شرح مثنوی شریف (فروزانفر): تفاوت میان نسخهها
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}}') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
نسخهٔ ۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۰
شرح مثنوی شریف | |
---|---|
پدیدآوران | مولوی، جلالالدین محمد بن محمد (نویسنده) فروزانفر، بدیعالزمان (شارح) |
عنوانهای دیگر | مثنوی. شرح |
ناشر | زوار |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1367 ش |
چاپ | 7 |
شابک | 964-401-062-0 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 7ق. - تاریخ و نقد مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، 604 - 672ق. مثنوی - نقد و تفسیر |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | PIR 5301 /ف4ش4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
شرح مثنوى شريف، اثرى است از بديعالزمان فروزانفر در عصر حاضر كه به زبان فارسى بهعنوان شرحى بر كتاب مثنوى مولوى نوشته شده است و حاوى حكايتهاى اخلاقى، اندرزنامه و دستورالعملها مىباشد و در سه جلد گرد آمده است.
شارح محترم، در آغاز هريك از حكايات، مقدمهاى شبيه مَدْخَل با عنوان «مأخذ و نقد و تحليل داستان» به رشته تحرير كشيده، بدان نظر كه خواننده بداند كه قصه مورد بحث، پيش از مولانا وجود داشته و آن بزرگوار آن را از پيش خود نساخته است.
فايده ديگر كه از اين ترتيب به دست مىآيد، حدود تصرف مولاناست در قصهاى كه آن را به نظم آورده است. از اين راه، روش او را در سرودن حكايات بخصوص با حكيم سنايى و فريدالدين عطار و كسانى كه پس از وى زيستهاند، مانند اوحدى مراغهاى و مولانا جامى، در ترازوى مقايسه مىتوان سنجيد.
از دگر سو مولانا بهطور اغلب، حكايات را پيوسته و يكجا در ظرف تعبير فرونمىريزد، بلكه به مناسبت، حكايت را با قصه ديگر و با افكار گوناگون كه بهمنزله نتيجهگيرى از اجزاء داستان است، درهممىآميزد؛ بدان گونه كه ممكن است رشته مطلب از دست خواننده بهدررود و چگونگى ارتباط آنها را درنيابد؛ ازاينرو، مقدمه مشاراليها بهصورتى نوشته شده است كه به نحو اجمال خواننده از نظم و جريان قصه در مثنوى و کیفیت اتصال مطالب به يكديگر و جهت انتقال مولانا از هر مطلب به ديگرى روشن مىگردد و خواننده در روشنايى آنچه به ذهن سپرده است، بهخوبى مىتواند به همراه سراينده داستان در راهى كه مىسپرد، گامبهگام پيش رود.
فهرستى از لغات و تعبيرات و مصطلحات فلسفى و فقهى و كلامى و عرفانى ترتيب داده تا معلوم شود كه در هر قصه چه اندازه از الفاظ، تفسير و تعريف شده است.
مباحث كلى و اصول فكر مولانا را در هر قصه نيز بهصورت فهرست نوشته تا خواننده متوجه باشد كه با چه نوع مطلبى سروكار دارد و فى الجمله ذهن خود را آماده سازد.
ابيات مثنوى را از روى نسخه موزه قونيه مكتوب در رجب (677) نقل كرده. اين نسخه از روى نسخه اصل مثنوى كه در حضور مولانا و حسامالدين، حسن چلبى مىخواندهاند، كتابت شده و صحيحترين نسخه است.
در شرح ابيات، نخست لغات و مصطلحات فنى را تفسير كرده و تا توانسته يك يا چند شاهد از گفته پيشينيان و يا مولانا آورده و اگر بيتى متضمن اشارتى به حديث يا آيتى از قرآن كريم بوده است، مأخذ آن حديث يا موضع آن آيت را در قرآن كريم با ذكر عقايد مفسرين باز نموده. در تفسير آيات از «لطايف الاشارات» تأليف ابوالقاسم قشيرى (متوفى 465) و «بيان السعادة» تأليف مرحوم سلطان علىشاه گنابادى (متوفى 1327) از مشايخ بزرگ و محققین كمنظير صوفيه، فايده بسيار برده است.
هر بيت كه در آن اشاره به قصهاى يا مشتمل بر نام كسى بوده است، مأخذ قصه را نوشته و اجمالا شرح حالى از شخص مذكور آورده است.
