دنیای شما: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های'
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های')
خط ۴۸: خط ۴۸:
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمه می‌گوید: من شاعر نیستم، امّا میانه‌ای خوش با شعر دارم. شعرهای راستین را بارها و بارها می‌خوانم، و از خواندنش لذّت می‌برم و گاه برخی از آنها را به حافظه می‌سپارم. شاعرانِ راستین را که راست می‌گویند و راستی را می‌ستایند و به راه راستی می‌روند را دوست دارم، شعر اگر تفسیر باشد می‌پذیرم، چه، شعر آن است که حقیقت را در زبانی لطیف و موزون بگوید و آینه‌ای از زمانِ شاعر باشد، آن گونه که هست و خود می‌نماید، نه آنگونه که خیال می‌شود و یا به خیال می‌آید. و اگر شعر آینة زمان نباشد و در آن تعهّدی دیده نشود و انسان را از یاد ببرد از آنچه که اصل است باز می‌ماند. در این صورت در آن تفسیری برای وقایع دیده نمی‌شود و به جای تفسیر به زعم فرزند ارشد [[مولانا]]، تفِ سیر می‌شود و در این صورت، شعر اگر تف سیر باشد و نشانی از حقیقت و واقعیت در آن نباشد نه شنیدنی است و نه خواندنی، لذا شعر اگر تفِ سیر باشد مطلقاً بدان میلی و کششی و علاقه‌ای ندارم<ref>مقدّمه، صص 6-5</ref>.
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمه می‌گوید: من شاعر نیستم، امّا میانه‌ای خوش با شعر دارم. شعرهای راستین را بارها و بارها می‌خوانم، و از خواندنش لذّت می‌برم و گاه برخی از آنها را به حافظه می‌سپارم. شاعرانِ راستین را که راست می‌گویند و راستی را می‌ستایند و به راه راستی می‌روند را دوست دارم، شعر اگر تفسیر باشد می‌پذیرم، چه، شعر آن است که حقیقت را در زبانی لطیف و موزون بگوید و آینه‌ای از زمانِ شاعر باشد، آن گونه که هست و خود می‌نماید، نه آنگونه که خیال می‌شود و یا به خیال می‌آید. و اگر شعر آینة زمان نباشد و در آن تعهّدی دیده نشود و انسان را از یاد ببرد از آنچه که اصل است باز می‌ماند. در این صورت در آن تفسیری برای وقایع دیده نمی‌شود و به جای تفسیر به زعم فرزند ارشد [[مولانا]]، تفِ سیر می‌شود و در این صورت، شعر اگر تف سیر باشد و نشانی از حقیقت و واقعیت در آن نباشد نه شنیدنی است و نه خواندنی، لذا شعر اگر تفِ سیر باشد مطلقاً بدان میلی و کششی و علاقه‌ای ندارم<ref>مقدّمه، صص 6-5</ref>.


