بداية الحكمة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[طباطبایی، محمدحسین]] (نویسنده) | [[طباطبایی، سید محمدحسین]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BBR 1392 /ب4 1373 | | کد کنگره =BBR 1392 /ب4 1373 | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =03326 | ||
| کتابخوان همراه نور =03326 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''بداية الحكمة'''، از آثار سودمند [[طباطبایی، سید محمدحسین|مرحوم علامه]] [[طباطبایی، سید محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (تبريز، 1282 - 1360ش، قم) در زمينه آموزش فلسفه اسلامى است كه در آن يك دوره مباحث فلسفى از آغاز (كليات مباحث وجود) تا انجام (اثبات ذات و صفات و افعال واجبالوجود) بهصورت ساده و همراه با استدلال بيان شده است. | |||
'''بداية الحكمة'''، از آثار سودمند [[طباطبایی، محمدحسین|مرحوم علامه]] [[طباطبایی، محمدحسین| | |||
مخاطبان اين اثر كسانى هستند كه با فلسفه اسلامى هيچ آشنايى ندارند و مىخواهند براى اولين بار با آن آشنا شوند و استدلالهاى عقلى را بياموزند. اثر مذكور ساليان مديدى است كه از زمان نگارش تاكنون مورد عنايت پژوهشگران و استادان است و بهصورت متن آموزشى در دوره آغازين در مراكز علمى تدريس مىشود و ترجمه و شرحهاى گوناگونى بر آن نوشته شده است. | مخاطبان اين اثر كسانى هستند كه با فلسفه اسلامى هيچ آشنايى ندارند و مىخواهند براى اولين بار با آن آشنا شوند و استدلالهاى عقلى را بياموزند. اثر مذكور ساليان مديدى است كه از زمان نگارش تاكنون مورد عنايت پژوهشگران و استادان است و بهصورت متن آموزشى در دوره آغازين در مراكز علمى تدريس مىشود و ترجمه و شرحهاى گوناگونى بر آن نوشته شده است. | ||
موضوع كتاب حاضر، فلسفه اولى و الهيات بالمعنى الأخص است و اهم مباحث مطرح در دو بخش مذكور را در بر دارد و از زمان تأليف تاكنون يكى از منابع آموزشى در اين رشته بوده و اكنون نيز همراه با كتاب ديگر مؤلف موسوم به | موضوع كتاب حاضر، فلسفه اولى و الهيات بالمعنى الأخص است و اهم مباحث مطرح در دو بخش مذكور را در بر دارد و از زمان تأليف تاكنون يكى از منابع آموزشى در اين رشته بوده و اكنون نيز همراه با كتاب ديگر مؤلف موسوم به «نهاية الحكمة» از مهمترين منابع آموزش حكمت و فلسفه اسلامى در حوزه و مراكز علمى مىباشد. در اثر حاضر، اصالت وجود بيان و اثبات شده است، ولى البته در برخى موارد مانند بعضى از مباحث اثبات اين مسئله، استدلال مطرحشده - دانسته يا ندانسته - تحت تأثير مبناى رايج مشائيان و مبتنى بر نظريه اصالت ماهيت است و رسوبات آن نظريه مشهور در آن بهخوبى مشاهده مىشود. | ||
هرچند زمان و مكان آغاز تأليف اين اثر معلوم نيست، وليكن نویسنده، نگارش آن را در سال 1349ش، به اتمام رسانده است. | هرچند زمان و مكان آغاز تأليف اين اثر معلوم نيست، وليكن نویسنده، نگارش آن را در سال 1349ش، به اتمام رسانده است. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
2. هرچند نویسنده، وجه تسميه اين كتاب را بيان نكرده است، لكن مىتوان گفت كه چون اثر مذكور بهعنوان يك متن آموزشى براى نوآموزان حكمت و فلسفه اسلامى نوشته شده، «بداية الحكمة» يا آغاز حكمت ناميده شده و اين اسم مطابق با مسمّى است و با محتواى كتاب مطابقت دارد. | 2. هرچند نویسنده، وجه تسميه اين كتاب را بيان نكرده است، لكن مىتوان گفت كه چون اثر مذكور بهعنوان يك متن آموزشى براى نوآموزان حكمت و فلسفه اسلامى نوشته شده، «بداية الحكمة» يا آغاز حكمت ناميده شده و اين اسم مطابق با مسمّى است و با محتواى كتاب مطابقت دارد. | ||
