۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آيه الله العظمى' به 'آیتالله') |
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
محمد حسين در ده سالگى وارد حوزه علميه نجف شد. ادبيات عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتكار و شوق فراوان فرا گرفت. عطش يادگيرى او را بى قرار كرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگيرى علوم بيشتر. | محمد حسين در ده سالگى وارد حوزه علميه نجف شد. ادبيات عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتكار و شوق فراوان فرا گرفت. عطش يادگيرى او را بى قرار كرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگيرى علوم بيشتر. | ||
محمد حسين در كنار تحصيل علوم حوزوى به مطالعه عميق در ادبيات عرب پرداخت. ذوق ادبى خوبى داشت. نثر و نظم زيباى نوشتهها و سرودههاى او از ابتداى نوجوانى، هويداى روح لطيف و مهربانش بود. محمد حسين از ابتداى نوجوانى به سرودن شعر و نويسندگى پرداخت. پانزده ساله بود كه | محمد حسين در كنار تحصيل علوم حوزوى به مطالعه عميق در ادبيات عرب پرداخت. ذوق ادبى خوبى داشت. نثر و نظم زيباى نوشتهها و سرودههاى او از ابتداى نوجوانى، هويداى روح لطيف و مهربانش بود. محمد حسين از ابتداى نوجوانى به سرودن شعر و نويسندگى پرداخت. پانزده ساله بود كه کتاب «العبقات العنبريه» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هيجده بهار بيش نديده بود كه دروس سطح حوزه را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله آخوند خراسانى راه يافت. | ||
روح ناآرامى داشت. ادبيات عرب و تاريخ نتوانست عطش ذهنش را فرو نشاند. به اميد اينكه گمشدهاش را در اشعار شاعران و تاريخ خاندانش بيايد، سالها در وادى شعر و ادب و تاريخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت كه خود نمى دانست تشنه چيست! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روح تشنهاش را سيراب نمايد. وى در اين باره مى گويد: | روح ناآرامى داشت. ادبيات عرب و تاريخ نتوانست عطش ذهنش را فرو نشاند. به اميد اينكه گمشدهاش را در اشعار شاعران و تاريخ خاندانش بيايد، سالها در وادى شعر و ادب و تاريخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت كه خود نمى دانست تشنه چيست! به سراغ بركه حكمت و فلسفه رفت تا روح تشنهاش را سيراب نمايد. وى در اين باره مى گويد: | ||
«تمام | «تمام کتابهاى صدرالمتألهين، ملا صدرا شيرازى از مشاعر، عرشيه و شرح هدايه گرفته تا اسفار و شرح اصول كافى را نزد استادان برجسته آموختم ...» | ||
زمانى نيز به يادگيرى علم حديث، تفسير و عرفان پرداخت تا بتواند اندكى از عطش خود بكاهد. به | زمانى نيز به يادگيرى علم حديث، تفسير و عرفان پرداخت تا بتواند اندكى از عطش خود بكاهد. به کتابهاى فصوص، نصوص، فكوك و ديوان اشعار مولوى، جامى و ... پناه برد. | ||
سالها نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف مانند آيات بزرگوار مصطفى تبريزى، ميرزا محمد باقر اصطهباناتى، احمد شيرازى، على محمد نجف آبادى، ملا على اصغر مازندرانى، حاج آقا رضا همدانى، ملا على اصغر مازندرانى، حاج آقا رضا همدانى، محمد تقى شيرازى و علامه حسين نورى (محدث نورى) به شاگردى پرداخت. | سالها نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف مانند آيات بزرگوار مصطفى تبريزى، ميرزا محمد باقر اصطهباناتى، احمد شيرازى، على محمد نجف آبادى، ملا على اصغر مازندرانى، حاج آقا رضا همدانى، ملا على اصغر مازندرانى، حاج آقا رضا همدانى، محمد تقى شيرازى و علامه حسين نورى (محدث نورى) به شاگردى پرداخت. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
