النجاة لمن اتبع الهدی و اجتنب الردی: تفاوت میان نسخهها
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '}}↵↵↵'''' به '}} '''') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
فهرست اعلام، فهرست جماعات، قبائل و فرق، فهرست اماكن و فهرست آيات قرآنى فهرستهایى هستند كه در انتهاى كتاب آورده شدهاند. | فهرست اعلام، فهرست جماعات، قبائل و فرق، فهرست اماكن و فهرست آيات قرآنى فهرستهایى هستند كه در انتهاى كتاب آورده شدهاند. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
نسخهٔ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۲۹
النجاة لمن اتبع الهدی و اجتنب الردی | |
---|---|
پدیدآوران | ناصر لدین الله، احمد بن یحیی (نویسنده) مادلونگ، ویلفرد (مصحح) |
عنوانهای دیگر | .. النجاه لمن اتبع الهدی و اجتنب الردی فی اثبات العدل و الرد علی عبدالله بن زید البغدادی المجبر کتاب النجاه |
ناشر | دار النشر فرانز شتاينر |
مکان نشر | ویسبادن - آلمان |
سال نشر | 1405 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | زیدیه - عقاید کلام زیدیه - قرن 9ق. |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 214 /ن2ن3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
النجاة لمن اتبع الهدى و اجتنب الرّدى تأليف الامام احمد بن يحيى الناصر لديناللّه در قرن چهارم هجرى مىباشد.اين كتاب و الناصر لدينللّه كه از بزرگان زيديه و از اولاد حسن بن حسن بن على بن ابيطالب عليهماالسلام است در اثبات عدل و رد جبريّه و در پاسخ به درخواست شخصى به نام عبداللّه بن عمر براى جواب به كتاب عبداللّه بن يزيد بغدادى تأليف نموده است.
ساختار
كتاب حاضر كه هيچ سرفصل و تيترى ندارد بصورت پيوسته با تمسك به آيات قرآنى در دو بخش اقدام به اثبات اختيار نموده است و با استدلالاتى حرفهاى عبداللّه بن يزيد در عقائد جبريّه را مورد نقادى قرار داده است.
گزارش محتوا
مؤلف مقدمۀ مفصّلى را در سرآغاز كتاب آورده و شروع به استدلال براى مختار بودن انسان مىكند.نخست به آيۀ شريفۀ ليهلك من هلك عن بيّنة و يحيى من حىّ عن بيّنة و انه لسميع عليم استشهاد نموده ارسال رسل و انزال كتب را دليل محكم ديگرى بر اين موضوع مىداند چرا كه در صورت بىاختيار بودن انسان آمدن پيغمبران معنا و مفهومى نداشت زيرا سرنوشت مختوم هركس از قبل تعيين شده بود و انسان فقط به عنوان ابزارى مجرى آن مقدرات مىبود.
دليل ديگرى الناصر لدينللّه براى عقيدۀ عدليۀ آورد استناد به آيات 6 تا 16 سورۀ مبارکۀ انفطار است او مىگويد طبق افترايى كه جبريون به خداوند مىبندند آيات زير چه معنايى خواهد داشت
چرا خداوند مىفرمايد: يا ايها الانسان ما غرّك بربّك الكريم...وقتى انسان اختيارى از خود ندارداين آيات چگونه معنا مىشوند چگونه خداوند مىفرمايد: ان الابرار لفى نعيم و ان الفجار لفى جحيم.
وقتى بنده سزاى عملى كه خود اختيارى در آن نداشته را ببيند اين چه عدلى براى خداوند خواهد بود؟!
بعد از بيان اين مقدمّه الامام احمد الناصر لدينللّه خطاب به شخصى به نام عبداللّه بن عمر كه كتاب در واقع جواب نامۀ اوست مىنويسد:يا ابا محمد نامۀ تو بدستم رسيد كه گفتهاى كتابى برایت رسيده از عبداللّه بن زيد بغدادى كه در ردّ مؤمنان اهل عدل نوشته است و به حرفهاى سخيف و بىپايهاى استناد كرده است همو كه در كتابش گفته حق با او و در دستان اوست نه پيش غير او اين حرف مصداق عجبى است كه او و اصحابش را گرفته است و خودش را به قدرى مهم فرض كرده كه خداى متعال را ذم نموده و قول و فعلش را ابطال مىكند.