3. مسئولان و دستاندركاران مدرسه منتظريه در حوزه علميه قم، با توجه به اين نكته كه پيشرفت مادى نيازمند به پيشرفت معنوى است و براى پيشرفت معنوى، چارهاى جز داشتن برنامه نيست، تصميم گرفتند برنامهريزى بهترى انجام دهند و برنامههاى درسى حوزه علميه قم را تقويت كنند و به همين جهت از استادان بزرگ حوزهها يارى جستند و از آن جمله، انگيزه تأليف متون آموزشى فلسفه اسلامى را در نزد استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] تقويت كردند؛ زيرا آنان به او پيشنهاد دادند كه دو كتاب در اين موضوع نوشته شود: كتاب و متنى شايسته براى آموزش دوره آغازين حكمت و فلسفه اسلامى تأليف شود تا بهعنوان اولين متن آموزشى نوآموزان فلسفه، در اختيار استادان و دانشجويان قرار گيرد و همچنين متنى ديگر براى دوره پايانى، تا جويندگان علم پس از فراغت از دوره اول، با آن تحصيلات خود را در اين زمينه تكميل كنند. استاد اين پيشنهاد را پذيرفت و بهخوبى اجرا كرد و هر دو كتاب را نگاشت. كتاب حاضر، اولين كتاب است.<ref>همان، ص3 - 5</ref> | 3. مسئولان و دستاندركاران مدرسه منتظريه در حوزه علميه قم، با توجه به اين نكته كه پيشرفت مادى نيازمند به پيشرفت معنوى است و براى پيشرفت معنوى، چارهاى جز داشتن برنامه نيست، تصميم گرفتند برنامهريزى بهترى انجام دهند و برنامههاى درسى حوزه علميه قم را تقويت كنند و به همين جهت از استادان بزرگ حوزهها يارى جستند و از آن جمله، انگيزه تأليف متون آموزشى فلسفه اسلامى را در نزد استاد [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] تقويت كردند؛ زيرا آنان به او پيشنهاد دادند كه دو كتاب در اين موضوع نوشته شود: كتاب و متنى شايسته براى آموزش دوره آغازين حكمت و فلسفه اسلامى تأليف شود تا بهعنوان اولين متن آموزشى نوآموزان فلسفه، در اختيار استادان و دانشجويان قرار گيرد و همچنين متنى ديگر براى دوره پايانى، تا جويندگان علم پس از فراغت از دوره اول، با آن تحصيلات خود را در اين زمينه تكميل كنند. استاد اين پيشنهاد را پذيرفت و بهخوبى اجرا كرد و هر دو كتاب را نگاشت. كتاب حاضر، اولين كتاب است.<ref>همان، ص3 - 5</ref> | ||
4. هرچند كتاب بدايه بهعنوان كتابى درسى نگارش يافته و در نتيجه تمامى تحقيقات | 4. هرچند كتاب بدايه بهعنوان كتابى درسى نگارش يافته و در نتيجه تمامى تحقيقات نهایى مؤلف را در بر ندارد، ولى بااينحال، نویسنده در اين اثر نيز برخى از نوآورىهاى خودش را ذكر كرده است كه به چند مورد اشاره مىشود: | ||
الف)- مشهور حكما قضيه موجبه را در هليات مركبه داراى چهار جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه و حكم دانسته و در هليات بسيطه، قضيه موجبه را داراى سه جزء موضوع، محمول و حكم شمرده و قضيه سالبه را داراى سه جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه ذكر كردهاند، لكن [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] نسبت حكميه را از اجزاء قضيه نمىداند و بر اين باور است كه قضيه از آن جهت كه قضيه است نيازمند نسبت حكميه نيست؛ لذا در هليات بسيطه با اينكه شك و ترديدى در قضيه بودنشان نيست، نسبت حكميه وجود ندارد و معتقد است كه حكم، فعل نفس است و نفس فقط براى حكم كردن و موضوع را محمول قرار دادن، نيازمند تصور نسبت حكميه است؛ بنابراین، قضيه موجبه سه جزء دارد: موضوع، محمول و حكم و قضيه سالبه دو جزء دارد: موضوع و محمول.