دیوان گلچین: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'فارسي ' به 'فارسی')
     
    (۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۸: خط ۸:
    | زبان =فارسی
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏8192‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏34‎‏ ‎‏د‎‏9  
    | کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏8192‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏34‎‏ ‎‏د‎‏9  
      | موضوع =شعر فارسي - قرن 14  
      | موضوع =شعر فارسی- قرن 14  
     
     


    | ناشر = ما
    | ناشر = ما
    خط ۲۱: خط ۱۹:
    | شابک =
    | شابک =
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =13323
    | کتابخوان همراه نور =13323
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۳۹: خط ۳۸:
    به‌طورکلی، اشعار او، به دو گروه اصلی تقسیم می‌شود: گروه نخست، اشعاری که با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی خود سروده است؛ شیوه وی در سرودن این اشعار، همان سبک قدیم، آمیخته به طنز، هجو و حکایت است که به بیان مشکلات اجتماعی عصر خود می‌پردازد. گروه دوم، اشعاری که بیانگر احساسات و روحیات شاعرانه است، شامل پنج هزار بیت که بخشی از آن در اثر حاضر منتشر گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص111</ref>.
    به‌طورکلی، اشعار او، به دو گروه اصلی تقسیم می‌شود: گروه نخست، اشعاری که با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی خود سروده است؛ شیوه وی در سرودن این اشعار، همان سبک قدیم، آمیخته به طنز، هجو و حکایت است که به بیان مشکلات اجتماعی عصر خود می‌پردازد. گروه دوم، اشعاری که بیانگر احساسات و روحیات شاعرانه است، شامل پنج هزار بیت که بخشی از آن در اثر حاضر منتشر گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص111</ref>.


    [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] در زمینه اشعار تعلیمی، به چند شکل عمل کرده است؛ گاه با تک‌بیت‌هایی در لابه‌لای دیگر اشعار خود، به بیان نکته‌های اخلاقی، عرفانی و مذهبی می‌پردازد و گاه، در قالب‌های شعری مختلف به‌طور مستقل نصیحت‌گری می‌کند. گاهی به شیوه تمثیل و حکایت به بیان نکته‌های اخلاقی و آموزنده و در بعضی از موارد نیز به‌صورت غیرمستقیم و در قالب طنزهای اجتماعی، در عین سرزنش محیط فاسد اجتماعی، ضعف‌های اعتقادی و رفتار ناپسند مردم، انسان را به خوبی‌ها فرامی‌خواند و به شیوه موعظه، مردم را به‌سوی عبرت گرفتن از حقیقت دعوت می‌کند. در بعضی از اشعار عصری [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]]، به‌نوعی فریاد پرخاش وی را در دفاع از وطن و آزادی می‌توان شنید. گاهی نیز در قالب بیان فلسفه شاعری دیگر، مسائل تعلیمی را مطرح می‌کند <ref>ر.ک: همان، ص113- 114</ref>.
    [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] در زمینه اشعار تعلیمی، به چند شکل عمل کرده است؛ گاه با تک‌بیت‌هایی در لابه‌لای دیگر اشعار خود، به بیان نکته‌های اخلاقی، عرفانی و مذهبی می‌پردازد و گاه، در قالب‌های شعری مختلف به‌طور مستقل نصیحت‌گری می‌کند. گاهی به شیوه تمثیل و حکایت به بیان نکته‌های اخلاقی و آموزنده و در بعضی از موارد نیز به‌صورت غیرمستقیم و در قالب طنزهای اجتماعی، در عین سرزنش محیط فاسد اجتماعی، ضعف‌های اعتقادی و رفتار ناپسند مردم، انسان را به خوبی‌ها فرامی‌خواند و به شیوه موعظه، مردم را به‌سوی عبرت گرفتن از حقیقت دعوت می‌کند. در بعضی از اشعار عصری [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]]، به‌نوعی فریاد پرخاش وی را در دفاع از وطن و آزادی می‌توان شنید. گاهی نیز در قالب بیان فلسفه شاعری دیگر، مسائل تعلیمی را مطرح می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص113- 114</ref>.


