المعالم الاساسیة للمنهج التربوی فی الإسلام: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURالمعالم الاساسیة للمنهج التربوی فی الإسلامJ1.jpg |...» ایجاد کرد) |
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵ ↵↵'''' به '| پس از = | پیش از = }} '''') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''المعالم الاساسیة للمنهج التربوی فی الإسلام'''، تألیف [[موسسه بلاغ]]، کتابی است که در آن کوشش شده برخى از ویژگیهای زیرساختى نظام تربیتى در اسلام بررسى و تحلیل شود. متنى منقّح و کوتاه است که با گرایش شیعى نگاشته شده است؛ و از نمونههای عربنگاشت آن برتر است؛ چه، هم کوتاه برگزار شده و هم مستند به منابع شیعى است و در آن قصد انتفا هم نشده است. | '''المعالم الاساسیة للمنهج التربوی فی الإسلام'''، تألیف [[موسسه بلاغ]]، کتابی است که در آن کوشش شده برخى از ویژگیهای زیرساختى نظام تربیتى در اسلام بررسى و تحلیل شود. متنى منقّح و کوتاه است که با گرایش شیعى نگاشته شده است؛ و از نمونههای عربنگاشت آن برتر است؛ چه، هم کوتاه برگزار شده و هم مستند به منابع شیعى است و در آن قصد انتفا هم نشده است. | ||
نسخهٔ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۲۹
المعالم الاساسیة للمنهج التربوی فی الإسلام | |
---|---|
پدیدآوران | موسسه البلاغ (نویسنده) |
ناشر | موسسه البلاغ |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1997م /1418ق |
چاپ | یکم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
المعالم الاساسیة للمنهج التربوی فی الإسلام، تألیف موسسه بلاغ، کتابی است که در آن کوشش شده برخى از ویژگیهای زیرساختى نظام تربیتى در اسلام بررسى و تحلیل شود. متنى منقّح و کوتاه است که با گرایش شیعى نگاشته شده است؛ و از نمونههای عربنگاشت آن برتر است؛ چه، هم کوتاه برگزار شده و هم مستند به منابع شیعى است و در آن قصد انتفا هم نشده است.
گفتنى است، عنوان این کتاب بمراتب فراگیرتر از محتواى آن است؛ لذا شایسته بود عنوان کتاب واقعبینانهتر انتخاب مىشد.
برخى از فصلهای این اثر، در دیگر منابع فارسى، یافتنى است؛ اما این تشابه تنها در عنوان است و محتواى این فصلها تازگى دارد.
برخى از بحثهای این کتاب (مثلا فصل چهارم آن) جاى گسترش دارد و پارهای از بحثهای آن چون رابطه قانون و اخلاق یا اخلاق و دولت در زبان فارسى و حتى عربى (تا آنجا که این قلم مىداند) بدیع است.
در فصلهای ششگانۀ این کتاب با مطالب زیر آشنا مىشویم:
فصل اول ویژگیهای تربیت اسلامى: نگارنده در این فصل، به مفهوم تربیت مىپردازد و از لزوم آشنایى با فلسفههای تربیتى غیراسلامى مىگوید و برخى از نارساییهای این فلسفهها را در تربیت بشر بازگو مىکند؛ سپس، به عناصر پىنهادى برنامه تربیتى در اسلام مىرسد و با شرح هشت عنصر، اهم اهداف تربیت در اسلام را مطرح مىکند و از توجه اسلام به تربیت و نیز مسؤولیت والدین نسبت به تربیت فرزندان مىگوید و اشاره مىکند که اسلام، تربیت متعادل و همه سویۀ انسان را مىخواهد و هیچ بعدى از ابعاد و نیازى از نیازهای انسان را فداى دیگرى نمىکند؛ پس از این به مسؤولان و عوامل تربیت (خانواده، مدرسه، جامعه، دولت و خود انسان) مىپردازد و با چند توصیۀ تربیتى، فصل را به انجام مىبرد.
