۱۰۶٬۳۶۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
||
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR14415J1.jpg | |||
| عنوان =خلاصه الذهب المسبوک مختصر من سیر الملوک | |||
| | | عنوانهای دیگر =مختصر من سیر الملوک | ||
| پدیدآوران = | |||
[[جاسم، محمد مکی سید]] (مصحح) | |||
| | |||
| | |||
[[ابن قنیتو، عبدالرحمن بن ابراهیم]] ( | [[ابن قنیتو، عبدالرحمن بن ابراهیم]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | |||
|زبان | | کد کنگره =DS 38/4 /الف2خ8 | ||
| موضوع = | |||
خلافت | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
خلفای راشدین - | خلفای راشدین - سرگذشتنامه | ||
شاهان و فرمان روایان - کشورهای اسلامی - | شاهان و فرمان روایان - کشورهای اسلامی - سرگذشتنامه | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | مکتبة المثنی | ||
| مکان نشر =بغداد - عراق | |||
| سال نشر = | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14415AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =1 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14415 | |||
| کتابخوان همراه نور =14415 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''خلاصة الذهب المسبوك مختصر من سير الملوك'''، اثر [[ابن قنیتو، عبدالرحمن بن ابراهیم|عبدالرحمن سنبط قنيتو اربلى]] (متوفى 717ق)، ذكر تاريخ خلفاى عباسى مىباشد كه به زبان عربى و در نيمه اول قرن هفتم هجرى، نوشته شده است. | |||
'''خلاصة الذهب المسبوك مختصر من سير الملوك'''، اثر [[ | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب بدون مقدمه آغاز شده و مطالب، دربردارنده تاريخ خلفاى عباسى از روز ظهور دعوت ايشان در خلافت وليد بن عبدالملك اموى تا انقراض سلسله ايشان در بغداد در زمان خلافت المستعصم بالله، ابى احمد عبدالله بن المستنصر بالله مىباشد؛ بدين ترتيب، حدودا تاريخ 45 خليفه، در اين اثر، ذكر گرديده است. | كتاب بدون مقدمه آغاز شده و مطالب، دربردارنده تاريخ خلفاى عباسى از روز ظهور دعوت ايشان در خلافت وليد بن عبدالملك اموى تا انقراض سلسله ايشان در بغداد در زمان خلافت المستعصم بالله، ابى احمد عبدالله بن المستنصر بالله مىباشد؛ بدين ترتيب، حدودا تاريخ 45 خليفه، در اين اثر، ذكر گرديده است. | ||
نویسنده پس از ذكر نام، كنيه و لقب هر خليفه، به تشريح صفات ظاهرى و خصائص وى پرداخته، سپس اولاد و زنان او را را نام برده و در نهايت، به توضيح و تشريح حوادث زمان وى پرداخته است. | |||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
«وليد بن عبدالملك»، اولين خليفهاى است كه نویسنده از او نام برده است. كنيه او ابوالعباس و مادرش ولاده دختر عباس بود. وى فردى بلندقامت، گندمگون و نيكوچهره بود و از علم معمارى آگاهى داشت، بهگونهاى كه در معمارى و ساخت مسجد جامع دمشق، نقش داشته است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/1|متن كتاب، ص 1]</ref> | |||
وى داراى چهارده پسر بود كه نام برخى از آنها، عبارت است از: يزيد، ابراهیم، عباس، عمر، عبدالعزيز و..<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/3|همان، ص 3]</ref> | |||
از جمله وقايعى كه در دوران وى اتفاق افتاده و نویسنده به آن اشاره كرده، آن است كه در ربيعالاول سال 87ق، فردى بيست و پنج ساله والى مدينه شده و در خانه مروان، با ده نفر از فقها كه عبارتند از: ابن زبير، عبدالله بن عبدالله بن عتبه، ابوبكر بن عبدالرحمن، ابوبكر بن سليمان بن ابى خيثمه، سليمان بن يسار، قاسم بن محمد، سالم بن عبدالله، عبدالله بن عبدالله بن عمر، عبدالله بن عامر بن ربيعه و خارجة بن زيد، ديدار نمود.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/3|همان]</ref> | |||
از جمله وقايعى كه در دوران وى اتفاق افتاده و | |||