او مصداق كسى است كه خداوند در حق او و كسانى كه همچون او فكر مىكنند اينچنين مىفرمايد:
قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا الذين ضلّ سعيهم في الحياة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا اولئك الذين كفروا بآيات ربهم و لقائه و حبطت اعمالهم فلا يقيم لهم يوم القيامة وزنا.
مؤلف در ادامه به عبداللّه بن عمر مىنويسد كتاب عبداللّه بن يزيد بغدادى را مطالعه كردم و حرفهاى او را در جور خداوند به بندگانش و طعنههایش به قرآن كريم را خواندم و جوابش را از آنچه كه علم بدان دارم دادم چه راجع به غلطهاى لغوى و چه ديگر اشتباهاتى كه مرتكب شده است، خلاصه كتابش را سراسر غلط و عيب يافتم و اين پاسخ دادن من بدان جهت بود كه فكر نكنندما جوابى به اشكالات آنان نداريم.
سپس امام احمد بن يحيى شروع مىكند به بيان نكتههایى از كتاب عبداللّه بن يزيد بغدادى و جواب دادن از آنها، نخست آنها را شديدا لعن مىكند و با سئوالاتى از اعتقاد آنها در علم خداوند مىگويد آيا شما معتقديد كه خداوند عالم به مخلوقات بوده قبل از خلقتشان؟جواب مىدهيد: بله!مىگوئيم پس آيا خداوند بندگان را وادار كرده به غير آنچه علم دارد عمل كنند؟
او استدلالش را ادامه مىدهد و از اين انديشه جبريون جواب مىدهد.
در ادامه نيز نكات ديگرى از سلطنت الهى، علت خلقت الهى، و...مطرح كرده پاسخهایى را به عقائد جبريّه بيان مىكند.او اينها را به صورت پاسخ به سئوالاتى كه عبداللّه بن يزيد بغدادى
در كتاب خود از معتزله پرسيده است مطرح مىكند.مثلاًآياتى كه به نوعى جبريّه به انها استناد كردهاند را عبدالله بن يزيد مىآورد و از معتزله مىپرسد كه جوابتان به اين آيه چيست كه احمد بن يحيى نيز پاسخ مىدهد.
از جمله مسائلى كه بين دو طرف مطرح شده مىتوان به حساب ميّت صغير، استطاعت بندگان بر اعمال، قضا و قدر الهى اشاره كرد كه احمد بن يحيى تأويلات و توجيهات گوناگونى نيز به
كار برده است.تا اينجا بخش اول كتاب بود و از صفحۀ 150 به بعد جزء دوم شروع مىشود كه تقريبا به همان روال سابق مىباشد.
ابتداء جزء دوم به اينصورت شروع مىشود: بسم اللّه الرحمن الرحيم ثم قال عبداللّه بن يزيدالبغدادى:أ ليس قد تزعمون أن من قال...يعنى بلافاصله ارائه سئوالات عبداللّه بن يزيد را
از كتابش نقل كرده و اقدام به پاسخگويى بدانها مىكند.
در اين بخش نيز سئوالات مطرح شده از سوى عبدالله بن يزيد بغدادى كه استناداتى است به آيات قرآنى و جواب احمد بن يحيى از آنها عنوان شده است.
براى نمونه عبداللّه بن يزيد مىگويد حرف معتزله در مورد اين آيه شريفه كه مىفرمايد:و من يرد اللّه أن يضلّه يجعل صدره ضيقا حرجا چيست؟آنها مىگويند اين دلالت بر ارادۀ خداوند بر اضلال
ندارد و هركس خداوند را به اضلال متصف كند در واقع به ظلم متصفش كرده است.