موضوع فصل دوم، مبانى تربیت کودک مسلمان است و در شرح آن از نکات زیر یاد شده است: اهمیت و جایگاه تربیت در اسلام، پرورش و تربیت متوازن براساس ارزشها و اصول اسلامى، تأثیر محیط بر کودک و تربیت و رشد او (محیط طبیعى و محیط اجتماعى)، تربیت اخلاقى و روحى و لزوم آن، تربیت عبادى و ایمانى کودک، لزوم آموزش قرآن کریم به کودک، تربیت علمى و عقلى، اصول شکلگیرى عقل در کودک مسلمان، تربیت بدنى و ضرورت حیاتى آن، تربیت اجتماعى، تربیت اقتصادى و لزوم فعالیت اقتصادى، تربیت فنى و هنرى، مبانى عمومى در باب تربیت زن، طرحى عمومى براى تربیت زن، کودک و تربیت روحیۀ رهبرى در او، رابطۀ دولت و قانون با تربیت، تربیت و تاریخ، تربیت و تبلیغات، اهمیت تبلیغات در برنامههای تربیتى.
در فصل سوم، گفتگو از اخلاق در اسلام است. نگارنده، این فصل را با اشارتى به چند دیدگاه دربارۀ تفسیر و تحلیل رفتار انسان مىآغازد؛ و با استناد به قرآن و سنت و نیز دیدگاههای دانشمندان مسلمان، به تفسیر اسلامى مفهوم اخلاق مىپردازد و از اسلام و اخلاق مىگوید و به آموزش اخلاقى و تربیت اخلاقى و رفتارى اشاره مىکند و به عناصر انسانى و غیر انسانى مؤثر در رفتار اخلاقى مىرسد و از ملکات اخلاقى، ارزشهای اخلاقى و موضوعات اخلاقى یاد مىکند و به هدفهای عملى و رفتارى تربیت اخلاقى مىپردازد.
فصل چهارم. نقش اخلاق در خودسازى و تربیت جامعه: بحث از رابطۀ اخلاق و عقیده سرآغاز این فصل است؛ پس از آن از اخلاق و مسؤولیت اخلاقى و وجوب کفایى آن سخن مىرود و به رابطۀ اخلاق و دولت و به مقولۀ امر به معروف و نهى از منکر اشاره مىشود و با یادى از رابطۀ اخلاق با قانون و نیز رابطۀ خانواده و اخلاق، فصل به انجام مىرسد.
فصل پنجم، دربارۀ نگرشهای اسلام به پرورش و سلامت تن است و در آن به نکات زیر اشارت مىرود: اهمیت جسم و مسؤولیت انسان در برابر حفظ سلامتى آن، چگونگى برخورد و رفتار اسلام با بدن و امور تنى که شامل دستورهای بهداشتى اسلام دربارۀ تن است.
فصل ششم. رعایت بهداشت و سلامت در اسلام: اصل در آفرینش بر سلامت و صحت است و بیمارى عارض مىشود، باید اصل را پاس داشت و لازمۀ این پاسداشت توجه به جسم و سلامت آن است. سلامت تن، گاه متأثر از بیماریهای روانى و روحى مختل مىشود؛ لذا، اسلام به بهداشت روانى هم توجه بسیار دارد و آن را در سلامت و بهداشت جسمى دخیل مىداند و بهداشت روانى را شرط لازم براى تکامل روحى و ایجاد جامعهای سالم مىشمارد؛ از اینها گذشته، بروز اختلال در سلامتى تن و بیمار شدن انسان، بىحکمت نیست و غایتى حکیمانه در پى دارد. اسلام در روند عنایتش به سلامت تن و رعایت حال آدمى، برخى از تکالیف شرعى را در حال بیمارى انسان، تغییر مىدهد که مبتنى بر قاعدۀ «لا ضرر و لا ضرار» است. نگارنده در ادامه، از بیماریهای منجر به مرگ و برخى از احکام فقهى آن مىگوید و به برخى احکام طبابت و واجب کفایى بودن طبابت، رابطۀ دعا و شفا و سرانجام، عبادت فرد بیمار، اشارتى مىکند[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص272-274
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش