التربیة الإسلامیة فی القیروان فی القرون الهجریة الثلاثة الأولی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURالتربیة الإسلامیة فی القیروانJ1.jpg | عنوان = الترب...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۸
التربیة الإسلامیة فی القیروان فی القرون الهجریة الثلاثة الأولی | |
---|---|
پدیدآوران | عبدالرحمن عثمان حجازی (نویسنده) |
ناشر | المکتبة العصریة |
مکان نشر | بیروت، لبنان |
سال نشر | 1997م / 1417ق |
چاپ | یکم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
التربیة الإسلامیة فی القیروان فی القرون الهجریة الثلاثة الأولی، اثر عبدالرحمن عثمان حجازی، کتابی است که در آن تلاش شده تاریخ آموزش و پرورش اسلامى تا قرن سوم هجرى در قیروان بررسى و معرفى شود.
تازگى موضوع بر مشکل کار افزوده است؛ چه، منابع در این باب بسیار کم است. این اثر در باب تاریخ تربیت است و نباید بیش از این از آن انتظار داشت، از سویى خرد کردن موضوع و اختصاص آن به زمان و مکان خاص خود بر دشوارى تحقیق افزوده است؛ با این حال، کتابى خواندنى و درخور توجه است؛ البته ناگفته نماند که باب اول آن اطناب دارد. در فصل سوم باب دوم آنچه دربارۀ شیعه دوازده امامى آمده نادرست است. مطالب صفحه 320 خلاف واقع و مخالف دیدگاه شیعه دوازده امامى است. مناسب است مطالب فصل چهارم باب سوم با آنچه در فصل ششم جلد سوم کتاب «دراسات تراثیة فى التربیة الاسلامیة1» نوشتۀ محمود قمبر آمده است مقایسه و با هم مطالعه شود.
مطالعه این اثر براى علاقهمندان و محققان و دانشجویان تاریخ فرهنگ اسلامى، تاریخ تربیت اسلامى و تاریخ مکتبهای تربیتى در اسلام مفید و رهگشاست.
هدف از نگارش این کتاب، معرفى نظام تربیتى اسلام در سه قرن اول هجرى، در شهر قیروان و نیز معرفى متفکران تربیتى آن زمان و مکان و تألیفهای آنهاست تا از این راه شاید به نتایجى برسیم که در تربیت امروز، به کار مسلمانان بیاید.
نگارنده گذشته از مقدمه، مطالب کتاب را در دو باب چند فصلى بسامان کرده است.
باب اول این کتاب چهار فصل دارد و دربارۀ چند مفهوم اسلامى و نیز حیات علمى در قیروان آن روزگار است. نگارنده در فصل اول، پس از شرح معناى لغوى و اصطلاحى تربیت، به نظامهای تربیتى غیر الهى و بشرى مىپردازد و از ناتوانى نوع دوم در تربیت انسان صالح یاد مىکند؛ بعد، به گسترش تربیت غربى در جهان اسلام و عرب اشاره مىکند و مفهوم تربیت اسلامى را با فراگیرى تربیت غربى مقایسه مىکند و به مفهوم تربیت اسلامى و ویژگى خاص آن از لحاظ منابع مىپردازد و به برخى از انتقادها که از سوى محققان مسلمان به تربیت اسلامى شده است، اشاره مىکند؛ سپس، به مفهوم هستى، انسان، جامعه، علم در اسلام مىپردازد و از تعریف تربیت اسلامى و منابع تربیت اسلامى مىگوید و بفرجام، هدفهای تربیت اسلامى را از نگاه خود و دانشمندان گذشته و محققان معاصر برمىشمارد.
در فصل دوم، اشارتى کوتاه مىشود به حیات سیاسى در قیروان. نگارنده در شرح این موضوع، از فتح فرهنگى مسلمانان در شمال آفریقا و علل گسترش زبان عربى در آن دیار مىگوید و به کثرت مسلمانان در مغرب و علت آن مىپردازد و از بناى شهر قیروان مىگوید و در ادامه به حاکمان اسلامى این سرزمین اشاره مىکند.
فصل سوم، دربارۀ وضع اقتصادى و اجتماعى قیروان آن روزگار است. نگارنده در این فصل به نکات زیر مىپردازد: سکه اسلامى در قیروان، ایجاد نخستین سازمان ادارى به دست مسلمانان، فعالیتهای اقتصادى در قیروان (در تجارت، کشاورزى و صنعت)، ساکنان قیروان و تنوع نژاد و ملت در آنها و گروههای اجتماعى گوناگون آنجا، رفتار و آداب اجتماعى در قیروان، وضع لباس مردم در قیروان، نقش و سهم زن در حیات اجتماعى در قیروان.
در فصل چهارم، حیات فکرى در قیروان بررسى مىشود. نگارنده معتقد است:
فعالیتهای علمى و فکرى در قیروان با علوم دینى آغاز شد. احادیثى در شأن آفریقا وارد شده است و همین احادیث موجب سفر اصحاب و تابعین به آفریقا و مشارکت آنها در حیات فکرى اهل قیروان شد. از جملۀ این افراد، گروه دوازده نفرهای است که عمر بن عبد العزیز به آفریقا فرستاد.
نگارنده در ادامۀ این بحث، به مهمترین مراکز فرهنگى و فکرى قیروان مىرسد و از مسجد جامع، مسجد جامع زیتونه، مسجد جامع سهدر، مکتبخانه، بیت الحکمه و رباطها مىگوید؛ سپس، به مذاهب و مشارب فکرى رایج در قیروان اشاره مىکند که عبارتند از:
مذهب رأى، مذهب اهل حدیث، مذاهب کلامى خوارج، اباضیه و معتزله، مذهب فکرى صوفیان و مذهب فاطمیان.
