لب التواریخ: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' های ' به '‌های ')
    جز (جایگزینی متن - 'ل الدین' به 'ل‌الدین')
    خط ۸۶: خط ۸۶:
    به خاطر اهمیتی که اثر حاضر داشته است، پس از تألیف، مورد استناد نویسندگان بعد از خود قرار گرفته؛ به طوری که اثر مستقیم و غیر مستقیم آن را در کتاب‌های «خلاصة التواریخ» و «تاریخ ایلچی» نظام شاه و «منتخب التواریخ» مظفری می‌بینیم<ref>همان</ref>
    به خاطر اهمیتی که اثر حاضر داشته است، پس از تألیف، مورد استناد نویسندگان بعد از خود قرار گرفته؛ به طوری که اثر مستقیم و غیر مستقیم آن را در کتاب‌های «خلاصة التواریخ» و «تاریخ ایلچی» نظام شاه و «منتخب التواریخ» مظفری می‌بینیم<ref>همان</ref>


    در این کتاب آورده شده است که شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به ایرانیانی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود، بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمس‌الدین لاهیجانی، میرزا جلال الدین محمد حکیم، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی.
    در این کتاب آورده شده است که شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به ایرانیانی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود، بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمس‌الدین لاهیجانی، میرزا جلال‌الدین محمد حکیم، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی.


    == وضعیت کتاب ==
    == وضعیت کتاب ==

    نسخهٔ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۳

    لب التواريخ
    لب التواریخ
    پدیدآورانقزويني، يحيي بن عبداللطيف (نويسنده) محدث، سید میرهاشم (مصحح)
    ناشرانجمن آثار و مفاخر فرهنگی
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1386ش
    چاپ1
    شابک978-964-528-128-9
    موضوع1.اسلام - تاريخ - متون قديمی تا قرن 14 3.چهارده معصوم - متون قديمی تا قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏107‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏4‎‏ل‎‏2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    لب التواریخ، تألیف یحیی بن عبداللطیف قزوینی (948ق)، خلاصه ای است از تاریخ عمومی تا سال 948ق که به زبان فارسی و در نیمه اول قرن دهم هجری نوشته شده است. این کتاب، توسط میر‌هاشم محدث، تصحیح شده است.

    نویسنده در مقدمه کتاب می‌گوید که از جوانی به علت علاقه به تاریخ، به ثبت همه وقایع مهم و تاریخ وفات مشاهیر از هجرت تا عهد خود می‌پرداخت و بنابراین، انگیزه‌های تألیف این کتاب جامع، از دوران شباب برایش فراهم آمده بود تا آنکه آن را به دستور بهرام میرزا پسر شاه اسماعیل فراهم آورد و در ذی الحجه سال 948ق به پایان رسانید.

    اکثر منابع، تألیف این کتاب را در سال 948ق نوشته‌اند. فقط استاد احمد منزوی، تألیف آن را بین سال‌های 944 تا 957ق مرقوم فرموده‌اند. در خود این کتاب، مؤلف پنج بار به 948 و یک بار به 957 اعتراف کرده است؛ پس می‌توانیم حدس بزنیم که قزوینی، تألیف این تاریخ را در 944ق شروع و در 948ق تمام کرده، ولی تا سال 957ق، مشغول اصلاح و تکمیل آن بوده است. شادروان محمدتقی دانش پژوه تاریخ نگارش کتاب را یک بار بین سال‌های 948 تا 954ق و بار دیگر، در سال 957ق می‌دانند[۱]

    قسمت‌هایی از مطالب این کتاب ترجمه شده و در مجله‌های اروپایی و همچنین در گاهنامه سال 1314ش (سید جلال تهرانی) به چاپ رسید که بخش‌هایی از آن را نیز تصحیح کرده است.

    ساختار

    کتاب با سه مقدمه از ناشر، مصحح و مؤلف آغاز و مطالب در چهار قسم و هر قسم در چندین فصل و باب، تنظیم شده است.