این رویکرد را در کمتر کسی می‌بینیم، شاعر در این عبارت اهل تعارفهای معمولی و عادی و بیهوده نیست، مستقیماً حرفش را می‌زند و موضع خود را نیر در جهان شعر و فرهنگ و ادب مشخّص می‌کند. امّا در خصوص عنوان کتاب که دنیای شما نام دارد می‌گوید: این است که دنیا را به ما و شما تقسیم کرده ام، میلی به دنیای شما ندارم. بر این اساس میلی به شاعران دنیای شما هم در من وجود ندارد. شاعری که از مردم نباشد و به سود مردم نباشد از دنیای شماست. شاعری که توجیه گر فضای سنگین ستم باشد و برای آن رنگ و لعاب بسازد و یا بتراشد از دنیای ما نیست، زیرا ساخته و پرداختة دنیای ما نیست. او شاعری است، البتّه اگر باشد، که در  فضای تاریک بی شعر و به شعور پرورده و بالیده شده است، تحسینهایِ یافته را از ستم پیشگان دریافت داشته و در دنیای غیر دنیای ما زندگی کرده است. خوراک و پوشاک او، فضای تنفّسِ او و جولانگاه فعّالیّت او غیر از آن چیزی است که در دنیای ما وجود دارد. بس بیراه نیست اگر در ازای دنیای ما و دنیای شما، به شاعر ما و شاعر شما، شاعران ما و شاعران شما نیز تسرّی دهیم و به دو دنیا و دو شعر و دو شاعر قائل باشیم. شاعر دنیای ما غرق در تفسیر حق از حقیقت و با حقیقت است، بی طمع و بی دست نیاز به آنچه که از دنیای دیگر در قالب تطمیع ریخته می‌شود. شاعر ما اگر روغنی در بساط ندارد در ازای آن رونقی در میان اهل دل دارد و خردمندان نیز وی را در قالب و معنا می‌پذیرند و تفسیر او را از زندگی و انسان و جامعه معتبر و شنیدنی و تأمّل کردنی می‌دانند و همین مرز پهناوری بین دو دنیای ما و شماست. همین نشان از آن دارد که تفسیر و تفِ سیر تا چه حد از هم دور و متفاوتند. در دنیای ما تفسیر حیات معقول است و در دنیای شما تفِ سیری از خورده های نامشروع. در اینجا بوی حیات و معنا پدیدار است و در آنجا بوی¬های حرام و ناخوش تاریکی و ستم. اینجا شعری از شعور و شرع و عرش و در آنجا شعری از هوا و هوس و نکبتِ آفرین و به به های ناسزا و ناروا. <ref>مقدّمه، صص 7-6</ref>.
این رویکرد را در کمتر کسی می‌بینیم، شاعر در این عبارت اهل تعارفهای معمولی و عادی و بیهوده نیست، مستقیماً حرفش را می‌زند و موضع خود را نیر در جهان شعر و فرهنگ و ادب مشخّص می‌کند. امّا در خصوص عنوان کتاب که دنیای شما نام دارد می‌گوید: این است که دنیا را به ما و شما تقسیم کرده ام، میلی به دنیای شما ندارم. بر این اساس میلی به شاعران دنیای شما هم در من وجود ندارد. شاعری که از مردم نباشد و به سود مردم نباشد از دنیای شماست. شاعری که توجیه گر فضای سنگین ستم باشد و برای آن رنگ و لعاب بسازد و یا بتراشد از دنیای ما نیست، زیرا ساخته و پرداختة دنیای ما نیست. او شاعری است، البتّه اگر باشد، که در  فضای تاریک بی شعر و به شعور پرورده و بالیده شده است، تحسینهایِ یافته را از ستم پیشگان دریافت داشته و در دنیای غیر دنیای ما زندگی کرده است. خوراک و پوشاک او، فضای تنفّسِ او و جولانگاه فعّالیّت او غیر از آن چیزی است که در دنیای ما وجود دارد. بس بیراه نیست اگر در ازای دنیای ما و دنیای شما، به شاعر ما و شاعر شما، شاعران ما و شاعران شما نیز تسرّی دهیم و به دو دنیا و دو شعر و دو شاعر قائل باشیم. شاعر دنیای ما غرق در تفسیر حق از حقیقت و با حقیقت است، بی طمع و بی دست نیاز به آنچه که از دنیای دیگر در قالب تطمیع ریخته می‌شود. شاعر ما اگر روغنی در بساط ندارد در ازای آن رونقی در میان اهل دل دارد و خردمندان نیز وی را در قالب و معنا می‌پذیرند و تفسیر او را از زندگی و انسان و جامعه معتبر و شنیدنی و تأمّل کردنی می‌دانند و همین مرز پهناوری بین دو دنیای ما و شماست. همین نشان از آن دارد که تفسیر و تفِ سیر تا چه حد از هم دور و متفاوتند. در دنیای ما تفسیر حیات معقول است و در دنیای شما تفِ سیری از خورده‌های نامشروع. در اینجا بوی حیات و معنا پدیدار است و در آنجا بوی¬های حرام و ناخوش تاریکی و ستم. اینجا شعری از شعور و شرع و عرش و در آنجا شعری از هوا و هوس و نکبتِ آفرین و به به‌های ناسزا و ناروا. <ref>مقدّمه، صص 7-6</ref>.