    ازجمله نصایح [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] به دیگران، دعوت به خداپرستی، اقتدا به پیر و مرشد، قناعت، کار و تلاش، دعوت به عشق و خوش بودن، صبر و شکیبایی در برابر مصیبت‌ها، ترک خصومت با یکدیگر، کسب معرفت و تسلط بر نفس و ترک لذت‌های نفسانی، پرهیز از افسوس خوردن و ناراحتی از حوادث روزگار، اغتنام فرصت، پاس حرمت پیران، قدرشناسی نشاط دوران جوانی و دعوت به کسب کمال و فضل و هنر هستند <ref>ر.ک: همان، ص114</ref>.
    ازجمله نصایح [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] به دیگران، دعوت به خداپرستی، اقتدا به پیر و مرشد، قناعت، کار و تلاش، دعوت به عشق و خوش بودن، صبر و شکیبایی در برابر مصیبت‌ها، ترک خصومت با یکدیگر، کسب معرفت و تسلط بر نفس و ترک لذت‌های نفسانی، پرهیز از افسوس خوردن و ناراحتی از حوادث روزگار، اغتنام فرصت، پاس حرمت پیران، قدرشناسی نشاط دوران جوانی و دعوت به کسب کمال و فضل و هنر هستند<ref>ر.ک: همان، ص114</ref>.


    [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] از روش قصه‌گویی تمثیلی یا فابل برای بیان اغلب موضوعات استفاده کرده است. گاهی برای پند و اندرز، گاهی برای خنداندن در قالب‌های فکاهی یا طنز و گاهی برای هجو، از این شیوه بهره گرفته است. حکایت‌های [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]]، گاه به زبان حیوانات و گاه با زبان انسان‌ها، مطرح شده است. بیشترین استفاده او از این روش، در بیان مشکلات اجتماعی عصر خویش است. وی سعی می‌کند در قالب حکایت، جامعه عصر خود را به تصویر کشد. او در لابه‌لای اشعار قصه محور خود، به جریانات و حوادث عصر، گریز می‌زند. هنرمندی او در استفاده از الفاظ روزنامه‌ای و عامیانه در قالب حکایات، قابل تحسین است. در بین حکایات وی، اشعار ترجمه‌ای از آثار اروپاییان نیز یافت می‌شود. [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] در بیان حکایات، از قالب‌هایی همچون: مثنوی، قطعه، غزل، ترکیب‌بند و مسمط مربع استفاده کرده است<ref>ر.ک: همان، ص115</ref>.
    [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] از روش قصه‌گویی تمثیلی یا فابل برای بیان اغلب موضوعات استفاده کرده است. گاهی برای پند و اندرز، گاهی برای خنداندن در قالب‌های فکاهی یا طنز و گاهی برای هجو، از این شیوه بهره گرفته است. حکایت‌های [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]]، گاه به زبان حیوانات و گاه با زبان انسان‌ها، مطرح شده است. بیشترین استفاده او از این روش، در بیان مشکلات اجتماعی عصر خویش است. وی سعی می‌کند در قالب حکایت، جامعه عصر خود را به تصویر کشد. او در لابه‌لای اشعار قصه محور خود، به جریانات و حوادث عصر، گریز می‌زند. هنرمندی او در استفاده از الفاظ روزنامه‌ای و عامیانه در قالب حکایات، قابل تحسین است. در بین حکایات وی، اشعار ترجمه‌ای از آثار اروپاییان نیز یافت می‌شود. [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] در بیان حکایات، از قالب‌هایی همچون: مثنوی، قطعه، غزل، ترکیب‌بند و مسمط مربع استفاده کرده است<ref>ر.ک: همان، ص115</ref>.