خلفاى بعدى، به ترتيب عبارتند از: | خلفاى بعدى، به ترتيب عبارتند از: | ||
«سليمان بن عبدالملك»: وى نيز داراى چهارده پسر بود. محمد بن حزم، قضاوت وى و يزيد بن مهلب، كتابت او را برعهده داشتند و ابوعسكر، حاجب او بود. از جمله حوادث دوران او، عبارتند از: وفات | «سليمان بن عبدالملك»: وى نيز داراى چهارده پسر بود. محمد بن حزم، قضاوت وى و يزيد بن مهلب، كتابت او را برعهده داشتند و ابوعسكر، حاجب او بود. از جمله حوادث دوران او، عبارتند از: وفات ابراهیم بن يزيد بن اسود، ابوعمران نخعى كه از فقها و بزرگان زمان او بود، در سال 97ق؛ بيعت گرفتن سليمان بن عبدالملك براى فرزندش ايوب و وليعهد شدن او در سال 98ق؛ وفات عبدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود هذلى در سال 98ق و..<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/13|همان، ص 13]</ref> | ||
«ابوحفص عمر بن عبدالعزيز بن مروان بن حكم»: مادر وى، ام عاصم، از دختران عاصم بن عمر بن خطاب بوده كه از ابن عمر، انس بن مالك، عبدالله بن جعفر، عمر بن ابى سلمه، سائب بن يزيد، روايت نقل كرده است. <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/18|همان، ص 18]</ref> | «ابوحفص عمر بن عبدالعزيز بن مروان بن حكم»: مادر وى، ام عاصم، از دختران عاصم بن عمر بن خطاب بوده كه از ابن عمر، انس بن مالك، عبدالله بن جعفر، عمر بن ابى سلمه، سائب بن يزيد، روايت نقل كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/18|همان، ص 18]</ref> | ||
او صاحب پنج دختر بوده و مانند خلفاى پيشين، چهارده پسر داشت كه برخى از آنها عبارتند از: عبدالملك كه در نوزده سالگى وفات يافت؛ عبدالله كه والى عراق بوده است. ايوب بن شرحبيل، امير لشكر و عبدالله بن سعيد و عبدالله بن يزيد، كاتب و رجاء بن حيات كندى و ابن ابى رقيه، حاجب او بودند. <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/21|همان، ص 21]]</ref> | او صاحب پنج دختر بوده و مانند خلفاى پيشين، چهارده پسر داشت كه برخى از آنها عبارتند از: عبدالملك كه در نوزده سالگى وفات يافت؛ عبدالله كه والى عراق بوده است. ايوب بن شرحبيل، امير لشكر و عبدالله بن سعيد و عبدالله بن يزيد، كاتب و رجاء بن حيات كندى و ابن ابى رقيه، حاجب او بودند.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/21|همان، ص 21]]</ref> | ||
از جمله حوادثى كه از دوران او ذكر شده، عبارت است از: وفات | از جمله حوادثى كه از دوران او ذكر شده، عبارت است از: وفات ابراهیم بن محمد بن طلحه بن عبدالله تيمى كه به اسد القريش و اسد الحجاز معروف بود در سال 99ق و خروج عدهاى عليه خليفه در سال 100ق، از جمله بسطام بنى يشكر كه با هشتاد نفر از ياران خويش كه اكثرا از قبيله بنى ربيعه بودند، خروج كردند.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/32|همان، ص 32]]</ref> | ||
«ابوخالد يزيد بن عبدالملك»: مادرش، عاتكه بنت يزيد بن معاويه بود و در پانزدهم رجب سال 101ق، مردم با او بيعت كردند. | «ابوخالد يزيد بن عبدالملك»: مادرش، عاتكه بنت يزيد بن معاويه بود و در پانزدهم رجب سال 101ق، مردم با او بيعت كردند. نویسنده در مورد شخصيت وى، به اين نكته اشاره مىكند كه او، فردى خوشگذران و اهل لهو و لعب و لذتجويى بوده و كنيزى به نام حبابه داشت كه وقتى مرد، به اندازهاى محزون و غمگين گشت كه تا مدتها، اجازه دفن كردنش را نمىداد و حتى پس از دفن نيز، قبر او را نبش كرده و با ديدن وضعيت او، بسيار متأثر شد. وى پس از چهار سال و يك ماه خلافت، در حوران، در شعبان سال 105ق، در بيست و نه سالگى، درگذشت.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/25|همان، ص 25]]</ref> | ||
