بيان التنزيل: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '.↵↵رده:کتاب‌شناسی' به '. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی'
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - '.↵↵رده:کتاب‌شناسی' به '. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی')
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[نسفی، عزیزالدین بن محمد]] (نويسنده)
[[نسفی، عزیزالدین بن محمد]] (نویسنده)


[[میرباقری فرد، علی‌اصغر]] (شارح)
[[میرباقری فرد، علی‌اصغر]] (شارح)
خط ۱۴: خط ۱۴:
عرفان - متون قدیمی تا قرن 14
عرفان - متون قدیمی تا قرن 14


نسفی، عزیز الدین بن محمد، قرن 7ق. - نقد و تفسیر
نسفی، عزیز‌الدین بن محمد، قرن 7ق. - نقد و تفسیر
| ناشر =  
| ناشر =  
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
خط ۲۴: خط ۲۴:
| شابک =964-6278-65-5
| شابک =964-6278-65-5
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =17565
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10926
| کتابخوان همراه نور =10926
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''بيان التنزيل'''، به زبان فارسی، يكى از آثار مهم [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|عزيز‌الدين نسفى]]، در عرفان عملى و عرفان نظرى است


'''بيان التنزيل'''، به زبان فارسى، يكى از آثار مهم عزيز‌الدين نسفى، در عرفان عملى و عرفان نظرى است
==ساختار==
 
== ساختار ==
كتاب، شامل يك مقدمه و ده اصل است و هر اصل، خود، مشتمل بر چندين فصل مى‌باشد.
كتاب، شامل يك مقدمه و ده اصل است و هر اصل، خود، مشتمل بر چندين فصل مى‌باشد.


== گزارش محتوا ==
==گزارش محتوا==
مقدمه: مؤلف، تصريح مى‌كند كه چون دوستان از من خواستند تا كتابى تأليف نمايم كه بزرگ‌تر از كتاب «تنزيل» و كوچك‌تر از كتاب «كشف الحقايق» باشد، لذا خواسته‌ى آنها را اجابت نموده و كتابى را به نام «بيان التنزيل» در ده اصل به رشته‌ى تحرير درآوردم.
مقدمه: مؤلف، تصريح مى‌كند كه چون دوستان از من خواستند تا كتابى تأليف نمايم كه بزرگ‌تر از كتاب «تنزيل» و كوچك‌تر از كتاب «كشف الحقايق» باشد، لذا خواسته‌ى آنها را اجابت نموده و كتابى را به نام «بيان التنزيل» در ده اصل به رشته‌ى تحرير درآوردم.


خط ۴۲: خط ۴۲:
ذات خدا، حقيقى و ذات ديگران، مجازى است، چون ذات ديگران از ذات وى است. وجود مجازى از وجود حقيقى، نه به طريق ايجاب بى‌اراده است، بلكه به طريق ايجاد با اراده است.
ذات خدا، حقيقى و ذات ديگران، مجازى است، چون ذات ديگران از ذات وى است. وجود مجازى از وجود حقيقى، نه به طريق ايجاب بى‌اراده است، بلكه به طريق ايجاد با اراده است.