<ref>بداية الحكمة، ص147</ref> | الف)- مشهور حكما قضيه موجبه را در هليات مركبه داراى چهار جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه و حكم دانسته و در هليات بسيطه، قضيه موجبه را داراى سه جزء موضوع، محمول و حكم شمرده و قضيه سالبه را داراى سه جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه ذكر كردهاند، لكن [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] نسبت حكميه را از اجزاء قضيه نمىداند و بر اين باور است كه قضيه از آن جهت كه قضيه است نيازمند نسبت حكميه نيست؛ لذا در هليات بسيطه با اينكه شك و ترديدى در قضيه بودنشان نيست، نسبت حكميه وجود ندارد و معتقد است كه حكم، فعل نفس است و نفس فقط براى حكم كردن و موضوع را محمول قرار دادن، نيازمند تصور نسبت حكميه است؛ بنابراین، قضيه موجبه سه جزء دارد: موضوع، محمول و حكم و قضيه سالبه دو جزء دارد: موضوع و محمول.<ref>بداية الحكمة، ص147</ref> | ||
ب)- [[ارسطو]] جسم را مركب از ماده و صورت و حقيقتى متصل دانسته كه تا | ب)- [[ارسطو]] جسم را مركب از ماده و صورت و حقيقتى متصل دانسته كه تا بىنهایت قابل تقسيم است؛ به اين نحو كه ابتدا به انقسام خارجى منقسم مىشود و آنجا كه در خارج قابل تقسيم نباشد به قسمت وهمى قابل تقسيم است و آنجا كه وهم از تقسيم بازايستد، عقل حكم مىكند كه هر اندازه در تقسيم جسم پيش رويم باز هم با اجزائى كه داراى امتداد هستند مواجه هستيم و در نتيجه جسم تا بىنهایت قابل تقسيم است. ذيمقراطيس بر اين باور بود كه جسم مجموعهاى است از اجزاء لا يتجزى كه قبول قسمت وهمى و عقلى مىكنند، اما در خارج قابل قسمت نيستند. [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] قول ذيمقراطيس را با قدرى اصلاح پذيرفته است.<ref>همان، ص72</ref> | ||
ج)- بر اساس تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]] از معلول و اينكه معلول حقيقتى جز وابستگى به علت ندارد، مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] بر بطلان تسلسل چنين اقامه برهان نموده است كه با فرض تسلسل، | ج)- بر اساس تفسير [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]] از معلول و اينكه معلول حقيقتى جز وابستگى به علت ندارد، مرحوم [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] بر بطلان تسلسل چنين اقامه برهان نموده است كه با فرض تسلسل، بىنهایت معلول خواهيم داشت بدون علت و چون معلول عين فقر و وابستگى است بىنهایت حقايقى كه عين ربط و وابستگى هستند خواهيم داشت بدون اينكه حقيقتى كه به آن وابسته هستند موجود باشد و اين محال است.<ref>همان، ص89</ref> | ||
د)- بر طبق نظر [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در تقسيم موجود مطلق به واحد و كثير مابهالامتياز عين مابهالاختلاف است و در نتيجه اختلاف وحدت و كثرت همانند وجود عينى و ذهنى، اختلاف تشكيكى است و هيچيك از انواع معروف و چهارگانه تقابل در مورد آنها صادق نيست.<ref>همان، ص108</ref> | د)- بر طبق نظر [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] در تقسيم موجود مطلق به واحد و كثير مابهالامتياز عين مابهالاختلاف است و در نتيجه اختلاف وحدت و كثرت همانند وجود عينى و ذهنى، اختلاف تشكيكى است و هيچيك از انواع معروف و چهارگانه تقابل در مورد آنها صادق نيست.<ref>همان، ص108</ref> | ||