ابيات را حتىالامكان به زبان ساده و مطابق آنچه از سخن مولانا در مثنوى و ديگر آثار او (ديوان كبير، فيه ما فيه، مكتوبات، مجالس سبعه) و نيز معارف بهاءولد و برهان محقق و مقالات شمس تبريزى و آثار منظوم و منثور سلطانولد فرزند مولانا به دست آورده، شرح و تفسير نموده و اگر مضمون بيتى در كتب پيشينيان يافته، بدان تفسير درپيوسته و هر جا كه احتياج به بيان اصلى از اصول تصوف يا فلسفه و كلام و ديگر علوم اسلامى حاصل شده است، عقايد و آراء متقدمان و اصحاب فن را در آن باره با ذكر اسناد و مدارک يادآور شده است.
از شروح مثنوى، به كتب ذيل مراجعه كرده:
الف) كتابى كه نامش را به دست نياورده، از شخصى به نام «احمد رومى» كه با سلطانولد (متوفى 712) و فرزندش جلالالدين فريدون، مشهور به «عارف چلبى» متولد (670 و متوفى 719) معاصر بوده است؛
ب) جواهر الاسرار و زواهر الانوار، تأليف كمالالدين حسين بن حسن خوارزمى (متوفى 840) از شاگردان و مريدان خواجه ابوالوفاء خوارزمى از بزرگان متصوفه (متوفى روز جمعه چهارم رجب 835) كه به پيروى پير خويش عشقى گرم و سوزان به آثار مولانا داشته است؛
ج) اسرار الغيوب، تأليف خواجه ايوب از صوفيان هوشمند و نكتهدان قرن دوازدهم هجرى كه در سال 1120ق، تأليف شده و مشتمل است بر شرح مشكلات تمام مثنوى؛
ه) شرح عبدالعلى محمد بن نظامالدين، مشهور به بحر العلوم بر دفترهاى ششگانه مثنوى؛
و) شرح اسرار سبزوارى، حكيم بزرگوار حاج ملا هادى (متوفى 1290ق) كه در سال 1285 در طهران به طبع رسيده و مؤلف تا آنجا كه امكان داشته است مثنوى را بر آراء و نظريات حكما، بهويژه صدرالدين شيرازى تطبيق فرموده است؛
ز) فاتح الابيات و آن، شرح اسماعيل انقروى است به تركى بر تمام مثنوى؛
ح) المنهج القوى، تأليف يوسف بن احمد مولوى، به زبان عربى و مشتمل بر تفسير تمام ابيات مثنوى؛
ط) شرح دكتر محمد كفافى، استاد جامعه قاهره و جامعه عربى بيروت بر دفتر اول مثنوى به زبان عربى؛
ى) شرح استاد فقيد رينولد الين نيكلسون بر مثنوى به زبان انگليسى.
در جلد دوم، هزار و بيست و سه بيت را شرح و سه قصه را نقد و تحليل كرده. لغات و تعبيرات و اصطلاحاتى كه تفسير شده سيصد و سى و دو و مطالب كلى، بالغ بر صد و هفتاد و يك مطلب است. در ضمن شرح لغات، عدهاى از اصطلاحات صوفيان و حكما و متكلمين و گاهى نيز اطبا و علماى رياضى را روشن ساخته.
مطالب كلى، بيشتر از اصول تصوف و علم كلام است، ولى مسائل فقهى و فلسفى را نيز در ميان آنها مىتوان ديد. در هريك از اين مباحث، عقايد و آراء مختلف علماى فن را با ذكر اسناد و مراجع، به شرح بازگفته. در تفسير آيات قرآن كريم كه به عبارت يا اشارت در مثنوى شريف وارد شده است، همين روش را معمول داشته و از كتب معتبر تفسير، اقوال مختلف را نقل كرده است.
تفاوتى كه اين مجلد با جلد نخستين دارد اين است كه از حكايت چهارم به بعد، تمام ابيات مثنوى را از روى نسخه قونيه نقل كرده و عبارات عربى را حتىالامكان به پارسى ترجمه نموده است.
در جلد سوم، دو قصه از قصص و هزار و صد بيت را از دفتر نخستين مثنوى نقد و تحليل كرده و به شرح و تفصيل بازگشوده و چهار صد و هفتاد لغت و اصطلاح عرفانى و فلسفى و كلامى و طبى و رياضى را بازشناسانده و در حد امكان، عقايد و آراء اهل فن را در آن باره شرح داده و دويست و نه مطلب كلى گوناگون را به تفصيلى درخور و تفسيرى مناسب بيان كرده است.
در جلد سوم، از شرح مثنوى شريف، علاوه بر مآخذى كه در مقدمه جزو اول برشمرده، از كتابى به نام «كشف اسرار معنوى در شرح ابيات مثنوى» نيز استفاده كرده است.
منابع مقاله
متن و مقدمه كتاب.