوم عالم وجود و تباين وجودات و امثال اين‌ها، حضورى چشم‌گير و تاثيرگذار دارند؛ اما از سويى ديگر در مسائل كلى و اساسى چون نحوه صدور كثرت از وحدت و امثال آن، راى مشايين مورد پذيرش واقع نشده و با استفاده از قواعد اشراقى، طرحى نو در انداخته است.
خط ۷۰: خط ۷۱:
حكيم نراقى در لمعات عرشيه تلاش فراوانى در وفاق آراء كرده است. و در بسيارى از موارد، كلماتى را كه در ظاهر مخالف عقل و شرع مى‌نمايد، تاويل كرده و بر محملى صحيح مى‌نمايد، چنان كه گفتارى چون «ان الممكنات امور اعتباريه» و يا «ان الممكنات شوون الحق و ارتباطاته و اعتبارته» و يا «ان الحق باطن الخلق و الخلق ظاره»، را با يك تاويل فلسفى معقول جلوه داده، تا پذيرش آن براى اذهان فلسفى دشوار نباشد.
حكيم نراقى در لمعات عرشيه تلاش فراوانى در وفاق آراء كرده است. و در بسيارى از موارد، كلماتى را كه در ظاهر مخالف عقل و شرع مى‌نمايد، تاويل كرده و بر محملى صحيح مى‌نمايد، چنان كه گفتارى چون «ان الممكنات امور اعتباريه» و يا «ان الممكنات شوون الحق و ارتباطاته و اعتبارته» و يا «ان الحق باطن الخلق و الخلق ظاره»، را با يك تاويل فلسفى معقول جلوه داده، تا پذيرش آن براى اذهان فلسفى دشوار نباشد.


گاه عدم فهم آراء بزرگان را در يك مساله خاص به كج تابى‌هاى زبان ارجاع مى‌دهد، به عنوان مثال در بحث جعل، مطلبى از قائلين به جعل مطرح مى‌نمايد، و بيان مى‌كند كه مراد از اين مطلب: «ان الجاعل جعل المهيه موجودة» اين نيست كه حق تعالى، وجود را به ماهيت مرتبط نموده، بلكه خبر از جعل اصل ماهيت مى‌دهد، گاهى نيز عدم توافق آراء فلسفى و عرفانى را، محصول سوء فهم متاخرين نسبت به مقاصد عرفا مى‌داند، وى در مواردى نيز سعى در وفاق برهان، عرفان و قرآن دارد، براى مثال به اتفاق آراء اكابر صوفيه و اساطين حكمت در توحيد حق قايل است كه در اين راستا به بيان تنبيهاتى پرداخته و در پايان مى‌گويد: «... و يحصل به الجمع بين الكلمات الكل من اعيان الحكماء و اعلام العرفاء و يطابق ما جاء به ارباب الوحى و اصحاب الشريعه».
گاه عدم فهم آراء بزرگان را در يك مسأله خاص به كج تابى‌هاى زبان ارجاع مى‌دهد، به عنوان مثال در بحث جعل، مطلبى از قائلين به جعل مطرح مى‌نمايد، و بيان مى‌كند كه مراد از اين مطلب: «ان الجاعل جعل المهيه موجودة» اين نيست كه حق تعالى، وجود را به ماهيت مرتبط نموده، بلكه خبر از جعل اصل ماهيت مى‌دهد، گاهى نيز عدم توافق آراء فلسفى و عرفانى را، محصول سوء فهم متاخرين نسبت به مقاصد عرفا مى‌داند، وى در مواردى نيز سعى در وفاق برهان، عرفان و قرآن دارد، براى مثال به اتفاق آراء اكابر صوفيه و اساطين حكمت در توحيد حق قايل است كه در اين راستا به بيان تنبيهاتى پرداخته و در پایان مى‌گويد: «... و يحصل به الجمع بين الكلمات الكل من اعيان الحكماء و اعلام العرفاء و يطابق ما جاء به ارباب الوحى و اصحاب الشريعه».


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
فهارس كتاب؛ شامل: آيات، روايات، اشعار، كسان، گروه‌ها، كتاب‌ها و منابع و مآخذ مى‌باشد.
فهارس كتاب؛ شامل: آيات، روايات، اشعار، كسان، گروه‌ها، كتاب‌ها و منابع و مآخذ مى‌باشد.


== منابع مقاله ==
==منابع مقاله==
#متن و مقدمه كتاب.
#متن و مقدمه كتاب.
#مجله آيينه ميراث، سال پنجم شماره 2 و 3 پاييز و زمستان 81، عنوان مقاله: نقد و معرفى كتاب، نگاهى كوتاه بر اللمعات العرشيه و برخى انديشه‌هاى حكيم بزرگوار ملا مهدى نراقى، نوشته: شهناز شايان‌فر.
#مجله آيينه ميراث، سال پنجم شماره 2 و 3 پاييز و زمستان 81، عنوان مقاله: نقد و معرفى كتاب، نگاهى كوتاه بر اللمعات العرشيه و برخى انديشه‌هاى حكيم بزرگوار ملا مهدى نراقى، نوشته: شهناز شايان‌فر.




==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}




خط ۸۶: خط ۸۹:
[[رده: فلسفه اسلامی]]
[[رده: فلسفه اسلامی]]
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن سیزدهم]]
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن سیزدهم]]
[[رده: فيلسوفان قرن سیزده، آ-ی]]
[[رده:آثار فلسفی]]
[[رده:نراقي، مهدي بن ابوذر، 1209ق]]
[[رده:نراقي، مهدي بن ابوذر، 1209ق]]