    قزوینی نیز مانند سایر مؤلفین، در تألیف خود از منابعی سود جسته و با حفظ امانت، نام آن‌ها را آورده که عبارتند از:

    1. «نظام التواریخ» بیضاوی، پنج بار؛
    2. «تاریخ گزیده مستوفی»، هشت بار؛
    3. حمزه اصفهانی، دو بار؛
    4. «مرآة الجنان» یافعی، سه بار؛
    5. «مرصاد العباد»، یک بار؛
    6. «روضة الصفا»، دو بار؛
    7. «ظفرنامه» یزدی، چهار بار؛
    8. «صفوة الصفا»، یک بار؛
    9. «عیون التواریخ»، یک بار؛
    10. «جامع التواریخ»، یک بار[۲]

    گزارش محتوا

    در مقدمه نخست، به اهمیت تاریخ و اهتمام خاص مغولان، اشاره و به این نکته تصریح شده است که توجهی که مغولان به تاریخ ضبط وقایع داشته‌اند، سبب شده است که این فن که یکی از شاخه‌های مهم ادبی است، اهمیت و اعتباری کسب کند و اگر بسیاری از فنون و دانش‌ها به سبب هجوم تاتاران از میان رفت و بسیاری از نویسندگان و هنرمندان زیر تیغ قهر مغول جان سپردند، چنان که جوینی می‌نویسد: «هر شهری و هر دهی را در چند نوبت کشش و غارت کردند... و هنوز تا رستخیز اگر توالد و تناسل باشد، غلبه مردم به عشر آنچه بوده، نخواهد رسید...»، اما تاریخ نه تنها آسیبی ندید، بلکه پیشی هم گرفت و کتاب‌های عمده تاریخی در این عهد نوشته شد و به نوشته مرحوم بهار: اگر دوره تیموریان را به این دوره پیوند دهیم، باید گفت که ایران، بلکه عالم اسلام، در هیچ دوره، زیادتر و بهتر از این دوره، از عهده این فن برنیامده است[۳]

    در مقدمه مصحح، به این مطلب اشاره گردیده که درباره این کتاب و مؤلف و خاندان مؤلف، بهترین مطلبی که تاکنون نوشته شده، به قلم ذبیح‌الله صفا، در کتاب «تاریخ ادبیات در ایران» است و عینا همان مطالب، برای معرفی کتاب و نویسنده، ذکر گردیده و در انتها، اطلاعاتی پیرامون نحوه تصحیح و نسخ موجود از کتاب، ارائه شده است[۴]

    در مقدمه نویسنده، ضمن بیان انگیزه نگارش کتاب، به موضوع بخش‌ها، فصول و ابواب کتاب، اشاره گردیده است[۵]

    کتاب به چهار قسم، به شرح زیر تقسیم شده است: قسم اول، در دو فصل، در بیان تاریخ و احوال پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) می‌باشد. قسم دوم، در مورد پادشاهانی است که قبل از اسلام بوده‌اند و دارای چهار فصل است:

    1. پیشدادیان: یازده تن که مدت حکومتشان 2450 سال بوده است.
    2. کیانیان: یازده پادشاه که مدت ملکشان 734 سال بوده است.
    3. ملوک طوایف: بیست و دو تن که مدت ملکشان 317 سال بوده است.
    4. ساسانیان: اکاسره نیز خوانده شده‌اند و سی و یک تن بوده و مدت 520 سال، حکومت کردند.