چون دل سالك به رياضات و مجاهدات پاك و صافى و مصقّل و منور شود، مرآت نور خدا مى‌گردد و عكس نور خدا در اين مرآت ظاهر مى‌شود و چون دل سالك مرآت نور خدا گشت و عكس نور خدا در مرآت دل سالك ظاهر شد، در اين صورت سالك به كمال خود مى‌رسد و انسان كامل مى‌گردد، پس سالك تا اكنون كه به‌خود مى‌شنيد و به‌خود مى‌ديد و به‌خود مى‌گرفت و به‌خود مى‌داد، اكنون به نور خدا مى‌شنود و به نور خدا مى‌بيند و به نور خدا مى‌گويد و به نور خدا مى‌دهد و به نور خدا مى‌گيرد.
چون دل سالك به رياضات و مجاهدات پاک و صافى و مصقّل و منور شود، مرآت نور خدا مى‌گردد و عكس نور خدا در اين مرآت ظاهر مى‌شود و چون دل سالك مرآت نور خدا گشت و عكس نور خدا در مرآت دل سالك ظاهر شد، در اين صورت سالك به كمال خود مى‌رسد و انسان كامل مى‌گردد، پس سالك تا اكنون كه به‌خود مى‌شنيد و به‌خود مى‌ديد و به‌خود مى‌گرفت و به‌خود مى‌داد، اكنون به نور خدا مى‌شنود و به نور خدا مى‌بيند و به نور خدا مى‌گويد و به نور خدا مى‌دهد و به نور خدا مى‌گيرد.


هم‌چنان‌كه انسان مجموعه‌اى است از ظاهر و باطن؛ ظاهر انسان، جسم انسان است و باطن انسان، روح انسان است، هم‌چنين عالم مجموعه‌اى است از ظاهر و باطن؛ ظاهر عالم، جسم عالم است و باطن عالم، روح عالم است و روح عالم، خداى عالم است.
هم‌چنان‌كه انسان مجموعه‌اى است از ظاهر و باطن؛ ظاهر انسان، جسم انسان است و باطن انسان، روح انسان است، هم‌چنين عالم مجموعه‌اى است از ظاهر و باطن؛ ظاهر عالم، جسم عالم است و باطن عالم، روح عالم است و روح عالم، خداى عالم است.
خط ۶۶: خط ۶۶:
در معده انسان، چهار قوّه وجود دارد: «جاذبه و ماسكه و هاضمه و دافعه» و صاحب شريعت، اين چهار قوّه را چهار ملك مى‌گويد.
در معده انسان، چهار قوّه وجود دارد: «جاذبه و ماسكه و هاضمه و دافعه» و صاحب شريعت، اين چهار قوّه را چهار ملك مى‌گويد.


روح نفسانى كه در دماغ است، بر دو قسم مدركه و محركه است و محركه، خود، بر دو قسم باعثه و فاعله است.
روح نفسانى كه در دماغ است، بر دو قسم مدرکه و محركه است و محركه، خود، بر دو قسم باعثه و فاعله است.


اصل چهارم: اين اصل، در معرفت نبى و ولى است. در لغت، «ولى» به معناى نزدیک و «نبى» به معناى آگاه كننده است. اهل شريعت مى‌گويند كه «ولى» آن است كه خداى متعال يكى را از بندگان خود به دوستى خود برگزيد و مقرب حضرت خود گردانيد و به الهام خود او را مخصوص گردانيد تا هستى خدا و يگانگى خدا او را يقين شود و «نبى» آن است كه خداى تعالى يكى را از بندگان خود به دوستى خود برگزيند و مقرب حضرت خود گرداند و به الهام خود او را مخصوص گرداندتا هستى خدا و يگانگى خدا او را يقين شود، آن‌گاه به وحى خود او را مخصوص گرداند و به خلق فرستد تا خلق را از خدا خبر كند...
اصل چهارم: اين اصل، در معرفت نبى و ولى است. در لغت، «ولى» به معناى نزدیک و «نبى» به معناى آگاه كننده است. اهل شريعت مى‌گويند كه «ولى» آن است كه خداى متعال يكى را از بندگان خود به دوستى خود برگزيد و مقرب حضرت خود گردانيد و به الهام خود او را مخصوص گردانيد تا هستى خدا و يگانگى خدا او را يقين شود و «نبى» آن است كه خداى تعالى يكى را از بندگان خود به دوستى خود برگزيند و مقرب حضرت خود گرداند و به الهام خود او را مخصوص گرداندتا هستى خدا و يگانگى خدا او را يقين شود، آن‌گاه به وحى خود او را مخصوص گرداند و به خلق فرستد تا خلق را از خدا خبر كند...


