۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا') |
جز (جایگزینی متن - 'امام صادق' به 'امام صادق') |
||
| خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
مؤلف توضيحاتى راجع به اين اقسام دارد كه در قالب چند فصل و وصل مطرح گرديده است. حيات ذاتى داشتن اين اجرام مبحثى است كه در ضمن اين توضيحات به همراه بيان توضيحاتى ديگر راجع به زمين، خورشيد، ماه و ستارگان در ادامهى اين بخش مطرح گرديده است. كيفيت حركت افلاك عنوان بخش ديگرى است كه دارا بودن هر يك از اين افلاك، افلاك جزئىتر را به عنوان سرآغاز اين بخش مىباشد كه همراه است با توضيحات و ذكر مصاديقى از آنها. جهت حركت افلاك نيز از ديگر مطالب اين بخش است كه فيض به نقل از كتب و آثار دانشمندان نجوم بيان كرده است او مطلبى را نيز در مبحث جهت حركت افلاك از اخوان الصفا نقل مىكند كه تقريباً خلاف مشهور مىباشد. مؤلف تعاريفى را هم از نصف النهار، طول جغرافيائى، دائره افق، قطب و ... بيان مىنمايد كه خواص و آثارشان نيز در كنار آن مذكور مىباشد. پايان بخش اين قسمت حديثى است از اميرالمؤمنين على عليهالسلام به نقل از اصبغ بن نباته كه سيصد برج براى خورشيد نسبت مىدهد كه هر كدام از آنها به منزلهى جزيرهاى مىباشند كه داراى آثار خاصى نيز مىباشند. | مؤلف توضيحاتى راجع به اين اقسام دارد كه در قالب چند فصل و وصل مطرح گرديده است. حيات ذاتى داشتن اين اجرام مبحثى است كه در ضمن اين توضيحات به همراه بيان توضيحاتى ديگر راجع به زمين، خورشيد، ماه و ستارگان در ادامهى اين بخش مطرح گرديده است. كيفيت حركت افلاك عنوان بخش ديگرى است كه دارا بودن هر يك از اين افلاك، افلاك جزئىتر را به عنوان سرآغاز اين بخش مىباشد كه همراه است با توضيحات و ذكر مصاديقى از آنها. جهت حركت افلاك نيز از ديگر مطالب اين بخش است كه فيض به نقل از كتب و آثار دانشمندان نجوم بيان كرده است او مطلبى را نيز در مبحث جهت حركت افلاك از اخوان الصفا نقل مىكند كه تقريباً خلاف مشهور مىباشد. مؤلف تعاريفى را هم از نصف النهار، طول جغرافيائى، دائره افق، قطب و ... بيان مىنمايد كه خواص و آثارشان نيز در كنار آن مذكور مىباشد. پايان بخش اين قسمت حديثى است از اميرالمؤمنين على عليهالسلام به نقل از اصبغ بن نباته كه سيصد برج براى خورشيد نسبت مىدهد كه هر كدام از آنها به منزلهى جزيرهاى مىباشند كه داراى آثار خاصى نيز مىباشند. | ||
براى محاسبهى مقادير اين جرايم و همين طور ابعاد طرقى از قديم بين دانشمندان بوده است كه به نسبت امكانات و معلومات و زمانى تغييراتى را به خود پذيرفته است. در اينجا هم ملامحسن به برخى از آنها اشاره دارد كه در بخش بعدى مقصد دوم عنوان گرديده است. لمّى بودن حركت افلاك نيز در ديگر بخش از اين مقصد مطرح است، در آن جا نفوس ناطقهاى براى افلاك تعريف شده كه باعث مىشود آنها داراى ادراكات كليهاى بشود كه حركاتشان نيز داراى مراد عقلى است نه حسّى در اين زمينه مؤلف استدلالى دارد كه به دنبال خود بحث از كمالات مبادى عقليه كه مورد اشتياق افلاك مىباشند به همراه استناداتى به روايات و احاديث نبوى را دارد. خلق مركبات از ديگر بخشهاى مورد عنايت فيض است كه حركات افلاك، سماوات و نجوم را داراى تأثيراتى بر روى زمين و ديگر اجرام سفيه مىداند. اين همان مباحثى است كه علم نجوم متصدّى آن است و مؤلف براى صحّه گذاشتن و تأييد آن به روايتى