    قسم سوم، در سه مقاله و شش باب به شرح زیر، به پادشاهان دوره اسلامی اختصاص یافته است: مقاله اول: خلفای راشدین، مقاله دوم: بنی امیه، مقاله سوم: بنی عباس و شش باب چنین است:

    1. طبقات سلاطین ایران که در زمان عباسیان، متصدی امر سلطنت بوده‌اند، شامل یازده فصل (طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان، آل بویه، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، اتابکان، اسماعیلیان مغرب و ایران و سلاطین قراختای کرمان).
    2. مغولان از چنگیزخان تا ابوسعید میرزا بهادر خان.
    3. ملوک طوایف که بعد از سلاطین مغول در ایران حکومت کردند (بین مغول و تیمور). در پنج فصل (چوپانیان، ایلکانیان، شیخ ابواسحاق اینجو و مظفریان که خود مشتمل بر دو مقاله است در ذکر شیخ ابواسحاق و مظفریان، ملوک کرت و سربداران).
    4. امیر تیموریان.
    5. پادشاهان ترک که مشتمل است بر دو فصل ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو.
    6. ازبکیان که بعد از سال 900 هجری به ماوراء النهر و خراسان آمده‌اند.

    قسم چهارم، تاریخ صفویان که مقصود اصلی از تألیف کتاب می‌باشد[۶]

    از نکات قابل توجه کتاب آنکه نویسنده آن، مغضوب سلاطین صفوی گردیده، اما قبل از مغضوب شدن، در رکاب شاه طهماسب بوده است. چون وقتی به فتح قلعه‌های گلخندان و استا می‌رسد و کشته شدن مرادبیک و به آتش سوزاندن او و سپس خوردن گوشت وی را توسط سپاه کینه خواه!! شرح می‌دهد، می‌نویسد: «مؤلف این مختصر در این سفر، دولت آسا در رکاب ظفرانتساب بود و مشاهده این وقایع می‌نمود»[۷]

    درباره مذهب نویسنده، اکثر تذکره نویسان، او را سنی دانسته‌اند. همان طور که درباره زکریای قزوینی، فردوسی، ابن سینا و دانشمندان دیگر هم گفته شده است. همان طور که از گفته استاد فقید دکتر ذبیح‌الله صفا مستفاد می‌شود، چون وی نمی‌خواسته و نمی‌توانسته تشیع صفوی را بپذیرد، بنابراین، معاندین این وصله را به او چسبانده‌اند. در سراسر کتاب او هم مطلبی که دلالت بر سنی بودن او بکند، دیده نمی‌شود[۸]

    به خاطر اهمیتی که اثر حاضر داشته است، پس از تألیف، مورد استناد نویسندگان بعد از خود قرار گرفته؛ به طوری که اثر مستقیم و غیر مستقیم آن را در کتاب‌های «خلاصة التواریخ» و «تاریخ ایلچی» نظام شاه و «منتخب التواریخ» مظفری می‌بینیم[۹]

    در این کتاب آورده شده است که شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به ایرانیانی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود، بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمس‌الدین لاهیجانی، میرزا جلال‌الدین محمد حکیم، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی.

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، در ابتدای کتاب و فهرست «آیات»، «اشخاص»، «امکنه»، «ایل‌ها، گروه‌ها و طایفه‌ها»، «کتاب‌ها» و «کشف الابیات اشعار مذکور در متن»، در انتهای آن آمده است.

    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع و اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح مفصل برخی از مطالب و موضوعات کتاب، پرداخته شده است.

    بخش‌هایی از این کتاب در مجلات سابق اروپایی و نیز در گاهنامه سال 1314ش (سید جلال تهرانی) چاپ شد و ترجمه لاتین آن در سال 1788م در‌هال به طبع رسید و نسخ بسیار از آن در دست است[۱۰]

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه مصحح، ص10-11
    2. همان، ص11
    3. مقدمه نخست، ص1
    4. مقدمه دوم، ص7-14
    5. مقدمه نویسنده، ص19-22
    6. ر.ک: مقدمه نویسنده، ص02-22
    7. ر.ک: مقدمه مصحح، ص12
    8. ر.ک: همان، ص11
    9. همان
    10. صفا، ذبیح‌الله، ج5، بخش3، ص1638

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. صفا، ذبیح‌الله، «تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی از آغاز سده دهم تا میانه سده دوازدهم هجری»، تهران، فردوس، چاپ دهم، 1378.

    وابسته‌ها