۹٬۴۵۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}}') |
||
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR14324J1.jpg | |||
| عنوان =روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران | |||
| عنوانهای دیگر =یادداشتهای حاجی میرزا سید احمد تمجید السلطان تفرشی حسینی در سالهای 1321 تا 1328 هجری: به انضمام وقایع استبداد صغیر از نویسندهای گمنام | |||
| | | پدیدآوران = | ||
[[تفرشی حسینی، احمد بن علیرضا]] (نویسنده) | |||
| | |||
| | |||
[[افشار، ایرج]] (محقق) | [[افشار، ایرج]] (محقق) | ||
| زبان =فارسی | |||
|زبان | | کد کنگره =DSR 1453 /ت7آ3 | ||
| موضوع = | |||
ایران - تاریخ - انقلاب مشروطه، 1324 - 1327ق. - سال شمار | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. - سال شمار | ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. - سال شمار | ||
تفرشی حسینی، احمد بن علی رضا، - 1336ق. - خاطرات | تفرشی حسینی، احمد بن علی رضا، - 1336ق. - خاطرات | ||
| ناشر = | |||
|ناشر | امير کبير | ||
| مکان نشر =تهران - ایران | |||
| سال نشر = 1386 ش | |||
|مکان نشر | |||
|سال نشر | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14324AUTOMATIONCODE | |||
| چاپ =2 | |||
| شابک =978-964-00-1049-5 | |||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14324 | |||
| کتابخوان همراه نور =14324 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
{{کاربردهای دیگر|مشروطیت (ابهام زدایی)}} | |||
'''روزنامه اخبار مشروطيت و انقلاب ايران'''، به زبان فارسى، مجموعه يادداشتهاى [[تفرشی حسینی، احمد بن علیرضا|ميرزا سيد احمد تفرشى حسينى]] (م 1300ش)، است. اين كتاب كه عنوان آن از سوى ناشر انتخاب شده، حاوى اطلاعات مفيدى در باب حوادث و ماجراهاى فاصله سالهاى 1321 تا 1328ش، مربوط به فرمان مشروطيت و تاريخ عصر انقلاب ايران است. | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب، از چند بخش تشكيل شده است. بخش اول، مقدمه ارزشمندى به قلم مصحح تواناى اثر، [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] درباره مؤلف و يادداشتهاى اوست. پس از آن، متن يادداشتها به ترتيب سال و با ذكر عناوينى از سوى مصحح در حاشيه كتاب، براى جلب توجه خوانندگان آمده است. | |||
«وقايع استبداد صغير»، عنوان جزوهاى از نویسندهاى گمنام است كه مصحح، معتقد بوده مكمل كتاب حاضر است و لذا آن را به كتاب افزوده است. از بخشهاى جالبى كه در انتهاى اثر مىتوان مشاهده نمود، تصاوير مربوط به دوران آزادى فكر، آغاز نهضت مشروطهطلبى، استبداد صغير و انقلاب مشروطيت است. | |||
«وقايع استبداد صغير»، عنوان جزوهاى از | |||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