    وی در حکایت آمیخته شدن شیره و ماست، به موضوع نان ماشینی آمیخته به شن که در کارخانه سیلوی دولتی تهران می‌پختند و به خورد مردم می‌دادند، اشاره دارد و در قالب این تشبیه تمثیلی زیبا، به وضع جامعه عصر خود اشاره می‌کند:
    وی در حکایت آمیخته شدن شیره و ماست، به موضوع نان ماشینی آمیخته به شن که در کارخانه سیلوی دولتی تهران می‌پختند و به خورد مردم می‌دادند، اشاره دارد و در قالب این تشبیه تمثیلی زیبا، به وضع جامعه عصر خود اشاره می‌کند:
    '''کودکی شیره کرد داخل ماست'''
    {{شعر}}
    دید کاین خوش‌نما نخواهد شد
    {{ب|''کودکی شیره کرد داخل ماستد''|2=''دید کاین خوش‌نما نخواهد شد''}}
    '''خواست کز یکدگر جدا کندش'''
    {{ب|''خواست کز یکدگر جدا کندشد''|2=''دید دیگر جدا نخواهد شد''}}
    دید دیگر جدا نخواهد شد
    {{ب|''رفت زاری‌کنان به نزد پدرد''|2=''تا ببیند چرا نخواهد شد''}}
    '''رفت زاری‌کنان به نزد پدر'''
    {{ب|''پدرش گفت شن ز نان تفکیک''|2=''می‌شود، وین دوتا نخواهد شد''}}
    تا ببیند چرا نخواهد شد
    {{ب|''شیره و ماست چون که شد مخلوط''|2=''دگر از هم سوا نخواهد شد''}}
    '''پدرش گفت شن ز نان تفکیک'''
    {{ب|''طعم این شیره برنخواهد گشت''|2=''رنگ این ماست، وا نخواهد شد''}}
    می‌شود، وین دوتا نخواهد شد
    {{ب|''نزنی بیش از این اگر انگشت''|2=''بیش از این جابه‌جا نخواهد شد''}}
    '''شیره و ماست چون که شد مخلوط'''
    {{ب|''به از این قصه‌ای مناسب حال''|2=''بهر ما و شما نخواهد شد''}}
    دگر از هم سوا نخواهد شد
    شیره غیر است و ماست کشور ماست''|2=''که از این غم رها نخواهد شد''}}
    '''طعم این شیره برنخواهد گشت'''
    {{ب|''کار ما هست کار آن کودک''|2=''به از این کار ما نخواهد شد''<ref>ر.ک: همان، ص115- 116</ref>}}
    رنگ این ماست، وا نخواهد شد
    {{پایان شعر}}
    '''نزنی بیش از این اگر انگشت'''
     
    بیش از این جابه‌جا نخواهد شد
    '''به از این قصه‌ای مناسب حال'''
    بهر ما و شما نخواهد شد
    شیره غیر است و ماست کشور ماست
    که از این غم رها نخواهد شد
    '''کار ما هست کار آن کودک'''
    به از این کار ما نخواهد شد'''<ref>ر.ک: همان، ص115- 116</ref>.'''


    مثنوی «خر بیمار و سگ بیکار» ازجمله حکایات مطایبه آمیز [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که آن را در سال 1324ش، سروده است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>. «داستان شیر و خرس و گوسفند»، ازجمله اشعار تمثیلی اوست که آن را در سال 1325ش، برای روزنامه تهران مصور سرود. گویا قصد او از این حکایت، اشاره به جنگ جهانی دوم و اختلاف آلمان و متفقین در اشغال ایران بود که آن را در قالب شیر و خرسی که طمع به شکار گوسفندی (ایران) دارند، به تصویر کشید. در ادبیات، خرس، در حرص و امساک و دوستی مثل است و شیر، نمادی از قدرت و شجاعت و گوسفند، نماد بی‌دفاعی و مظلومیت<ref>ر.ک: همان، ص116- 117</ref>.
    مثنوی «خر بیمار و سگ بیکار» ازجمله حکایات مطایبه آمیز [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که آن را در سال 1324ش، سروده است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>. «داستان شیر و خرس و گوسفند»، ازجمله اشعار تمثیلی اوست که آن را در سال 1325ش، برای روزنامه تهران مصور سرود. گویا قصد او از این حکایت، اشاره به جنگ جهانی دوم و اختلاف آلمان و متفقین در اشغال ایران بود که آن را در قالب شیر و خرسی که طمع به شکار گوسفندی (ایران) دارند، به تصویر کشید. در ادبیات، خرس، در حرص و امساک و دوستی مثل است و شیر، نمادی از قدرت و شجاعت و گوسفند، نماد بی‌دفاعی و مظلومیت<ref>ر.ک: همان، ص116- 117</ref>.


