پیکار با منکر در سیره ابرار: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '.↵↵↵↵↵رده:کتاب‌شناسی' به '. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی'
جز (جایگزینی متن - '== وضعيت كتاب== ' به '== وضعيت كتاب== ')
جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵↵↵رده:کتاب‌شناسی' به '. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی')
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =پیکار با منکر در سیره عملی ابرار و علماء
| عنوان‌های دیگر =پیکار با منکر در سیره عملی ابرار و علماء
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[عابدی، محمد]] (نويسنده)
[[عابدی، محمد]] (نویسنده)


[[ابراهیم‌زاده، حسن]] (نويسنده)
[[ابراهیم‌زاده، حسن]] (نویسنده)
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏‎‏BP‎‏ ‎‏55‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏پ‎‏9
| کد کنگره =‏‎‏BP‎‏ ‎‏55‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏پ‎‏9
خط ۲۰: خط ۲۰:
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE19985AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE19985AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =2
| تعداد جلد =2
| کتابخانۀ دیجیتال نور =17185
| کتابخانۀ دیجیتال نور =19985
| کتابخوان همراه نور =19985
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''پيكار با منكر در سيره ابرار''' تأليف [[ابراهیم‌زاده، حسن|حسن ابراهيم‌زاده]] و [[عابدی، محمد|محمد عابدى]]، نگاهى به تلاش طلايه‌داران فريضه الهى امر به معروف و نهى از منكر در زمان غيبت است كه به زبان فارسى و در سال 1375ش نوشته شده است.
'''پيكار با منكر در سيره ابرار''' تأليف [[ابراهیم‌زاده، حسن|حسن ابراهيم‌زاده]] و [[عابدی، محمد|محمد عابدى]]، نگاهى به تلاش طلايه‌داران فريضه الهى امر به معروف و نهى از منكر در زمان غيبت است كه به زبان فارسى و در سال 1375ش نوشته شده است.


خط ۳۸: خط ۴۰:
از جمله شخصيت‌هايى كه به آن‌ها پرداخته شده است، عبارتند از:
از جمله شخصيت‌هايى كه به آن‌ها پرداخته شده است، عبارتند از:


«[[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] ه» (متوفى 385ق): وى شخصى را كه به تقوى و ديانت او اعتماد كامل داشت به منصب قضاوت شهر قم برگزيد. پس از آن كه شخص مزبور در قم به قضاوت مشغول گرديد و مردم او را در اختلافات خود حَكَم قرار داد. گزارش‌هايى به صاحب مى‌رسيد كه قاضى در احكام و قضاوت، عدالت را رعايت نمى‌كند، تا آن كه دو نفر از معتمدان و بزرگان قم كه صاحب، سخن آنان را قبول داشت به وى گفتند در خصومتى كه بين فلانى و فلانى برقرار بود، قاضى پانصد دينار رشوه گرفته است. صاحب از شنيدن اين سخن بسيار نگران شد و در همان حال قلم برگرفت و چنين نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم «ايها القاضى بقم قد عزلناك فقم» اى قاضى شهر قم همانا ترا از قضاوت بركنار نموديم پس از جايگاه خود برخيز.
«[[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] ه» (متوفى 385ق): وى شخصى را كه به تقوى و ديانت او اعتماد كامل داشت به منصب قضاوت شهر قم برگزيد. پس از آن كه شخص مزبور در قم به قضاوت مشغول گرديد و مردم او را در اختلافات خود حَكَم قرار داد. گزارش‌هایى به صاحب مى‌رسيد كه قاضى در احكام و قضاوت، عدالت را رعايت نمى‌كند، تا آن كه دو نفر از معتمدان و بزرگان قم كه صاحب، سخن آنان را قبول داشت به وى گفتند در خصومتى كه بين فلانى و فلانى برقرار بود، قاضى پانصد دينار رشوه گرفته است. صاحب از شنيدن اين سخن بسيار نگران شد و در همان حال قلم برگرفت و چنين نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم «ايها القاضى بقم قد عزلناك فقم» اى قاضى شهر قم همانا ترا از قضاوت بركنار نموديم پس از جايگاه خود برخیز.