كاشف الغطا سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد ياد مى كند و مى گويد: صداى استاد مرحومم، در هر شب، پيش از سحر مرا براى نماز شب بيدار مى كند. | كاشف الغطا سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد ياد مى كند و مى گويد: صداى استاد مرحومم، در هر شب، پيش از سحر مرا براى نماز شب بيدار مى كند. | ||
كاشف الغطا چند دوره در درس خارج فقه و اصول آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله آخوند خراسانى شركت كرد تا توانست قله اجتهاد را فتح نمايد. وى شرحى بر | كاشف الغطا چند دوره در درس خارج فقه و اصول آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله آخوند خراسانى شركت كرد تا توانست قله اجتهاد را فتح نمايد. وى شرحى بر کتاب «العروه الوثقى» نوشته آيه الله سيد محمد كاظم يزدى نگاشت كه احتمالا نخستين شرحى است كه بر اين کتاب نوشته شده باشد، اين شرح چهار جلد است. | ||
آيه الله كاشف الغطا پس از سالها تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد، به تدريس آموختههايش براى طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندى و مقبره ميرزاى شيرازى در صحن حرم حضرت على عليه السلام گرد مى آمدند و در درس او شركت مى جستند. | آيه الله كاشف الغطا پس از سالها تحصيل و رسيدن به مقام اجتهاد، به تدريس آموختههايش براى طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندى و مقبره ميرزاى شيرازى در صحن حرم حضرت على عليه السلام گرد مى آمدند و در درس او شركت مى جستند. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
برخى از مقلدان آيه الله سيد محمد كاظم يزدى كه پس از فوت او، از كاشف الغطا تقليد مى كردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند كه رساله عمليه خود را چاپ كند. «شرح تبصره المتعلمين» و «وجيزه الاحكام» نوشته اوست كه در پى اصرار مقلدانش نوشته شده است. حاشيه بر «سفينه النجاه» نوشته برادرش، حاشيه بر «مجمع الرسائل» كه حاوى فتواهاى مراجع تقليد مشهور است، «مناسك حج» و ... از كتب فقهى وى و «سوال و جواب» و «زاد المقلدين» پاسخ استفتائات مقلدان اوست. | برخى از مقلدان آيه الله سيد محمد كاظم يزدى كه پس از فوت او، از كاشف الغطا تقليد مى كردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند كه رساله عمليه خود را چاپ كند. «شرح تبصره المتعلمين» و «وجيزه الاحكام» نوشته اوست كه در پى اصرار مقلدانش نوشته شده است. حاشيه بر «سفينه النجاه» نوشته برادرش، حاشيه بر «مجمع الرسائل» كه حاوى فتواهاى مراجع تقليد مشهور است، «مناسك حج» و ... از كتب فقهى وى و «سوال و جواب» و «زاد المقلدين» پاسخ استفتائات مقلدان اوست. | ||
توليت مدرسه علميه «معتمد» با پيشينه يك قرن بر عهده خاندان كاشف الغطا بود. اين مكان كه زمانى رونقى چشمگير داشت به مرور زمان رو به خرابى نهاد اما ايشان آن را بازسازى كرد و رونقى تازه بخشيد. | توليت مدرسه علميه «معتمد» با پيشينه يك قرن بر عهده خاندان كاشف الغطا بود. اين مكان كه زمانى رونقى چشمگير داشت به مرور زمان رو به خرابى نهاد اما ايشان آن را بازسازى كرد و رونقى تازه بخشيد. کتابخانه مدرسه كاشف الغطا از کتابخانه هاى بزرگ نجف بود كه کتابهاى خطى كميابى در آن وجود داشت. كاشف الغطا هر روز به مدرسه مى آمد و بيشتر ديدارهاى سياسى او و گفتگوهاى علمىاش با نويسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت مى گرفت . | ||
ايشان هماره در انديشه حل مشكلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست براى طلاب مدرسه، معافيت تحصيلى بگيرد. | ايشان هماره در انديشه حل مشكلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست براى طلاب مدرسه، معافيت تحصيلى بگيرد. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