    او در سال 1331ش، مثنوی «جوانمردی» را سرود. گویا قصد او از بیان این تمثیل، اشاره به فساد اخلاقی محیط زندگی خود بود که مردم در آن، پاسخ خوبی و جوانمردی را به بدی می‌دهند<ref>ر.ک: همان، ص118</ref>. «یزدان‌شناس» از دیگر حکایات [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که آن را با اقتباس از شعر ژان کوکتو، شاعر، نویسنده و نقاش فرانسوی (1963 م)، در سال 1331ش، سروده است. او در این سروده، به مقایسه مردمان گذشته و امروز در پایبندی به اعتقادات پرداخته و به‌نوعی عدم اخلاص و ناسپاسی مردم زمان خود را زیر سؤال برده است. از دیگر حکایات او، غیر از نمونه‌های مذکور، حکایات: «آتش پنهان»، «کودکان مناسیدیکا»، «گل شکفته»، «میزان عدل»، «یار سپیدموی»، «افسانه»، «سنگ تراش ژاپنی»، «سرمایه‌دار فقیر»، «راز شب»، «آدم‌حسابی»، «چراغ‌نفتی»، «وطن عزیز ما»، «اندیشه فردا»، «لک‌لک» و «حق با قوی است» را باید نام برد <ref>ر.ک: همان، ص118- 119</ref>.
    او در سال 1331ش، مثنوی «جوانمردی» را سرود. گویا قصد او از بیان این تمثیل، اشاره به فساد اخلاقی محیط زندگی خود بود که مردم در آن، پاسخ خوبی و جوانمردی را به بدی می‌دهند<ref>ر.ک: همان، ص118</ref>. «یزدان‌شناس» از دیگر حکایات [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که آن را با اقتباس از شعر ژان کوکتو، شاعر، نویسنده و نقاش فرانسوی (1963 م)، در سال 1331ش، سروده است. او در این سروده، به مقایسه مردمان گذشته و امروز در پایبندی به اعتقادات پرداخته و به‌نوعی عدم اخلاص و ناسپاسی مردم زمان خود را زیر سؤال برده است. از دیگر حکایات او، غیر از نمونه‌های مذکور، حکایات: «آتش پنهان»، «کودکان مناسیدیکا»، «گل شکفته»، «میزان عدل»، «یار سپیدموی»، «افسانه»، «سنگ تراش ژاپنی»، «سرمایه‌دار فقیر»، «راز شب»، «آدم‌حسابی»، «چراغ‌نفتی»، «وطن عزیز ما»، «اندیشه فردا»، «لک‌لک» و «حق با قوی است» را باید نام برد<ref>ر.ک: همان، ص118- 119</ref>.


    غزل «حضور دل»، از دیگر غزل‌های تعلیمی و عرفانی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که بعد از پند و نصیحت در زمینه‌هایی چون: ترک پیکار کردن در مواقعی که انسان احساس خطر می‌کند و ترک پیکار نکردن در مواقعی که به غلبه خود بر حریف مطمئن است، لزوم کار و تلاش و دوری از خوردن و خوابیدن، خردورزی و کسب فضل و فراهم کردن توشه‌ای برای آخرت، به اصل لزوم حضور قلب، برای درویش اشاره می‌کند و خدمت به خلق را از هر کار بهتر می‌داند. در اینجا به ابیاتی از این غزل اشاره می‌شود:
    غزل «حضور دل»، از دیگر غزل‌های تعلیمی و عرفانی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که بعد از پند و نصیحت در زمینه‌هایی چون: ترک پیکار کردن در مواقعی که انسان احساس خطر می‌کند و ترک پیکار نکردن در مواقعی که به غلبه خود بر حریف مطمئن است، لزوم کار و تلاش و دوری از خوردن و خوابیدن، خردورزی و کسب فضل و فراهم کردن توشه‌ای برای آخرت، به اصل لزوم حضور قلب، برای درویش اشاره می‌کند و خدمت به خلق را از هر کار بهتر می‌داند. در اینجا به ابیاتی از این غزل اشاره می‌شود:
    '''سر خود گیر، گرت دردسری در پیش است'''
    {{شعر}}
    پا منه پیش، چو بینی خطری در پیش است
    {{ب|''سر خود گیر، گرت دردسری در پیش است''|2=''پا منه پیش، چو بینی خطری در پیش است''}}
    '''ترک پیکار مکن چون به حریفی غالب'''
    {{ب|''ترک پیکار مکن چون به حریفی غالب''|2=''تیغ بیهوده مزن چون سپری در پیش است''}}
    تیغ بیهوده مزن چون سپری در پیش است
    {{ب|''دست از کار مکش قدر تو گر نشناسند''|2=''کار کن کار، که هر کارگری در پیش است''}}
    '''دست از کار مکش قدر تو گر نشناسند'''
    {{ب|''با بهایم چه تفاوت بود انسانی را''|2=''که همین مشغله خواب و خوری در پیش است''}}
    کار کن کار، که هر کارگری در پیش است
    {{ب|''خرد و فضل به نزد همه‌کس معتبر است''|2=''دل مخور گر ز تو نامعتبری در پیش است''}}
    '''با بهایم چه تفاوت بود انسانی را'''
    {{ب|''جز حضور دلی از محضر درویش مخواه''|2=''که همین است گرش ماحضری در پیش است''}}
    که همین مشغله خواب و خوری در پیش است
    {{ب|''نظر از خدمت خلق آن که نپوشد گلچین''|2=''تجربت گویدم از هر نظری در پیش است''<ref>ر.ک: همان، ص120- 121</ref>}}{{پایان شعر}}
    '''خرد و فضل به نزد همه‌کس معتبر است'''
    دل مخور گر ز تو نامعتبری در پیش است
    '''جز حضور دلی از محضر درویش مخواه'''
    که همین است گرش ماحضری در پیش است
    '''نظر از خدمت خلق آن که نپوشد گلچین'''
    تجربت گویدم از هر نظری در پیش است'''<ref>ر.ک: همان، ص120- 121</ref>.'''