نویسنده در ذیل مقدّمه سخنان قابل توجّهی را در بیان سبک مفهومی‌و معنوی خود توضیح می‌دهد و در عین حال به این نیز متذکّر است که در شعر خود در قالب رباعی مایل بوده سه چیز را دخیل کند تا از این طریق بتواند پیامهای معنوی خود را با محکهای اصلی و اصیل همآوا و همراه کند تا خواننده نیز در ازای وقت و انرژی‌ای که برای خواندن اثر صرف می‌کند چیزهای متین و اصیل نیز فرا بگرد و این سه چیز عبارتند از: تاریخ، قرآن و حدیث که هر کدام برای انسان در هر عصری پیامی‌دارد که فرد می‌تواند حوادث را در آن سه مورد تفحّص قرار بدهد و نگاهس وسیع و اصیل را در اختیار بگیرد.
نویسنده در ذیل مقدّمه سخنان قابل توجّهی را در بیان سبک مفهومی‌و معنوی خود توضیح می‌دهد و در عین حال به این نیز متذکّر است که در شعر خود در قالب رباعی مایل بوده سه چیز را دخیل کند تا از این طریق بتواند پیامهای معنوی خود را با محکهای اصلی و اصیل همآوا و همراه کند تا خواننده نیز در ازای وقت و انرژی‌ای که برای خواندن اثر صرف می‌کند چیزهای متین و اصیل نیز فرا بگرد و این سه چیز عبارتند از: تاریخ، قرآن و حدیث که هر کدام برای انسان در هر عصری پیامی‌دارد که فرد می‌تواند حوادث را در آن سه مورد تفحّص قرار بدهد و نگاهس وسیع و اصیل را در اختیار بگیرد.


شاعر در این مجموعه مطالب زیادی را از نوع حکمت و عرفان در قالب رباعی عرضه کرده و پندی عارفانه را برای خواننده که به زعم شاعر یاران و همراهان و اهل سلوکند در کار کرده است. از تغییرات ذاتی و گذر زمان گفته، از این که جهان ثابت نیست و ما نیز به طور ثابت در این جهان نخواهیم بود، از مردودی ستم به نزد اهل خرد، از خطا بودن دوری از استاد و مرشد، از اسارت خواسته ها و هواها، از ازبین رفتن اندیشه های صائب و تار شدن دیده ها، مصاف همواره ی دین و کفر، از فقر و سلطنت، از زیر نقاب رفتن و خود را پنهان کردن، از وجود سقیفه هایی که حق در آن کشته و نابود می‌شود،  از ندای وجدان که گاه خاموش می‌شود، در نبودن محرم اسرار، در خوابهای خرگوشی،  در قانع نبودن و حریصی به دنیای دون، از تعطیلیِ باب وفا و گشوده بودن باب جفا، از زبانهای ناپاک و بی باک و تیرهای رهاشده به سوی مردم، از دوری از ادب و آداب، دوری از دیانت و رفتن به ریا و نفاق و لاابالیگری، دوری از کتاب و درس و علم، از سرگردانی و ندانم کاری و باری به هر جهتهایی که از همه سو همه را نشانه رفته است و بسیاری دیگر از مسائل.