از امام صادق عليهالسلام استشهاد مىكند كه حضرت حقانيّت اين علم را تأييد نموده است. وى به نقل از بزرگان اين علم را داراى قواعد كليّه و جزئيهاى مىداند كه هر يك عهدهدار بعضى از پيش گويىها و اخبار غيبى در مورد افراد و اوقات مىباشند. | براى محاسبهى مقادير اين جرايم و همين طور ابعاد طرقى از قديم بين دانشمندان بوده است كه به نسبت امكانات و معلومات و زمانى تغييراتى را به خود پذيرفته است. در اينجا هم ملامحسن به برخى از آنها اشاره دارد كه در بخش بعدى مقصد دوم عنوان گرديده است. لمّى بودن حركت افلاك نيز در ديگر بخش از اين مقصد مطرح است، در آن جا نفوس ناطقهاى براى افلاك تعريف شده كه باعث مىشود آنها داراى ادراكات كليهاى بشود كه حركاتشان نيز داراى مراد عقلى است نه حسّى در اين زمينه مؤلف استدلالى دارد كه به دنبال خود بحث از كمالات مبادى عقليه كه مورد اشتياق افلاك مىباشند به همراه استناداتى به روايات و احاديث نبوى را دارد. خلق مركبات از ديگر بخشهاى مورد عنايت فيض است كه حركات افلاك، سماوات و نجوم را داراى تأثيراتى بر روى زمين و ديگر اجرام سفيه مىداند. اين همان مباحثى است كه علم نجوم متصدّى آن است و مؤلف براى صحّه گذاشتن و تأييد آن به روايتى از [[امام صادق]] عليهالسلام استشهاد مىكند كه حضرت حقانيّت اين علم را تأييد نموده است. وى به نقل از بزرگان اين علم را داراى قواعد كليّه و جزئيهاى مىداند كه هر يك عهدهدار بعضى از پيش گويىها و اخبار غيبى در مورد افراد و اوقات مىباشند. | ||
در تكمله اين مطالب مؤلف از خلقت ملائكه الهى نيز سخن گفته و همهى اينها را نتيجهى آميزش رحمت و حكمت الهى مىداند كه گفته است: و رحمتى وسعت كل شىء ... علل و آثار اتفاقاتى كه در جوّ پديدار مىشود. عنوان ديگر بخش از دومين مقصد عين اليقين فيض كاشانى مىباشد. با توجه به اعمال و رفتار اقوام و ملّتهاى گوناگون بلاها و نعمتهايى بر آنان نازل مىگردد كه موضوع بحث مؤلف در اين قسمت مىباشد. روايتى از امام صادق عليهالسلام كه كافى با سند خود از آن حضرت نقل نموده و ظاهرى مغلق و نيازمند تفسير دارد؛ از جملهى استنادات فيض در اين بخش مىباشد. رعد و برق، رنگين كمان، انواع بادها، شهابسنگها، زلزله و انفجار چشمهها همراه با ادلّه و چگونگىشان عنوان ديگر مطالب اين بخش مىباشند. در قسمت بعدى موضوع بحث كوهها و سنگهاى معدنى مىباشد كه طريق بوجود آمدنشان و حالاتشان مورد بحث مؤلف است. وى گياهان فصل مختصى را تعيين نموده كه مباحث مهمى را نيز در آنجا مطرح كرده است؛ از آن جمله مىتوان به ارتباط ملائكه با اجرام نباتى همراه بحث از قوه تغذّى نباتات و آثار آن مىباشد. اين بخش متصل است به بخش بعدى كه راجع به حيوان است. فيض تعابيرى ملكوتى از حيوان ارائه مىكند كه بسيار جالب و شنيدنى است. او در ادامه ده حواس براى حيوان مىشمارد كه خداوند پنج تايش را براى زندگى دنيوى و پنج تاى ديگر را براى زندگى اخرويش عطا نموده است. احتمالاتى كه در تعداد حيوانات موجود به لحاظ انواع وجود دارد، موضوع فصل ديگرى در مبحث حيوانات است. | در تكمله اين مطالب مؤلف از خلقت ملائكه الهى نيز سخن گفته و همهى اينها را نتيجهى آميزش رحمت و حكمت الهى مىداند كه گفته است: و رحمتى وسعت كل شىء ... علل و آثار اتفاقاتى كه در جوّ پديدار مىشود. عنوان ديگر بخش از دومين مقصد عين اليقين فيض كاشانى مىباشد. با توجه به اعمال و رفتار