    قصیده «خزان گل»، از قصاید تمثیلی، توصیفی، طرحی و تعلیمی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که در آن، با تمثیل خزان و بهار، همراه با توصیفی از وضعیت باغ پاییزی بعد از بهار، به ارتباط بهار و پاییز با عمر و جوانی و پیری پرداخته و انسان را به تلاش در باقی گذاشتن نام نیکو از خود و غنیمت شمردن فرصت دعوت می‌کند و با تضمین بیتی از سعدی، آن را به پایان می‌رساند؛ ازجمله ابیات نصیحت گونه او در این قصیده چنین است:
    قصیده «خزان گل»، از قصاید تمثیلی، توصیفی، طرحی و تعلیمی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که در آن، با تمثیل خزان و بهار، همراه با توصیفی از وضعیت باغ پاییزی بعد از بهار، به ارتباط بهار و پاییز با عمر و جوانی و پیری پرداخته و انسان را به تلاش در باقی گذاشتن نام نیکو از خود و غنیمت شمردن فرصت دعوت می‌کند و با تضمین بیتی از سعدی، آن را به پایان می‌رساند؛ ازجمله ابیات نصیحت گونه او در این قصیده چنین است:
    '''کاری کن ای عزیز که از بعد رفتنت'''
    {{شعر}}
    گویند حیف ازو که در این خاک دان نماند  
    {{ب|''کاری کن ای عزیز که از بعد رفتنت''|2=''گویند حیف ازو که در این خاک دان نماند''}}
    '''دایم به فکر نام نکو باش در جهان'''
    {{ب|''دایم به فکر نام نکو باش در جهان''|2=''کس را به غیر نام نکو در جهان نماند''}}
    کس را به غیر نام نکو در جهان نماند
    {{ب|''این پند خوش ز سعدی شیرین‌زبان شنو''|2=''باآنکه نیز سعدی شیرین‌زبان نماند''}}
    '''این پند خوش ز سعدی شیرین‌زبان شنو'''
    {{ب|''«خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر''|2=''زان پیش‌تر که بانگ برآید فلان نماند»''<ref>ر.ک: همان، ص122</ref>}}
    باآنکه نیز سعدی شیرین‌زبان نماند
    {{پایان شعر}}
    '''«خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر'''
    زان پیش‌تر که بانگ برآید فلان نماند»'''<ref>ر.ک: همان، ص122</ref>.'''


    در دیوان احمد [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] قطعه کوتاهی به نام «زیست» هست که آن را در سال 1336ش، سروده است. شاعر در این قطعه، آزاد و آزاده زیستن را بهترین زندگی می‌داند و مرگ را بر زندگی اسارت‌بار چنین ترجیح می‌دهد:
    در دیوان احمد [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] قطعه کوتاهی به نام «زیست» هست که آن را در سال 1336ش، سروده است. شاعر در این قطعه، آزاد و آزاده زیستن را بهترین زندگی می‌داند و مرگ را بر زندگی اسارت‌بار چنین ترجیح می‌دهد:
    '''نیست شایسته گذشته ما'''
    {{شعر}}
    زیست با سرفکندگی کردن
    {{ب|''نیست شایسته گذشته ما''|2=''زیست با سرفکندگی کردن''}}
    '''تو خود آزاده‌ای و می‌دانی'''
    {{ب|''تو خود آزاده‌ای و می‌دانی''|2=''زندگی نیست، بندگی کردن''}}
    زندگی نیست، بندگی کردن
    {{ب|''گر نباید که زیستن آزاد''|2=''مرگ بهتر که زندگی کردن''<ref>ر.ک: همان، ص124</ref>}}
    '''گر نباید که زیستن آزاد'''
    {{پایان شعر}}
    مرگ بهتر که زندگی کردن'''<ref>ر.ک: همان، ص124</ref>.'''