با آنكه خاطرهنگارى سياسى در تمدن ايرانى، سابقهاى كهن دارد و برخى از خاطرهپژوهان غربى، كتيبههاى داريوش در بيستون را انقلابى بزرگ در شيوه خاطرهنگارى در عهد باستان دانستهاند و با آنكه خاطرهنگارى سياسى از اوايل عهد ساسانى به شهادت كتيبههاى شاپور اول و نَرسه و كَرتير موبد از سرگرفته شد و در دوران اسلامى نيز وقايعنگاران، رويدادهاى دوران خود را ثبت كرده و خاطرات پراكنده، در ادب پارسى و در پارهاى از آثار ديوانيان و مورخان و علما به جا مانده است، اما از نيمه دوم قرن 19 و اوايل قرن حاضر است كه خاطرهنگارى سياسى و سفرنامهنويسى، بهعنوان نوع مشخص ادبى ظاهر مىشود و در دوران 70 ساله ميان انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى مورد توجه قرار مىگيرد و پس از انقلاب، رونق فزاينده مىيابد. | با آنكه خاطرهنگارى سياسى در تمدن ايرانى، سابقهاى كهن دارد و برخى از خاطرهپژوهان غربى، كتيبههاى داريوش در بيستون را انقلابى بزرگ در شيوه خاطرهنگارى در عهد باستان دانستهاند و با آنكه خاطرهنگارى سياسى از اوايل عهد ساسانى به شهادت كتيبههاى شاپور اول و نَرسه و كَرتير موبد از سرگرفته شد و در دوران اسلامى نيز وقايعنگاران، رويدادهاى دوران خود را ثبت كرده و خاطرات پراكنده، در ادب پارسى و در پارهاى از آثار ديوانيان و مورخان و علما به جا مانده است، اما از نيمه دوم قرن 19 و اوايل قرن حاضر است كه خاطرهنگارى سياسى و سفرنامهنويسى، بهعنوان نوع مشخص ادبى ظاهر مىشود و در دوران 70 ساله ميان انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى مورد توجه قرار مىگيرد و پس از انقلاب، رونق فزاينده مىيابد. | ||
نویسنده كه از صداقت و سادهدلى بىبهره نيست، در جريان حوادث انقلاب مشروطه، مردد و دودل بوده و جهتگيرى مشخصى نداشته است. از خلال نوشتههايش برمىآيد كه ميل او به جانب مشروطهطلبان بيشتر بوده و يا آنكه از ترس، چنين حالتى را در نوشتههاى خود بروز مىداده است. طبعاً چون نوكر دربار «محمدعلى شاه» است و رزقش از آنجا تأمين مىشده، نگران بوده كه چه به سرش خواهد آمد. | |||
نقل قطعاتى از نوشته او دلالت روشنترى بر دودلى و نگرانى خاطر او دارد: | نقل قطعاتى از نوشته او دلالت روشنترى بر دودلى و نگرانى خاطر او دارد: | ||
خط ۶۵: | خط ۴۹: | ||
«باز مشروطهخواهان قوت گرفتند. نمىدانم چه وضعى است. گويا مشروطه امام و برحق است كه هميشه قوت با او است. اگر اين مرتبه هم خدا مشروطه را يارى كند بايد هواخواه مشروطه شد». | «باز مشروطهخواهان قوت گرفتند. نمىدانم چه وضعى است. گويا مشروطه امام و برحق است كه هميشه قوت با او است. اگر اين مرتبه هم خدا مشروطه را يارى كند بايد هواخواه مشروطه شد». | ||
«قرآن، دروغ نيست. همين كه خلاف بر معاهده و شرايط قسم شد، مسلما پاپيچ و شخص قسمخورده گرفتار اعمال خود مىشود... تشكر مىكنم كه از اين بليه آسودهام. نه در نزد خدا مسئول و نه در نزد مشروطه، مطرود و مغضوبم. هرچند، ماها چهكاره هستيم...». بالاخره موقعى كه محمدعلى شاه خلع مىشود و احمد شاه بر سرير سلطنت مستقر مىشود، مىنويسد: «قربان | «قرآن، دروغ نيست. همين كه خلاف بر معاهده و شرايط قسم شد، مسلما پاپيچ و شخص قسمخورده گرفتار اعمال خود مىشود... تشكر مىكنم كه از اين بليه آسودهام. نه در نزد خدا مسئول و نه در نزد مشروطه، مطرود و مغضوبم. هرچند، ماها چهكاره هستيم...». بالاخره موقعى كه محمدعلى شاه خلع مىشود و احمد شاه بر سرير سلطنت مستقر مىشود، مىنويسد: «قربان خاک قدم رؤساى مشروطه و البته آنچه بگويم، كم گفتهام و نوشتهام. زنده باد علماى مشروطه و ظل السلطان و ستارخان و سپهدار و سردار اسعد و صمصام السلطنه و يپرم خان و حاجى سياح و مجاهدين. پاينده باد مشروطه. فنا شد استبداد...». | ||
