۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنع' به 'ابن ع') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنا' به 'ابن ا') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
#محمد امين يكى ديگر از خلفاى عباسى است كه منابع در نقل ویژگیهاى جسمى و شخصيتى او به صفاتى مانند: زيبايى، بلند قامتى، فصاحت و بلاغت و شجاعت او و در عين حال سفاكيت و خونريزى، ضعف اراده و بخل او اشاره كردهاند. ابونواس از شعرائى است كه در اشعارش امين را مدح كرده و بسيارى از اشعار او در بخشى از اين باب آمده است. نویسنده در بخشهایى از كتاب نيز به نقد بعضى از عبارات مورخين مىپردازد به عنوان مثال در تاريخ قتل امين به عبارت خطیب در [[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]] در محرم سال 198، اشاره و آن را مورد نقد قرار مىدهد. | #محمد امين يكى ديگر از خلفاى عباسى است كه منابع در نقل ویژگیهاى جسمى و شخصيتى او به صفاتى مانند: زيبايى، بلند قامتى، فصاحت و بلاغت و شجاعت او و در عين حال سفاكيت و خونريزى، ضعف اراده و بخل او اشاره كردهاند. ابونواس از شعرائى است كه در اشعارش امين را مدح كرده و بسيارى از اشعار او در بخشى از اين باب آمده است. نویسنده در بخشهایى از كتاب نيز به نقد بعضى از عبارات مورخين مىپردازد به عنوان مثال در تاريخ قتل امين به عبارت خطیب در [[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]] در محرم سال 198، اشاره و آن را مورد نقد قرار مىدهد. | ||
#پس از مرگ امين، برادرش مأمون به خلافت رسيد. در ابتداى اين باب نيز به محاسن و صفات حميده و از جمله برترى علم او بر ساير واليان بنىعباس اشاره شده است. در صفحه 287 سعى شده كه چنين القاء شود كه مأمون به تشيع و حبآل ابىطالب شهرت داشته است و چون [[امام رضا(ع)|على بن موسى(ع)]] را بهترين فرد اهل-بيت(ع) مىدانست او را به ولى عهدى خود برگزيد. در صفحات بعد به رحلت حضرت اشاره شده؛ ولى مرگ او را ناگهانى تصوير كرده و اگرچه به نقل برخى منابع به مسموميت حضرت اشاره شده است؛ اما با گزافويى آن را در اثر زيادهروى در خوردن انگور دانسته و هيچ اشارهاى به شهادت حضرت توسط مأمون نشده است. بدين-ترتيب يك حقيقت تاريخى ديگر كه چهره سفاك خلفاى عباسى را افشاء مىكند، تحريف شده است. | #پس از مرگ امين، برادرش مأمون به خلافت رسيد. در ابتداى اين باب نيز به محاسن و صفات حميده و از جمله برترى علم او بر ساير واليان بنىعباس اشاره شده است. در صفحه 287 سعى شده كه چنين القاء شود كه مأمون به تشيع و حبآل ابىطالب شهرت داشته است و چون [[امام رضا(ع)|على بن موسى(ع)]] را بهترين فرد اهل-بيت(ع) مىدانست او را به ولى عهدى خود برگزيد. در صفحات بعد به رحلت حضرت اشاره شده؛ ولى مرگ او را ناگهانى تصوير كرده و اگرچه به نقل برخى منابع به مسموميت حضرت اشاره شده است؛ اما با گزافويى آن را در اثر زيادهروى در خوردن انگور دانسته و هيچ اشارهاى به شهادت حضرت توسط مأمون نشده است. بدين-ترتيب يك حقيقت تاريخى ديگر كه چهره سفاك خلفاى عباسى را افشاء مىكند، تحريف شده است. | ||