«ابووليد هشام بن عبدالملك»: وى پس از برادرش، به خلافت رسيد. او فردى | «ابووليد هشام بن عبدالملك»: وى پس از برادرش، به خلافت رسيد. او فردى سياستمدار بود كه خود شخصا به رتق و فتق امور مىپرداخت. در ايام او، زيد بن على در سال 121ق، در كوفه خروج نمود و به دست يوسف بن عمر، به قتل رسيده و به دار آويخته شد.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/26|همان، ص 26]]</ref> | ||
وى در رصافه، در ششم ربيعالثانى سال 125ق، پس از 19 سال و هفت ماه خلافت درگذشت. نقش خاتم او «الحكم للحكيم» بود. <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/27|همان، ص 27]]</ref> | وى در رصافه، در ششم ربيعالثانى سال 125ق، پس از 19 سال و هفت ماه خلافت درگذشت. نقش خاتم او «الحكم للحكيم» بود.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/27|همان، ص 27]]</ref> | ||
برادر وى، محمد بن عبدالملك، امير او در مصر بود كه پس از استعفاى از آن، حفص بن وليد حضرمى جاى او را گرفت و پس از عزل او، عبدالملك بن رفاعه، امير گشت كه پس از مرگ او، عبدالرحمن بن خالد و پس از او، حنظلة بن صفوان و پس از او، حفص بن وليد والى مصر گرديد. قاضى او، محمد بن صفوان، يحيى بن ميمون و سعيد بن ربيعه و حاجب وى، | برادر وى، محمد بن عبدالملك، امير او در مصر بود كه پس از استعفاى از آن، حفص بن وليد حضرمى جاى او را گرفت و پس از عزل او، عبدالملك بن رفاعه، امير گشت كه پس از مرگ او، عبدالرحمن بن خالد و پس از او، حنظلة بن صفوان و پس از او، حفص بن وليد والى مصر گرديد. قاضى او، محمد بن صفوان، يحيى بن ميمون و سعيد بن ربيعه و حاجب وى، غالباً موالى او بودند.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/27|همان، ص 27]]</ref> | ||
«ابوالعباس وليد بن يزيد بن عبدالملك»: وى در ماه ربيعالثانى سال 125ق، در حالى كه بيش از چهل سال سن داشت، به خلافت رسيد. از جمله خصائصى كه | «ابوالعباس وليد بن يزيد بن عبدالملك»: وى در ماه ربيعالثانى سال 125ق، در حالى كه بيش از چهل سال سن داشت، به خلافت رسيد. از جمله خصائصى كه نویسنده درباره او متذكر شده است، شاعر و فصيح بودن و زيادهروى در اكل و شرب مىباشد.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/44|همان، ص 44]]</ref> | ||
وى سيزده پسر و ده دختر داشت. امير او، حفص بن وليد، قاضىاش، محمد بن صفوان، كاتبش، عباس بن مسلمه و حاجب وى، غلامانش بودند. <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/44|همان]]</ref> | وى سيزده پسر و ده دختر داشت. امير او، حفص بن وليد، قاضىاش، محمد بن صفوان، كاتبش، عباس بن مسلمه و حاجب وى، غلامانش بودند.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/44|همان]]</ref> | ||
از جمله حوادثى كه در دوران وى اتفاق افتاده و | از جمله حوادثى كه در دوران وى اتفاق افتاده و نویسنده به آن اشاره نموده است، مرگ محمد بن على بن عبدالله بن عباس در سال 125ق مىباشد كه تفاوت سنى او با پدرش، فقط چهارده سال بوده و بىنهايت به او شبيه؛ بهگونهاى كه مردم آن دو را بهخوبى از يكديگر تميز نمىدادند و تنها راه شناخت پدر از پسر، خضاب كردن پدر بود.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/44|همان]]</ref> | ||
«ابوخالد يزيد بن وليد بن عبدالملك»: وى كه مردى نحيف، ولى در عين حال، بسيار فصيح و سخنور بود، در هجدهم جمادىالثانى سال 126ق، به خلافت رسيد و پس از پنج ماه خلافت، در سن چهل سالگى، بر اثر بيمارى طاعون، درگذشت. نقش خاتم او «يا يزيد قم بالحق» بود. امير او در مصر، حفص بن وليد و قاضىاش، عثمان بن عمر بود. در ايام خلافت وى، كميت بن يزيد بن خنيس، درگذشت. <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/45|همان، ص 45]]</ref> | «ابوخالد يزيد بن وليد بن عبدالملك»: وى كه مردى نحيف، ولى در عين حال، بسيار فصيح و سخنور بود، در هجدهم جمادىالثانى سال 126ق، به خلافت رسيد و پس از پنج ماه خلافت، در سن چهل سالگى، بر اثر بيمارى طاعون، درگذشت. نقش خاتم او «يا يزيد قم بالحق» بود. امير او در مصر، حفص بن وليد و قاضىاش، عثمان بن عمر بود. در ايام خلافت وى، كميت بن يزيد بن خنيس، درگذشت.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/45|همان، ص 45]]</ref> | ||