اقوام و ملّتهاى گوناگون بلاها و نعمتهايى بر آنان نازل مىگردد كه موضوع بحث مؤلف در اين قسمت مىباشد. روايتى از [[امام صادق]] عليهالسلام كه كافى با سند خود از آن حضرت نقل نموده و ظاهرى مغلق و نيازمند تفسير دارد؛ از جملهى استنادات فيض در اين بخش مىباشد. رعد و برق، رنگين كمان، انواع بادها، شهابسنگها، زلزله و انفجار چشمهها همراه با ادلّه و چگونگىشان عنوان ديگر مطالب اين بخش مىباشند. در قسمت بعدى موضوع بحث كوهها و سنگهاى معدنى مىباشد كه طريق بوجود آمدنشان و حالاتشان مورد بحث مؤلف است. وى گياهان فصل مختصى را تعيين نموده كه مباحث مهمى را نيز در آنجا مطرح كرده است؛ از آن جمله مىتوان به ارتباط ملائكه با اجرام نباتى همراه بحث از قوه تغذّى نباتات و آثار آن مىباشد. اين بخش متصل است به بخش بعدى كه راجع به حيوان است. فيض تعابيرى ملكوتى از حيوان ارائه مىكند كه بسيار جالب و شنيدنى است. او در ادامه ده حواس براى حيوان مىشمارد كه خداوند پنج تايش را براى زندگى دنيوى و پنج تاى ديگر را براى زندگى اخرويش عطا نموده است. احتمالاتى كه در تعداد حيوانات موجود به لحاظ انواع وجود دارد، موضوع فصل ديگرى در مبحث حيوانات است. | ||
او در فصل ديگر از خطبهى 185 نهجالبلاغه حضرت على عليهالسلام كه در مورد حيوانات مىباشد، فرازهايى را نقل مىكند كه در واقع نمىتوان نظيرى براى آن از ديگران يافت. او به ويژگىهاى ديگرى از حيوانات نيز به ترتيب اشاره دارد؛ از آن جمله نوع خلقت آنها، درك درد و ألم، جريان خون و... بخش بعدى كتاب تشريع اعضاء حيوان كامل و منافع آن مىباشد. مؤلف مىگويد خداوند اعضاء حيوان را مختلف آفريد تا هر يك در كار خاصّى كاربرد داشته باشند؛ استخوان، رگ، عضلات، اعصاب، غضروفها، رباطها، گوشتها و ... هر كدام براى منظور و مصلحت خاصى در نظر گرفته شدهاند. اينها به عقيدهى فيض اعضاء بسيط حيوان هستند، در مقابل اعضاء مركب؛ مانند دماغ، چشم، فك، گوش، دندان، حلق، زبان، روده، معده، قلب، شانه و... او مغز، قلب، كبد و خصيتين از اعضاء اصلى مىشمارد كه هر يك از امر مهمى را در اعضاء انسان به عهده دارند. | او در فصل ديگر از خطبهى 185 نهجالبلاغه حضرت على عليهالسلام كه در مورد حيوانات مىباشد، فرازهايى را نقل مىكند كه در واقع نمىتوان نظيرى براى آن از ديگران يافت. او به ويژگىهاى ديگرى از حيوانات نيز به ترتيب اشاره دارد؛ از آن جمله نوع خلقت آنها، درك درد و ألم، جريان خون و... بخش بعدى كتاب تشريع اعضاء حيوان كامل و منافع آن مىباشد. مؤلف مىگويد خداوند اعضاء حيوان را مختلف آفريد تا هر يك در كار خاصّى كاربرد داشته باشند؛ استخوان، رگ، عضلات، اعصاب، غضروفها، رباطها، گوشتها و ... هر كدام براى منظور و مصلحت خاصى در نظر گرفته شدهاند. اينها به عقيدهى فيض اعضاء بسيط حيوان هستند، در مقابل اعضاء مركب؛ مانند دماغ، چشم، فك، گوش، دندان، حلق، زبان، روده، معده، قلب، شانه و... او مغز، قلب، كبد و خصيتين از اعضاء اصلى مىشمارد كه هر يك از امر مهمى را در اعضاء انسان به عهده دارند. | ||