مؤلف، به مجلس شوراى ملى هم رفت و آمدى داشته است، خواه از باب سمتى كه در دستگاه داشته و خواه از براى سروگوش آب دادن. آنچه را شنيده، دروغ و شايعه و يا حقيقت، همه را در ياداشتهايش آورده است، البته روشن است كه برخى از مطالب، صحيح نيست و شايعهاى بيش نبوده است، مانند رفتن حاجى حسين امين الضرب به سفارت انگليس در تهران. | مؤلف، به مجلس شوراى ملى هم رفت و آمدى داشته است، خواه از باب سمتى كه در دستگاه داشته و خواه از براى سروگوش آب دادن. آنچه را شنيده، دروغ و شايعه و يا حقيقت، همه را در ياداشتهايش آورده است، البته روشن است كه برخى از مطالب، صحيح نيست و شايعهاى بيش نبوده است، مانند رفتن حاجى حسين امين الضرب به سفارت انگليس در تهران. | ||
نویسنده كه از ديوانيان عصر قاجار است، به ضوابط دستور زبان و قواعد املايى توجه كافى ندارد. چنانكه مىدانيم در آن دوره، اغلاط املايى در نوشتههاى معمولى، بسيار ديده مىشود. مصحح كتاب، به اكثر اين اشتباهات در ذيل صفحات اشاره كرده و در چند مورد براى سهل شدن قرائت متن، كلماتى را ميان [] قرار داده و به متن الحاق كرده است. | |||
با اين اوصاف، شيوه نگارش اين دستبهقلم غيرحرفهاى، بهقدرى شيرين است كه از يك پيك نيك معمولى، يك گزارش بسيار شادىبخش و خواندنى ساخته است: «روز يكشنبه، 3 ربيعالاول (سال 1321ش، حدود 7 خرداد)، جمعى از صبح، عازم تفريح گشته و متفقاً عزم سليمانيه را نموده و تهيه ناهارى را ديده و احمال و اثقال را بر الاغى حمل نموده و روانه گشتند و اسامى سياحان از قرار مسطور است: ميرزا انچوچك، كچول فندرسكى و ميرزا انتيرك و ميرزا عمو و ميرزا صامت و ميرزا مجنون كه به ميرزا سنج هم مشهور است و ميرزا سرخابمال و جناب | با اين اوصاف، شيوه نگارش اين دستبهقلم غيرحرفهاى، بهقدرى شيرين است كه از يك پيك نيك معمولى، يك گزارش بسيار شادىبخش و خواندنى ساخته است: «روز يكشنبه، 3 ربيعالاول (سال 1321ش، حدود 7 خرداد)، جمعى از صبح، عازم تفريح گشته و متفقاً عزم سليمانيه را نموده و تهيه ناهارى را ديده و احمال و اثقال را بر الاغى حمل نموده و روانه گشتند و اسامى سياحان از قرار مسطور است: ميرزا انچوچك، كچول فندرسكى و ميرزا انتيرك و ميرزا عمو و ميرزا صامت و ميرزا مجنون كه به ميرزا سنج هم مشهور است و ميرزا سرخابمال و جناب صدرالدوله و از آلات طرب، تارى هم همراه داشتند. در نهايت خوبى و خرمى، دو و نيم از دسته گذشته در سليمانيه نزول فرمودند و عمو صامت اتفاق كرده ماء اللحم را علم نموده، بعضىها... استعمال میكردند و فكر يخ افتاده. ميرزا انچوچك، دامن همت به كمر بسته و قد مردى را علم نموده، سوار بر يعفور گشته، تشريف بردند و سايرين مشغول به كارهاى خود گشتند. مقارن ظهر، ميرزا انچوچك وارد شد؛ در صورتى كه به عارضش غبار تنهايى نشسته و به لباسش گل غريبى گرفته و به كلاهش نشان مردى زده و شلوارش از... و زمين ادب بوسيدن دريده و ماتحتش را در حين نزول به ارض، سگك ركاب مجروح نموده و حمار بىسر، فرار اختيار كرده و يخها در زمين غوطهور گشته و چون ماهى سقنقور در زمين فرورفته و به هزار ليت و لعل حمار خر را به دست آورد و به مرارتى، خود را با روى گشاده به احباء رسانده و از كثرت شوق و اظهار امتنان، چون گلش در برگرفتند و هريك به بيانى معذرت مىخواستند و بوسهاى چند بر سر و رويش نمودند و در پاداش، سقايت نمودند و به حالش آوردند». | ||
در بخشى از كتاب با عنوان «واقعه بزرگ» مىخوانيم: «شب شنبه 9 رجب 1328، يك ساعت و نيم از شب گذشته، سه چهار نفر مجاهد به خانه آقا سيد | در بخشى از كتاب با عنوان «واقعه بزرگ» مىخوانيم: «شب شنبه 9 رجب 1328، يك ساعت و نيم از شب گذشته، سه چهار نفر مجاهد به خانه آقا سيد عبدالله مجتهد بهبهانى رفته، در حالتى كه آقا در پشتبام نشسته بود و سه چهار نفر هم از طلاب خدمتشان بودهاند، مجاهدين بىدين ورود نمودند و آقاى بىچاره را هدف گلوله و موزر مىنمايند. تقريبا ده دوازده تير به آقا مىزنند و آقا را مىكشند و از خانه بيرون آمده، بدون آنكه كسى جلوگيرى بكند و گرفتار شوند. | ||
روز شنبه، بازار بسته و مجلس را هم تعطيل نمودند و كسبه، قاتلين را مىخواهند. بعد از چهار پنج روز، در مدرسه مروى و مسجد شاه كسبه و غيره ختم مىگذارند و قاتل هم پيدا نشده». | روز شنبه، بازار بسته و مجلس را هم تعطيل نمودند و كسبه، قاتلين را مىخواهند. بعد از چهار پنج روز، در مدرسه مروى و مسجد شاه كسبه و غيره ختم مىگذارند و قاتل هم پيدا نشده». | ||
نویسنده از ذكر هر مطلبى كه توجه او را به خود جلب كرده ولو اينكه يك گوسفند ناقص الخلقه باشد، دريغ نمىورزد. در بخشى از كتاب مىخوانيم: «روز سيزدهم شهر فوق، در خيابان در دست سيدى گوسفندى ديدم كه از پهلوى گوشش دستى مانند دست گوسفند كه يك چارك ذرع طول آن بود، بيرون آمده بود و آويزان بود....». | |||
ذكر بلايا و حوادث طبيعى، مانند وباى سال 1322ش، سيل دامغان و زلزله سارى نيز از بخشهاى خواندنى كتاب است. | ذكر بلايا و حوادث طبيعى، مانند وباى سال 1322ش، سيل دامغان و زلزله سارى نيز از بخشهاى خواندنى كتاب است. | ||
از ويژگىهاى شخصيتى | از ويژگىهاى شخصيتى نویسنده مىتوان به بزدلى، ترس و اضطرابى كه از آشوبهاى اجتماعى و قدرتطلبى اجانب سراسر وجودش را فراگرفته و در نوشتههايش انعكاس يافته اشاره كرد. اين موضوع تا آنجا پيش مىرود كه آرزوى مرگ مىكند: «اينقدر غصه مىخورم و مىترسم كه چه عرض كنم. نصف شدهام و مىترسم آخر به دست اجانب گرفتار شويم. اگر از دست اراذل و اوباش برهيم و بمانيم! بدهنگامهاى است. خداوند را قسم مىدهم به حق خمسه طيبه كه خونريزى نشود؛ اگر بشود كسى جلو نمىتواند بگيرد و اين رشته سر دراز پيدا خواهد كرد و آن به آن، توليد فتنه خواهد شد. آن وقت وطن در خطر است كه امنيت در مملكت نباشد... پس خوب است خداوند تا آن روز را نديدهام، مرگ مرا بدهد كه آسوده و بىخيال و بىغصه از اين قصهها باشم». | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۹۰: | خط ۷۴: | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
متن و مقدمه كتاب. | |||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[انقلاب مشروطیت ایران]] | |||
[[دولتهای ایران از آغاز مشروطیت تا اولتیماتم]] | |||
[[رجال عصر مشروطیت]] | |||
[[تاریخ انحطاط مجلس: فصلی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران]] | |||
[[بررسی و تحقیق در جنبش مشروطیت ایران]] | |||
[[تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:تاریخ]] | [[رده: تاریخ]] | ||
[[رده:تاریخ ایران]] | [[رده: تاریخ ایران]] |