التأويلات النجمية في التفسير الإشاري الصوفي: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ني ' به 'نی') |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در مقدمه، ضمن تعريف كتاب و طريقه مؤلف، به توضيح مطالبى همچون شرعيت تفسير اشارى نزد علما، فرق بين تفسير ارشادى و مذهب باطنيه گمراه، اهم كتب تفسير صوفيه و... پرداخته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21918/1/3 مقدمه، ص3 - 43]</ref> | در مقدمه، ضمن تعريف كتاب و طريقه مؤلف، به توضيح مطالبى همچون شرعيت تفسير اشارى نزد علما، فرق بين تفسير ارشادى و مذهب باطنيه گمراه، اهم كتب تفسير صوفيه و... پرداخته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/21918/1/3 مقدمه، ص3 - 43]</ref> | ||
طريقت نجمالدين، بر پايه شريعت استوار بوده و اهتمام جدى او در تفسير، جمع بين طريقت و شريعت مىباشد. قرآن از زاويه نگاه او متنى مقدس است كه هر كسى از آن بهره خود را اخذ مىنمايد. جنبههاى ظاهرى آن، برای شريعتمداران و عالمان، همانقدر اهميت دارد كه جنبههاى باطنى و لايههاى درونى آن برای اولیاء و اصحاب بصيرت و عارفان. از نظر اين عارف، اهل لغت و عربىدانان، بر جنبه ظاهرى قرآن اطلاع مىيابند و اشراف بر ابعاد باطنى و درونى اين كتاب، جز برای ارباب قلوب، ميسر نمىباشد. به عقيده او، كسانى را كه خداوند علم لدنى و الهام، عطا فرموده است جزء اين دسته قرار | طريقت نجمالدين، بر پايه شريعت استوار بوده و اهتمام جدى او در تفسير، جمع بين طريقت و شريعت مىباشد. قرآن از زاويه نگاه او متنى مقدس است كه هر كسى از آن بهره خود را اخذ مىنمايد. جنبههاى ظاهرى آن، برای شريعتمداران و عالمان، همانقدر اهميت دارد كه جنبههاى باطنى و لايههاى درونى آن برای اولیاء و اصحاب بصيرت و عارفان. از نظر اين عارف، اهل لغت و عربىدانان، بر جنبه ظاهرى قرآن اطلاع مىيابند و اشراف بر ابعاد باطنى و درونى اين كتاب، جز برای ارباب قلوب، ميسر نمىباشد. به عقيده او، كسانى را كه خداوند علم لدنى و الهام، عطا فرموده است جزء اين دسته قرار مىگیرند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12901/1/319 قاسمپور، محسن، ص319]</ref> | ||
اين نظريه، از فروع تئورى كلى عارفان درباره جهان نشأت | اين نظريه، از فروع تئورى كلى عارفان درباره جهان نشأت مىگیرد كه هر چيزى را در جهان داراى ظاهر و باطن مىدانند و قرآن نيز كه كتاب تدوين است، در تبعيت از اين قانون مستثنى نمىباشد. نویسنده در رويكرد كلى خود به قرآن، با توجه به اين اصل بنيادين، تفسير خود را فراهم آورده است. او اين اصل را، در تأويل آيه شريفه ''' «وَ كذلِك نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» '''.<ref>انعام: 75</ref>خاطرنشان مىسازد كه جسمانیت، دنيا، صورت، شهادت و ملك، عناوين جنبه ظاهرى جهان هستىاند و روحانیت، آخرت، معنا و غيب الغيوب، عناوين جنبه باطنى جهان. انسان و قرآن نيز در اين چارچوب و قاعده قابل تعريفند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12901/1/320 همان، ص320]</ref> | ||
از نظر او اين سخن خدا كه مىگويد: ''' «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» '''، بهترين گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وى، ظاهر و باطن قرآن نيز هماهنگ با آن اصل كلى است كه قبلا مورد اشارت قرار گرفت.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12901/1/320 همان]</ref> | از نظر او اين سخن خدا كه مىگويد: ''' «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» '''، بهترين گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وى، ظاهر و باطن قرآن نيز هماهنگ با آن اصل كلى است كه قبلا مورد اشارت قرار گرفت.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12901/1/320 همان]</ref> | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