ه)- گفته شده كه سرعت و بطؤ تقابل دارند و تقابلشان هم تضاد است، ولى به نظر استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اين دو وصف اضافى هستند و نه متضاد؛ زيرا در تضاد، شرط است كه بين آن دو غايت خلاف باشد و در سرعت و بطء، اين وصف محقق نيست؛ زيرا هيچ سريعى نيست جز آنكه مىتوان سريعتر از او را تصور كرد و همچنين هيچ بطيئى نيست جز آنكه مىشود بطىءتر از او را در نظر گرفت و حقّ آن است كه سرعت و بطء دو وصف اضافى هستند.<ref>همان، ص133</ref> | ه)- گفته شده كه سرعت و بطؤ تقابل دارند و تقابلشان هم تضاد است، ولى به نظر استاد [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اين دو وصف اضافى هستند و نه متضاد؛ زيرا در تضاد، شرط است كه بين آن دو غايت خلاف باشد و در سرعت و بطء، اين وصف محقق نيست؛ زيرا هيچ سريعى نيست جز آنكه مىتوان سريعتر از او را تصور كرد و همچنين هيچ بطيئى نيست جز آنكه مىشود بطىءتر از او را در نظر گرفت و حقّ آن است كه سرعت و بطء دو وصف اضافى هستند.<ref>همان، ص133</ref> | ||
ز)- بنا بر نظر استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، علم حصولى در واقع علم حضورى است و حصولى بودن آن توهم نفس است. ايشان چنانكه در كتاب | ز)- بنا بر نظر استاد [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]، علم حصولى در واقع علم حضورى است و حصولى بودن آن توهم نفس است. ايشان چنانكه در كتاب نهایه نيز توضيح داده است ادراك حصولى را در حقيقت مشاهده حضورى موجود مثالى يا عقلى مىداند كه نه از راه نزدیک، بلكه از راه دور ادراك مىشود.<ref>همان، ص153 و نهاية الحكمة، ص239</ref> | ||
ح)- حكما اراده را علم واجب به نظام اصلح دانستهاند و آن را از صفات ذاتى حق تعالى بشمار آوردهاند. همچنين كشف ذات حق از كمالات و آثار مترتب بر آن را كلام ذاتى ناميدهاند. [[طباطبایی، محمدحسین|مرحوم علامه]] مىفرمايد در اين مطلب كه ذكر شد، معناى اراده و كلام به وجهى از وجوه علم و قدرت بهصورت تحليلى برگشت داده شده است و در اين صورت ديگر نيازى نيست كه از علم و قدرت تفكيك شوند و همچنين علم و قدرت كه در كتاب و سنت به خدا نسبت داده شده است، مقصود از آن صفت فعل است.<ref>بداية الحكمة، ص170</ref> | ح)- حكما اراده را علم واجب به نظام اصلح دانستهاند و آن را از صفات ذاتى حق تعالى بشمار آوردهاند. همچنين كشف ذات حق از كمالات و آثار مترتب بر آن را كلام ذاتى ناميدهاند. [[طباطبایی، سید محمدحسین|مرحوم علامه]] مىفرمايد در اين مطلب كه ذكر شد، معناى اراده و كلام به وجهى از وجوه علم و قدرت بهصورت تحليلى برگشت داده شده است و در اين صورت ديگر نيازى نيست كه از علم و قدرت تفكيك شوند و همچنين علم و قدرت كه در كتاب و سنت به خدا نسبت داده شده است، مقصود از آن صفت فعل است.<ref>بداية الحكمة، ص170</ref> | ||