به نظر خواص اهل وحدت، «نبى» آن است كه به خواص اشياء رسيده باشد و بر خواص اشياء اطلاع تمام داشته باشد، اما «ولى» آن است كه به حقايق اشياء رسيده باشد.كسى كه هم به خواص اشياء رسيده و هم به حقايق اشياء تمام اطلاع يافته باشد، انسان كامل است و انسان كامل، بر دو قسم است: يك قسم را بالغ و يك قسم را حرّ مى‌گويند. ميان بالغ و حرّ در علم تفاوت نيست؛ در قطع پيوند تفاوت است؛ بالغ، خلق را دعوت كند و خواهد كه مردم تابع و منقاد وى باشند، اما حر، دعوت خلق نكند و فعل او جز نظاره كردن نباشد و صفت او جز رضا و تسليم نباشد.
به نظر خواص اهل وحدت، «نبى» آن است كه به خواص اشياء رسيده باشد و بر خواص اشياء اطلاع تمام داشته باشد، اما «ولى» آن است كه به حقايق اشياء رسيده باشد.كسى كه هم به خواص اشياء رسيده و هم به حقايق اشياء تمام اطلاع يافته باشد، انسان كامل است و انسان كامل، بر دو قسم است: يك قسم را بالغ و يك قسم را حرّ مى‌گويند. ميان بالغ و حرّ در علم تفاوت نيست؛ در قطع پيوند تفاوت است؛ بالغ، خلق را دعوت كند و خواهد كه مردم تابع و منقاد وى باشند، اما حر، دعوت خلق نكند و فعل او جز نظاره كردن نباشد و صفت او جز رضا و تسليم نباشد.


اصل پنجم: اين اصل، در معرفت معجزه و كرامت است. اهل شريعت، معجزه و كرامت را از افعال خدا و خارق عادت مستمر معرفى مى‌كنند كه بر دست نبى و ولى ظاهر مى‌گردد. مؤلف، ماهيت و شباهت و تفاوت‌هاى معجزه و كرامت را توضيح داده و به بيان نظر حكماء در اين باره مى‌پردازد. به اعتقاد اهل حكمت، اراده نفس، سبب بروز و ظهور حوادث در قالب و جسم مى‌گردد، ولى اهل وحدت در تفسير معجزه و كرامت به خاصيت توجه مى‌نمايند و اشاره مى‌كنند كه برخى از انسان‌ها خاصيتى دارند كه ديگران فاقد آن هستند. همه موجودات، از جمله انسان، داراى خاصيتند و خاصيت، اثر زمان و مكان است و نمى‌توان آن را با كسب به دست آورد.
اصل پنجم: اين اصل، در معرفت معجزه و كرامت است. اهل شريعت، معجزه و كرامت را از افعال خدا و خارق عادت مستمر معرفى مى‌كنند كه بر دست نبى و ولى ظاهر مى‌گردد. مؤلف، ماهيت و شباهت و تفاوت‌هاى معجزه و كرامت را توضيح داده و به بيان نظر حكماء در اين باره مى‌پردازد. به اعتقاد اهل حكمت، اراده نفس، سبب بروز و ظهور حوادث در قالب و جسم مى‌گردد، ولى اهل وحدت در تفسير معجزه و كرامت به خاصیت توجه مى‌نمايند و اشاره مى‌كنند كه برخى از انسان‌ها خاصیتى دارند كه ديگران فاقد آن هستند. همه موجودات، از جمله انسان، داراى خاصیتند و خاصیت، اثر زمان و مكان است و نمى‌توان آن را با كسب به دست آورد.