شاعر در این مجموعه مطالب زیادی را از نوع حکمت و عرفان در قالب رباعی عرضه کرده و پندی عارفانه را برای خواننده که به زعم شاعر یاران و همراهان و اهل سلوکند در کار کرده است. از تغییرات ذاتی و گذر زمان گفته، از این که جهان ثابت نیست و ما نیز به طور ثابت در این جهان نخواهیم بود، از مردودی ستم به نزد اهل خرد، از خطا بودن دوری از استاد و مرشد، از اسارت خواسته ها و هواها، از ازبین رفتن اندیشه‌های صائب و تار شدن دیده ها، مصاف همواره ی دین و کفر، از فقر و سلطنت، از زیر نقاب رفتن و خود را پنهان کردن، از وجود سقیفه‌هایی که حق در آن کشته و نابود می‌شود،  از ندای وجدان که گاه خاموش می‌شود، در نبودن محرم اسرار، در خوابهای خرگوشی،  در قانع نبودن و حریصی به دنیای دون، از تعطیلیِ باب وفا و گشوده بودن باب جفا، از زبانهای ناپاک و بی باک و تیرهای رهاشده به سوی مردم، از دوری از ادب و آداب، دوری از دیانت و رفتن به ریا و نفاق و لاابالیگری، دوری از کتاب و درس و علم، از سرگردانی و ندانم کاری و باری به هر جهتهایی که از همه سو همه را نشانه رفته است و بسیاری دیگر از مسائل.


دنیای فعلی در سرگردانی و خداندانی سیر می‌کند و سرخوش از هواهای خود است که شاعر به آن توجّه می‌دهد:
دنیای فعلی در سرگردانی و خداندانی سیر می‌کند و سرخوش از هواهای خود است که شاعر به آن توجّه می‌دهد:
خط ۵۹: خط ۵۹:
{{ب|''آنان که از این میان خدا می‌بینند''|2=''استون جهان همین خردمندانند''<ref>متن، رباعی شماره 175</ref>}}
{{ب|''آنان که از این میان خدا می‌بینند''|2=''استون جهان همین خردمندانند''<ref>متن، رباعی شماره 175</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
مردم از دین و خدا و حقیقت معنوی قرآن فاصله گرفته‌اند و به سمت فلسفه های صوری ای می‌روند که نه حقیقت دارد و نه به حقیقت می‌خواند، بلکه گاهی همین فلسفه ها سبب فساد عقیده و فکر هم می‌شود و آدمی‌را از آنچه که باید بفهمد و باشد منحرف می‌سازد:
مردم از دین و خدا و حقیقت معنوی قرآن فاصله گرفته‌اند و به سمت فلسفه‌های صوری ای می‌روند که نه حقیقت دارد و نه به حقیقت می‌خواند، بلکه گاهی همین فلسفه ها سبب فساد عقیده و فکر هم می‌شود و آدمی‌را از آنچه که باید بفهمد و باشد منحرف می‌سازد:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''بس فلسفه که ز باطلی یاد کند''|2=''با حرف و سخن، کار بیداد کند''}}
{{ب|''بس فلسفه که ز باطلی یاد کند''|2=''با حرف و سخن، کار بیداد کند''}}
خط ۹۷: خط ۹۷:
{{ب|''آن راز حقیقت که به ما بنمودند''|2=''پیدا شدنش گمان کنم آسان نیست''<ref>متن، رباعی 141</ref>}}
{{ب|''آن راز حقیقت که به ما بنمودند''|2=''پیدا شدنش گمان کنم آسان نیست''<ref>متن، رباعی 141</ref>}}
{{پایان شعر}}  
{{پایان شعر}}  
و این نکته ی نغز که منشأ جنایت را که در جهان شیوع دارد را از هوس می‌بیند، یعنی از دو پنهانیِ ناخوش، نفس امّاره و وسوسه های ابلیس پلید.  
و این نکته ی نغز که منشأ جنایت را که در جهان شیوع دارد را از هوس می‌بیند، یعنی از دو پنهانیِ ناخوش، نفس امّاره و وسوسه‌های ابلیس پلید.  
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''هر گونه جنایت از هوس می‌خیزد''|2=''از چیرگی مردم خس می‌خیزد''}}
{{ب|''هر گونه جنایت از هوس می‌خیزد''|2=''از چیرگی مردم خس می‌خیزد''}}