«ابواسحق | «ابواسحق ابراهیم بن وليد بن عبدالملك»: مادرش كنيز بود و در ذىحجه سال 126ق، به خلافت رسيد، اما از آن كنارهگيرى نموده و در صفر سال 127ق، امور را به دست مروان بن محمد سپرد، ولى او نيز پس از دو ماه و ده روز، به دست ابوعون بالزاب، به قتل رسيد.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/47|همان، ص 47]]</ref> | ||
پس از مروان، اولين خليفه عباسى، به نام «ابوالعباس عبدالله بن محمد بن على بن عبدالله بن عباس»، معروف به «ابوالعباس سفاح»، به خلافت رسيد و در روز جمعه، سيزدهم ربيعالاول سال 132ق، از مردم بيعت گرفت. <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/53|همان، ص 53]]</ref> | پس از مروان، اولين خليفه عباسى، به نام «ابوالعباس عبدالله بن محمد بن على بن عبدالله بن عباس»، معروف به «ابوالعباس سفاح»، به خلافت رسيد و در روز جمعه، سيزدهم ربيعالاول سال 132ق، از مردم بيعت گرفت.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/53|همان، ص 53]]</ref> | ||
پس از وى، برادرش «منصور عباسى» به خلافت رسيد. وزراى او عبارت بودند از: خالد بن برمك، اباايوب سليمان بن خالد موريانى و ربيع بن يونس. عبدالله بن صفوان، | پس از وى، برادرش «منصور عباسى» به خلافت رسيد. وزراى او عبارت بودند از: خالد بن برمك، اباايوب سليمان بن خالد موريانى و ربيع بن يونس. عبدالله بن صفوان، شریک بن عبدالله، حسن بن عماره و حجاج بن ارطاة نيز قضاوت او را برعهده داشتند و خصيب بن ربيع و فرزندش فضل، حاجب او بودند. بقيه خلفاى عباسى، از نسل او مىباشند.<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18234/1/61|همان، 61]]</ref>اين خلفا، به ترتيب عبارتند از: | ||
مهدى، هادى، رشيد، امين، مأمون، معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين، المعتز بالله، المهتدى بالله، المعتمد على الله، المعتضد بالله، المكتفى بالله، المقتدر بالله، القاهر بالله، الراضى بالله، المتقى لله، المستكفى بالله، المطيع لله، الطائع لله، القادر بالله، القائم بامر الله، المقتدى بالله، المستظهر بالله، المسترشد، الراشد، المقتفى لامر الله، المستنجد بالله، المستضىء بالله، الناصر لدين الله، الظاهر بامر الله، المستنصر بالله و المستعصم بالله. <ref>فهرست كتاب، ص 315</ref> | مهدى، هادى، رشيد، امين، مأمون، معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين، المعتز بالله، المهتدى بالله، المعتمد على الله، المعتضد بالله، المكتفى بالله، المقتدر بالله، القاهر بالله، الراضى بالله، المتقى لله، المستكفى بالله، المطيع لله، الطائع لله، القادر بالله، القائم بامر الله، المقتدى بالله، المستظهر بالله، المسترشد، الراشد، المقتفى لامر الله، المستنجد بالله، المستضىء بالله، الناصر لدين الله، الظاهر بامر الله، المستنصر بالله و المستعصم بالله.<ref>فهرست كتاب، ص 315</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
فهرست مطالب، اعلام مذكور در متن و اغلاط چاپى، در انتهاى كتاب آمده است. | فهرست مطالب، اعلام مذكور در متن و اغلاط چاپى، در انتهاى كتاب آمده است. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۸۴: | ||
در پاورقىها، توضيحات پيرامون برخى از كلمات و اعلام مذكور در متن، ارائه شده است. | در پاورقىها، توضيحات پيرامون برخى از كلمات و اعلام مذكور در متن، ارائه شده است. | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: تاریخ (عمومی)]] | [[رده: تاریخ (عمومی)]] | ||
[[رده: تاریخ آسیا]] | [[رده: تاریخ آسیا]] | ||
[[رده: تاریخ کشورهای عربی]] | [[رده: تاریخ کشورهای عربی]] |