وى در اجراى عدالت و رفع ستم از مردم، بسيار كوشا بود. روزى همراه بسيارى از نزديكان و كارمندان كه «فولاد بن مانادر» نيز در ميان آنان بود، از مسيرى مى‌گذشتند در ميان راه، زنى سر راه صاحب و همراهان را گرفته و گفت: يكى از نزديكان فولاد، به واسطه انتساب به او، در ستم به من بى‌پروا است و هيچ ترديدى در ظلم به من به خود راه نمى‌دهد. صاحب نظرى به فولاد انداخته و با نگاه خود به او فهماند كه بايد هر چه سريعتر مشكل آن زن را حل كند.
وى در اجراى عدالت و رفع ستم از مردم، بسيار كوشا بود. روزى همراه بسيارى از نزديكان و كارمندان كه «فولاد بن مانادر» نيز در ميان آنان بود، از مسيرى مى‌گذشتند در ميان راه، زنى سر راه صاحب و همراهان را گرفته و گفت: يكى از نزديكان فولاد، به واسطه انتساب به او، در ستم به من بى‌پروا است و هيچ ترديدى در ظلم به من به خود راه نمى‌دهد. صاحب نظرى به فولاد انداخته و با نگاه خود به او فهماند كه بايد هر چه سريعتر مشكل آن زن را حل كند.
خط ۴۶: خط ۴۸:
«[[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]» (متوفى 436ق): شهر بغداد و اطراف آن را قحطى فرا گرفته بود. مردى يهودى كه به ظاهر شغلى نداشت و از قحطى و تنگدستى رنج فراوان مى‌برد، هر چه فكر كرد نتوانست براى فقر درمانى بيابد. به فكرش رسيد به سراغ آن عالم شيعى برود كه مى‌گويند مردى بزرگوار است و در علوم مختلف تخصص دارد و سرآمد همه عالمان عصر است و به شاگردانش به فراخور حال مبلغى جهت اداره زندگى مى‌پردازد.
«[[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]» (متوفى 436ق): شهر بغداد و اطراف آن را قحطى فرا گرفته بود. مردى يهودى كه به ظاهر شغلى نداشت و از قحطى و تنگدستى رنج فراوان مى‌برد، هر چه فكر كرد نتوانست براى فقر درمانى بيابد. به فكرش رسيد به سراغ آن عالم شيعى برود كه مى‌گويند مردى بزرگوار است و در علوم مختلف تخصص دارد و سرآمد همه عالمان عصر است و به شاگردانش به فراخور حال مبلغى جهت اداره زندگى مى‌پردازد.


روز بعد در مجلس درس [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] حاضر شد. تعدادى از شاگردان از حضور فردى يهودى شگفت زده شدند. گروهى ناراحت بودند و برخى نيز منتظر بودند تا ببينند هدفش از آمدن چيست؟ وقتى درس خاتمه يافت به حضور سيد رسيد و با كمال خضوع از وى خواست كه علم نجوم را برايش تدريس كند.
روز بعد در مجلس درس [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] حاضر شد. تعدادى از شاگردان از حضور فردى يهودى شگفت زده شدند. گروهى ناراحت بودند و برخى نيز منتظر بودند تا ببينند هدفش از آمدن چيست؟ وقتى درس خاتمه يافت به حضور سيد رسيد و با كمال خضوع از وى خواست كه علم نجوم را برایش تدريس كند.


سيد در مقابل، با رويى گشاده با او روبرو شد و تقاضايش را پذيرفت و دستور داد هر روز مبلغى به او بپردازند. آن مرد مدتى در درس شركت كرد و زندگى خود را نيز از طريق همان دريافتى از استاد گذراند. او در مدتى اندك چنان تحت تاثير عظمت و برخوردهاى صحيح و مكتبى سيد قرار گرفت كه مسلمان شد.
سيد در مقابل، با رويى گشاده با او روبرو شد و تقاضايش را پذيرفت و دستور داد هر روز مبلغى به او بپردازند. آن مرد مدتى در درس شركت كرد و زندگى خود را نيز از طريق همان دريافتى از استاد گذراند. او در مدتى اندك چنان تحت تاثير عظمت و برخوردهاى صحيح و مكتبى سيد قرار گرفت كه مسلمان شد.
خط ۶۲: خط ۶۴:
گفت: چرا بر كلام خدا چيزى آويخته‌ايد كه باعث زندانى شدن و تعطيل آن مى‌گردد؟ آن‌ها را از جلد قرآن جدا كرده بفروشيد و به مسكين‌ها بدهيد و خود قرآن را نيز هر شخصى آورده بردارد و تلاوت كند. آنگاه در را بست و به داخل خانه برگشت.
گفت: چرا بر كلام خدا چيزى آويخته‌ايد كه باعث زندانى شدن و تعطيل آن مى‌گردد؟ آن‌ها را از جلد قرآن جدا كرده بفروشيد و به مسكين‌ها بدهيد و خود قرآن را نيز هر شخصى آورده بردارد و تلاوت كند. آنگاه در را بست و به داخل خانه برگشت.