بعد تفاوتهايى كه بين استخوانها و عضلات، رگها و غضروفها هست، تا هر كدام بتوانند وظيفهاى را به خوبى انجام دهند، مورد بحث مؤلف است؛ اما ويژگىهاى اعضاء مانند جايگاهى كه در آن قرار گرفتهاند به موادى كه احاطه شدهاند، نوع شكل ظاهرى شان، اندازه شان و... هر كدام لطفى از الطاف الهى است كه اگر بدِ انسان نبود باعث بروز مشكلات عديدهاى مىشد كه مورد نظر مولف بوده و به شرفشان پرداخته و در ادامه جنس اعضاء و وظايفشان را مورد بررسى قرار داده است. ملائكهاى كه موكّل حيوان هستند و آيهى شريفهى «له معقبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امرالله» بدان دلالت دارد. در بخش بعدى بحث شده است، فيض مىفرمايد خداوند براى حيوان كامل به غير از رب النوع عقلىاش كه از عالم علوىاى است اصنافى از ملائكه سفليه را موكل نموده تا وجودش بدانها قائم شده و شخصش با آنها ادامه يافته و حياتش حفظ گردد. وى براى توضيح اين گفتار در چند فصل در نوع اعمال و رفتار انسان حضور و آثار ملائكه و شياطين را بررسى كرده و با توجه به احاديثى از معصومين عليهمالسلام و كلماتى از بزرگان كلام خويش را تثبيت مىنمايد. در بخش بعدى كتاب تجرد نفس حيوان كامل مورد توجه بوده و مىگويد، اگر نفس بعد از مرگ باقى بود آن حيوان كامل است و اگر بعد از مرگ نفس نيز نابود شد، حيوان ناقص خواهد بود استشهاد به چند روايت مختلف در اين زمينه از حضرت امام صادق(ع) تكملهاى بر سخنان فيص محسوب مىشود، براى نمونه در اين كه حضرت مىفرمايد: «انّ ارواح المؤمنين فى الجنّۀ على هيئت اجسادهم» يا روايات ديگر البته وى از براهين عقلى نيز در اين زمينه و براى اثبات تجرد نفس بَهره برده است. آيات قرآنى مانند: '''«ولا تحسبّن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون فرحين بما أتاهم»''' رويكرد آيات قرآن كريم در اين زمينه نيز مؤيد بالاترى براى اين مطلب هستند با اينكه مقصود فيض از حيوان كامل انسان است؛ ولى به اين وجود براى بحث از انسان بما هو انسان بخش جدا گانهاى را اختصاص مىداده، او به جايگاه رفيع انسانى در نزد خدا و ملائكه اشاره كرده و بدين منظور از دو قوهى علّامه و فعالّه براى نفس انسانى سخن مىگويد. وى به رواياتى اشاره مىنمايد، ملامحسن فيض كاشانى از انسانى كه خليفه خداوند است و بقيهى اكوان حكمى در اختيار وى هستند، در بخش جداگانهاى سخن مىگويد كه مىتوان تفسيرى براى آيهى شريفه '''«و صخّر لكم ما فى السمارات و ما فى الارض»''' مىباشد. | بعد تفاوتهايى كه بين استخوانها و عضلات، رگها و غضروفها هست، تا هر كدام بتوانند وظيفهاى را به خوبى انجام دهند، مورد بحث مؤلف است؛ اما ويژگىهاى اعضاء مانند جايگاهى كه در آن قرار گرفتهاند به موادى كه احاطه شدهاند، نوع شكل ظاهرى شان، اندازه شان و... هر كدام لطفى از الطاف الهى است كه اگر بدِ انسان نبود باعث بروز مشكلات عديدهاى مىشد كه مورد نظر مولف بوده و به شرفشان پرداخته و در ادامه جنس اعضاء و وظايفشان را مورد بررسى قرار داده است. ملائكهاى كه موكّل حيوان هستند و آيهى شريفهى «له معقبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امرالله» بدان دلالت دارد. در بخش بعدى بحث شده است، فيض مىفرمايد خداوند براى حيوان كامل به غير از رب النوع عقلىاش كه از عالم علوىاى است اصنافى از ملائكه سفليه را موكل نموده تا وجودش بدانها قائم شده و شخصش با آنها ادامه يافته و حياتش حفظ گردد. وى براى توضيح اين گفتار در چند فصل در نوع اعمال و رفتار انسان حضور و آثار ملائكه و شياطين را بررسى كرده و با توجه به احاديثى از معصومين عليهمالسلام و كلماتى از بزرگان كلام خويش را تثبيت مىنمايد. در بخش بعدى كتاب تجرد نفس حيوان كامل مورد توجه بوده و مىگويد، اگر