باب دوم کتاب شامل چهار فصل است و به بررسى چهار مکتب فکرى و تربیتى در قیروان اسلامى اختصاص دارد.
فصل اول. مکتب فکرى تربیتى فقهى: نگارنده در شرح این مکتب تربیتى، به اهمیت و جایگاه و مفهوم آن مىپردازد؛ سپس، از رویگردانى این مکتب، از فلسفه مىگوید و به هدفهای این مکتب مىپردازد (گسترش اسلام، پرورش معلم و عالم، پرورش قاضى و متولى امر حسبه و دفاع از اسلام)؛ آنگاه، از برنامۀ درسى در این مکتب تربیتى یاد مىکند و از برنامه درسى در مکتبخانه مىگوید و پس از نقد این برنامه، روشهای تدریس در مکتبخانه را مطرح مىکند (القا، تلقین، بحث و مناقشه)؛ پس از این، به نقش معلم در مکتبخانه مىپردازد و از وظایف معلم و آنچه نباید بدانها روى کند مىگوید و به کفایت و شایستگى معلم اشاره مىکند؛ آنگاه، به معلم در نظام تربیتى مورد نظر ابن سحنون و تربیت جدید مىپردازد و از تنبیه در مکتبخانه از نگاه ابن سحنون مىگوید و به سازمان آموزشى مکتبخانه از نگاه ابن سحنون نظر مىکند و به نقد نظام آموزشى مورد نظر ابن سحنون مىپردازد و با اشارهای به زندگى ابن سحنون، فصل را به پایان مىبرد.
فصل دوم این باب دربارۀ مکتب تربیتى صوفیه است. این مکتب تربیتى دنبالۀ مکتب تربیتى فقهى در قیروان به شمار مىرود؛ چرا که، پیروان این مکتب هم، مانند فقیهان به نص، تأویل، اجماع و قیاس ملتزمند؛ اما، بجز اینها به ذوق، کشف و وجد هم باور دارند.
نگارنده در ادامه مىگوید: اگر به این مکتب، مکتب تربیتى اخلاقى گفته شود بهتر است و با واقعیات زندگى زاهدان و عابدان قیروان سازگارتر مىنماید؛ پس از این، از اختلاف مفهوم علم در نگاه صوفیان با دیگران مىگوید و به ویژگیهای مکتب تربیتى صوفیه مىپردازد و زهد را با تصوف مقایسه مىکند و به هدفهای تربیتى صوفیه و نقد آن اشاره مىکند و از وسائل تحقق هدفهای تربیتى صوفیان و مراکز تربیتى آنها مىگوید.
فصل سوم. مکتب تربیتى فاطمیان: از مکتب و تاریخ تربیتى فاطمیان در قیروان، چندان مطلبى در دست نیست؛ زیرا، فاطمیان تنها 50 سال - آنهم با درگیرى دائم - در قیروان حکومت کردند، با این حال، مىتوان از مطالعۀ نظام تربیتى فاطمیان در مصر (حدود 20 سال)، به نظام تربیتى آنها در قیروان پى برد.
نگارنده پس از این مقدمه، به شرح ویژگیهای نظام تربیتى فاطمیان مىپردازد و از فعالیتهای فاطمیان براى ترویج عقایدشان مىگوید و به هدفهای دعوت و تبلیغ فاطمیان اشاره مىکند و به امامت در نظام فکرى فاطمیان نظر مىکند و از علم امام، ادوار نبوت، عصمت، رجعت، تقیه، برنامه منظم براى دعوت، تربیت مبلغ (داعى)، مراتب نهگانۀ داعى، ویژگیهای داعى، ایستادگى در برابر دشمنان، تظاهر به تسامح فکرى، دفاع از اندیشه و عقاید مىگوید. سپس به نکات زیر مىپردازد: حلقههای آموزش، مکتبخانه، مسجد، قصر، وسائل تعلیم (سماع، مکاتبه و پرسش) و معلمان، منابع مالى.
فصل چهارم. مکتب تربیتى اباضیه: نگارنده در شرح این فصل، ابتدا به نکات زیر مىپردازد: اشارتى تاریخى به اباضیه، بصره بعنوان مرکز فکرى اباضیه، وجه تسمیۀ این گروه به اباضیه، مخفى بودن دعوت و تبلیغ، دولت اباضیه. وى پس از این به هدفهای تربیت در مکتب تربیتى اباضیه مىپردازد و از گسترش عقاید آنها، چون صفات خدا، قدر، مخلوق بودن قرآن، یاد مىکند؛ بعد، به نکات زیر مىپردازد: وسائل تربیت مانند: مجالس سرى و انواع سهگانۀ آن، ایام حج، دفاع از مبانى فکرى خود از راه مناظره، مکاتبه با حکام و دیگر فرق اسلامى، آموزش (نقش قرآن در آموزش، برنامه درسى در آموزش قرآن و مجالس مخفى)، منابع مالى، مراکز و مؤسسات آموزشى، نظام عزابه (زندگى تیمى و مخفیانه) و شرح آن و شروط پیوستن به آن، حکومت، مجلس عزابه و اعضاى آن، آموزش در مجلس عزابه، وظایف گروه ادارى مجلس عزابه، وظایف گروه آموزشى، وظایف مسؤول غذا، وقت غذا، مسؤول حفظ قرآن و وظایف او، ناظر و مسؤول اوقات درس و بحث، طلبه در مدارس عزابه، تأدیب در مدارس عزابه، منابع تأمین هزینه مدارس عزابه، امتحان در این مدرسهها، شرحى بر زندگى جابر بن زید که نمونهای است از دانشمندان اباضیه[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص84-88
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش