۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== منابع ==' به '== منابع مقاله ==') |
جز (جایگزینی متن - 'مقدمه و متن كتاب رده:کتابشناسی' به 'مقدمه و متن كتاب ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR03817J1.jpg | |||
| عنوان =سفر آمریکا | |||
| عنوانهای دیگر = | |||
| پدیدآوران = | |||
[[آلاحمد، جلال]] (نویسنده) | |||
| | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = | |||
| | | موضوع = | ||
|زبان | |||
|کد کنگره | |||
|موضوع | |||
| ناشر = | |||
[بی نا] | |||
| مکان نشر =تهران - ایران | |||
| سال نشر = | |||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE03817AUTOMATIONCODE | |||
'''سفر آمريكا'''، تألیف جلال آلاحمد به زبان فارسى گزارش سفر مؤلف به آمريكا است. اين كتاب شامل نظرات تند و صريح آلاحمد، درباره حكومت شاهنشاهى، و نيش گزنده قلم او، در انتقاد از اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى ايران در دهه چهل مىباشد كه جايى براى مماشات دستگاه مميّزى وزارت فرهنگ و هنر دوران پهلوى باقى نمىنهاده و هم خود آلاحمد، و هم ورّاث او، پيشاپيش، چاپ و نشر «سفر امريكا» را، در دوران پادشاهى محمّدرضا پهلوى، ناممكن مىدانستهاند و لاجرم ترجيح مىدادهاند، «سفر امريكا» به همان شكل دستنويس باقى بماند. | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | |||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =03817 | |||
| کتابخوان همراه نور =03817 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''سفر آمريكا'''، تألیف [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] به زبان فارسى گزارش سفر مؤلف به آمريكا است. اين كتاب شامل نظرات تند و صريح آلاحمد، درباره حكومت شاهنشاهى، و نيش گزنده قلم او، در انتقاد از اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى ايران در دهه چهل مىباشد كه جايى براى مماشات دستگاه مميّزى وزارت فرهنگ و هنر دوران پهلوى باقى نمىنهاده و هم خود آلاحمد، و هم ورّاث او، پيشاپيش، چاپ و نشر «سفر امريكا» را، در دوران پادشاهى محمّدرضا پهلوى، ناممكن مىدانستهاند و لاجرم ترجيح مىدادهاند، «سفر امريكا» به همان شكل دستنويس باقى بماند. | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب؛ شامل فهرست مطالب، ديباچه، متن، پيوست، دو ضميمه و نمايه مىباشد. مطالب كتاب به صورت روزشمار بيان شده است. | كتاب؛ شامل فهرست مطالب، ديباچه، متن، پيوست، دو ضميمه و نمايه مىباشد. مطالب كتاب به صورت روزشمار بيان شده است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
ديباچه كتاب از محقق كتاب درباره كتاب و مؤلف كتاب مىباشد. كتاب با گزارش وقايع روز «شنبه 5 تير 1344 - 26 ژوئن 1965 پنج بعد از ظهر پاريس» آغاز مىشود. مؤلف در اين بخش اينگونه آغاز مىكند كه «امروز بعد از ظهر، به انتظار باز شدن در سينما استوديو راسپاى، براى ديدن فيلم Desert Rouge، از آنتونيونى(ميكل آنجلو)، توى بولوار راسپاى، قدم مىزدم كه سارتر را ديدم. كوتوله و با چشم چپ و با جوانكى يك برابر و نيم قدّ خودش، به عجله مىآمد...». | ديباچه كتاب از محقق كتاب درباره كتاب و مؤلف كتاب مىباشد. كتاب با گزارش وقايع روز «شنبه 5 تير 1344 - 26 ژوئن 1965 پنج بعد از ظهر پاريس» آغاز مىشود. مؤلف در اين بخش اينگونه آغاز مىكند كه «امروز بعد از ظهر، به انتظار باز شدن در سينما استوديو راسپاى، براى ديدن فيلم Desert Rouge، از آنتونيونى(ميكل آنجلو)، توى بولوار راسپاى، قدم مىزدم كه سارتر را ديدم. كوتوله و با چشم چپ و با جوانكى يك برابر و نيم قدّ خودش، به عجله مىآمد...». | ||
