۱۰۲٬۳۳۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنم' به 'ابن م') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
نویسنده در تمهيد كتاب، سه علم معانى و بيان و بديع را تعريف كرده و كلام را به اعتبار معانى بيان، از حيث لفظ «فصيح» و از حيث لفظ و معنا «بليغ» دانسته است.<ref>تمهيد، ص13</ref> | نویسنده در تمهيد كتاب، سه علم معانى و بيان و بديع را تعريف كرده و كلام را به اعتبار معانى بيان، از حيث لفظ «فصيح» و از حيث لفظ و معنا «بليغ» دانسته است.<ref>تمهيد، ص13</ref> | ||
درباره معنى اصطلاحى «بلاغت» از ديرباز تعريفهاى بسيارى به ما رسيده است. يكى از قديمىترين تعريفها از [[ | درباره معنى اصطلاحى «بلاغت» از ديرباز تعريفهاى بسيارى به ما رسيده است. يكى از قديمىترين تعريفها از [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] است كه وقتى درباره بلاغت از او سؤال شد، گفت: «بلاغت؛ يعنى ايجاز، كه با گوش دادن و سخن گفتن و سكوت كردن يا شعر و نثر و خطابه و اشكال ديگر ظاهر مىشود». ابن معتز، در وجه تسميه اين علم مىنويسد: «چون معنى به دل شنونده وارد مىشود، بلاغت ناميده شده است». احمد الهاشمى چون بسيارى از معاصران، «رعايت مقتضاى حال با كلامى فصيح» را بلاغت دانسته است.<ref>ميرزانيا، منصور، ص166</ref> | ||
پيش از كتاب «جواهر البلاغة»، كتاب «مطول» و «مختصر المعاني» در حوزههاى علميه تدريس مىشد. [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، در اين دو كتاب ضمن اينكه همان خط مشى [[سکاکی، یوسف بن ابیبکر|سكّاكى]] و شيوه خطیب قزوينى در «تلخيص المفتاح» را پيش گرفته و از روش شارحان پيشين، استفاده كرده و سعى او بر آن بوده كه عبارات و كلمات مصنف (خطیب قزوينى) را شرح دهد، گاه هم به نقد و بررسى پرداخته و مطلبى را تكذيب و سخنى را پذيرفته است. وى در ضمن شرح مطالب، موضوعات منطقى و فلسفى و كلامى را نيز گنجانده و نتوانسته خود را از بحث در اينگونه مسائل بركنار دارد<ref>علوى مقدم، ص47</ref>هاشمى در كتاب حاضر از ورود به چنين موضوعاتى كه سبب تطويل كلام مىشود خوددارى كرده است. | پيش از كتاب «جواهر البلاغة»، كتاب «مطول» و «مختصر المعاني» در حوزههاى علميه تدريس مىشد. [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، در اين دو كتاب ضمن اينكه همان خط مشى [[سکاکی، یوسف بن ابیبکر|سكّاكى]] و شيوه خطیب قزوينى در «تلخيص المفتاح» را پيش گرفته و از روش شارحان پيشين، استفاده كرده و سعى او بر آن بوده كه عبارات و كلمات مصنف (خطیب قزوينى) را شرح دهد، گاه هم به نقد و بررسى پرداخته و مطلبى را تكذيب و سخنى را پذيرفته است. وى در ضمن شرح مطالب، موضوعات منطقى و فلسفى و كلامى را نيز گنجانده و نتوانسته خود را از بحث در اينگونه مسائل بركنار دارد<ref>علوى مقدم، ص47</ref>هاشمى در كتاب حاضر از ورود به چنين موضوعاتى كه سبب تطويل كلام مىشود خوددارى كرده است. |