مىگويد از معتزله بپرسيد پس معنى اين آيه چيست؟آيا خداوند نفس خود را با اين صفت متصف نكرده است؟ اگر مىگوئيد كرده است پس خداوند خودش مىگويد كه اضلال مىكند و بحثى در آن نخواهد بود و اگر بگوئيد خير؛جواب بدهيد پس معنى اين كلام الهى چيست؟آنها خواهند گفت خداوند قدرت دارد بر اينكه اضلال كند بندگان را بدون اينكه ظلمى به آنها بشود.
احمد بن يحيى در جوابش مىگويد علت اين سئوال تو اين است كه دينت را بدون ملاقات با علماء و آشنايى با تأويل آيات و با تقليد از جاهلانى مثل خودت بدست آوردهاى بدون اينكه سئوال از اهل ذكر بكنى همانانى كه خداوند به تو امر كرده كه از آنها سئوال كنى آنجا كه مىفرمايد:فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون و اهل ذكر را خودش در آيۀ 10 و 11 سورۀ طلاق معرفى مىكند و مىگويد:
قد انزل اللّه إليكم ذكرا رسولا يتلوا عليكم آيات اللّه مبيّنات.در ادامه مىگويد: ما در ابتداى كتاب گفتيم كه منظورجعل چيست:جعل به دو صورت است جعل حكم و تسميه و جعل حتم و جبر و قدر كه خروجى
از آن نيست و آنچه در اين آيۀ شريفه مراد است جعل حكم و تسميه هست نه جعل حتم و جبر و قدر كه اگر جعل حتمى بود حجتى مىشد در دست كفار كه بگويند خداوند خودش سينۀ ما را ضيق قرار داده است و الاّ ما داراى اعمال صالحه مىشديم.
احمد بن يحيى بعد از بيان اين استدلالها در بخشى از جزء دوّم كتاب وارد اثبات لزوم تأويل در آيات قرآنى شده مىگويد:خودتان چطور در جواب مشبهه وقتى به آياتى مثلخلقت بيدىّ و آيه لتصنع على عينى و آيۀ تجرى باعينناو...استناد مىكنند يا شبيه خلق بودن خدا را اثبات كنند مىگوئيد اين آيات نياز به تأويل صحيح دارند خود شما هم بايد در آياتى كه قول به جبر از آنها استفاده مىشود دست به تأويل صحيح بزنيد تا مشكل اعتقاد به جبر حل شود.
شبهۀ ديگرى كه عبداللّه بن يزيد بغدادى مطرح مىكند سئوال از ارادۀ الهى است كه اگر خداوند فعال لما يريد است پس معلوم مىشود علت اينكه همه مؤمن نشدهاند اين است كه خداوند اراده نكرده است و الاّ هيچ كافرى نمىتوانست پا به صحنۀ ايجاد بگذارد كه امام احمد بن يحيى جواب مىدهد ارادهاى كه خداوند سبحان در مورد بندگانش كرده است اراده به تخيير است يعنى اراده فرموده كه بندگان مجبور نباشند و مخيّر باشند و از اينروست كه مىفرمايد: ان الابرار لفى نعيم و ان الفجار لفى جحيم و الاّ اگر مجبور بودند ثواب بر ابرار معنايى داشت و نه عقاب بر كفار.
از ديگر ايراد و جوابهایى كه بين دو دانشمند جبرى و معتزلى رد و بدل مىشود سؤال عبداللّه بن يزيد بغدادىاست دربارۀ آيۀ شريفۀو ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون.
مىگويد آيا شما نمىگوئيد كه هركس براى هر هدفى خلق بشود مجبور به همان هدف است؟پس چرا مخلوقاتى كه براى عبادت خلق شدهاند غير از آن را مرتكب مىشوند.اين جواب شما عدليّه نفى قدرت الهى است، كه احمد بن يحيى در جواب اين حرف عبدالله بن يزيد با عصبانيت غير قابل وصفى شروع به مذمت وى به خاطر اين حرفى كه زده است كرده مىگويد تعجب از تو نيست تو كه اصلا در رديف اهل علم نيستى جهالت تو با اين حرفت بالخصوص به همگان نمايان شد تعجب از آن جهاتى است كه از جاهلى چون تو اطاعت مىكنند كى ما عدليّه چنين حرفى زدهايم كه هركس براى هر هدفى خلق شده مجبور به همان شده است؟!