ط)- [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، مقوله «أين» را به مقوله وضع، ارجاع داده است و نوشته است: هرچند مشهور در بين حكما اين است كه «أين»، خودش مقولهاى است، ولى اين مطلب جاى بحث و تأمل دارد و «أين» نوعى از وضع است پس حركت أينيه هم نوعى از حركت وضعى است.<ref>همان، ص126</ref> | ط)- [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]، مقوله «أين» را به مقوله وضع، ارجاع داده است و نوشته است: هرچند مشهور در بين حكما اين است كه «أين»، خودش مقولهاى است، ولى اين مطلب جاى بحث و تأمل دارد و «أين» نوعى از وضع است پس حركت أينيه هم نوعى از حركت وضعى است.<ref>همان، ص126</ref> | ||
5. چون مؤلف در تأليف كتاب، مخاطبان خاصى را در نظر داشته؛ يعنى نوآموزان فلسفه و كتاب بهعنوان متنى آموزشى تأليف شده است، سعى نموده است تا مباحث كتاب را چه از نظر نثر و عبارت و چه از نظر محتوا متناسب با فهم مخاطبان آن تنظيم نمايد و كوشيده است تا رسا و شيوا بنگارد و منظم و شفاف مقصودش را برساند و تا حدودى نيز در اين راه موفق شده است. | 5. چون مؤلف در تأليف كتاب، مخاطبان خاصى را در نظر داشته؛ يعنى نوآموزان فلسفه و كتاب بهعنوان متنى آموزشى تأليف شده است، سعى نموده است تا مباحث كتاب را چه از نظر نثر و عبارت و چه از نظر محتوا متناسب با فهم مخاطبان آن تنظيم نمايد و كوشيده است تا رسا و شيوا بنگارد و منظم و شفاف مقصودش را برساند و تا حدودى نيز در اين راه موفق شده است. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[آغاز فلسفه (ترجمه بدایة الحکمة)]] | [[آغاز فلسفه (ترجمه بدایة الحکمة)]] | ||
[[ایضاح | [[ایضاح الحکمة]] | ||
[[بدایة الحکمة (زارعی سبزواری)]] | [[بدایة الحکمة (زارعی سبزواری)]] | ||
[[شرح و توضیح | [[شرح و توضیح بدایة الحکمة]] | ||
[[حکمت برین | [[حکمت برین]] | ||
[[ترجمه بدایة الحکمة]] | [[ترجمه بدایة الحکمة]] | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۷: | ||
[[دروس فی الحکمة المتعالیة]] | [[دروس فی الحکمة المتعالیة]] | ||
[[شرح مصطلحات فلسفی بداية الحكمة و نهاية الحكمة]] | |||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۵: | ||
[[رده: فلسفه اسلامی]] | [[رده: فلسفه اسلامی]] | ||
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن چهاردهم]] | [[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن چهاردهم]] | ||
[[رده: | [[رده:آثار فلسفی]] | ||
[[رده:طباطبایی، محمدحسین، 1360-1281ش]] | [[رده:طباطبایی، سید محمدحسین، 1360-1281ش]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۷
بدایة الحکمة | |
---|---|
پدیدآوران | طباطبایی، سید محمدحسین (نویسنده) |
ناشر | جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامي |
مکان نشر | قم - ایران |
چاپ | 1 |
موضوع | فلسفه اسلامی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 1392 /ب4 1373 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
بداية الحكمة، از آثار سودمند مرحوم علامه سيد محمدحسين طباطبايى (تبريز، 1282 - 1360ش، قم) در زمينه آموزش فلسفه اسلامى است كه در آن يك دوره مباحث فلسفى از آغاز (كليات مباحث وجود) تا انجام (اثبات ذات و صفات و افعال واجبالوجود) بهصورت ساده و همراه با استدلال بيان شده است.
مخاطبان اين اثر كسانى هستند كه با فلسفه اسلامى هيچ آشنايى ندارند و مىخواهند براى اولين بار با آن آشنا شوند و استدلالهاى عقلى را بياموزند. اثر مذكور ساليان مديدى است كه از زمان نگارش تاكنون مورد عنايت پژوهشگران و استادان است و بهصورت متن آموزشى در دوره آغازين در مراكز علمى تدريس مىشود و ترجمه و شرحهاى گوناگونى بر آن نوشته شده است.
