رسائل توحیدى: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
# در این نسخه، مترجم خوش‌ذوق زندگی‌نامه خودنوشت [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبایی]] را افزوده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص13- 16</ref>‏ ولی در نسخه بوستان کتاب آن را حذف کرده‌اند!
# در این نسخه، مترجم خوش‌ذوق زندگی‌نامه خودنوشت [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبایی]] را افزوده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص13- 16</ref>‏ ولی در نسخه بوستان کتاب آن را حذف کرده‌اند!
# یکی از خواندنی‌ترین مطالب زندگی‌نامه خودنوشت [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبایی]] که در اوایل 1341ش. نوشته شده، این است:... بیشتر دوره زندگانی خود را با یتیمی یا غربت یا مفارقت دوستان بل انقطاع وسایل و تهیدستی و گرفتاریهای دیگر گذرانده‌ام، در مسیر زندگی با فراز و نشیبهای گوناگون روبه‌رو شده، در محیطهای رنگارنگ قرار گرفته‌ام، ولی پیوسته حس می‌کردم که دست ناپیدایی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات می‌دهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع بیرون کشیده به سوی مقصد هدایت می‌کند.
# یکی از خواندنی‌ترین مطالب زندگی‌نامه خودنوشت [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبایی]] که در اوایل 1341ش. نوشته شده، این است:... بیشتر دوره زندگانی خود را با یتیمی یا غربت یا مفارقت دوستان بل انقطاع وسایل و تهیدستی و گرفتاریهای دیگر گذرانده‌ام، در مسیر زندگی با فراز و نشیبهای گوناگون روبه‌رو شده، در محیطهای رنگارنگ قرار گرفته‌ام، ولی پیوسته حس می‌کردم که دست ناپیدایی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات می‌دهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع بیرون کشیده به سوی مقصد هدایت می‌کند.
'''من اگر خارم و گر گل چمن‌آرایی هست       که از دست که می‌پروردم می‌رویم'''
{{شعر}}
{{ب|''من اگر خارم و گر گل چمن‌آرایی هست''|2='' که از دست که می‌پروردم می‌رویم''}}
{{پایان شعر}}


در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و ازاین‌رو هرچه می‌خواندم نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به‌طوری‌که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریبا هفده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و... بساط معاشرت غیر اهل‌علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می‌پرداختم. بسیار میشد به‌ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می‌کردم و اگر اشکالی پیش می‌آمد با هر خودکشی بود حل می‌نمودم.... <ref>ر.ک: همان، ص15</ref>‏
در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و ازاین‌رو هرچه می‌خواندم نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به‌طوری‌که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریبا هفده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و... بساط معاشرت غیر اهل‌علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می‌پرداختم. بسیار میشد به‌ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می‌کردم و اگر اشکالی پیش می‌آمد با هر خودکشی بود حل می‌نمودم.... <ref>ر.ک: همان، ص15</ref>‏