#داستان حيدر بن كاووس مشهور به افشين از اولين مطالبى است كه در اولين صفحات اين باب توجه خواننده را به خود جلب مىكند. او همان كسى است كه بابك خرّمدين را كه مدت بيست سال بر كوههاى طبرستان استيلاء يافته بود، به قتل رساند. | #داستان حيدر بن كاووس مشهور به افشين از اولين مطالبى است كه در اولين صفحات اين باب توجه خواننده را به خود جلب مىكند. او همان كسى است كه بابك خرّمدين را كه مدت بيست سال بر كوههاى طبرستان استيلاء يافته بود، به قتل رساند. ابن اثير به غضب معتصم بر افشين از ترس خروجش، در سال 225ق و زندانى كردن او اشاره كرده است. نقل شده كه معتصم به سرعت غضب مىكرد و اگر خشمگين ميشد به آنچه انجام مىداد و كسى كه به قتل مىرساند توجه نمىكرد. منابع مرگ او را در سال 227ق پس از يك بيمارى ذكر كردهاند. | ||
#الواثق بالله نيز از جمله خلفاى عباسى بوده است كه به شعر و ادب علاقه داشته است به گونهاى كه گاه در محضرش بر رفع يا نصب يك بيت شعر اختلاف مىشد. او بر مذهب اشاعره و معتقد به خلقت قرآن بود و با | #الواثق بالله نيز از جمله خلفاى عباسى بوده است كه به شعر و ادب علاقه داشته است به گونهاى كه گاه در محضرش بر رفع يا نصب يك بيت شعر اختلاف مىشد. او بر مذهب اشاعره و معتقد به خلقت قرآن بود و با ابن ابىدؤاد قاضى كه از مشايخ معتزله بود به شدت برخورد كرد. او بعدها از اين كار خود پشيمان شد و در اواخر عمر كه به مرز استسقاء گرفتار شد به نيابت از او نماز جماعت را برگزار مىكرد. در انتهاى اين باب شرح خلافت متوكل عباسى آمده است. با توجه به اينكه در بخش خاتمه كتاب نام او در كنار پنج خليفه پيشين آمده و مطالب درباره او به تفصيل ذكر شده است، به نظر مىرسد كه نویسنده يك باب را به او اختصاص داده و عنوان باب از قلم افتاده است. درصفحه 594 كتاب مىخوانيم: «متوكل با كسانى كه به بغض [[امام على(ع)|على(ع)]] شهرت داشتند؛ مانند ابن الجهم، ابوالسمط و عبادۀالمخنّث و ديگران مجالست داشت». در ادامه به ظلم او نسبت به [[امام حسن عسکری(ع)]] و چگونگى انتقال آنحضرت از مدينه به سامراء به نقل از [[وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان|وفياتالاعيان]] [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] پرداخته شده است. پس از آن نيز به ولادت حجۀ ابن الحسن(عج) در سال 250ق و اعتقاد شیعیان به ظهور حضرتش اشاره شده است. | ||
#در خاتمه كتاب نام هر يك از كارگزاران بنىعباس به ترتيب با ذكر مختصرى از كارها و اقدامات آنها آمده است. اولين اين افراد اشعث بن عقبه خزاعى و آخرين آنها ابىمضر بن اغلب بوده است. در انتهاى اين بخش به نام المقتدر بالله به عنوان آخرين خليفه عباسى كه آفريقا در استيلا او بود اشاره مىكند و كتاب در واقع به پايان مىرسد؛ اما نویسنده از بستن پرونده كتاب منصرف شده و به گفته خود: «از آنجا كه كلام به مقتدر پايان يافت و او هجدهمين خليفه عباسى بوده است سزاوار است كه به اجمال به اسامى و شرح حال آنها اشاره شود». سپس بجز شش خليفه ذكر شده در متن كتاب، احوال ديگر خلفاى عباسى را در چند سطر بيان مىكند. | #در خاتمه كتاب نام هر يك از كارگزاران بنىعباس به ترتيب با ذكر مختصرى از كارها و اقدامات آنها آمده است. اولين اين افراد اشعث بن عقبه خزاعى و آخرين آنها ابىمضر بن اغلب بوده است. در انتهاى اين بخش به نام المقتدر بالله به عنوان آخرين خليفه عباسى كه آفريقا در استيلا او بود اشاره مىكند و كتاب در واقع به پايان مىرسد؛ اما نویسنده از بستن پرونده كتاب منصرف شده و به گفته خود: «از آنجا كه كلام به مقتدر پايان يافت و او هجدهمين خليفه عباسى بوده است سزاوار است كه به اجمال به اسامى و شرح حال آنها اشاره شود». سپس بجز شش خليفه ذكر شده در متن كتاب، احوال ديگر خلفاى عباسى را در چند سطر بيان مىكند. | ||