موضوع كتاب حاضر، فلسفه اولى و الهيات بالمعنى الأخص است و اهم مباحث مطرح در دو بخش مذكور را در بر دارد و از زمان تأليف تاكنون يكى از منابع آموزشى در اين رشته بوده و اكنون نيز همراه با كتاب ديگر مؤلف موسوم به «نهاية الحكمة» از مهمترين منابع آموزش حكمت و فلسفه اسلامى در حوزه و مراكز علمى مىباشد. در اثر حاضر، اصالت وجود بيان و اثبات شده است، ولى البته در برخى موارد مانند بعضى از مباحث اثبات اين مسئله، استدلال مطرحشده - دانسته يا ندانسته - تحت تأثير مبناى رايج مشائيان و مبتنى بر نظريه اصالت ماهيت است و رسوبات آن نظريه مشهور در آن بهخوبى مشاهده مىشود.
هرچند زمان و مكان آغاز تأليف اين اثر معلوم نيست، وليكن نویسنده، نگارش آن را در سال 1349ش، به اتمام رسانده است.
چاپ و انتشار اين اثر از سوى جامعه مدرسين حوزه علميه قم كه بارها و بارها انجام شده است با نظر به جايگاه علمى و دينى آن مركز و موضوع كتاب «بداية الحكمة» و موافقتها و مخالفتها با فلسفه اسلامى بسى مهم و تأثيرگذار است.
ساختار
اين اثر از يك مقدمه (تعريف، موضوع و هدف اين فنّ)، و دوازده مرحله به ترتيب ذيل تشكيل شده:
1. كليات مباحث وجود (شامل دوازده فصل)؛
2. انقسام وجود به خارجى و ذهنى (شامل يك فصل)؛
3. انقسام وجود به «في نفسه» و «في غيره» و انقسام «في نفسه» به «لنفسه» و «لغيره» (شامل سه فصل)؛
4. موادّ ثلاث: وجوب، امتناع و امكان (شامل نُه فصل)؛
5. ماهيت و احكامش (شامل هشت فصل)؛
6. مقولات عشر و آن اجناس عالى است كه انواع ماهيات به آن مىرسد (شامل يازده فصل)؛
7. علّت و معلول (شامل يازده فصل)؛
8. انقسام موجود به واحد و كثير (شامل ده فصل)؛
9. سبق و لحوق و قدم و حدوث (شامل سه فصل)؛
10. قوه و فعل (شامل شانزده فصل)؛
11. علم و عالم و معلوم (شامل دوازده فصل)؛
12. مباحث مرتبط به واجبالوجود - اثبات ذات و صفات و افعال - (شامل چهارده فصل).
گزارش محتوا
در مورد روش و محتواى كتاب حاضر چند نكته گفتنى است:
1. هرچند زمان و مكان شروع تأليف اين كتاب معلوم نيست و همچنين مشخص نيست كه اين فعاليت علمى چه مدتى به طول انجاميده است، وليكن روشن است كه نویسنده، نگارش كتاب حاضر را در مشهد مقدس در تاريخ هفتم رجب سال 1390ق، برابر با هفدهم شهريور 1349ش، به پايان برده است.[۱]
2. هرچند نویسنده، وجه تسميه اين كتاب را بيان نكرده است، لكن مىتوان گفت كه چون اثر مذكور بهعنوان يك متن آموزشى براى نوآموزان حكمت و فلسفه اسلامى نوشته شده، «بداية الحكمة» يا آغاز حكمت ناميده شده و اين اسم مطابق با مسمّى است و با محتواى كتاب مطابقت دارد.