«[[بحرالعلوم، محمدمهدی بن مرتضی|سيد بحر العلوم]]» (متوفى 1212ق): امام جمعه مكه عالمى بزرگ بود كه از نظر زهد و تقوا به درجه و مقام عالى رسيده بود. وقتى براى اقامه نماز جمعه رفت و آمد مى‌كرد با هيچ كس سخن نمى‌گفت. روزى [[بحرالعلوم، محمدمهدی بن مرتضی|سيد بحر العلوم]] به مسجد رفته و به او اقتدا كرد و با او نماز گزارد. بعد از نماز همراه آن عالم به منزل وى رفت. وقتى وارد شد، كتابخانه‌اى ديد كه از كتاب‌هاى ارزشمند پربود. بحر العلوم پرسيد: در كتابخانه شما چه كتاب‌هايى وجود دارد؟ او جواب داد: هر چه انسان ميل كند و چشم، شوق ديدن آن را داشته باشد و لذت ببرد، اينجا موجود است. بحرالعلوم چند عنوان از كتاب‌هاى اهل سنت را ذكر كرد كه مجموعه كتابخانه، فاقد آن بود بار ديگر پرسيد: [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] كتابى در رجال دارد آيا در كتابخانه شما هست؟ گفت: نه ولى ديده‌ام. سيد گفت: در آن كتاب، [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] در وصف [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] مطالب بسيارى آورده و گفته است: من پيش او درسى خواندم و روزى هفتاد مسئله از او ياد مى‌گرفتم.
«[[بحرالعلوم، سید محمدمهدی بن مرتضی|سيد بحر العلوم]]» (متوفى 1212ق): امام جمعه مكه عالمى بزرگ بود كه از نظر زهد و تقوا به درجه و مقام عالى رسيده بود. وقتى براى اقامه نماز جمعه رفت و آمد مى‌كرد با هيچ كس سخن نمى‌گفت. روزى [[بحرالعلوم، سید محمدمهدی بن مرتضی|سيد بحر العلوم]] به مسجد رفته و به او اقتدا كرد و با او نماز گزارد. بعد از نماز همراه آن عالم به منزل وى رفت. وقتى وارد شد، كتابخانه‌اى ديد كه از كتاب‌هاى ارزشمند پربود. بحر العلوم پرسيد: در كتابخانه شما چه كتاب‌هايى وجود دارد؟ او جواب داد: هر چه انسان ميل كند و چشم، شوق ديدن آن را داشته باشد و لذت ببرد، اينجا موجود است. بحرالعلوم چند عنوان از كتاب‌هاى اهل سنت را ذكر كرد كه مجموعه كتابخانه، فاقد آن بود بار ديگر پرسيد: [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] كتابى در رجال دارد آيا در كتابخانه شما هست؟ گفت: نه ولى ديده‌ام. سيد گفت: در آن كتاب، [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] در وصف [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] مطالب بسيارى آورده و گفته است: من پيش او درسى خواندم و روزى هفتاد مسئله از او ياد مى‌گرفتم.


