۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== معرفى اجمالى == «(.*)»' به '== معرفى اجمالى == '''$1'''') |
جز (جایگزینی متن - 'شيخ طوسى' به 'شيخ طوسى') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
نويسنده در بحثى مفصل، چگونگى برخورد امام رضا(ع) را با پديده واقفىگرى توضيح داده و نوشته است: آنحضرت، بر اساس مسئوليت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفىگرى ايستاد و به مبارزه شديدى با آن پرداخت. از جمله روشهاى امام رضا(ع) در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعايشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/151 همان، ص 151]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/171 171]</ref>. | نويسنده در بحثى مفصل، چگونگى برخورد امام رضا(ع) را با پديده واقفىگرى توضيح داده و نوشته است: آنحضرت، بر اساس مسئوليت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفىگرى ايستاد و به مبارزه شديدى با آن پرداخت. از جمله روشهاى امام رضا(ع) در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعايشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/151 همان، ص 151]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/171 171]</ref>. | ||
نويسنده، فهرستى از كتابهايى كه به ردّ و انتقاد از واقفيه پرداخته (هشت كتاب) و همچنين فهرستى از كتابهايى كه به يارى واقفيه رفته (سه كتاب) آورده و بعد توضيح داده است كه هيچ يك از كتابهايى كه به نفع يا به ضدّ واقفيه نوشته شده، اكنون موجود نيست و همه از بين رفته است. نويسنده، سه عامل براى زوال كتابهاى واقفيه و همچنين آثارى كه به صورت ردّ بر آن نوشته شده؛ بيان كرده است <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/226 همان، ص 226]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/229 229]</ref>. البته نويسنده يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت شيخ | نويسنده، فهرستى از كتابهايى كه به ردّ و انتقاد از واقفيه پرداخته (هشت كتاب) و همچنين فهرستى از كتابهايى كه به يارى واقفيه رفته (سه كتاب) آورده و بعد توضيح داده است كه هيچ يك از كتابهايى كه به نفع يا به ضدّ واقفيه نوشته شده، اكنون موجود نيست و همه از بين رفته است. نويسنده، سه عامل براى زوال كتابهاى واقفيه و همچنين آثارى كه به صورت ردّ بر آن نوشته شده؛ بيان كرده است <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/226 همان، ص 226]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/229 229]</ref>. البته نويسنده يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، برخى از روايات على بن احمد علوى صاحب كتاب «نصرة الواقفة» آمده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آن روايات را مورد نقد و بررسى قرار داده است. سپس نويسنده نقد و اشكالى به [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] از نظر روشى و رجالى مطرح كرده و در پايان نظر خودش را نيز آورده است. به نظر نويسنده، روايات مذكور از صاحب كتاب «نصرة الواقفة» چون از باب روايات «نصرة المذهب» و رواياتى است كه مدعى يك فرقه به نفع آن فرقه آورده، مورد اتهام و فاقد حجيت و بدون اعتبار است و كسى آن را نمىپذيرد <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/255 همان، ص 255]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/257 257]</ref>. | ||
بنا بر تحقيق نويسنده: بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت امام رضا(ع) شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- همان طور كه در اقسام وقف روشن شد، برخى از واقفىها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت امام رضا (ع) رخ داد باعث هدايت برخى شد. شيخ طوسى برخى از اينگونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شيعيان، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدويت و ... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفىگرى برگشتند <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/261 همان، ص 261]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/262 262]</ref>. | بنا بر تحقيق نويسنده: بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت امام رضا(ع) شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- همان طور كه در اقسام وقف روشن شد، برخى از واقفىها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت امام رضا (ع) رخ داد باعث هدايت برخى شد. [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] برخى از اينگونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شيعيان، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدويت و ... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفىگرى برگشتند <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/261 همان، ص 261]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/262 262]</ref>. | ||
نويسنده سپس 18 نفر (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابو خالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسين بن بشار، 6- حسين بن عمر بن يزيد...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/265 همان، ص 265]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/392 392]</ref>. | نويسنده سپس 18 نفر (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابو خالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسين بن بشار، 6- حسين بن عمر بن يزيد...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/265 همان، ص 265]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/392 392]</ref>. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
نويسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسين بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبد الله بن صاعد، 10- محمد بن عبد الله جلاب بصرى <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/393 همان، ص 393]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>. | نويسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسين بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبد الله بن صاعد، 10- محمد بن عبد الله جلاب بصرى <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/393 همان، ص 393]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>. | ||
نويسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كردهاند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كردهاند. نويسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفتآور است كه صاحب مستدرك و آيتالله خوئى، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همانطور كه در روايت كشى آمده است؛ دو- همانگونه كه در غيبت شيخ طوسى آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفىگرى با بذل مال دعوت كرد همانطور كه در غيبت شيخ طوسى آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالىكه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/609 همان، ص 609]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>. | نويسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كردهاند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كردهاند. نويسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفتآور است كه صاحب مستدرك و آيتالله خوئى، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همانطور كه در روايت كشى آمده است؛ دو- همانگونه كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفىگرى با بذل مال دعوت كرد همانطور كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالىكه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/609 همان، ص 609]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش