دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پژوهشي' به 'پژوهشی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۲: خط ۵۲:


و نکته نعز این است که او راست این سروده:
و نکته نعز این است که او راست این سروده:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''نگویم تا نباشد نعز غالب''|2=''چه غم گر هست اشعار من اندک''<ref>ر.ک: دیباچه چاپ دوم، ص7-8</ref>}}{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


نکته‌ای که درباره کلام غالب گفتنی است این است که همواره مقطع غزل خویش را به تخلص «غالب» آراسته است و غالب مطلع‎ها و مقطع‎های اشعار وی از تخیل و شکوهی خاص برخوردار است. خود در این‌باره می‌گوید:


{{ب|''نگویم تا نباشد نعز غالب''|2=''چه غم گر هست اشعار من اندک''}}{{پایان شعر}}
<ref>ر.ک: دیباچه چاپ دوم، ص7-8</ref>.
نکته‌ای که درباره کلام غالب گفتنی است این است که همواره مقطع غزل خویش را به تخلص «غالب» آراسته است و غالب مطلع‎ها و مقطع‎های اشعار وی از تخیل و شکوهی خاص برخوردار است. خود در این‌باره می‌گوید:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''هر مطلعی که ریزد از خامه‌ام فغانی است''|2=''جز نغمه محبت سازم نوا ندارد''}}
{{ب|''هر مطلعی که ریزد از خامه‌ام فغانی است''|2=''جز نغمه محبت سازم نوا ندارد''}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
خط ۶۹: خط ۶۵:
از آن جمله است این چند نمونه:
از آن جمله است این چند نمونه:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''نومیدی ما گردش ایام ندارد''|2=''روزی که سیه شد سحر و شام ندارد''}}
{{ب|''نومیدی ما گردش ایام ندارد''|2=''روزی که سیه شد سحر و شام ندارد''}}
{{ب|''باید ز می‌‎هرآینه پرهیز گفته‌اند''|2=''آری دروغ مصلحت‌آمیز گفته‌اند''}}
{{ب|''باید ز می‌‎هرآینه پرهیز گفته‌اند''|2=''آری دروغ مصلحت‌آمیز گفته‌اند''}}
خط ۸۸: خط ۸۱:
طنزپردازی و لطیفه‌گویی غالب نیز رنگ ایرانی به خود گرفته است. او در نامه‌ای که به یکی از دوستان خود به‌مناسبت درگذشت همسرش می‌نگارد، این بیت را می‌نویسد:
طنزپردازی و لطیفه‌گویی غالب نیز رنگ ایرانی به خود گرفته است. او در نامه‌ای که به یکی از دوستان خود به‌مناسبت درگذشت همسرش می‌نگارد، این بیت را می‌نویسد:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''زن نو کن ای دوست در هر بهار''|2='' که تقویم پارینه ناید به‌کار''}}
{{ب|''زن نو کن ای دوست در هر بهار''|2='' که تقویم پارینه ناید به‌کار''}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
خط ۱۳۴: خط ۱۲۴:


اگرچه سخن غالب سنتی‌تر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا واقعه‌گویی نامیده‌اند طبع آزموده است؛ از آن جمله است:
اگرچه سخن غالب سنتی‌تر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا واقعه‌گویی نامیده‌اند طبع آزموده است؛ از آن جمله است:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت ''|2='' جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت''}}
{{ب|''خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت ''|2='' جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت''}}
{{ب|''آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت''|2=''بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت''}}
{{ب|''آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت''|2=''بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت''}}
{{ب|''شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند''|2='' نازنین‌پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت''}}
{{ب|''شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند''|2='' نازنین‌پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت''<ref>ر.ک: دیباچه، ص32-35</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
<ref>ر.ک: دیباچه، ص32-35</ref>.
 


حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی [[امام على(ع)|علی بن ابی‎طالب(ع)]] همنامی کرده باشد. نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است.<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>.
حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی [[امام على(ع)|علی بن ابی‎طالب(ع)]] همنامی کرده باشد. نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است.<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>.