۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
||
| (۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
| چاپ =2 | | چاپ =2 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =12298 | ||
| کتابخوان همراه نور =12298 | | کتابخوان همراه نور =12298 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
#زبان و بيان كتاب باآنكه علمى و معتبر است، ولى بسيار روان و شيواست و مىتوان آن را از آثار ممتاز و قابل ارائه به جهان اسلام دانست. اين نكته طبيعى است؛ زيرا نویسنده علاوه بر سابقه بيش از پنجاه سال تدريس و پژوهش در حوزههاى علميه، با زبان و ادبيات معاصر عربى كاملا آشناست و سالهاست كه كتابهاى متعدد به زبان عربى امروزى پديد آورده است. | #زبان و بيان كتاب باآنكه علمى و معتبر است، ولى بسيار روان و شيواست و مىتوان آن را از آثار ممتاز و قابل ارائه به جهان اسلام دانست. اين نكته طبيعى است؛ زيرا نویسنده علاوه بر سابقه بيش از پنجاه سال تدريس و پژوهش در حوزههاى علميه، با زبان و ادبيات معاصر عربى كاملا آشناست و سالهاست كه كتابهاى متعدد به زبان عربى امروزى پديد آورده است. | ||
#نویسنده توضيح داده است كه براى اولين بار اين ابوالاسود دوئلى بود كه به فرمان [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] به تدوين علم نحو اقدام كرد. حضرت [[امام على(ع)]] در نخستين گام خودش مطالبى را براى ابوالاسود بيان كرد كه از جمله اين بود كه كلام، همهاش اسم و فعل و حرف است و... و ابوالاسود اين مطالب را از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] گرفت و مطالبى هم به آن افزود و بعد به نزد امام(ع) آورد و آن حضرت آن را كم و زياد و اصلاح كرد و به اين ترتيب سرانجام علم نحو شكل گرفت و..<ref>متن كتاب، ص 19 - 25</ref> | #نویسنده توضيح داده است كه براى اولين بار اين ابوالاسود دوئلى بود كه به فرمان [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] به تدوين علم نحو اقدام كرد. حضرت [[امام على(ع)]] در نخستين گام خودش مطالبى را براى ابوالاسود بيان كرد كه از جمله اين بود كه كلام، همهاش اسم و فعل و حرف است و... و ابوالاسود اين مطالب را از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] گرفت و مطالبى هم به آن افزود و بعد به نزد امام(ع) آورد و آن حضرت آن را كم و زياد و اصلاح كرد و به اين ترتيب سرانجام علم نحو شكل گرفت و..<ref>متن كتاب، ص 19 - 25</ref> | ||
#نویسنده در مورد تاريخ تفسير، نكته شگفتانگيزى را نوشته و از دكتر [[ذهبی، محمدحسین|محمدحسين ذهبى]]، نویسنده كتاب مشهور «التفسير و المفسرون» نقل كرده است كه او حضرت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] را در بحث نقل روايات تفسيرى در طبقه سوم قرار داده و شاگرد آن حضرت؛ يعنى [[ | #نویسنده در مورد تاريخ تفسير، نكته شگفتانگيزى را نوشته و از دكتر [[ذهبی، محمدحسین|محمدحسين ذهبى]]، نویسنده كتاب مشهور «التفسير و المفسرون» نقل كرده است كه او حضرت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] را در بحث نقل روايات تفسيرى در طبقه سوم قرار داده و شاگرد آن حضرت؛ يعنى [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] را در طبقه اول و همو هيچ مطلبى را در مورد ساير امامان شيعه(ع) و نقش آنان در مورد تفسير قرآن ذكر نكرده است؛ باآنكه روشن است و در تاريخ ثبت شده و روايات متعددى نيز در اين مورد وارد شده است كه امامان اطهار(ع) بنيانگذاران تفسير قرآن و مفسران حقيقى بودند و..<ref>همان، ص 38 - 40</ref> | ||