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    خط ۱۰۹: خط ۹۲:


    ==پانویس ==
    ==پانویس ==
    <references />
    <references/>


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    خط ۱۱۵: خط ۹۸:
    #[[:noormags:1051122|صادق زاده، محمود، «نقدی بر اشعار تعلیمی احمد گلچین معانی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله پژوهش‌های نقد ادبی و سبک‌شناسی، پاییز 1390، سال دوم، شماره 5 ‏(20 صفحه، از 109 تا 128)]]
    #[[:noormags:1051122|صادق زاده، محمود، «نقدی بر اشعار تعلیمی احمد گلچین معانی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله پژوهش‌های نقد ادبی و سبک‌شناسی، پاییز 1390، سال دوم، شماره 5 ‏(20 صفحه، از 109 تا 128)]]


    == وابسته‌ها ==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    خط ۱۲۶: خط ۱۱۰:
       
       
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:آپلود مهر(98)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۲

    ديوان گلچين
    دیوان گلچین
    پدیدآورانگلچین معانی، احمد (نویسنده)
    ناشرما
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1362ش
    موضوعشعر فارسی- قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏8192‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏34‎‏ ‎‏د‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    دیوان گلچین، برخی از اشعار احمد گلچین معانی است که توسط وی، در اثر حاضر، گردآوری شده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و اشعار در قالب غزلیات، قصاید، ترکیبات، مقطعات، مثنویات، رباعیات، مراثی و تواریخ، اخوانیات و متفرقات، مطایبات و منتخب اشعار عصری، عرضه شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، زندگی‌نامه خودنوشتی از گلچین معانی، ارائه گردیده است[۱].

    گلچین معانی در انواع قالب‌ها طبع‌آزمایی کرده است، اما مهارت و شهرتش بیشتر در غزل‌سرایی است. غزل‌های وی، شامل موضوعات عاشقانه، عارفانه و اجتماعی است. تنوع مضامین در دیوان او دیده می‌شود و اکثر غزلیاتش وحدت موضوعی دارند. وی در میان انواع ادبی، بیشتر از دو نوع غنایی و تعلیمی بهره می‌برد، اما بیشترین مضمون اشعارش غنایی است. سبک وی را می‌توان کلاسیک دانست که تحت تأثیر عواملی، همچون: انجمن‌های ادبی، انقلاب مشروطیت و دوستان سخن‌پرداز، بازگشتی به سبک‌های خراسانی، عراقی و هندی است که برخی آن را «سبک تهرانی» دانسته‌اند و از نظر محتوایی نشانه‌هایی از نوگرایی در برخی از اشعارش دیده می‌شود[۲].

    به‌طورکلی، اشعار او، به دو گروه اصلی تقسیم می‌شود: گروه نخست، اشعاری که با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی خود سروده است؛ شیوه وی در سرودن این اشعار، همان سبک قدیم، آمیخته به طنز، هجو و حکایت است که به بیان مشکلات اجتماعی عصر خود می‌پردازد. گروه دوم، اشعاری که بیانگر احساسات و روحیات شاعرانه است، شامل پنج هزار بیت که بخشی از آن در اثر حاضر منتشر گردیده است[۳].

    گلچین معانی در زمینه اشعار تعلیمی، به چند شکل عمل کرده است؛ گاه با تک‌بیت‌هایی در لابه‌لای دیگر اشعار خود، به بیان نکته‌های اخلاقی، عرفانی و مذهبی می‌پردازد و گاه، در قالب‌های شعری مختلف به‌طور مستقل نصیحت‌گری می‌کند. گاهی به شیوه تمثیل و حکایت به بیان نکته‌های اخلاقی و آموزنده و در بعضی از موارد نیز به‌صورت غیرمستقیم و در قالب طنزهای اجتماعی، در عین سرزنش محیط فاسد اجتماعی، ضعف‌های اعتقادی و رفتار ناپسند مردم، انسان را به خوبی‌ها فرامی‌خواند و به شیوه موعظه، مردم را به‌سوی عبرت گرفتن از حقیقت دعوت می‌کند. در بعضی از اشعار عصری گلچین معانی، به‌نوعی فریاد پرخاش وی را در دفاع از وطن و آزادی می‌توان شنید. گاهی نیز در قالب بیان فلسفه شاعری دیگر، مسائل تعلیمی را مطرح می‌کند[۴].

    ازجمله نصایح گلچین معانی به دیگران، دعوت به خداپرستی، اقتدا به پیر و مرشد، قناعت، کار و تلاش، دعوت به عشق و خوش بودن، صبر و شکیبایی در برابر مصیبت‌ها، ترک خصومت با یکدیگر، کسب معرفت و تسلط بر نفس و ترک لذت‌های نفسانی، پرهیز از افسوس خوردن و ناراحتی از حوادث روزگار، اغتنام فرصت، پاس حرمت پیران، قدرشناسی نشاط دوران جوانی و دعوت به کسب کمال و فضل و هنر هستند[۵].