خط ۵۹: | خط ۴۲: | ||
در يادداشت مربوط به روز شنبه 19 تير 1344، مىخوانيم: | در يادداشت مربوط به روز شنبه 19 تير 1344، مىخوانيم: | ||
«ديگر اين كه ديشب تام هايدن، جماعت را [...] دعوت كرده بود، در يكى از خانههاى اين كمبريج و جماعت، همه جوانها بودند و مجلس [...] طولانى شد و تا دوازده و نيم مانديم و بعد، برگشتيم. و به صد نفر جواب داديم كه از كجا آمدهايم و اينجا چه كار مىكنيم و غيره. و دو سه نفر جالب بود كه راجع به ارتش ملّى سؤالات | «ديگر اين كه ديشب تام هايدن، جماعت را [...] دعوت كرده بود، در يكى از خانههاى اين كمبريج و جماعت، همه جوانها بودند و مجلس [...] طولانى شد و تا دوازده و نيم مانديم و بعد، برگشتيم. و به صد نفر جواب داديم كه از كجا آمدهايم و اينجا چه كار مىكنيم و غيره. و دو سه نفر جالب بود كه راجع به ارتش ملّى سؤالات میكردند و من گفتم كه ظاهرسازى است و حقّهبازى.. | ||
يا در يادداشت پنجشنبه/ /24 تير/ 1345، آمده است: | يا در يادداشت پنجشنبه/ /24 تير/ 1345، آمده است: | ||
«به هر صورت فكر مىكردم، اگر در آن خراب شده من هم آزادى بود و هم كارىاى با مطبوعات مىتوانستم داشته باشم، چه خوب مىشد، اگر مختصر شده همين اباطيل را در مىآوردم و براى يك كدامشان مىفرستادم. و هم پولى مىدادند، و هم منتشر مىشد و لاى اين دفتر نمىماند براى | «به هر صورت فكر مىكردم، اگر در آن خراب شده من هم آزادى بود و هم كارىاى با مطبوعات مىتوانستم داشته باشم، چه خوب مىشد، اگر مختصر شده همين اباطيل را در مىآوردم و براى يك كدامشان مىفرستادم. و هم پولى مىدادند، و هم منتشر مىشد و لاى اين دفتر نمىماند براى خاک خوردن... و الخ. امّا در اين عدم آزادى و فشار و غيره و سانسور، مگر ممكن است؟» | ||
و در يادداشت جمعه/ /25 تير/ 1344، مىنويسد: | و در يادداشت جمعه/ /25 تير/ 1344، مىنويسد: | ||
«هندى ديگرى كه اهل گروه ما است، [...] حركات سمعى و بصرىاش، مرا به اين موضوع متوجّه كرد كه اين فورومها اغلب چيزى در اين حدود بايد باشد و پس اگر شركت نمىكنى، فقط از فرصتى براى خودنمايى محرومى. امّا در عوض، فرصت تماشا هم به اين اراذل نخواهى داد. شايد از زور پسى است كه دارم اين را مىنويسم و اگر انگريزى خوبى مىدانستم، در اين نمايشت شركت مىكردم؛ ولى نه. چون در صورت شركت، چه بايد مىگفتم؟ مطالبى بىبو و | «هندى ديگرى كه اهل گروه ما است، [...] حركات سمعى و بصرىاش، مرا به اين موضوع متوجّه كرد كه اين فورومها اغلب چيزى در اين حدود بايد باشد و پس اگر شركت نمىكنى، فقط از فرصتى براى خودنمايى محرومى. امّا در عوض، فرصت تماشا هم به اين اراذل نخواهى داد. شايد از زور پسى است كه دارم اين را مىنويسم و اگر انگريزى خوبى مىدانستم، در اين نمايشت شركت مىكردم؛ ولى نه. چون در صورت شركت، چه بايد مىگفتم؟ مطالبى بىبو و خاصیّت، يا حرفهاى تند؟ در صورت اوّل، بىمعنايى صرف و در صورت دوّم ايجاد مشكلات بعدى، يا سانسور و غيره. اين است كه همين بهتر كه كنار گود باشيم و همان در سمينار صبحها دو كلامى زير لب بگوييم و بگذرد. در يك هم چه فورومى مىشود، خواهر و مادر شاه را گفت؟» | ||
جلال، در بدو ورود به پاريس، آن قدر كلافه است كه ترجيح مىدهد به تنهايى پيادهروى كند و بدون هم راه به سينما برود بعد او سر شوق مىآيد كه با سارتر سلام و عليكى بكند و باب آشنايى را بگشايد، امّا بلافاصله، سرخوردگى بر شور و شعفش غلبه مىكند و پشيمان مىشود. با وجود بىحوصلگى، باز هم از هر چه مىبيند و از هر چه مىشنود، يادداشت بر مىدارد. شايد از روى عادت و لابد بر مبناى احساس وظيفه. | جلال، در بدو ورود به پاريس، آن قدر كلافه است كه ترجيح مىدهد به تنهايى پيادهروى كند و بدون هم راه به سينما برود بعد او سر شوق مىآيد كه با سارتر سلام و عليكى بكند و باب آشنايى را بگشايد، امّا بلافاصله، سرخوردگى بر شور و شعفش غلبه مىكند و پشيمان مىشود. با وجود بىحوصلگى، باز هم از هر چه مىبيند و از هر چه مىشنود، يادداشت بر مىدارد. شايد از روى عادت و لابد بر مبناى احساس وظيفه. | ||