معجزه و كرامت، كارى خارق عادت به شمار مى‌آيد و خارق عادت، در انسان خاصيت است و معجزه انبياء و كرامات اولياء از خاصيت انسان محسوب مى‌گردد، البته خاصيت، در مشرب اهل وحدت، كمال نيست و از فضايل به شمار مى‌آيد و البته اين فضل، زمانى محمود است كه در انسان دانا قرار داشته باشد.
معجزه و كرامت، كارى خارق عادت به شمار مى‌آيد و خارق عادت، در انسان خاصیت است و معجزه انبياء و كرامات اولياء از خاصیت انسان محسوب مى‌گردد، البته خاصیت، در مشرب اهل وحدت، كمال نيست و از فضايل به شمار مى‌آيد و البته اين فضل، زمانى محمود است كه در انسان دانا قرار داشته باشد.


ساير اصول اين كتاب، به ترتيب درباره معرفت وحى و الهام، معرفت كلام الله و كتاب الله، معرفت شب قدر و روز قيامت، معرفت موت و حيات و معرفت معاد است.
ساير اصول اين كتاب، به ترتيب درباره معرفت وحى و الهام، معرفت كلام الله و كتاب الله، معرفت شب قدر و روز قيامت، معرفت موت و حيات و معرفت معاد است.


از ويژگى‌هاى مهم اين كتاب، آن است كه اولاً، بخش عمده‌اى از مطالب «كشف الحقايق» را كه امروزه در دست نيست، در خود جمع كرده است و ثانياً، چون در سال‌هاى آخر عمر نويسنده، به نگارش درآمده است، لذا از اهميت خاصى برخوردار است و مطالب آن، از ديدگاه اهل شريعت، اهل حكمت و اهل وحدت بيان مى‌شود.
از ويژگى‌هاى مهم اين كتاب، آن است كه اولاً، بخش عمده‌اى از مطالب «كشف الحقايق» را كه امروزه در دست نيست، در خود جمع كرده است و ثانياً، چون در سال‌هاى آخر عمر نویسنده، به نگارش درآمده است، لذا از اهميت خاصى برخوردار است و مطالب آن، از ديدگاه اهل شريعت، اهل حكمت و اهل وحدت بيان مى‌شود.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
كتاب، توسط سيد على اصغر ميرباقرى‌فرد، تصحيح و تحقيق شده است. وى، در پيش‌گفتار خويش، از زندگى و شخصيت مؤلف و جهان‌بينى وى و سبک كتاب و نسخه‌هاى آن سخن گفته است و در پاورقى‌ها، موارد اختلاف نسخ را بيان نموده است.
كتاب، توسط سيد على اصغر ميرباقرى‌فرد، تصحيح و تحقيق شده است. وى، در پيش‌گفتار خويش، از زندگى و شخصيت مؤلف و جهان‌بينى وى و سبک كتاب و نسخه‌هاى آن سخن گفته است و در پاورقى‌ها، موارد اختلاف نسخ را بيان نموده است.


مقاله‌اى با عنوان «نسفى و بيان التنزيل» كه نوشته هرمان لندلت و ترجمه محمدرضا جوزى است، در آغاز كتاب درج گرديده است.
مقاله‌اى با عنوان «نسفى و بيان التنزيل» كه نوشته هرمان لندلت و ترجمه محمدرضا جوزى است، در آغاز كتاب درج گرديده است.


فهرست مطالب، در آغاز كتاب و «فهرست آيات و احاديث و اقوال عرفا و عبارت‌هاى عربى»، «فهرست اعلام عام»، «فهرست اصطلاحات و تعبيرات»، «فهرست لغات، تركيبات و كنايات» و «فهرست منابع و مآخذ» در پايان آن ذكر شده است.
فهرست مطالب، در آغاز كتاب و «فهرست آيات و احاديث و اقوال عرفا و عبارت‌هاى عربى»، «فهرست اعلام عام»، «فهرست اصطلاحات و تعبيرات»، «فهرست لغات، تركيبات و كنايات» و «فهرست منابع و مآخذ» در پايان آن ذكر شده است.
 
==وابسته‌ها==
 
{{وابسته‌ها}}


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]