    گلچین معانی از روش قصه‌گویی تمثیلی یا فابل برای بیان اغلب موضوعات استفاده کرده است. گاهی برای پند و اندرز، گاهی برای خنداندن در قالب‌های فکاهی یا طنز و گاهی برای هجو، از این شیوه بهره گرفته است. حکایت‌های گلچین معانی، گاه به زبان حیوانات و گاه با زبان انسان‌ها، مطرح شده است. بیشترین استفاده او از این روش، در بیان مشکلات اجتماعی عصر خویش است. وی سعی می‌کند در قالب حکایت، جامعه عصر خود را به تصویر کشد. او در لابه‌لای اشعار قصه محور خود، به جریانات و حوادث عصر، گریز می‌زند. هنرمندی او در استفاده از الفاظ روزنامه‌ای و عامیانه در قالب حکایات، قابل تحسین است. در بین حکایات وی، اشعار ترجمه‌ای از آثار اروپاییان نیز یافت می‌شود. گلچین معانی در بیان حکایات، از قالب‌هایی همچون: مثنوی، قطعه، غزل، ترکیب‌بند و مسمط مربع استفاده کرده است[۶].

    وی در حکایت آمیخته شدن شیره و ماست، به موضوع نان ماشینی آمیخته به شن که در کارخانه سیلوی دولتی تهران می‌پختند و به خورد مردم می‌دادند، اشاره دارد و در قالب این تشبیه تمثیلی زیبا، به وضع جامعه عصر خود اشاره می‌کند:

    شیره غیر است و ماست کشور ماست|2=که از این غم رها نخواهد شد}}

    کودکی شیره کرد داخل ماستددید کاین خوش‌نما نخواهد شد
    خواست کز یکدگر جدا کندشددید دیگر جدا نخواهد شد
    رفت زاری‌کنان به نزد پدردتا ببیند چرا نخواهد شد
    پدرش گفت شن ز نان تفکیکمی‌شود، وین دوتا نخواهد شد
    شیره و ماست چون که شد مخلوطدگر از هم سوا نخواهد شد
    طعم این شیره برنخواهد گشترنگ این ماست، وا نخواهد شد
    نزنی بیش از این اگر انگشتبیش از این جابه‌جا نخواهد شد
    به از این قصه‌ای مناسب حالبهر ما و شما نخواهد شد
    کار ما هست کار آن کودکبه از این کار ما نخواهد شد[۷]


    مثنوی «خر بیمار و سگ بیکار» ازجمله حکایات مطایبه آمیز گلچین معانی است که آن را در سال 1324ش، سروده است[۸]. «داستان شیر و خرس و گوسفند»، ازجمله اشعار تمثیلی اوست که آن را در سال 1325ش، برای روزنامه تهران مصور سرود. گویا قصد او از این حکایت، اشاره به جنگ جهانی دوم و اختلاف آلمان و متفقین در اشغال ایران بود که آن را در قالب شیر و خرسی که طمع به شکار گوسفندی (ایران) دارند، به تصویر کشید. در ادبیات، خرس، در حرص و امساک و دوستی مثل است و شیر، نمادی از قدرت و شجاعت و گوسفند، نماد بی‌دفاعی و مظلومیت[۹].

    او در سال 1331ش، مثنوی «جوانمردی» را سرود. گویا قصد او از بیان این تمثیل، اشاره به فساد اخلاقی محیط زندگی خود بود که مردم در آن، پاسخ خوبی و جوانمردی را به بدی می‌دهند[۱۰]. «یزدان‌شناس» از دیگر حکایات گلچین معانی است که آن را با اقتباس از شعر ژان کوکتو، شاعر، نویسنده و نقاش فرانسوی (1963 م)، در سال 1331ش، سروده است. او در این سروده، به مقایسه مردمان گذشته و امروز در پایبندی به اعتقادات پرداخته و به‌نوعی عدم اخلاص و ناسپاسی مردم زمان خود را زیر سؤال برده است. از دیگر حکایات او، غیر از نمونه‌های مذکور، حکایات: «آتش پنهان»، «کودکان مناسیدیکا»، «گل شکفته»، «میزان عدل»، «یار سپیدموی»، «افسانه»، «سنگ تراش ژاپنی»، «سرمایه‌دار فقیر»، «راز شب»، «آدم‌حسابی»، «چراغ‌نفتی»، «وطن عزیز ما»، «اندیشه فردا»، «لک‌لک» و «حق با قوی است» را باید نام برد[۱۱].