نفس بعد از مرگ باقى بود آن حيوان كامل است و اگر بعد از مرگ نفس نيز نابود شد، حيوان ناقص خواهد بود استشهاد به چند روايت مختلف در اين زمينه از حضرت [[امام صادق]](ع) تكملهاى بر سخنان فيص محسوب مىشود، براى نمونه در اين كه حضرت مىفرمايد: «انّ ارواح المؤمنين فى الجنّۀ على هيئت اجسادهم» يا روايات ديگر البته وى از براهين عقلى نيز در اين زمينه و براى اثبات تجرد نفس بَهره برده است. آيات قرآنى مانند: '''«ولا تحسبّن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون فرحين بما أتاهم»''' رويكرد آيات قرآن كريم در اين زمينه نيز مؤيد بالاترى براى اين مطلب هستند با اينكه مقصود فيض از حيوان كامل انسان است؛ ولى به اين وجود براى بحث از انسان بما هو انسان بخش جدا گانهاى را اختصاص مىداده، او به جايگاه رفيع انسانى در نزد خدا و ملائكه اشاره كرده و بدين منظور از دو قوهى علّامه و فعالّه براى نفس انسانى سخن مىگويد. وى به رواياتى اشاره مىنمايد، ملامحسن فيض كاشانى از انسانى كه خليفه خداوند است و بقيهى اكوان حكمى در اختيار وى هستند، در بخش جداگانهاى سخن مىگويد كه مىتوان تفسيرى براى آيهى شريفه '''«و صخّر لكم ما فى السمارات و ما فى الارض»''' مىباشد. | ||
همين طور احاديث قدسى «خلقت الاشياء لأجلك و خلقتك لأجلى» يا «لولاك لما خلقتُ الافلاك» و ... بحث در مورد نبى و ولى كه مظاهر خلافت الهى هستند، فصل ديگرى از مطالب اين بخش مىباشد. در بخش ديگر سخن از حدوث نفس انسانى و تقدم خلقت ارواح از اجساد و همين طور هبوط آدم از بهشت مىباشد. اين مبحث نيز مؤيدات قابل توجهى از روايات دارد. او ماجراى هبوط حضرت آدم را از تفسير امام حسن عسگرى(ع) كه از جدش على بن الحسين(ع) نقل مىكند، بيان نموده است. عجائب و غرائب انسانى در بخش ديگر مورد توجه مؤلف است كه از آن جمله مىتوان بر تناسب اندام، صورت زيبا، صورت حسن، خوابهايى كه انسان مىبيند، تأثيراتى كه در عالم ماده دارد، فرات انسانى، طى الارض كه سالكين دارند، به صورتهاى مختلف در آمدن آنها، دخول انسانهاى بلند مرتبه در عالم ملكوت، همنشينىشان با ملائكه، مصاحبتشان با جن و شنيدن صداى ملكوت اشاره كرد. در آخر فيض كتابهايى مانند «عجائب المخلوقات» و «عجائب الحيوان» را معرفى مىكند كه مفصل در اين مباحث وارد گرديدهاند. | همين طور احاديث قدسى «خلقت الاشياء لأجلك و خلقتك لأجلى» يا «لولاك لما خلقتُ الافلاك» و ... بحث در مورد نبى و ولى كه مظاهر خلافت الهى هستند، فصل ديگرى از مطالب اين بخش مىباشد. در بخش ديگر سخن از حدوث نفس انسانى و تقدم خلقت ارواح از اجساد و همين طور هبوط آدم از بهشت مىباشد. اين مبحث نيز مؤيدات قابل توجهى از روايات دارد. او ماجراى هبوط حضرت آدم را از تفسير امام حسن عسگرى(ع) كه از جدش على بن الحسين(ع) نقل مىكند، بيان نموده است. عجائب و غرائب انسانى در بخش ديگر مورد توجه مؤلف است كه از آن جمله مىتوان بر تناسب اندام، صورت زيبا، صورت حسن، خوابهايى كه انسان مىبيند، تأثيراتى كه در عالم ماده دارد، فرات انسانى، طى الارض كه سالكين دارند، به صورتهاى مختلف در آمدن آنها، دخول انسانهاى بلند مرتبه در عالم ملكوت، همنشينىشان با ملائكه، مصاحبتشان با جن و شنيدن صداى ملكوت اشاره كرد. در آخر فيض كتابهايى مانند «عجائب المخلوقات» و «عجائب الحيوان» را معرفى مىكند كه مفصل در اين مباحث وارد گرديدهاند. | ||
ویرایش