3. مسئولان و دستاندركاران مدرسه منتظريه در حوزه علميه قم، با توجه به اين نكته كه پيشرفت مادى نيازمند به پيشرفت معنوى است و براى پيشرفت معنوى، چارهاى جز داشتن برنامه نيست، تصميم گرفتند برنامهريزى بهترى انجام دهند و برنامههاى درسى حوزه علميه قم را تقويت كنند و به همين جهت از استادان بزرگ حوزهها يارى جستند و از آن جمله، انگيزه تأليف متون آموزشى فلسفه اسلامى را در نزد استاد علامه طباطبايى تقويت كردند؛ زيرا آنان به او پيشنهاد دادند كه دو كتاب در اين موضوع نوشته شود: كتاب و متنى شايسته براى آموزش دوره آغازين حكمت و فلسفه اسلامى تأليف شود تا بهعنوان اولين متن آموزشى نوآموزان فلسفه، در اختيار استادان و دانشجويان قرار گيرد و همچنين متنى ديگر براى دوره پايانى، تا جويندگان علم پس از فراغت از دوره اول، با آن تحصيلات خود را در اين زمينه تكميل كنند. استاد اين پيشنهاد را پذيرفت و بهخوبى اجرا كرد و هر دو كتاب را نگاشت. كتاب حاضر، اولين كتاب است.[۲]
4. هرچند كتاب بدايه بهعنوان كتابى درسى نگارش يافته و در نتيجه تمامى تحقيقات نهایى مؤلف را در بر ندارد، ولى بااينحال، نویسنده در اين اثر نيز برخى از نوآورىهاى خودش را ذكر كرده است كه به چند مورد اشاره مىشود:
الف)- مشهور حكما قضيه موجبه را در هليات مركبه داراى چهار جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه و حكم دانسته و در هليات بسيطه، قضيه موجبه را داراى سه جزء موضوع، محمول و حكم شمرده و قضيه سالبه را داراى سه جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه ذكر كردهاند، لكن علامه طباطبايى نسبت حكميه را از اجزاء قضيه نمىداند و بر اين باور است كه قضيه از آن جهت كه قضيه است نيازمند نسبت حكميه نيست؛ لذا در هليات بسيطه با اينكه شك و ترديدى در قضيه بودنشان نيست، نسبت حكميه وجود ندارد و معتقد است كه حكم، فعل نفس است و نفس فقط براى حكم كردن و موضوع را محمول قرار دادن، نيازمند تصور نسبت حكميه است؛ بنابراین، قضيه موجبه سه جزء دارد: موضوع، محمول و حكم و قضيه سالبه دو جزء دارد: موضوع و محمول.[۳]
ب)- ارسطو جسم را مركب از ماده و صورت و حقيقتى متصل دانسته كه تا بىنهایت قابل تقسيم است؛ به اين نحو كه ابتدا به انقسام خارجى منقسم مىشود و آنجا كه در خارج قابل تقسيم نباشد به قسمت وهمى قابل تقسيم است و آنجا كه وهم از تقسيم بازايستد، عقل حكم مىكند كه هر اندازه در تقسيم جسم پيش رويم باز هم با اجزائى كه داراى امتداد هستند مواجه هستيم و در نتيجه جسم تا بىنهایت قابل تقسيم است. ذيمقراطيس بر اين باور بود كه جسم مجموعهاى است از اجزاء لا يتجزى كه قبول قسمت وهمى و عقلى مىكنند، اما در خارج قابل قسمت نيستند. علامه طباطبايى قول ذيمقراطيس را با قدرى اصلاح پذيرفته است.[۴]
ج)- بر اساس تفسير صدرالمتألهين از معلول و اينكه معلول حقيقتى جز وابستگى به علت ندارد، مرحوم علامه طباطبايى بر بطلان تسلسل چنين اقامه برهان نموده است كه با فرض تسلسل، بىنهایت معلول خواهيم داشت بدون علت و چون معلول عين فقر و وابستگى است بىنهایت حقايقى كه عين ربط و وابستگى هستند خواهيم داشت بدون اينكه حقيقتى كه به آن وابسته هستند موجود باشد و اين محال است.[۵]
د)- بر طبق نظر علامه طباطبايى در تقسيم موجود مطلق به واحد و كثير مابهالامتياز عين مابهالاختلاف است و در نتيجه اختلاف وحدت و كثرت همانند وجود عينى و ذهنى، اختلاف تشكيكى است و هيچيك از انواع معروف و چهارگانه تقابل در مورد آنها صادق نيست.[۶]
ه)- گفته شده كه سرعت و بطؤ تقابل دارند و تقابلشان هم تضاد است، ولى به نظر استاد علامه طباطبايى، اين دو وصف اضافى هستند و نه متضاد؛ زيرا در تضاد، شرط است كه بين آن دو غايت خلاف باشد و در سرعت و بطء، اين وصف محقق نيست؛ زيرا هيچ سريعى نيست جز آنكه مىتوان سريعتر از او را تصور كرد و همچنين هيچ بطيئى نيست جز آنكه مىشود بطىءتر از او را در نظر گرفت و حقّ آن است كه سرعت و بطء دو وصف اضافى هستند.[۷]
ز)- بنا بر نظر استاد علامه طباطبايى، علم حصولى در واقع علم حضورى است و حصولى بودن آن توهم نفس است. ايشان چنانكه در كتاب نهایه نيز توضيح داده است ادراك حصولى را در حقيقت مشاهده حضورى موجود مثالى يا عقلى مىداند كه نه از راه نزدیک، بلكه از راه دور ادراك مىشود.[۸]
ح)- حكما اراده را علم واجب به نظام اصلح دانستهاند و آن را از صفات ذاتى حق تعالى بشمار آوردهاند. همچنين كشف ذات حق از كمالات و آثار مترتب بر آن را كلام ذاتى ناميدهاند. مرحوم علامه مىفرمايد در اين مطلب كه ذكر شد، معناى اراده و كلام به وجهى از وجوه علم و قدرت بهصورت تحليلى برگشت داده شده است و در اين صورت ديگر نيازى نيست كه از علم و قدرت تفكيك شوند و همچنين علم و قدرت كه در كتاب و سنت به خدا نسبت داده شده است، مقصود از آن صفت فعل است.[۹]
ط)- علامه طباطبايى، مقوله «أين» را به مقوله وضع، ارجاع داده است و نوشته است: هرچند مشهور در بين حكما اين است كه «أين»، خودش مقولهاى است، ولى اين مطلب جاى بحث و تأمل دارد و «أين» نوعى از وضع است پس حركت أينيه هم نوعى از حركت وضعى است.[۱۰]
5. چون مؤلف در تأليف كتاب، مخاطبان خاصى را در نظر داشته؛ يعنى نوآموزان فلسفه و كتاب بهعنوان متنى آموزشى تأليف شده است، سعى نموده است تا مباحث كتاب را چه از نظر نثر و عبارت و چه از نظر محتوا متناسب با فهم مخاطبان آن تنظيم نمايد و كوشيده است تا رسا و شيوا بنگارد و منظم و شفاف مقصودش را برساند و تا حدودى نيز در اين راه موفق شده است.
6. بااينكه مباحث كتاب بر اساس مبانى حكمت متعاليه صدرايى شكل گرفته است، اما در مقام بيان از روش برهان تخطى نشده، كليه مباحث بهطور متقن و مستدل و در قالب برهان عرضه شده است و از بيان استحسانات و حتى شهودات عرفانى و نكات ذوقى بدون استفاده از قالب برهانى پرهيز شده و به اشعار فارسی و عربى و... استناد نكرده است.
7. يكى از امتيازات اثر حاضر اين است كه سعى شده است هريك از مباحث در جايگاه منطقى خود و متناسب با مخاطبان عرضه شود و از «تقديم ما حقه التأخير» و «تأخير ما حقه التقديم» اجتناب شود تا مباحث پيشين در فهم مباحث پسين مفيد افتد.
8. طرح مباحث مهم و كليدى فلسفه و آخرين دستاوردهاى فلسفى كه در حكمت متعاليه بروز و ظهور نموده، بهايجاز و اختصار، اما روان و بهدور از مغلقگويى و پرهيز از مطرح نمودن مباحث فرعى و بحثانگيز و دامنهدار، از مهمترين ويژگىهاى كتاب است.
9. كتاب بداية الحكمة به دليل اينكه از زمان انتشار تاكنون در حوزهها و بهتدريج در دانشگاهها متن درسى قرار گرفته از زمان تأليف تاكنون بارها چاپ و منتشر شده است. چاپ موجود آن را مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عهده داشته كه بدون ذكر تاريخ طبع و نيز بدون مقدمه و تنها با فهرست مطالب منتشر نموده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.