===سه يار: === | ===سه يار: === | ||
استعمارگران براى چپاول كشورهاى اسلامى بهترين راه را در تفرقه انداختن بين مسلمانان ديده اند. برخى از دانشمندان اهل سنت نيز ناآگاهانه آب به آسياب دشمن مى ريختهاند. گروهى نيز آگاهانه به شيعه حملهور شده و در سخنان و | استعمارگران براى چپاول كشورهاى اسلامى بهترين راه را در تفرقه انداختن بين مسلمانان ديده اند. برخى از دانشمندان اهل سنت نيز ناآگاهانه آب به آسياب دشمن مى ريختهاند. گروهى نيز آگاهانه به شيعه حملهور شده و در سخنان و کتابهايشان عليه شيعه وارد ميدان شدهاند. جرجى زيدان (متوفى 1914 م) نويسنده شهير اهل سنت درباره شيعه مى نويسد: «شيعه طايفهاى كوچك بود كه آثار قابل اعتنايى نداشت. اكنون شيعهاى در دنيا وجود ندارد.» از آن پس سه دانشمند شيعى با هم پيمان مى بندند كه به معرفى شيعه و آثار آن بپردازند. آيه الله سيد حسن صدر (متوفى 1354 ق) و علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى (متوفى 1389 ق) با كاشف الغطا عهد مى بندند كه به ياوههاى جرجى زيدان پاسخ دهند. قرار شد كه آيه الله صدر درباره نقش شيعيان در تأسيس علوم اسلامى کتابى بنويسد. او پس از سالها تحقيق موفق شد کتاب «تأسيس الشيعه للعلوم الاسلاميه» را بنويسد. | ||
علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى متعهد شد كه فهرستى براى | علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى متعهد شد كه فهرستى براى کتابهاى نوشته شده به دست شيعيان بنويسد. او ساليان دراز به كاوش و جستجو پرداخت. به كشورهاى اسلامى سفر كرد. با تلاشى جانفرسا، با مراجعه به کتابخانههاى فراوان توانست فهرست آثار شيعيان در طول تاريخ، كه شامل بيش از پنجاه هزار کتاب در موضوعهاى مختلف را از فقه، اصول، فلسفه، تفسير، كلام، ادبيات، پزشكى، فيزيك، جبر، مثلثات، رياضيات، تاريخ، جغرافيا و ... بود، تهيه نمايد و به معرفى اجمالى آنها بپردازد. «الذريعه الى تصانيف الشيعه» اثر گرانسنگ او در 29 جلد به چاپ رسيد. | ||
كاشف الغطا | كاشف الغطا کتاب «تاريخ آداب اللغه» جرجى زيدان را نقد كرد. نقد كاشف الغطا بر کتاب جرجى زيدان، در بوينوس آيرس آرژانتين به چاپ دوم رسيد. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
===براى وحدت: === | ===براى وحدت: === | ||
«اصل الشيعه و اصولها» از زيباترين نوشتههاى كاشف الغطاست. كاشف الغطا درباره انگيزه نگارش اين | «اصل الشيعه و اصولها» از زيباترين نوشتههاى كاشف الغطاست. كاشف الغطا درباره انگيزه نگارش اين کتاب مىنويسد: | ||
«دو سال پيش، يكى از جوانان پرشور كه با هيأتى علمى از سوى دولت عراق، براى تحصيل در «دارالعلوم العليا» به مصر رفته بود، در نامهاى طولانى به من نوشت : ... من با برخى از دانشمندان دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم. گاه و بيگاه از نظام آموزشى و دانشمندان حوزه علميه نجف سخن به ميان مى آيد. استادان الازهر از انديشمندان حوزه علميه نجف به بزرگى ياد مى كنند، ولى مىگويند: متأسفانه شيعه هستند! من از اين سخنان آنها شگفت زده شدم. به آنها گفتم: مگر شيعه بودن گناه است؟! مگر شيعيان مسلمان نيستند؟! برخى از آنها در پاسخ گفتند: شيعيان مسلمان نيستند و ... من جوانى هستم كه از پيدايش شاخههاى گوناگون مذهبها در اسلام آگاهى ندارم. اكنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنن به ترديد افتادهام كه آيا شيعه فرقهاى از اسلام است؟ اگر مرا از اين سرگردانى نجات ندهيد مسؤوليت لغزش و گمراهى من بر عهده شماست. | «دو سال پيش، يكى از جوانان پرشور كه با هيأتى علمى از سوى دولت عراق، براى تحصيل در «دارالعلوم العليا» به مصر رفته بود، در نامهاى طولانى به من نوشت : ... من با برخى از دانشمندان دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم. گاه و بيگاه از نظام آموزشى و دانشمندان حوزه علميه نجف سخن به ميان مى آيد. استادان الازهر از انديشمندان حوزه علميه نجف به بزرگى ياد مى كنند، ولى مىگويند: متأسفانه شيعه هستند! من از اين سخنان آنها شگفت زده شدم. به آنها گفتم: مگر شيعه بودن گناه است؟! مگر شيعيان مسلمان نيستند؟! برخى از آنها در پاسخ گفتند: شيعيان مسلمان نيستند و ... من جوانى هستم كه از پيدايش شاخههاى گوناگون مذهبها در اسلام آگاهى ندارم. اكنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنن به ترديد افتادهام كه آيا شيعه فرقهاى از اسلام است؟ اگر مرا از اين سرگردانى نجات ندهيد مسؤوليت لغزش و گمراهى من بر عهده شماست. | ||
من به وسيله نامه درباره تاريخ شيعه و پاسخ به تهمتهاى آنان، او را راهنمايى كردم. ولى در شگفت بودم كه چگونه برخى از دانشمندان بزرگ اهل سنت، اين گونه سخن مى گويند! تا اينكه | من به وسيله نامه درباره تاريخ شيعه و پاسخ به تهمتهاى آنان، او را راهنمايى كردم. ولى در شگفت بودم كه چگونه برخى از دانشمندان بزرگ اهل سنت، اين گونه سخن مى گويند! تا اينكه کتاب «فجر الاسلام» نوشته احمد امين، نويسنده بزرگ مصرى به دستم رسيد. مغزم از دروغهاى شاخدار اين کتاب سوت كشيد. احمد امين، سال پيش (1349 ق) همراه شمارى از استادان، دانشجويان و دانشمندان مصر، به نجف، شهر دانش آمد. او در نجف همراه دوستانش در يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان به دين من آمد. من او را به نرمى سرزنش كردم كه چرا چنين دروغهايى را به شيعه نسبت داده است! آخرين عذر احمد امين اين بود كه آگاهى كافى درباره شيعه نداشتم. من گفتم: اين بهانه پذيرفته نيست. نويسنده بايد در موضوعى كه مى خواهد بنويسد، خوب بررسى كند. چرا کتابخانههاى نجف، از جمله کتابخانه خصوصى خودم كه 5000 جلد کتاب دارد كه بيشتر نويسندگان آنها از اهل سنت هستند، ولى در کتابخانههاى قاهره کتابهايى كه نويسندگان آنها شيعهاند، بسيار كم پيدا مى شود؟! | ||
چند ماه پيش، يكى از جوانان پاك شيعه بغداد، در نامه اى به من نوشت سفرى به استان «دليم»، همسايه استان بغداد داشتم، بيشتر مردم آنجا سنى هستند. من با مردم نشست و برخاست داشتم. آنها از سخنان و ادب من بسيار خوشحال بودند. اما هنگامى كه فهميدند من شيعه هستم، گفتند: ما گمان نمى كرديم شيعيان با ادب باشند، چه رسد به دانش و دين آنها! ما آنها را يك مشت وحشيان بيابان مى پنداشتيم! مدتى بعد به سوريه و مصر رفتم. شگفت آور بود. مسلمانان سنى مصر نيز همان سخنان مردم «دليم» را گفتند. آيا موقع آن نرسيده است كه به دفاع از شيعه بپردازيد؟ | چند ماه پيش، يكى از جوانان پاك شيعه بغداد، در نامه اى به من نوشت سفرى به استان «دليم»، همسايه استان بغداد داشتم، بيشتر مردم آنجا سنى هستند. من با مردم نشست و برخاست داشتم. آنها از سخنان و ادب من بسيار خوشحال بودند. اما هنگامى كه فهميدند من شيعه هستم، گفتند: ما گمان نمى كرديم شيعيان با ادب باشند، چه رسد به دانش و دين آنها! ما آنها را يك مشت وحشيان بيابان مى پنداشتيم! مدتى بعد به سوريه و مصر رفتم. شگفت آور بود. مسلمانان سنى مصر نيز همان سخنان مردم «دليم» را گفتند. آيا موقع آن نرسيده است كه به دفاع از شيعه بپردازيد؟ | ||