#نویسنده درباره نقش شیعیان در تفسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم توضيحاتى ارزشمند ارائه كرده است.<ref>همان، ص 41 - 43</ref>شايان ذكر است كه نویسنده خودش نيز از كسانى است كه در زمينه تفسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم فعاليت كرده است. | #نویسنده درباره نقش شیعیان در تفسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم توضيحاتى ارزشمند ارائه كرده است.<ref>همان، ص 41 - 43</ref>شايان ذكر است كه نویسنده خودش نيز از كسانى است كه در زمينه تفسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم فعاليت كرده است. | ||
#نویسنده با بيان اين نكته كه اسلام آمد تا عقل انسان را آزاد سازد، در مورد نقش شيعه درباره علوم عقلى يادآور شده است كه خطبههاى حضرت [[امام على(ع)]] سنگ بناى كلام شيعه و آراى اعتقادى آنان را پديد آورد و امامان اطهار(ع) هركدام يكى بعد از ديگرى بر غناى آن افزودند و به پرسشها و شبهات پاسخ دادند. سپس نویسنده با ذكر اسامى متكلمان شيعه در قرن دوم و سوم و چهارم و فيلسوفانى كه بعد از آن آمدند، به ذكر توضيحاتى در مورد آنان پرداخته است.<ref>همان، ص 67 - 90</ref> | #نویسنده با بيان اين نكته كه اسلام آمد تا عقل انسان را آزاد سازد، در مورد نقش شيعه درباره علوم عقلى يادآور شده است كه خطبههاى حضرت [[امام على(ع)]] سنگ بناى كلام شيعه و آراى اعتقادى آنان را پديد آورد و امامان اطهار(ع) هركدام يكى بعد از ديگرى بر غناى آن افزودند و به پرسشها و شبهات پاسخ دادند. سپس نویسنده با ذكر اسامى متكلمان شيعه در قرن دوم و سوم و چهارم و فيلسوفانى كه بعد از آن آمدند، به ذكر توضيحاتى در مورد آنان پرداخته است.<ref>همان، ص 67 - 90</ref> | ||
#نویسنده بيان كرده است كه نشاط شيعه در توليد و ترويج علوم منحصر به علوم اسلامى، مانند نحو، صرف، فقه، تفسير و كلام نبود، بلكه آنان در زمينه علوم رياضى و طبيعى و زمينى، مانند | #نویسنده بيان كرده است كه نشاط شيعه در توليد و ترويج علوم منحصر به علوم اسلامى، مانند نحو، صرف، فقه، تفسير و كلام نبود، بلكه آنان در زمينه علوم رياضى و طبيعى و زمينى، مانند فیزیک و زمينشناسى و... نيز فعال بودند؛ همانطوركه براى مثال هشام بن حكم نظرياتى درباره رنگ و طعم و بو ابراز كرد و..<ref>همان، ص 90 - 94</ref> | ||
#نویسنده بيان كرده است كه تشيع، مذهب بزرگى است كه در سراسر جهان حضور دارد و محدود به يك كشور نيست. او يادآور شده است كه شیعیان در كشورهاى ايران، عراق، سوريه، عربستان، تركيه، افغانستان، پاکستان، هند، يمن، مصر، بحرين، كويت، آذربايجان، تاجیكستان، مالزى، اندونزى، سيلان، تايلند، آرژانتين، انگلستان، آلمان، فرانسه، آمريكا و... حاضر و فعال هستند. وى همچنين افزوده است كه تشيع در حجاز زاده شد و رشد كرد... و همانطوركه تشيع در عراق و بهويژه در كوفه با حكومت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] رشد و نمو كرد و... و نيز همانگونهكه در همان زمان پيامبر(ص) و با ورود [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] به يمن براى تبليغ، تشيع در آنجا شكل گرفت... و شیعیان يمن جانشان را خالصانه براى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] در جنگهایش قربانى كردند... همچنين بذر تشيع در شام، حلب، بعلبك و جبل عامل به دست صحابى جليل ابوذر غفارى افشانده شد، در زمانى كه خليفه سوم او را به شام و بعد به ربذه تبعيد كرده بود و... و تشيع در مصر نيز از همان زمانى كه اسلام وارد شد، حضور پيدا كرد؛ زيرا كسانى چون مقداد و ابوذر و ابوايوب انصارى و... در فتح مصر حاضر بودند و انديشه شيعى را ترويج كردند و..