امام جمعه گوش مى‌داد و سكوت كرده بود. سيد از جاى برخاست كه به منزل برود؛ او نيز همراهش به راه افتاد تا به منزل بحرالعلوم رسيدند. سيد وى را دعوت كرد كه به منزل آمده و استراحت كند. گفت: غرضم از آمدن شناختن منزل شما بود.پس از يك سال امام جمعه شخصى را دنبال بحرالعلوم فرستاد. سيد وقتى به منزل امام جمعه آمد او را درحال جان دادن يافت؛ بر بالينش نشست. وى اتاق را از اغيار خالى ساخت و گفت: از آن روز كه [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را توصيف كردى، من به وى معتقد شده‌ام، ولى تاكنون كسى از آن مطلع نشده است. مرا با مذهب او غسل ده و كفن نماى و نماز بخوان.
امام جمعه گوش مى‌داد و سكوت كرده بود. سيد از جاى برخاست كه به منزل برود؛ او نيز همراهش به راه افتاد تا به منزل بحرالعلوم رسيدند. سيد وى را دعوت كرد كه به منزل آمده و استراحت كند. گفت: غرضم از آمدن شناختن منزل شما بود.پس از يك سال امام جمعه شخصى را دنبال بحرالعلوم فرستاد. سيد وقتى به منزل امام جمعه آمد او را درحال جان دادن يافت؛ بر بالينش نشست. وى اتاق را از اغيار خالى ساخت و گفت: از آن روز كه [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را توصيف كردى، من به وى معتقد شده‌ام، ولى تاكنون كسى از آن مطلع نشده است. مرا با مذهب او غسل ده و كفن نماى و نماز بخوان.
خط ۶۸: خط ۷۰:
تعدادى از ديگر علما و بزرگانى كه به نمونه‌هايى از مبارزات ايشان در راه امر به معروف و نهى از منكر اشاره شده است، عبارتند از:
تعدادى از ديگر علما و بزرگانى كه به نمونه‌هايى از مبارزات ايشان در راه امر به معروف و نهى از منكر اشاره شده است، عبارتند از:


ملا [[مجلسی، محمدتقی|محمدتقى مجلسى]]، علامه [[مجلسی، محمدباقر|محمدباقرمجلسى]]، سيد عليخان كبير، [[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملامهدى نراقى]]، [[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|ميرزاى قمى]]، [[طباطبایی، محمد بن علی|سيد محمد مجاهد]]، [[شفتی بیدآبادی، محمدباقر بن محمدتقی|سيد محمدباقرشفتى]]، [[سبزواری، هادی|ملاهادى سبزوارى]]، شهيد شيخ فضل‌الله نورى، [[آخوند خراسانى]]، ميرزا محمد شيرازى، شيخ محمد خيابانى، [[لاری، عبدالحسین|سيد عبدالحسين لارى]]، محمد مهدى خالصى، حاج آقا نورالله اصفهانى، [[بلاغی، محمدجواد|علامه بلاغى]]، [[شوشتری، محمدتقی|شيخ شوشترى]]، [[مطهری، مرتضی|مرتضى مطهرى]]، [[مفتح، محمد|شهيد مفتح]]، [[صدر، محمدباقر|شهيد صدر]]، ربانى شيرازى، شهيد [[قاضی طباطبایی، محمدعلی|سيد محمد على قاضى طباطبايى]]، شهيد مدنى، شهيد هاشمى نژاد، شهيد مهدى شاه آبادى، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] و [[گلپایگانی، محمدرضا|گلپايگانى]].
ملا [[مجلسی، محمدتقی|محمدتقى مجلسى]]، علامه [[مجلسی، محمدباقر|محمدباقرمجلسى]]، سيد عليخان كبير، [[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملامهدى نراقى]]، [[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|ميرزاى قمى]]، [[طباطبایی، سید محمد بن علی|سيد محمد مجاهد]]، [[شفتی بیدآبادی، سید محمدباقر|سيد محمدباقرشفتى]]، [[سبزواری، هادی|ملاهادى سبزوارى]]، شهيد شيخ فضل‌الله نورى، [[آخوند خراسانى]]، ميرزا محمد شيرازى، شيخ محمد خيابانى، [[لاری، سید عبدالحسین|سيد عبدالحسين لارى]]، محمد مهدى خالصى، حاج آقا نورالله اصفهانى، [[بلاغی، محمدجواد|علامه بلاغى]]، [[شوشتری، محمدتقی|شيخ شوشترى]]، [[مطهری، مرتضی|مرتضى مطهرى]]، [[مفتح، محمد|شهيد مفتح]]، [[صدر، محمدباقر|شهيد صدر]]، ربانى شيرازى، شهيد [[قاضی طباطبایی، محمدعلی|سيد محمد على قاضى طباطبايى]]، شهيد مدنى، شهيد هاشمى نژاد، شهيد مهدى شاه آبادى، [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] و [[گلپایگانی، سید محمدرضا|گلپايگانى]].


== وضعيت كتاب==
== وضعيت كتاب==
خط ۷۷: خط ۷۹:




==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}




خط ۸۴: خط ۸۸:
[[رده:سرگذشت‌‌نامه‌های فردی]]
[[رده:سرگذشت‌‌نامه‌های فردی]]
[[رده:علما و ائمه]]
[[رده:علما و ائمه]]
[[رده:25 بهمن الی 24 اسفند]]