ب) تطبيق آيات با اصول تصوف و سلوك عرفانى؛ به ديگر سخن، در تفسير او كوشش مىشود اصطلاحات عرفانى و سير و سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند. آنچه كه اين ادعا را اثبات مىكند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او؛ يعنى كتاب «مرصاد العباد» است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12901/1/321 همان]</ref> | ب) تطبيق آيات با اصول تصوف و سلوك عرفانى؛ به ديگر سخن، در تفسير او كوشش مىشود اصطلاحات عرفانى و سير و سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند. آنچه كه اين ادعا را اثبات مىكند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او؛ يعنى كتاب «مرصاد العباد» است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/12901/1/321 همان]</ref> | ||
ويژگى اصلى اثر حاضر، جمع بين ظاهر و باطن آيات مىباشد. تأمل در ديدگاه كلى نویسنده در مورد قرآن، اين تلقى را اثبات مىكند كه اين مفسر در جمع بين مفاهيم ظاهرى و باطنى آيات قرآنى، اهتمام جدّى داشته است و اين نكته در سراسر تفسيرش نمود دارد. گو اينكه، وجه غالب نگرش تفسيرى او، تأويل و لحاظ كردن جنبههاى باطنى و درونى واژگان و آيات الهى است. اما با توجه به بينش خاص او در عرفان و تصوف و پايبندى وى به شريعت و مفاهيم ظاهرى آيات (و اينكه وى به معانى ظاهرى و تفسير توجه مىورزد) آن | ويژگى اصلى اثر حاضر، جمع بين ظاهر و باطن آيات مىباشد. تأمل در ديدگاه كلى نویسنده در مورد قرآن، اين تلقى را اثبات مىكند كه اين مفسر در جمع بين مفاهيم ظاهرى و باطنى آيات قرآنى، اهتمام جدّى داشته است و اين نكته در سراسر تفسيرش نمود دارد. گو اينكه، وجه غالب نگرش تفسيرى او، تأويل و لحاظ كردن جنبههاى باطنى و درونى واژگان و آيات الهى است. اما با توجه به بينش خاص او در عرفان و تصوف و پايبندى وى به شريعت و مفاهيم ظاهرى آيات (و اينكه وى به معانى ظاهرى و تفسير توجه مىورزد) آن جهتگیرى ويژه، نتوانسته او را از مقصود واقعى كه در تفسير بهدنبال آن است، غافل نمايد. اكنون برخى از مواردى كه نگرش تفسيرى او در جمع بين ظاهر و باطن را نشان مىدهد، بيان مىداريم: | ||
#قتل نفس در معناى ظاهرى و باطنى: نجمالدين دايه در تأويل آيه شريفه: ''' «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكمْ بِاتِّخاذِكمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكمْ ذلِكمْ خَيْرٌ لَكمْ عِنْدَ بارِئِكمْ» '''.<ref>بقره: 54</ref>، گفته است: «قتل نفس ظاهرى، معناى معهود و معلومى دارد كه برای مؤمن و كافر ميسر است، اما قتل نفس در معناى باطنى قهر و شكست نفس است كه جز برای خواص حق كه با شمشير صدق به جنگ با آن مىروند ميسر نيست. جنگى كه با نصرت حق، همراه است. و اين توفيق، برای صديقان فراهم است كه مرتبه صديق، فوق مرتبه شهيد است.<ref>همان، ص322</ref> | #قتل نفس در معناى ظاهرى و باطنى: نجمالدين دايه در تأويل آيه شريفه: ''' «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكمْ بِاتِّخاذِكمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكمْ ذلِكمْ خَيْرٌ لَكمْ عِنْدَ بارِئِكمْ» '''.<ref>بقره: 54</ref>، گفته است: «قتل نفس ظاهرى، معناى معهود و معلومى دارد كه برای مؤمن و كافر ميسر است، اما قتل نفس در معناى باطنى قهر و شكست نفس است كه جز برای خواص حق كه با شمشير صدق به جنگ با آن مىروند ميسر نيست. جنگى كه با نصرت حق، همراه است. و اين توفيق، برای صديقان فراهم است كه مرتبه صديق، فوق مرتبه شهيد است.<ref>همان، ص322</ref> |
نسخهٔ ۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۱
التاويلات النجميه في التفسير الاشاري الصوفي | |
---|---|
پدیدآوران | نجمالدین کبری، احمد بن عمر (نویسنده)
علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد (نویسنده) مزیدی، احمد فرید (محقق) |
عنوانهای دیگر | عین الحیاه و هو تتمه التاویلات النجمیه |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 2009 م |
چاپ | 1 |
شابک | 978-2-7451-6241-0 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
التأويلات النجمية في التفسير الإشاري الصوفي، اثر شيخ احمد بن عمر بن محمد نجمالدين كبرى، همراه با تتمه آن با عنوان «عين الحياة»، اثر علاءالدوله احمد بن محمد سمنانى، با تحقيق شيخ احمد فريد المريدى، تفسير عرفانى قرآن كريم، همراه با اشارات و رموز صوفيانه مىباشد كه به زبان عربى و در قرن هفتم هجرى نوشته شده است.
صاحب «كشف الظنون» نام اين تفسير را «بحر الحقائق و المعانیفي تفسير السبع المثاني» خوانده و ذهبى نام «التأويلات النجمية» را بر آن نهاده است؛ لذا دقيقا و بهطور مشخص معلوم نيست كه آيا «بحر الحقائق» كتابى جدا از تأويلات است و يا همان مىباشد.[۱]
ساختار
كتاب با مقدمهاى مفصل از محقق آغاز و مطالب در شش جلد تنظيم شده است.
نجمالدين تا آيه 17 و 18 سوره مبارکه «والذاريات» را كه تفسير و شرح كرد، درگذشت و كتاب او ناتمام ماند. بعد از آن علاءالدوله سمنانى دنباله آن را گرفت، (علاءالدوله سوره «والذاريات» را تكميل نكرد) و تفسير را، از ابتداى سوره «والطور» تا آخر قرآن، در تكميل تفسير نجمالدين نوشت. وى همچنين تأويل سوره «الفاتحة» را با آنكه در اصل تفسير نجمالدين آمده است، بر آن افزود.[۲]
تفاوت زيادى بين روشهاى اين دو مؤلف در اين تفسير ديده مىشود؛ بدين معنى كه آنچه نجمالدين نوشته است گاهى تفسير ظاهر است و آنچه هم جنبه تأويلى و اشارى دارد، بسيار آسان و قابل فهم است و حالآنكه آنچه علاءالدوله سمنانى نوشته است، به تفسير ظاهر هيچ مربوط نيست و صرفا مبتنى بر قواعد فلسفى صوفيه است و كسى كه در اصطلاحات ايشان وارد نباشد، چيزى از تفسير او نمىفهمد.[۳]
در اين تفسير، نقل و شرح احاديث نبوى يا تمسك و استشهاد بدانها قابل توجه مىباشد. اين نكته مسلم است كه احاديث، همچون آيات قرآن، در خدمت تأويلات نویسنده و يا تأييد اصول نظرى وى به كار گرفته شده است؛ گرچه مىتوان برای تعدادى از احاديثى كه در اين تفسير آمده است مستنداتى حداقل در سطح كتابهایى مانند صحيح بخارى و يا مسلم و يا ساير مسانيد و صحاح اهل سنت يافت، اما بدون شك بخش مهمى از اين احاديث، روايات صوفيه است.[۴]
همچون برخى تفاسير عرفانى ديگر، در اين تفسير نيز گاهى به كلام بزرگان صوفيه اشاره و از آنها اقوالى ذكر شده است.[۵]
گزارش محتوا
در مقدمه، ضمن تعريف كتاب و طريقه مؤلف، به توضيح مطالبى همچون شرعيت تفسير اشارى نزد علما، فرق بين تفسير ارشادى و مذهب باطنيه گمراه، اهم كتب تفسير صوفيه و... پرداخته شده است.[۶]
طريقت نجمالدين، بر پايه شريعت استوار بوده و اهتمام جدى او در تفسير، جمع بين طريقت و شريعت مىباشد. قرآن از زاويه نگاه او متنى مقدس است كه هر كسى از آن بهره خود را اخذ مىنمايد. جنبههاى ظاهرى آن، برای شريعتمداران و عالمان، همانقدر اهميت دارد كه جنبههاى باطنى و لايههاى درونى آن برای اولیاء و اصحاب بصيرت و عارفان. از نظر اين عارف، اهل لغت و عربىدانان، بر جنبه ظاهرى قرآن اطلاع مىيابند و اشراف بر ابعاد باطنى و درونى اين كتاب، جز برای ارباب قلوب، ميسر نمىباشد. به عقيده او، كسانى را كه خداوند علم لدنى و الهام، عطا فرموده است جزء اين دسته قرار مىگیرند.[۷]
اين نظريه، از فروع تئورى كلى عارفان درباره جهان نشأت مىگیرد كه هر چيزى را در جهان داراى ظاهر و باطن مىدانند و قرآن نيز كه كتاب تدوين است، در تبعيت از اين قانون مستثنى نمىباشد. نویسنده در رويكرد كلى خود به قرآن، با توجه به اين اصل بنيادين، تفسير خود را فراهم آورده است. او اين اصل را، در تأويل آيه شريفه «وَ كذلِك نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» .[۸]خاطرنشان مىسازد كه جسمانیت، دنيا، صورت، شهادت و ملك، عناوين جنبه ظاهرى جهان هستىاند و روحانیت، آخرت، معنا و غيب الغيوب، عناوين جنبه باطنى جهان. انسان و قرآن نيز در اين چارچوب و قاعده قابل تعريفند.[۹]
از نظر او اين سخن خدا كه مىگويد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» ، بهترين گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وى، ظاهر و باطن قرآن نيز هماهنگ با آن اصل كلى است كه قبلا مورد اشارت قرار گرفت.[۱۰]
اينكه وى مخاطب قرآن را در جايى از تأويلات خود، شامل سه دسته عوام، خاص و خواص الخواص مىداند كه خداوند به ترتيب يكى را دعوت، ديگرى را هدايت و سومى را به وصال خويش نائل كرده، قرينه ديگرى است كه وجود ظهر و بطن قرآن را مورد تأييد قرار مىدهد. او در جاى ديگرى گفته است: نتايج حاصل از اجابت دعوت قرآن توسط اين سه دسته، عبارت خواهد بود از توحيد (برای عوام) وحدانيت (برای خواص) و وحدت و شهود حق تعالى برای (خواص الخواص).[۱۱]
آنچه كه از بررسى و كاوش كتاب نجمالدين مىتوان به دست آورد، دو نكته مهم و اساسى است كه توجه بدان، روشنگر خط مشى كلى تفسير او است:
الف) نگاه عميق او به دو جنبه ظاهرى و باطنى آيات. در سراسر تفسير او، چنين نگرشى مشهود است؛ اينكه در وراى معانى ظاهرى آيات، معانى اشارى و تأويلى نهفته است.[۱۲]
ب) تطبيق آيات با اصول تصوف و سلوك عرفانى؛ به ديگر سخن، در تفسير او كوشش مىشود اصطلاحات عرفانى و سير و سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند. آنچه كه اين ادعا را اثبات مىكند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او؛ يعنى كتاب «مرصاد العباد» است.[۱۳]
ويژگى اصلى اثر حاضر، جمع بين ظاهر و باطن آيات مىباشد. تأمل در ديدگاه كلى نویسنده در مورد قرآن، اين تلقى را اثبات مىكند كه اين مفسر در جمع بين مفاهيم ظاهرى و باطنى آيات قرآنى، اهتمام جدّى داشته است و اين نكته در سراسر تفسيرش نمود دارد. گو اينكه، وجه غالب نگرش تفسيرى او، تأويل و لحاظ كردن جنبههاى باطنى و درونى واژگان و آيات الهى است. اما با توجه به بينش خاص او در عرفان و تصوف و پايبندى وى به شريعت و مفاهيم ظاهرى آيات (و اينكه وى به معانى ظاهرى و تفسير توجه مىورزد) آن جهتگیرى ويژه، نتوانسته او را از مقصود واقعى كه در تفسير بهدنبال آن است، غافل نمايد. اكنون برخى از مواردى كه نگرش تفسيرى او در جمع بين ظاهر و باطن را نشان مىدهد، بيان مىداريم:
- قتل نفس در معناى ظاهرى و باطنى: نجمالدين دايه در تأويل آيه شريفه: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكمْ بِاتِّخاذِكمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكمْ ذلِكمْ خَيْرٌ لَكمْ عِنْدَ بارِئِكمْ» .[۱۴]، گفته است: «قتل نفس ظاهرى، معناى معهود و معلومى دارد كه برای مؤمن و كافر ميسر است، اما قتل نفس در معناى باطنى قهر و شكست نفس است كه جز برای خواص حق كه با شمشير صدق به جنگ با آن مىروند ميسر نيست. جنگى كه با نصرت حق، همراه است. و اين توفيق، برای صديقان فراهم است كه مرتبه صديق، فوق مرتبه شهيد است.[۱۵]
- نعمت ظاهرى و نعمت باطنى: وى در ذيل آيه شريفه يا «بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكمْ» .[۱۶]، مىگويد: «نعمت ظاهرى، نعمت وجود، صحت، رزق، بعثت انبياء، انزال كتب و اظهار دلايل در معجزات است. نعمت باطنى، عبارت است از، اخراج ذريه بنى بشر از صلب آدم(ع) و توفيق آدمى بر «بلى» گفتن وى كه در آيه ميثاق منعكس شده است».[۱۷]
در پایان مىتوان گفت گرچه تفسير نجمالدين، تفسيرى به مذاق صوفيه و سراسر مشحون از تأويلات عارفانه است، اما تلاش وى در جهت جمع بين شريعت و طريقت، نماد برجسته اين تفسير عرفانى است.[۱۸]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است.
در پاورقىها، توضيحات مفيدى پيرامون برخى از عبارات داده شده است.
پانويس
- ↑ قاسمپور، محسن، ص318
- ↑ قاسمپور، محسن، ص317
- ↑ همان
- ↑ همان، ص334
- ↑ همان، ص336
- ↑ مقدمه، ص3 - 43
- ↑ قاسمپور، محسن، ص319
- ↑ انعام: 75
- ↑ همان، ص320
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان، ص321
- ↑ همان
- ↑ بقره: 54
- ↑ همان، ص322
- ↑ بقره: 40
- ↑ همان، ص323
- ↑ قاسمپور، محسن، ص322
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- قاسمپور، محسن، «پژوهشى در جريانشناسى تفسير عرفانى» (برگرفته از نرمافزار مشكات).