<ref>همان، ص 95 - 111</ref> | #نویسنده بيان كرده است كه تشيع، مذهب بزرگى است كه در سراسر جهان حضور دارد و محدود به يك كشور نيست. او يادآور شده است كه شیعیان در كشورهاى ايران، عراق، سوريه، عربستان، تركيه، افغانستان، پاکستان، هند، يمن، مصر، بحرين، كويت، آذربايجان، تاجیكستان، مالزى، اندونزى، سيلان، تايلند، آرژانتين، انگلستان، آلمان، فرانسه، آمريكا و... حاضر و فعال هستند. وى همچنين افزوده است كه تشيع در حجاز زاده شد و رشد كرد... و همانطوركه تشيع در عراق و بهويژه در كوفه با حكومت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] رشد و نمو كرد و... و نيز همانگونهكه در همان زمان پيامبر(ص) و با ورود [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] به يمن براى تبليغ، تشيع در آنجا شكل گرفت... و شیعیان يمن جانشان را خالصانه براى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] در جنگهایش قربانى كردند... همچنين بذر تشيع در شام، حلب، بعلبك و جبل عامل به دست صحابى جليل ابوذر غفارى افشانده شد، در زمانى كه خليفه سوم او را به شام و بعد به ربذه تبعيد كرده بود و... و تشيع در مصر نيز از همان زمانى كه اسلام وارد شد، حضور پيدا كرد؛ زيرا كسانى چون مقداد و ابوذر و ابوايوب انصارى و... در فتح مصر حاضر بودند و انديشه شيعى را ترويج كردند و..<ref>همان، ص 95 - 111</ref> | ||
#يكى از بحثهاى بسيار مفيد اين اثر در مورد عامل ورود اسلام به ايران و نيز چگونگى پيدايش تشيع ايرانيان است. نویسنده بر آن است كه سبب اصلى پذيرش اسلام از سوى ايرانيان همان عاملى بود كه ساير مردم را بهسوى اين دين الهى كشاند و آن عبارت از اين مطلب است كه اسلام همه مردم را برابر و برادر مىشمارد و هيچ تفاوتى بين آنان قرار نمىدهد و همچنين سبب گرايش شیعیان به محبت و ولايت اهلبيت(ع) عبارت است از همان عامل مشتركى كه همه را بهسوى خود جلب مىكند؛ يعنى اين حقيقت كه هر كسى با اهلبيت(ع) آشنا مىشود مىيابد كه آنان با ظلم و بىعدالتى مبارزه مىكنند و در عملكرد خودشان عدل و مساوات را مراعات مىكنند و هرگز تبعيض روا نمىدارند<ref>همان، ص 112</ref> | #يكى از بحثهاى بسيار مفيد اين اثر در مورد عامل ورود اسلام به ايران و نيز چگونگى پيدايش تشيع ايرانيان است. نویسنده بر آن است كه سبب اصلى پذيرش اسلام از سوى ايرانيان همان عاملى بود كه ساير مردم را بهسوى اين دين الهى كشاند و آن عبارت از اين مطلب است كه اسلام همه مردم را برابر و برادر مىشمارد و هيچ تفاوتى بين آنان قرار نمىدهد و همچنين سبب گرايش شیعیان به محبت و ولايت اهلبيت(ع) عبارت است از همان عامل مشتركى كه همه را بهسوى خود جلب مىكند؛ يعنى اين حقيقت كه هر كسى با اهلبيت(ع) آشنا مىشود مىيابد كه آنان با ظلم و بىعدالتى مبارزه مىكنند و در عملكرد خودشان عدل و مساوات را مراعات مىكنند و هرگز تبعيض روا نمىدارند<ref>همان، ص 112</ref> | ||
| خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||