از ديگر سئوالاتى كه عبداللّه بن يزيد بغدادى از عدليّه پرسيده است اين است كه آيا احدى بدون رزق الهى مىتواند زندگى كند يا نه؟اگر بگوئيد بله مىتواند مىگوئيم اين يعنى رازقى غير خدا هم هست كه به احدى از عقلاء قائل نشده است و اگر بگوئيد خير نمىتواند مىگوئيم خدا كه عدهاى را به روزى حرام زنده نگه مىدارد پس چگونه به خاطر كسب اين روزى حرام كه مايۀ زندگى آنهاست آنان را دچار عذاب مىكند؟
اين سؤال نيز از سئوالاتى است كه مؤلف را بسيار عصبانى كرده و با عبارات بسيار تندى جواب مىدهد.مىگويد من گمان مىكنم طولانى شدن سفرى كه از بغداد داشتهاى باعث شده دچار بىعقلى و سفاهت گشته و شروع به نوشتن هذيان در كتابت بكنى وى دوباره تكرار مىكند تعجب من از تو نيست تعجبم از كسانى است كه دور تو جمع شدهاند.
اولین سئوال من از تو اين است كه آيا در عمرت قرآن خواندهاى؟!اگر جوابت مثبت است نظرت راجع به آيۀ شريفهاى كه خداوند مىفرمايد: قل ارأيتم ما انزل اللّه لكم من رزق فجعلتم منه حراما و حلالا قل ء آللّه اذن لكم ام على اللّه تفترون چيست؟در اين آيه كه به خوبى جواب تو داده شده است و آيۀ شريفه منشاء روزى حرام را بيان فرموده است. چطور چشمت به اين آيه نيافتاده است؟!
عبداللّه بن يزيد بغدادى سئوالات ديگرى نيز مطرح كرده كه از آنجمله مىتوان به مسائلى چون خلق كفر و ايمان، عدم حسن در توحيد و قبح در شرك، خلق سرابيل و قطران، خلق بتها و قرار دادنشان وسيلهاى براى شرك مشركان، معناى قدرت الهى و علم بندگان به اينكه مخلوق الهىاند و انسداد راه سمع و بصر بر كفار كه امام احمد بن يحيى الناصر لدينللّه بدانها جواب داده است.
جزء دوم كتاب نيز با اين سئوالها و جوابها پايان مىپذيرد.
مؤلف كتاب يعنى الامام احمد بن يحيى بن الحسين بن القاسم بن ابراهیم بن اسماعيل بن ابراهیم بن الحسن بن الحسن بن على بن ابيطالب عليهاالسلام فقيهى از علماء و بزرگان زيديه است كه مشهور به زهد و شجاعت بوده است.وى در ماه صفر سال 315 هجرى از دنيا رفته است.
سيزده سال حكومت زيديه را در عين دارا بوده و در شهر صعده نزد پدر خود به خاک سپرده شده است كه ظاهرا زيارتگاه و مقبرهاى در آرامگاه آنان بنا شده است.
از تأليفات مهم وى همين كتاب النجاة لمن اتبع الهدى و اجتنب الردّى است كه كتاب مهمى در عقائد عدليّه به شمار مىرود.
نسخه حاضر
كتاب حاضر در يك جلد و در قطع رحلى در دار المطبعة الكاتولیكيه در سال 1405 هجرى برابر 1985 ميلادى به چاپ رسيده است.
تحقيق كتاب را شخصى به نام ويلفرد ماديلونگ)gnuledeM derefliW(عهدهدار بوده است كه در آخر كتاب چكيدهاى از مطالب آنرا به زبان انگليسى آورده است.
پاورقىهایى نيز كه عموماًاشاره به عبارات ديگر نسخههاى كتاب دارد آورده شده است.
فهرست اعلام، فهرست جماعات، قبائل و فرق، فهرست اماكن و فهرست آيات قرآنى فهرستهایى هستند كه در انتهاى كتاب آورده شدهاند.