    غزل «حضور دل»، از دیگر غزل‌های تعلیمی و عرفانی گلچین معانی است که بعد از پند و نصیحت در زمینه‌هایی چون: ترک پیکار کردن در مواقعی که انسان احساس خطر می‌کند و ترک پیکار نکردن در مواقعی که به غلبه خود بر حریف مطمئن است، لزوم کار و تلاش و دوری از خوردن و خوابیدن، خردورزی و کسب فضل و فراهم کردن توشه‌ای برای آخرت، به اصل لزوم حضور قلب، برای درویش اشاره می‌کند و خدمت به خلق را از هر کار بهتر می‌داند. در اینجا به ابیاتی از این غزل اشاره می‌شود:

    سر خود گیر، گرت دردسری در پیش استپا منه پیش، چو بینی خطری در پیش است
    ترک پیکار مکن چون به حریفی غالبتیغ بیهوده مزن چون سپری در پیش است
    دست از کار مکش قدر تو گر نشناسندکار کن کار، که هر کارگری در پیش است
    با بهایم چه تفاوت بود انسانی راکه همین مشغله خواب و خوری در پیش است
    خرد و فضل به نزد همه‌کس معتبر استدل مخور گر ز تو نامعتبری در پیش است
    جز حضور دلی از محضر درویش مخواهکه همین است گرش ماحضری در پیش است
    نظر از خدمت خلق آن که نپوشد گلچینتجربت گویدم از هر نظری در پیش است[۱۲]

    قصیده «خزان گل»، از قصاید تمثیلی، توصیفی، طرحی و تعلیمی گلچین معانی است که در آن، با تمثیل خزان و بهار، همراه با توصیفی از وضعیت باغ پاییزی بعد از بهار، به ارتباط بهار و پاییز با عمر و جوانی و پیری پرداخته و انسان را به تلاش در باقی گذاشتن نام نیکو از خود و غنیمت شمردن فرصت دعوت می‌کند و با تضمین بیتی از سعدی، آن را به پایان می‌رساند؛ ازجمله ابیات نصیحت گونه او در این قصیده چنین است:

    کاری کن ای عزیز که از بعد رفتنتگویند حیف ازو که در این خاک دان نماند
    دایم به فکر نام نکو باش در جهانکس را به غیر نام نکو در جهان نماند
    این پند خوش ز سعدی شیرین‌زبان شنوباآنکه نیز سعدی شیرین‌زبان نماند
    «خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمرزان پیش‌تر که بانگ برآید فلان نماند»[۱۳]

    در دیوان احمد گلچین معانی قطعه کوتاهی به نام «زیست» هست که آن را در سال 1336ش، سروده است. شاعر در این قطعه، آزاد و آزاده زیستن را بهترین زندگی می‌داند و مرگ را بر زندگی اسارت‌بار چنین ترجیح می‌دهد:

    نیست شایسته گذشته مازیست با سرفکندگی کردن
    تو خود آزاده‌ای و می‌دانیزندگی نیست، بندگی کردن
    گر نباید که زیستن آزادمرگ بهتر که زندگی کردن[۱۴]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر توضیح و تشریح برخی کلمات و عبارات دیریاب اشعار[۱۵]، توضیحاتی پیرامون چگونگی و علت سرودن یا چاپ و نشر برخی از اشعار در برخی از مجلات، ارائه گردیده است[۱۶].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص3- 18
    2. ر.ک: صادق زاده، محمود، ص111- 112
    3. ر.ک: همان، ص111
    4. ر.ک: همان، ص113- 114
    5. ر.ک: همان، ص114
    6. ر.ک: همان، ص115
    7. ر.ک: همان، ص115- 116
    8. ر.ک: همان، ص116
    9. ر.ک: همان، ص116- 117
    10. ر.ک: همان، ص118
    11. ر.ک: همان، ص118- 119
    12. ر.ک: همان، ص120- 121
    13. ر.ک: همان، ص122
    14. ر.ک: همان، ص124
    15. مثلاً ر.ک: پاورقی، ص98
    16. مثلاً ر.ک: همان، ص108

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. صادق زاده، محمود، «نقدی بر اشعار تعلیمی احمد گلچین معانی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله پژوهش‌های نقد ادبی و سبک‌شناسی، پاییز 1390، سال دوم، شماره 5 ‏(20 صفحه، از 109 تا 128)

    وابسته‌ها