۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيوطى ' به 'سيوطى ') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن عساكر' به 'ابن عساكر') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
گرچه شخصيت علمى ابن قيسرانى كموبيش مورد ستايش مؤلفان قرار گرفته، اما گاه به لحاظ گرايش به اذواق و مواجيد صوفيانه و گاه به لحاظ ميزان ضبط در نقل حديث مورد انتقاد قرار گرفته و نيز به وى نسبت «لحن» داده شده است. | گرچه شخصيت علمى ابن قيسرانى كموبيش مورد ستايش مؤلفان قرار گرفته، اما گاه به لحاظ گرايش به اذواق و مواجيد صوفيانه و گاه به لحاظ ميزان ضبط در نقل حديث مورد انتقاد قرار گرفته و نيز به وى نسبت «لحن» داده شده است. | ||
ابن عساكر نيز او را كثيرالوهم دانسته و ابن حجر هيتمى به نقل از ابن ناصر سَلاّمى آورده است كه وى ثقه نيست. از شاگردان وى مىتوان محمد بن عمر بن احمد اصفهانى، ابوالفضل محمد بن هبةالله بروجردى، محمد بن اسماعيل طرسوسى، عبدالوهاب انماطى، ابوجعفر بن ابوعلى همدانى، ابونصر احمد بن عمر غازى و ابوطاهر احمد بن محمد سلفى را نام برد. | [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]] نيز او را كثيرالوهم دانسته و ابن حجر هيتمى به نقل از ابن ناصر سَلاّمى آورده است كه وى ثقه نيست. از شاگردان وى مىتوان محمد بن عمر بن احمد اصفهانى، ابوالفضل محمد بن هبةالله بروجردى، محمد بن اسماعيل طرسوسى، عبدالوهاب انماطى، ابوجعفر بن ابوعلى همدانى، ابونصر احمد بن عمر غازى و ابوطاهر احمد بن محمد سلفى را نام برد. | ||
چنانكه پيشتر اشاره شد، شديدترين انتقاداتى كه بر وى وارد شده، به جهت گرايش اوست به تصوف؛ بهطورىكه بعضى او را از صوفيان ملامتى دانستهاند. آنچه مسلم مىنمايد، اين است كه اگر ابن قيسرانى پيش از ورودش به ايران با تصوف آشنا نبوده باشد، بىترديد در شهرهاى خراسان با افكار صوفيانه الفت گرفته است؛ بهخصوص كه در هرات با خواجه عبدالله انصارى آشنا بوده و از او بهره گرفته است. بههرحال آنچه از نوشتههاى خود وى برمىآيد، اين است كه او در مقام يك محدث، نهتنها با تصوف و پسندهاى صوفيانه برخوردى صميمانه داشته است، بلكه از روى آگاهى و بصيرت، معارف صوفيه را پذيرفته و به آن دل داده و در شناسانيدن آداب و عادات ايشان اهتمام كرده است. در واقع همان گونه كه گفتهاند با تأليف «صَفْوة التصوف»، اهل طريقت را يارى كرده و آراى آنان را با نصوص سنت تطبيق و توفيق داده است. از نظر مذهب فقهى، [[ذهبى]] او را از اهل ظاهر شمرده است. مضامين آثار او بهويژه «السماع» مىتواند مؤيد اين مدعا باشد؛ درحالىكه ادعاى ياقوت كه ابن قيسرانى حنبلى بوده، جاى تأمل دارد. | چنانكه پيشتر اشاره شد، شديدترين انتقاداتى كه بر وى وارد شده، به جهت گرايش اوست به تصوف؛ بهطورىكه بعضى او را از صوفيان ملامتى دانستهاند. آنچه مسلم مىنمايد، اين است كه اگر ابن قيسرانى پيش از ورودش به ايران با تصوف آشنا نبوده باشد، بىترديد در شهرهاى خراسان با افكار صوفيانه الفت گرفته است؛ بهخصوص كه در هرات با خواجه عبدالله انصارى آشنا بوده و از او بهره گرفته است. بههرحال آنچه از نوشتههاى خود وى برمىآيد، اين است كه او در مقام يك محدث، نهتنها با تصوف و پسندهاى صوفيانه برخوردى صميمانه داشته است، بلكه از روى آگاهى و بصيرت، معارف صوفيه را پذيرفته و به آن دل داده و در شناسانيدن آداب و عادات ايشان اهتمام كرده است. در واقع همان گونه كه گفتهاند با تأليف «صَفْوة التصوف»، اهل طريقت را يارى كرده و آراى آنان را با نصوص سنت تطبيق و توفيق داده است. از نظر مذهب فقهى، [[ذهبى]] او را از اهل ظاهر شمرده است. مضامين آثار او بهويژه «السماع» مىتواند مؤيد اين مدعا باشد؛ درحالىكه ادعاى ياقوت كه ابن قيسرانى حنبلى بوده، جاى تأمل دارد. |
ویرایش