خط ۷۷: | خط ۶۰: | ||
بىشكيبى آلاحمد در پاريس دوام مىيابد و حتّى پس از سفر دريايى، و پيمودن پهنه اقيانوس و رسيدن به امريكا و اقامت در هاروارد هم، پايدار مىماند. | بىشكيبى آلاحمد در پاريس دوام مىيابد و حتّى پس از سفر دريايى، و پيمودن پهنه اقيانوس و رسيدن به امريكا و اقامت در هاروارد هم، پايدار مىماند. | ||
سالها مبارزه پر مخاطره سياسى، سالها جدّ و جهد جانكاه فرهنگى و ادبى، تحمّل فشارهاى سياسى و بىانقطاع حكومت، ضربات پياپى سانسور، حلقه محاصره هر دم تنگتر شونده | سالها مبارزه پر مخاطره سياسى، سالها جدّ و جهد جانكاه فرهنگى و ادبى، تحمّل فشارهاى سياسى و بىانقطاع حكومت، ضربات پياپى سانسور، حلقه محاصره هر دم تنگتر شونده ساواک، شكستهاى ناخواسته، و بنبستهاى تحميلى،... به مرور ايّام، آلاحمد را مردى تندخو، تلخزبان، و بىپرواى ملاحظه اغيار بار آورده و كار را به آنجا رسانده كه در اوايل سفر، در شرايطى كه قريب به دو هفته از شروع مسافرتش مىگذرد، وقتى با خودش خلوت مىكند و عمل كردش را در بوته نقد مىگذارد، از اين كه در پانزده روز اخير جوش نياورده و با مخاطبانش مشاجره نكرده، متعجّب مىشود: | ||
«نوعى حالت نفى براى همه چيز و همه كس در من است. در عين حال كه ظاهرا مدارا مىكنم و مؤدّبم و از تهران كه بيرون آمدهام، هنوز عصبانى نشدهام. جز يك شب در پاريس و در خانه ملك، كه با جماعتى از اراذل | «نوعى حالت نفى براى همه چيز و همه كس در من است. در عين حال كه ظاهرا مدارا مىكنم و مؤدّبم و از تهران كه بيرون آمدهام، هنوز عصبانى نشدهام. جز يك شب در پاريس و در خانه ملك، كه با جماعتى از اراذل سياستمدار حرفم شد كه نمىدانم، اشاره كردهام يا نه. اين بحث سياست را اصلا بايد رها كرد.» | ||
نزدیک به چهل روز بعد، در آخرين روزهاى برگزارى سمينار هاروارد، هريس وافورد، سخنران مهمان، راجع به «سپاه صلح» امريكايى، بحثى را پيش مىكشد كه ديگ نفرت آلاحمد را به جوش مىآورد و او هم با مشاركت در بگو و مگوهاى نظرى و سياسى، درباره جنگ ويتنام، پيشگويى مىكند. | |||
وى در مراحل مختلف سفر، آلاحمد همواره در حال شمارش پولهاى اندكى است كه هم راه آورده و پيوسته نگران بىپولى، و مدام مراقب مهار هزينهها و پرداختهاى نقدى است. درست است كه جلال دلشوره بىپولى و تهى بودن جيبش را دارد؛ امّا عزّت نفسش را از دست نمىدهد و به هيچ وجه دلش نمىخواهد سربار دوستان و آشنايانش بشود. حتّى در مواقعى كه مهمان رفقا و ياران است و آنها نمىگذارند، آل احمد دست در جيبش بكند، احساس خوشآيندى ندارد و معذّب است. | وى در مراحل مختلف سفر، آلاحمد همواره در حال شمارش پولهاى اندكى است كه هم راه آورده و پيوسته نگران بىپولى، و مدام مراقب مهار هزينهها و پرداختهاى نقدى است. درست است كه جلال دلشوره بىپولى و تهى بودن جيبش را دارد؛ امّا عزّت نفسش را از دست نمىدهد و به هيچ وجه دلش نمىخواهد سربار دوستان و آشنايانش بشود. حتّى در مواقعى كه مهمان رفقا و ياران است و آنها نمىگذارند، آل احمد دست در جيبش بكند، احساس خوشآيندى ندارد و معذّب است. | ||
خط ۹۲: | خط ۷۵: | ||
