الشيعة الإمامية و نشأة العلوم الإسلامية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '}}↵↵↵'''' به '}} ''''
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ')
جز (جایگزینی متن - '}}↵↵↵'''' به '}} '''')
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
| تصویر =NUR16424J1.jpg
| تصویر =NUR16424J1.jpg
| عنوان =الشیعه الامامیه و نشاه العلوم الاسلامیه
| عنوان =الشيعة الإمامية و نشأة العلوم الإسلامية
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[قزوینی، علاء‌الدین]] (نويسنده)
[[قزوینی، علاء‌الدین]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏55‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏4‎‏ش‎‏9
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏55‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏4‎‏ش‎‏9
خط ۱۰: خط ۱۰:
شیعه امامیه - تاریخ
شیعه امامیه - تاریخ


شیعه امامیه - سرگذشت‌نامه و کتاب‎شناسی
شیعه امامیه - سرگذشت‌نامه و کتاب‌شناسی


علوم اسلامی
علوم اسلامی
خط ۲۱: خط ۲۱:
| چاپ =3
| چاپ =3
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =16424
| کتابخوان همراه نور =16424
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''الشيعة الإمامية و نشأة العلوم الإسلامية'''، از آثار [[دكتر علاءالدين سيد‌ ‎اميرمحمد قزوينى]] است كه در آن، پيدايش و تأسيس علوم اسلامى -مانند كلام، نحو، تصريف، علم اللغة، تفسير، اعراب قرآن، حديث، فقه، اصول فقه، تاريخ، جغرافى، اخلاق و همچنين رويش انديشه فلسفى در نزد شيعه و اثرش بر فكر و فرهنگ اسلامى را با تأكيد بر شرح‌حال و انديشه‌هاى سه فيلسوف بزرگ (كندى، ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]) به صورت مستند بررسى و تحليل كرده است. زمان و مكان نگارش اثر مذكور مشخص نيست.


'''الشيعة الإمامية و نشأة العلوم الإسلامية'''، از آثار [[دكتر علاءالدين سيد‌‎اميرمحمد قزوينى]] است كه در آن، پيدايش و تأسيس علوم اسلامى -مانند كلام، نحو، تصريف، علم اللغة، تفسير، اعراب قرآن، حديث، فقه، اصول فقه، تاريخ، جغرافى، اخلاق و همچنين رويش انديشه فلسفى در نزد شيعه و اثرش بر فكر و فرهنگ اسلامى را با تأكيد بر شرح‌حال و انديشه‌هاى سه فيلسوف بزرگ (كندى، ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]) به صورت مستند بررسى و تحليل كرده است. زمان و مكان نگارش اثر مذكور مشخص نيست.
==ساختار==
 
== ساختار ==
اين كتاب از يك مقدمه و دو بخش به ترتيب ذيل تشكيل شده است: 1- شيعه و علوم اسلام و اثرش بر فرهنگ اسلامى، 2- پيدايش انديشه فلسفى در نزد شيعه و اثرش بر فكر و فرهنگ اسلامى.
اين كتاب از يك مقدمه و دو بخش به ترتيب ذيل تشكيل شده است: 1- شيعه و علوم اسلام و اثرش بر فرهنگ اسلامى، 2- پيدايش انديشه فلسفى در نزد شيعه و اثرش بر فكر و فرهنگ اسلامى.


== گزارش محتوا ==
==گزارش محتوا==
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:


#نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده با بيان اين نكته كه تعصب و تقليد كوركورانه، مانع تعقل و شناخت حقيقت است، يادآور شده است: براى اين مطلب، مثالهاى فراوانى هست كه يكى از آن‌ها، گفتار دكتر محمد ابوريان است كه چنين نوشته است: حقّ آن است كه شیعیان عادت كرده‌اند كه اصول حركت‌هاى فرهنگى بزرگ در اسلام را به خودشان نسبت بدهند همان‌طوركه حركت اعتزال را به تشيع بازگرداندند و بين تصوف و تشيع ارتباط برقرار كردند و آن انقلاب بزرگ روحى را به اصولى شيعى ارجاع دادند بلكه حركت فلسفى در اسلام را در دايره توليدات عقلى خودشان قرار دادند در حالى كه اين عادت و روش، مبالغه بزرگى است زيرا همه مسلمانان در اين ميراث فرهنگى اصيل سهيم بودند.<ref>مقدمه، ص5- 6</ref>سپس نويسنده اين مطلب را نقد كرده و از جمله نوشته است: دكتر ابوريان، كندى را فيلسوف عرب و از اولين فلاسفه اسلام دانسته و همين اعتراف به معناى پذيرش اين نكته است كه انديشه فلسفى در اسلام، در بين شيعه پديدار شد و شیعیان بنيانگذاران انديشه فلسفى در اسلام هستند چون كندى، شيعه بود و بر طبق ديدگاه دكتر ابوريان اولين كسى بود كه راه مطالعات فلسفى را نزد مسلمين هموار نمود.<ref>همان، ص6- 7</ref>
#نویسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده با بيان اين نكته كه تعصب و تقليد كوركورانه، مانع تعقل و شناخت حقيقت است، يادآور شده است: براى اين مطلب، مثالهاى فراوانى هست كه يكى از آن‌ها، گفتار دكتر محمد ابوريان است كه چنين نوشته است: حقّ آن است كه شیعیان عادت كرده‌اند كه اصول حركت‌هاى فرهنگى بزرگ در اسلام را به خودشان نسبت بدهند همان‌طوركه حركت اعتزال را به تشيع بازگرداندند و بين تصوف و تشيع ارتباط برقرار كردند و آن انقلاب بزرگ روحى را به اصولى شيعى ارجاع دادند بلكه حركت فلسفى در اسلام را در دايره تولیدات عقلى خودشان قرار دادند در حالى كه اين عادت و روش، مبالغه بزرگى است زيرا همه مسلمانان در اين ميراث فرهنگى اصيل سهيم بودند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/5 مقدمه، ص5- 6]</ref>سپس نویسنده اين مطلب را نقد كرده و از جمله نوشته است: دكتر ابوريان، كندى را فيلسوف عرب و از اولین فلاسفه اسلام دانسته و همين اعتراف به معناى پذيرش اين نكته است كه انديشه فلسفى در اسلام، در بين شيعه پديدار شد و شیعیان بنيانگذاران انديشه فلسفى در اسلام هستند چون كندى، شيعه بود و بر طبق ديدگاه دكتر ابوريان اولین كسى بود كه راه مطالعات فلسفى را نزد مسلمين هموار نمود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/6 همان، ص6- 7]</ref>
#نويسنده بر آن است كه علم كلام از علوم مستحدثه در اسلام است و بنابراین مى‌توان آن را علم اسلامى خالص دانست؛ زيرا در يونان، به‌طور مثال در مورد حكم فاعل كبيره و ارتباط ذات و صفات خدا و نبوت بحثى نبود و بلكه اينها مسائلى است كه در شرائط و اوضاع كشور اسلام پديدار شد و در پاسخ به مشكلات جامعه مسلمانان مطرح گرديد.<ref>متن كتاب، ص19</ref>
#نویسنده بر آن است كه علم كلام از علوم مستحدثه در اسلام است و بنابراین مى‌توان آن را علم اسلامى خالص دانست؛ زيرا در يونان، به‌طور مثال در مورد حكم فاعل كبيره و ارتباط ذات و صفات خدا و نبوت بحثى نبود و بلكه اينها مسائلى است كه در شرائط و اوضاع كشور اسلام پديدار شد و در پاسخ به مشكلات جامعه مسلمانان مطرح گرديد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/19 متن كتاب، ص19]</ref>
#بر طبق پژوهش نويسنده، يكى از علومى كه شيعه مبتكر آن است عبارت است از علم تصريف و أبو مسلم معاذ بن مسلم بن أبى سارة كوفى واضع و مؤسس اين علم است همان‌طور كه [[سيوطى]] هم اين مطلب را بيان كرده و همچنين تصريح كرده كه او شيعه بود.<ref>همان، ص88</ref>
#بر طبق پژوهش نویسنده، يكى از علومى كه شيعه مبتكر آن است عبارت است از علم تصريف و أبو مسلم معاذ بن مسلم بن أبى سارة كوفى واضع و مؤسس اين علم است همان‌طور كه [[سيوطى]] هم اين مطلب را بيان كرده و همچنين تصريح كرده كه او شيعه بود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/88 همان، ص88]</ref>
#بر طبق پژوهش نويسنده، اولين كسى كه به اعراب قرآن پرداخت ابوالاسود دوئلى بود كه به نقطه‌گذارى و بعد قراردادن علامات اعراب بر روى كلمات قرآن كريم اهتمام ورزيد و بعد اثر مختصرش را نوشت.<ref>همان، ص110</ref>
#بر طبق پژوهش نویسنده، اولین كسى كه به اعراب قرآن پرداخت ابوالاسود دوئلى بود كه به نقطه‌گذارى و بعد قراردادن علامات اعراب بر روى كلمات قرآن كريم اهتمام ورزيد و بعد اثر مختصرش را نوشت.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/110 همان، ص110]</ref>
#يكى ديگر از علومى كه بنا بر پژوهش نويسنده به‌وسيله شیعیان پديد آمد، عبارت از علم اصول فقه است كه اول بار به‌وسيله حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت [[امام جعفر صادق(ع)]] مطرح گرديد و آن دو بزرگوار قواعد و مسائل آن را براى شاگردانشان املاء نمودند.<ref>همان، ص141</ref>
#يكى ديگر از علومى كه بنا بر پژوهش نویسنده به‌وسيله شیعیان پديد آمد، عبارت از علم اصول فقه است كه اول بار به‌وسيله حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت [[امام جعفر صادق(ع)]] مطرح گرديد و آن دو بزرگوار قواعد و مسائل آن را براى شاگردانشان املاء نمودند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/141 همان، ص141]</ref>
#نويسنده در مورد علم اخلاق نوشته است كه شیعیان نسبت به تربيت، اهتمام بسيارى ورزيدند به‌طورى كه کتاب‌هاى بسيارى در زمينه اخلاق و سلوك نوشتند. اولين كسى كه در اين موضوع كتاب تصنيف كرد حضرت [[امام على(ع)]] بود كه در زمان بازگشت از صفين رساله‌اى نوشت و براى فرزندش حضرت امام حسن(ع) يا محمد بن حنفيه فرستاد و آن كتاب مفصلى است كه در آن همه ابواب علم اخلاق و روش سلوك و احكام ملكات و همه صفات نجات‌بخش (المنجيات) و صفات هلاك‌كننده (المهلكات) و راه‌هاى رهايى از آن آمده است و دانشمندان شيعه و سنى آن را نقل كرده و ستوده‌اند و همه آن را امام أبو محمدحسن بن عبداللّه بن سعيد عسكرى در كتاب «الزواجر و المواعظ» روايت كرده و چنين گفته است كه اگر واجب بود كه حكمتى با آب طلا نوشته شود حتماً همين رساله بود و دانشمندان شيعه در موضوع اخلاق و به اصطلاح حديث در باب تربيت، تأليفات بسيارى پديد آورده‌اند كه به صورت نمونه نام برخى ذكر مى‌شود.... اولين كسى كه از شیعیان در بحث اخلاق تصنيفى نوشت اسماعيل بن مهران بن أبى نصر سكونى از عالمان قرن دوم بود كه كتابش را (صفة المؤمن و الفاجر) ناميد.<ref>همان، ص167- 168</ref>
#نویسنده در مورد علم اخلاق نوشته است كه شیعیان نسبت به تربيت، اهتمام بسيارى ورزيدند به‌طورى كه کتاب‌هاى بسيارى در زمينه اخلاق و سلوك نوشتند. اولین كسى كه در اين موضوع كتاب تصنيف كرد حضرت [[امام على(ع)]] بود كه در زمان بازگشت از صفين رساله‌اى نوشت و براى فرزندش حضرت امام حسن(ع) يا محمد بن حنفيه فرستاد و آن كتاب مفصلى است كه در آن همه ابواب علم اخلاق و روش سلوك و احكام ملكات و همه صفات نجات‌بخش (المنجيات) و صفات هلاك‌كننده (المهلكات) و راه‌هاى رهایى از آن آمده است و دانشمندان شيعه و سنى آن را نقل كرده و ستوده‌اند و همه آن را امام أبو محمدحسن بن عبداللّه بن سعيد عسكرى در كتاب «الزواجر و المواعظ» روايت كرده و چنين گفته است كه اگر واجب بود كه حكمتى با آب طلا نوشته شود حتماً همين رساله بود و دانشمندان شيعه در موضوع اخلاق و به اصطلاح حديث در باب تربيت، تأليفات بسيارى پديد آورده‌اند كه به صورت نمونه نام برخى ذكر مى‌شود.... اولین كسى كه از شیعیان در بحث اخلاق تصنيفى نوشت اسماعيل بن مهران بن أبى نصر سكونى از عالمان قرن دوم بود كه كتابش را (صفة المؤمن و الفاجر) ناميد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/167 همان، ص167- 168]</ref>
#نويسنده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را از فيلسوفان شيعه دانسته و افزوده است كه او در دولت حمدانيان كه دولتى شيعى بود از خواصّ سيف‌الدولة حمدانى به‌شمار مى‌رفت. همچنين نويسنده بر اين مطلب تأكيد كرده است كه يكى ديگر از ادله‌اى كه بر شيعى بودن [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] دلالت دارد عبارت از اين است كه او در مورد شرائط امامت، شرط عصمت را ذكر كرده است كه به‌طور روشن ثابت مى‌كند كه وى شيعه است و نظر او در مورد نبوت نيز به همين ترتيب است. و اينكه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] اشعرى شمرده شود، هيچ كسى نگفته و حتى [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] كه اشعرى مذهب است در كتاب «تهافت الفلاسفة» و نيز در كتاب «المنقذ من الضلال»، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را تكفير كرده است در حالى كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است كه هيچ كسى به مرتبه علمى او نرسيده است و در تاريخ انديشه، [[ارسطو]] را معلم اول و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را معلم ثانى مى‌شمارند. به‌طور مثال [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مى‌گويد كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است و هيچ كسى به مقام او نرسيده و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هم با استفاده از آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] رشد كرده است.<ref>همان، ص213- 215</ref>
#نویسنده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را از فيلسوفان شيعه دانسته و افزوده است كه او در دولت حمدانيان كه دولتى شيعى بود از خواصّ سيف‌الدولة حمدانى به‌شمار مى‌رفت. همچنين نویسنده بر اين مطلب تأكيد كرده است كه يكى ديگر از ادله‌اى كه بر شيعى بودن [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] دلالت دارد عبارت از اين است كه او در مورد شرائط امامت، شرط عصمت را ذكر كرده است كه به‌طور روشن ثابت مى‌كند كه وى شيعه است و نظر او در مورد نبوت نيز به همين ترتيب است. و اينكه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] اشعرى شمرده شود، هيچ كسى نگفته و حتى [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] كه اشعرى مذهب است در كتاب «تهافت الفلاسفة» و نيز در كتاب «المنقذ من الضلال»، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را تكفير كرده است در حالى كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است كه هيچ كسى به مرتبه علمى او نرسيده است و در تاريخ انديشه، [[ارسطو]] را معلم اول و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را معلم ثانى مى‌شمارند. به‌طور مثال [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مى‌گويد كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است و هيچ كسى به مقام او نرسيده و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هم با استفاده از آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] رشد كرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/213 همان، ص213- 215]</ref>
#نويسنده سرانجام نوشته است: انديشه اسلامى در نزد شيعه زنده و با نشاط ماند و از بين نرفت و به دست انديشمندان و فيلسوفانى چون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]]، و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، و على بن ميثم بحرانى، و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] و... ادامه يافت. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] در تاريخش مى‌گويد: بعد از حمله مغول و تصرف بغداد، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]] رصدخانه ساخت و دارالحكمه‌اى تأسيس كرد تا فيلسوفان در آن مشغول پژوهش شوند و براى هر كدام روزى سه درهم مقرر كرد و دارالطب براى پزشکان بنا كرد و براى هر طبيب در هر روز دو درهم قرار داد و همچنين دارالحديث ايجاد كرد و براى هر محدّث در هر روز نصف درهم مقرر ساخت. و به اين ترتيب اشتغال به علوم فلسفى رواج يافت.<ref>همان، ص233- 234</ref>
#نویسنده سرانجام نوشته است: انديشه اسلامى در نزد شيعه زنده و با نشاط ماند و از بين نرفت و به دست انديشمندان و فيلسوفانى چون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]]، و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، و على بن ميثم بحرانى، و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] و... ادامه يافت. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] در تاريخش مى‌گويد: بعد از حمله مغول و تصرف بغداد، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]] رصدخانه ساخت و دارالحكمه‌اى تأسيس كرد تا فيلسوفان در آن مشغول پژوهش شوند و براى هر كدام روزى سه درهم مقرر كرد و دارالطب براى پزشکان بنا كرد و براى هر طبيب در هر روز دو درهم قرار داد و همچنين دارالحديث ايجاد كرد و براى هر محدّث در هر روز نصف درهم مقرر ساخت. و به اين ترتيب اشتغال به علوم فلسفى رواج يافت.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34495/1/233 همان، ص233- 234]</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
خط ۴۸: خط ۴۹:


==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references/>




== منابع مقاله ==
==منابع مقاله==


مقدمه و متن كتاب.
مقدمه و متن كتاب.
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
[[رده:سرگذشت‌نامه‌ها]]
[[رده:سرگذشت‌نامه‌ها]]
[[رده:سرگذشت‌‌نامه‌های فردی]]
[[رده:سرگذشت‌نامه‌های فردی]]
[[رده:علما و ائمه]]
[[رده:علما و ائمه]]