روزنامههاى مصر، سوريه و ... مقالههاى مسمومى درباره شيعه مى نويسند. ديگر تاب نياوردم و سكوت نكردم. نه از اين نظر كه ستمى بر شيعه شده باشد و من بخواهم در برابر سيل تهمتها از آن دفاع كنم. بلكه از اين نظر كه پردههاى نادانى را از برابر چشم مسلمانان كنار بزنم تا افراد با انصاف در داورى درباره شيعه راه عدالت پيش بگيرند و عذر و بهانهاى هم براى آن دسته از دانشمندان كه ياوههايى بر زيان شيعه مى گويند و مى نويسند، باقى نماند كه بگويند دانشمندان شيعه، مذهب خود را معرفى نكردند. (اين جمله را احمد امين در ديدار با كاشف الغطا گفت) و از همه مهمتر اميد مىرود در سايه اين | روزنامههاى مصر، سوريه و ... مقالههاى مسمومى درباره شيعه مى نويسند. ديگر تاب نياوردم و سكوت نكردم. نه از اين نظر كه ستمى بر شيعه شده باشد و من بخواهم در برابر سيل تهمتها از آن دفاع كنم. بلكه از اين نظر كه پردههاى نادانى را از برابر چشم مسلمانان كنار بزنم تا افراد با انصاف در داورى درباره شيعه راه عدالت پيش بگيرند و عذر و بهانهاى هم براى آن دسته از دانشمندان كه ياوههايى بر زيان شيعه مى گويند و مى نويسند، باقى نماند كه بگويند دانشمندان شيعه، مذهب خود را معرفى نكردند. (اين جمله را احمد امين در ديدار با كاشف الغطا گفت) و از همه مهمتر اميد مىرود در سايه اين کتاب پيوندهاى دوستى در ميان مسلمانان استوار گردد و دشمنى از بين آنها برچيده شود. شايد پس از نوشتن اين کتاب، نويسنده کتاب «فجر الاسلام» دگر بار ننويسد «تشيع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست. تشيع پناهگاه افرادى است كه مى خواهند انديشههاى پدران يهودى، نصرانى و زردشتى خود را وارد اسلام كنند.»!» | ||
«اصل الشيعه و اصولها» در سال 1351 ق . چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت. | «اصل الشيعه و اصولها» در سال 1351 ق . چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت. | ||
كاشف الغطا در اين | كاشف الغطا در اين کتاب مىنويسد: | ||
«نخستين فردى كه بذر تشيع را در سرزمين اسلام كاشت بنيانگذار اسلام، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بود. دهها حديث در | «نخستين فردى كه بذر تشيع را در سرزمين اسلام كاشت بنيانگذار اسلام، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بود. دهها حديث در کتابهاى اهل سنت آمده است كه در آنها پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، على عليه السلام و شيعيانش را رستگاران جهان آخرت ياد كرده است ... انديشه شيعى از زمان پيامبر آغاز شد ... شيعه در لغت به معناى «پيرو» است و به پيروان حضرت على عليه السلام در زمان پيامبر، شيعيان على عليه السلام مىگفتند .... | ||
سلمان فارسى كه پيامبر دربارهاش فرمود: سلمان از ما اهل بيت است و ابوذر كه پيامبر دربارهاش فرمود: آسمان سايه نيفكنده و زمين در برنگرفته كسى را كه راستگوتر از ابوذر باشد، هر دو از ياران حضرت على بودند. | سلمان فارسى كه پيامبر دربارهاش فرمود: سلمان از ما اهل بيت است و ابوذر كه پيامبر دربارهاش فرمود: آسمان سايه نيفكنده و زمين در برنگرفته كسى را كه راستگوتر از ابوذر باشد، هر دو از ياران حضرت على بودند. | ||
ابوالاسود دؤلى، بنيانگذار علم نحو از شيعيان حضرت على است. خليل بن احمد فراهيدى، بنيانگذار علم لغت و عروض نيز از ياران اوست. ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، پايه گذار علم صرف و عبدالله مفسر بزرگ قرآن نيز شيعه بودند. محمد بن عمر واقدى نخستين فردى كه علوم قرآنى را گردآورى كرد، شيعه بود. ابورافع بنيانگذار علم حديث و پسرش على كه نخستين فردى است كه | ابوالاسود دؤلى، بنيانگذار علم نحو از شيعيان حضرت على است. خليل بن احمد فراهيدى، بنيانگذار علم لغت و عروض نيز از ياران اوست. ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، پايه گذار علم صرف و عبدالله مفسر بزرگ قرآن نيز شيعه بودند. محمد بن عمر واقدى نخستين فردى كه علوم قرآنى را گردآورى كرد، شيعه بود. ابورافع بنيانگذار علم حديث و پسرش على كه نخستين فردى است كه کتابى در علم فقه نوشت و پسر ديگرش عبدالله كه نخستين مسلمانى است كه کتابى در علم تاريخ نوشت، شيعه بود. | ||
ابان بن عثمان الاحمر شيعى نخستين فردى است كه | ابان بن عثمان الاحمر شيعى نخستين فردى است كه کتابى در علم تاريخ اسلام نوشت ... | ||
نابغه جعدى، كعب بن زهير، فرزدق، كميت، حميرى، دعبل، ابونؤاس و ... بسيارى از شاعران بزرگ عرب در دامان مكتب شيعه پرورش يافتند. | نابغه جعدى، كعب بن زهير، فرزدق، كميت، حميرى، دعبل، ابونؤاس و ... بسيارى از شاعران بزرگ عرب در دامان مكتب شيعه پرورش يافتند. | ||
خط ۲۶۷: | خط ۲۶۷: | ||
«كاشف الغطا كشف الغطا: كاشف الغطا پرده را كنار زد.» | «كاشف الغطا كشف الغطا: كاشف الغطا پرده را كنار زد.» | ||
نامه كاشف الغطا مورد استقبال كم نظير خوانندگان قرار گرفت و بدين خاطر سه بار در آن سال چاپ شد. نزديك به صد هزار نسخه از | نامه كاشف الغطا مورد استقبال كم نظير خوانندگان قرار گرفت و بدين خاطر سه بار در آن سال چاپ شد. نزديك به صد هزار نسخه از کتاب «المثل العليا فى الاسلام، لا فى بحمدون» در كشورهاى مسلمان چاپ و به زبانهاى انگليسى و فارسى ترجمه شد. | ||
خط ۲۷۷: | خط ۲۷۷: | ||
زمانى هم كاشف الغطا نامهاى به محمد على جناح، اولين نخست وزير پاكستان مى نويسد و هدفهاى استعمارى پيمانهاى نظامى آمريكا را به او گوشزد مى كند. | زمانى هم كاشف الغطا نامهاى به محمد على جناح، اولين نخست وزير پاكستان مى نويسد و هدفهاى استعمارى پيمانهاى نظامى آمريكا را به او گوشزد مى كند. | ||
سرجان تروتبيك، سفير انگليس در عراق، در تاريخ 27 محرم 1373 ق به ديدار كاشف الغطا مىرود. گفتگو بين آنها درباره كمونيسم، اسرائيل و مسايل ديگر صورت مىگيرد. كاشف الغطا جنايتهاى انگليس در جهان را به او گوشزد مى كند. سفير كه درمانده بود، مى گويد: آيا در اين | سرجان تروتبيك، سفير انگليس در عراق، در تاريخ 27 محرم 1373 ق به ديدار كاشف الغطا مىرود. گفتگو بين آنها درباره كمونيسم، اسرائيل و مسايل ديگر صورت مىگيرد. كاشف الغطا جنايتهاى انگليس در جهان را به او گوشزد مى كند. سفير كه درمانده بود، مى گويد: آيا در اين کتابخانه بسيار بزرگ شما كه هزاران جلد کتاب در آن هست، کتابى عليه ما هست. سفير فكر مى كرد كه كاشف الغطا پاسخى نخواهد داشت. زيرا کتابهاى او درباره فقه، اصول، تفسير، حديث و ديگر علوم اسلامى است كه در آنها اسمى از انگليس هم نيامده است . كاشف الغطا فرياد برآورد: کتاب كه چيزى نيست. قلبهاى همه ما عليه شماست. از دل يكايك ما به خاطر نيزهاى كه شما به جهان عرب زديد، خون مى چكد. | ||
گفتگوى كاشف الغطا با سفيران انگليس و آمريكا با نام «محاوره الامام مع السفيرين»، سه بار در نجف و يك بار در آرژانتين چاپ شد. | گفتگوى كاشف الغطا با سفيران انگليس و آمريكا با نام «محاوره الامام مع السفيرين»، سه بار در نجف و يك بار در آرژانتين چاپ شد. | ||
خط ۲۹۹: | خط ۲۹۹: | ||
كاشف الغطا از نوجوانى به سرودن شعر پرداخت. بيش از هشت هزار بيت شعر از او به يادگار مانده است. او | كاشف الغطا از نوجوانى به سرودن شعر پرداخت. بيش از هشت هزار بيت شعر از او به يادگار مانده است. او کتابهاى بسيار سودمندى نيز به نگارش درآورد، كه چندى از آنها چاپ شده است. | ||
آثار چاپ شده او عبارتند از: | آثار چاپ شده او عبارتند از: | ||
خط ۳۸۱: | خط ۳۸۱: | ||
- السياسه و الحكمه | - السياسه و الحكمه | ||
- النظر الثاقب و نيل الطالب (حاشيه | - النظر الثاقب و نيل الطالب (حاشيه برکتاب مكاسب، نوشته شيخ انصارى) | ||
- منظوم كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار | - منظوم كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار |
ویرایش