بخش پايانى كتاب نمايه مىباشد. متن كتاب به صورت دستنويس است و كلمات و جملات، روى اوراق دفترهاى تحرير چهار سوراخه، مخصوص كلاسور، نوشته شدهاند. قطع برگههاى سفرنامه، به اصطلاح اهل فنّ، خشتى، در ابعاد 18 *23 سانتىمتر است. كاغذها خطّ دارند و جلال آلاحمد، در نگارش كتابش، نهايت صرفهجويى را كرده و از تكتك سطرهاى نازك ورقهها سود برده و تقريبا فضاى سفيد باقى نگذاشته است. نسخه دستنويس، يك صد و هفتاد و يك صفحه است و آلاحمد بالاى تكتك صفحات را با خطّ خودش شماره گذارى كرده است. همه برگهها در نهايت سليقه و | بخش پايانى كتاب نمايه مىباشد. متن كتاب به صورت دستنويس است و كلمات و جملات، روى اوراق دفترهاى تحرير چهار سوراخه، مخصوص كلاسور، نوشته شدهاند. قطع برگههاى سفرنامه، به اصطلاح اهل فنّ، خشتى، در ابعاد 18 *23 سانتىمتر است. كاغذها خطّ دارند و جلال آلاحمد، در نگارش كتابش، نهايت صرفهجويى را كرده و از تكتك سطرهاى نازك ورقهها سود برده و تقريبا فضاى سفيد باقى نگذاشته است. نسخه دستنويس، يك صد و هفتاد و يك صفحه است و آلاحمد بالاى تكتك صفحات را با خطّ خودش شماره گذارى كرده است. همه برگهها در نهايت سليقه و پاکيزگى نوشته شدهاند و به ندرت خطّ خوردگى دارند و مسلّم است كه نویسنده، جرح و تعديل و حكّ و اصلاحش را روى ورقهاى ديگرى انجام داده و متن موجود، از نظر او، نسخه پاکنويس شده، نسخه نهايى، و نسخه آماده تحويل به حروف چينى بوده است. | ||
خطّ آلاحمد، خطّى خوش و خوانا، با شيوهاى متعارف است كه از ريزهكارىهاى خطّ شكسته هم بهرهاى نسبى برده است. منتهى حسّاسيّتهاى روحى، عصبيّتهاى مخصوص، فوران عاطفى و احساسى، و عجله و شتابى كه جزء خصايل بارز او بوده، موجب شدهاند، هنگام نگارش، چرخشها و قوسها و انحناهاى خاصّ حروف زبان فارسى، به خوبى رعايت نشوند و به شكل زوايايى تيز و تند درآيند و در نتيجه، برخى كلمات ناخوانا شوند، به قسمى كه براى خبرگان خطّ و خطّاطى نيز، غير قابل قرائت باشند. مشكل مزبور، موقعى مضاعف مىگردد كه بگوييم آلاحمد، براى نوشتن سفرنامهاش، از خودنويس، يا رواننويسى استفاده كرده كه جوهرش به طور يكنواخت روى كاغذ سر ريز نمىشده و مدام كم رنگ و پررنگ مىشده است. و اگر در نظر بگيريم كه آلاحمد به جوهرهاى آبى آسمانى، يا سبز روشن، علاقه داشته و ما كه اوراق اصلى «سفر آمريكا» را در اختيار نداشتهايم، مجبور به استفاده از برگههاى زيراكس شده از روى آنها بودهايم،... ناگفته پيدا است كه دشوارىهاى روخوانى و رونويسى اثر مزبور، چند برابر بودهاند. | خطّ آلاحمد، خطّى خوش و خوانا، با شيوهاى متعارف است كه از ريزهكارىهاى خطّ شكسته هم بهرهاى نسبى برده است. منتهى حسّاسيّتهاى روحى، عصبيّتهاى مخصوص، فوران عاطفى و احساسى، و عجله و شتابى كه جزء خصايل بارز او بوده، موجب شدهاند، هنگام نگارش، چرخشها و قوسها و انحناهاى خاصّ حروف زبان فارسى، به خوبى رعايت نشوند و به شكل زوايايى تيز و تند درآيند و در نتيجه، برخى كلمات ناخوانا شوند، به قسمى كه براى خبرگان خطّ و خطّاطى نيز، غير قابل قرائت باشند. مشكل مزبور، موقعى مضاعف مىگردد كه بگوييم آلاحمد، براى نوشتن سفرنامهاش، از خودنويس، يا رواننويسى استفاده كرده كه جوهرش به طور يكنواخت روى كاغذ سر ريز نمىشده و مدام كم رنگ و پررنگ مىشده است. و اگر در نظر بگيريم كه آلاحمد به جوهرهاى آبى آسمانى، يا سبز روشن، علاقه داشته و ما كه اوراق اصلى «سفر آمريكا» را در اختيار نداشتهايم، مجبور به استفاده از برگههاى زيراكس شده از روى آنها بودهايم،... ناگفته پيدا است كه دشوارىهاى روخوانى و رونويسى اثر مزبور، چند برابر بودهاند. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۸۵: | ||
مقدمه و متن كتاب | مقدمه و متن كتاب | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش